Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

ضرب زنان؛ حق شرعی یا محدودیت تاریخی؟

ضرب زنان؛ حق شرعی یا محدودیت تاریخی؟

سید ابو الفضل موسویان

آیه ۳۴ سوره نساء مردان را به عنوان قوامان و سرپرستان خانواده معرفی کرده است، با تاکید بر برتری جسمی و مسئولیت مالی آنان

راهکارهای قرآن برای مواجهه با نافرمانی زنان، شامل موعظه، قهر در بستر و نهایتاً ضرب نمادین است که بر اساس روایات، نباید منجر به آسیب جدی شود و امروز به دلایل عرفی و حقوقی موضوعیت خود را از دست داده است

فقه پویا و اجتهاد زنده می‌تواند با در نظر گرفتن تغییر موضوعات و شرایط زمانه، حکم‌های قرآن را به صورت تطبیقی تبیین کند و از این رو فهم دینی باید با رویکردی علمی و تاریخی همراه باشد

 

🔴 در این نشست علمی که با همکاری مرکز مطالعات قرآن و انجمن علمی برگزار شد، استاد موسویان به تبیین آیه ۳۴ سوره نساء پرداخت که مردان را به عنوان «قوّام» خانواده معرفی کرده و بر دو دلیل اصلی برای این سرپرستی تاکید دارد: توانایی جسمی و مسئولیت مالی. واژه «قوّام» که صیغه مبالغه است، نشانگر مسئولیت سنگین اداره امور خانواده است. در مقابل، قرآن زنان صالحه را به عنوان «قانِتات» و حافظان اسرار خانواده در غیاب شوهر معرفی می‌کند. اما در مواردی که بیم نافرمانی یا نشوز زنان می‌رود، آیه سه مرحله برخورد را پیشنهاد می‌کند: نخست موعظه و نصیحت، سپس قهر و دوری در بستر، و در نهایت ضربی که در روایات به شدت محدود و نمادین توصیف شده است

 

🔴 اساتید و مفسران بر این نکته اتفاق نظر دارند که این «ضرب» نه به معنای ضرب و جرح و آسیب جدی بلکه نوعی تلنگر سبک است که نباید به حدی برسد که منجر به خسارت شود. برخی مفسران معاصر نیز معتقدند واژه «ضرب» در این آیه به معنای فیزیکی نیست و می‌تواند به معنای فاصله گرفتن موقت یا مسافرت برای بازسازی روابط باشد. به گفته مرحوم آیت‌الله معرفت، این حکم در زمان خود راهکاری برای مشکلات خانوادگی بود که به دلیل تغییر عرف و شرایط اجتماعی امروزه کاربرد عملی ندارد و همچون احکام برده‌داری، در شرایط کنونی از موضوعیت افتاده است

 

🔴 استاد موسویان با اشاره به هم‌نشینی این آیه با آیات دیگر سوره نساء، تاکید کرد که قرآن نگاه ابزاری به «فضیلت» مردان ندارد بلکه آن را به منزله مسئولیتی سنگین می‌داند که مستلزم تلاش و اهتمام است. همچنین آیه ۳۵ سوره نساء راه‌حلی منطقی و مدنی را برای حل اختلافات خانوادگی، یعنی حکمیت و داوری، معرفی می‌کند که نشان می‌دهد ضرب آخرین راه‌حل است و نه روش قطعی یا منحصر به فرد

 

🔴 در این نشست، دغدغه‌های نسل جوان نیز مطرح شد که در مواجهه با ظاهر این آیات دچار شبهه و نگاه منفی به دین می‌شوند. استاد موسویان این موضوع را ناشی از «زمان‌پریشی» دانست و بر ضرورت تبیین تاریخی و فرهنگی آیات تاکید کرد تا فهمی پویاتر و منطقی‌تر از دین به نسل جدید منتقل شود. وی فقه پویا و اجتهاد زنده را راهکار مهمی برای تطبیق احکام با شرایط روز دانست و افزود تغییر حکم همیشه به معنای تاریخ‌مندی آیه نیست بلکه ناشی از تغییر موضوع و شرایط حکم است؛ همانند مثال شطرنج که با تغییر کارکردش حکم آن تغییر یافته است

 

🔴 نکته مهمی که در پایان مورد تأکید قرار گرفت، حفظ تمامیت قرآن به عنوان سندی الهی است که نباید به بهانه تغییر شرایط، آیات آن حذف یا تحریف شود. این آیات سندی برای شناخت شرایط تاریخی، فرهنگی و اجتماعی زمان پیامبر و نیز فهم عمیق‌تر دین و سیره ایشان به شمار می‌آیند. فهم صحیح این آیات و انعطاف‌پذیری در فقه، موجب تداوم اعتبار و کارآمدی دین در جامعه معاصر خواهد بود

 

به گزارش اندیشه ما- انجمن علمی الهیات دانشگاه مفید با همکاری مرکز مطالعات قرآن دانشگاه مفید سلسله جلساتی قرآن پژوهی را برگزار می کند که گزارشی از اولین جلسه آن با عنوان« وَاضْرِبُوهُنَّ» (بررسی یک واژه جنجالی در آیه‌ی ۳۴ سوره نساء منظور قرآن از عبارت زنانتان را بزنید چیست؟)را  در ادامه میخوانید:

 

بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا أبِی القاسِمِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ أهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ.

 

با عرض سلام و تحیت خدمت دوستان عزیز دانشجو و استاد ارجمند، جناب آقای موسویان. در محضر ایشان، و شما حضار گرامی هستیم. این جلسه، یکی از نخستین نشست‌های مجموعه جدید انجمن علمی الهیات است. لازم است مراتب سپاس و قدردانی خود را از همت و تلاش این عزیزان ابراز نمایم. انگیزه‌ و انرژی‌ای که در این دوستان مشاهده می‌کنم، نویدبخش برگزاری برنامه‌های علمی پربار و ایجاد شور و نشاط علمی در گروه الهیات دانشگاه است. موضوع برگزیده برای این نشست نیز، مسئله‌ای بسیار مهم و چالش‌برانگیز است که به رشته تحصیلی شما مرتبط است: بحث «ضَربِ» زنان در قرآن کریم و واکاوی ابعاد مختلف آن.

 

این جلسه با همکاری مشترک «مرکز مطالعات قرآن» و «انجمن علمی الهیات» برگزار می‌شود و جلسات دیگری نیز با موضوعات متنوع در دست برنامه‌ریزی است. از همه دانشجویان دعوت می‌شود تا موضوعات پیشنهادی خود را که متناسب با رشته تحصیلی‌شان است، جهت قرار گرفتن در دستور کار جلسات آتی، به ما ارائه دهند.

 

ما در دین با گزاره‌هایی مواجه می‌شویم که اگر با عینک شرایط حاکم بر شبه‌جزیره عربستان در هزار و چهارصد سال پیش به آن‌ها بنگریم، ممکن است امری معمول، عادی و مطابق با هنجارهای آن زمان به نظر آیند. اما با گذشت قرن‌ها و تحول فرهنگ‌ها، امروز آن اوضاع و احوال دگرگون شده و چه‌بسا برخی از آن گزاره‌ها با هنجارهای فرهنگی امروز ما سازگاری نداشته باشند. یکی از این موارد، آیه ۳۴ سوره مبارکه نساء است که بحث و جدل‌های فراوانی را برانگیخته است. از استاد موسویان دعوت کرده‌ایم تا با کنکاشی عالمانه در این موضوع، ابعاد مسئله را برای ما روشن سازند. درخواست ما این است که در ابتدا، یک نگاه ماهیت‌شناسانه به این حکم داشته باشیم؛ به این معنا که اساساً مقصود قرآن از «سرکشی» یا «نشوز» چیست و دایره و دامنه آن تا کجاست؟ همچنین، منظور دقیق از فرمان «وَاضْرِبُوهُنَّ» چیست؟ آیا هر نوع برخوردی ذیل عنوان «زدن» قرار می‌گیرد یا این امر، دارای حد و حدودی مشخص است؟ پس از تبیین دقیق ماهیت حکم، این پرسش مطرح می‌شود که آیا اساساً چنین حکمی پس از گذشت هزار و چهارصد سال، همچنان قابلیت اجرا دارد یا از احکام متغیر قرآن بوده و به شرایط زمانی و مکانی خاصی اختصاص داشته است؟

 

استاد موسویان:

 

أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ. بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ. بنده نیز در ابتدا از «مرکز مطالعات قرآن» و همچنین دوستان فعال در «انجمن علمی» که زحمت برپایی این جلسه را متقبل شدند، تشکر می‌کنم. امیدوارم که این مجموعه فعالیت‌ها که با یک مسئله چالش‌برانگیز آغاز شده است، عاقبت به خیر باشد. همچنین از همه عزیزانی که در این نشست حضور یافته‌اند، سپاسگزارم.

 

موضوع این جلسه، از مباحثی است که همواره محل گفتگو بوده و این پرسش مطرح است که آیا این آیه همچنان به قوت خود باقی است یا خیر. خداوند متعال در آیه ۳۴ سوره نساء می‌فرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ». در این بخش از آیه، خداوند نوعی قیمومیت و سرپرستی برای مردان نسبت به زنان قائل شده است. واژه «قَوّام» صیغه مبالغه است و به این معناست که مسئولیت اداره و قوام‌بخشی به امور خانه بر عهده مرد گذاشته شده است. قرآن برای این مسئولیت دو دلیل ذکر می‌کند: نخست «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ»، یعنی به سبب آنکه خداوند برخی را بر برخی دیگر فضیلت و برتری بخشیده است. این فضیلت ناظر به توانایی‌های جسمی مردان و قابلیت ایشان برای اداره امور بیرون از منزل است. دلیل دوم «وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ» است؛ یعنی از آن جهت که انفاق و تأمین هزینه‌های زندگی (نفقه) بر عهده مرد است. بنابراین، به این دو دلیل، اداره امور خانواده به مردان سپرده شده است.

 

سپس قرآن به توصیف زنان صالحه می‌پردازد و می‌فرماید: «فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ»؛ زنانی که صالح، فروتن و حافظ اسرار خانواده در غیاب همسر خویش هستند و آنچه را خداوند امر به حفظ آن کرده، پاس می‌دارند. در ادامه، آیه به مسئله زنانی می‌پردازد که بیم نشوز و نافرمانی آنان در روابط خاص زناشویی می‌رود: «وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ». برای مواجهه با این مسئله، قرآن سه راهکار مرحله‌ای را بیان می‌دارد: نخست «فَعِظُوهُنَّ»، یعنی آنان را موعظه و نصیحت کنید. مرحله دوم، «وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ»، یعنی اگر پند و اندرز مؤثر واقع نشد، در بستر از ایشان دوری گزینید. و در نهایت، مرحله سوم «وَاضْرِبُوهُنَّ» است که دستور به زدن آن‌ها داده شده است. البته تحقق نشوز شرط اجرای این مراحل است و صرف احتمال و ترس از وقوع آن در آینده، مجوزی برای این اقدامات نخواهد بود.

 

پیش از آنکه به تفصیل وارد بخش دوم آیه شوم، لازم است نکته‌ای را در باب عبارت «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ» بیان کنم. قرآن کریم دو آیه قبل، در آیه ۳۲ همین سوره، این مسئله را تبیین کرده و می‌فرماید: «وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ»؛ یعنی اگر ما برای برخی نسبت به برخی دیگر فضیلتی قائل شدیم، شما آرزوی دستیابی به آن را نداشته باشید. این فضیلت، پیش از آنکه یک امتیاز باشد، یک مسئولیت سنگین است که خداوند بر دوش مردان نهاده تا با تلاش و کوشش، امور خانواده را اداره کنند. خداوند متناسب با این مسئولیت، توانایی جسمی بیشتری در مردان قرار داده است؛ امری که حتی امروز نیز در تقسیم کارها به چشم می‌خورد و معمولاً کارهای سخت و طاقت‌فرسا به مردان واگذار می‌شود.

 

اما در خصوص قسمت دوم آیه که به نحوه برخورد با زن ناشزه می‌پردازد، باید گفت که اکثر فقها و مفسرین، همین سه مرحله موعظه، قهر در بستر و نهایتاً «ضَرب» را پذیرفته و بر اساس آن فتوا داده‌اند. با این حال، در روایات، کیفیت این «زدن» به دقت تشریح شده است. این ضرب هرگز به معنای ضرب و جرح شدید و آسیب رساندن نیست؛ بلکه تأکید شده که نباید به حدی برسد که منجر به دیه شود. یعنی اگر موجب کبودی، زخم یا شکستگی گردد، مرد ضامن است و باید دیه بپردازد.

 

برخی این زدن را به معنای یک تلنگر یا تنه زدن برای شکستن فضای سرد و خشک حاکم بر روابط و برقراری مجدد ارتباط دانسته‌اند. در روایات نیز به صراحت بیان شده که این زدن باید «بِالسِّواك»، یعنی با چوب مسواک باشد. زدن با چوب مسواک، که چوبی کوچک و نازک بوده، نشان می‌دهد که هدف، تحقیر یا تنبیه بدنی شدید نیست، بلکه صرفاً ابراز نمادین نارضایتی و تلاشی برای خروج از بن‌بست در روابط است. این عمل بیشتر به یک شوخی یا تلنگر دوستانه شباهت دارد تا یک اقدام خشونت‌آمیز.

 

البته برخی مفسران معاصر توجیهات دیگری نیز ارائه کرده‌اند. گروهی معتقدند که واژه «ضَرب» در این آیه اساساً به معنای زدن فیزیکی نیست. همان‌گونه که در زبان فارسی، فعل «زدن» معانی متعددی دارد (مانند زدن کلید برق یا آهنگ زدن)، در زبان عربی نیز «ضَرب» کاربردهای گوناگونی دارد. به عنوان مثال، در همین سوره نساء، آیه ۹۴، عبارت «إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» به کار رفته که به معنای «سفر کردن در راه خدا» است، نه «زدن در راه خدا». بر این اساس، این گروه معتقدند «وَاضْرِبُوهُنَّ» می‌تواند به معنای «از آن‌ها فاصله بگیرید و به سفر بروید» باشد. گاهی سردی روابط به حدی است که دوری گزیدن در بستر نیز کارساز نیست و یک سفر کوتاه و فاصله گرفتن موقت، می‌تواند به بازسازی روابط و ایجاد دلتنگی و تازگی کمک کند.

 

مرحوم آیت‌الله معرفت دیدگاه دیگری را مطرح می‌کنند. ایشان این حکم را با حکم برده‌داری در اسلام مقایسه می‌کنند. برده‌داری، که اسلام آن را تنها در شرایط جنگی و به شکلی محدود پذیرفت، امری رایج در عرف گذشته بود. اما امروز این پدیده در تمام جهان منسوخ و قبیح شمرده می‌شود. هرچند آیات مربوط به «مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ» در قرآن وجود دارد، اما هیچ‌کس امروز به آن‌ها عمل نمی‌کند، زیرا موضوعیت خود را از دست داده‌اند.

 

مسئله زدن نیز وضعیتی مشابه دارد. در گذشته، تنبیه بدنی امری عادی و پذیرفته‌شده در روابط اجتماعی بود. تا همین پنجاه سال پیش، والدین فرزند خود را به معلم می‌سپردند و می‌گفتند: «گوشتش مال تو، استخوانش مال ما.» و این نشان از مقبولیت عرفی تنبیه بدنی برای تربیت داشت. اما امروز، حتی یک سیلی آرام به دانش‌آموز می‌تواند پیگرد قانونی برای معلم در پی داشته باشد. عرف جامعه تغییر کرده است. در آن زمان که نهادهای قضایی و انتظامی امروزی وجود نداشت، شارع مقدس برای حل اختلافات خانوادگی، راهکاری متناسب با عرف آن روزگار ارائه داد؛ راهکاری که البته قیود فراوانی داشت و نباید به آسیب جسمی منجر می‌شد.

 

اما امروز که این عمل در عرف عمومی امری بسیار ناپسند و زشت تلقی می‌شود، شرایط کاملاً متفاوت است. به نظر آیت‌الله معرفت، همان‌طور که حکم برده‌داری به دلیل تغییر شرایط و قبیح شمرده شدن آن در عرف جهانی، دیگر اجرا نمی‌شود، حکم «ضَرب» نیز به دلیل آنکه امروزه عملی قبیح و توهین‌آمیز محسوب می‌شود، موضوعیت خود را از دست داده است. این به معنای کنار گذاشتن قرآن نیست، بلکه به معنای فهم پویای دین و درک تأثیر عنصر زمان و مکان بر احکام است.

 

پرسش و پاسخ:

 

سؤال: در مورد برده‌داری، اسلام با وضع احکام متعدد، مانند محدود کردن آن به اسرای جنگی و ایجاد راه‌هایی برای آزادی بردگان، در عمل به سمت تضعیف و برچیدن تدریجی آن حرکت کرد. آیا در مورد «ضَرب» زنان نیز چنین سیر تقلیلی و تعدیل‌کننده‌ای در قرآن وجود داشته است؟ یعنی آیا پیش از اسلام وضعیت به مراتب بدتر بوده و اسلام آن را تعدیل کرده است؟

 

استاد موسویان: بله، همان‌طور که عرض کردم، باید آیات قرآن را در کنار یکدیگر و به صورت یک مجموعه منسجم نگریست. مرحوم علامه طباطبایی نیز بر این باورند که آیات قرآن، مفسر یکدیگرند. چنانکه اشاره شد، آیه «وَلَا تَتَمَنَّوْا…» پیش از این آیه، نگاه ابزاری و امتیازگونه به «فضیلت» مردان را نفی می‌کند و آن را یک مسئولیت معرفی می‌کند. علاوه بر این، آیه بعدی، یعنی آیه ۳۵، بلافاصله یک راه حل مدنی و منطقی‌تر را برای حل اختلافات عمیق ارائه می‌دهد: «وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِّنْ أَهْلِهَا». این آیه نشان می‌دهد که راه حل نهایی، زدن نیست؛ بلکه اگر اختلاف بالا گرفت، باید از طریق داوری و حکمیت خانوادگی، با حضور نمایندگانی از هر دو طرف، مشکل را ریشه‌یابی و حل کرد. بنابراین، اسلام راه را به روی «ضَرب» به عنوان تنها راه حل نبسته، بلکه آن را در یک چارچوب محدود و به عنوان یکی از مراحل، و نه لزوماً آخرین مرحله، مطرح کرده و بلافاصله راه حل عقلانی‌ترِ حکمیت را پیش روی قرار داده است. در واقع، با قرار دادن دو مرحله موعظه و قهر قبل از آن، و ارائه راهکار حکمیت پس از آن، عملاً این حکم را تعدیل و تحدید کرده است.

 

سؤال: آیا پذیرش این نگاه که برخی احکام قرآن به دوران خاصی اختصاص داشته‌اند، این خطر را در پی ندارد که به تدریج تمام احکام قرآن را زمان‌مند بدانیم و این امر به نسبی‌گرایی در کل دین منجر شود؟

 

استاد موسویان: این نگرانی قابل درک است، اما نباید از پویایی فقه غافل شد. ما به «اجتهاد زنده» معتقدیم. اگر قرار بود احکام ثابت و بدون تغییر باقی بمانند، دلیلی برای لزوم تقلید از مجتهد زنده وجود نداشت و ما می‌توانستیم به فتاوای شیخ مفید یا شیخ انصاری که به عصر ائمه نزدیک‌تر بودند، عمل کنیم. اما فقه شیعه بر این باور است که مجتهد باید با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان و موضوعات جدید، حکم الهی را استنباط کند.

 

تغییر حکم، لزوماً به معنای تاریخ‌مندی آیه نیست، بلکه گاهی به دلیل «تغییر موضوع» است. برای مثال، امام خمینی (ره) فتوای حلیت شطرنج را صادر کردند، در حالی که روایات متعددی آن را حرام می‌دانست. استدلال ایشان این بود که در گذشته، شطرنج صرفاً به عنوان یکی از آلات قمار شناخته می‌شد و موضوعیت آن «لهو و قمار» بود. اما امروز، ماهیت آن تغییر کرده و به عنوان یک ورزش فکری شناخته می‌شود. در اینجا حکم عوض شده، زیرا موضوع عوض شده است. در مورد «ضَرب» نیز همین‌طور است. در گذشته، تنبیه بدنی یک ابزار تربیتیِ مقبولِ عرفی بود، اما امروز به دلیل تغییر هنجارهای فرهنگی و اخلاقی، به یک عمل توهین‌آمیز و خشونت‌بار تبدیل شده است. موضوع از «تأدیب» به «اهانت» تغییر کرده است. بنابراین، این نگرانی که پذیرش این دیدگاه، همه چیز را به هم می‌ریزد، نباید مانع از اجتهاد پویا و پاسخگو به نیازهای زمان شود.

 

سؤال: امروزه، به ویژه نسل جوان، با خواندن ظاهر این آیات در کتب درسی یا قرآن، دچار شبهه می‌شوند و معمولاً کسی نیست که این تفاسیر عمیق‌تر را برایشان تبیین کند. این امر باعث می‌شود که نگاهی منفی به دین پیدا کنند. راهکار مواجهه با این مشکل چیست؟

 

استاد موسویان: این نکته بسیار مهمی است. ما با پدیده‌ای مواجه هستیم که می‌توان آن را «زمان‌پریشی» نامید؛ یعنی قضاوت کردن درباره ارزش‌ها و هنجارهای یک دوران تاریخی با معیارهای اخلاقی دوران دیگر. همان‌طور که اشاره شد، بسیاری از اموری که امروز برای ما کاملاً قبیح و غیرقابل دفاع هستند، مانند برده‌داری، در گذشته حتی توسط فیلسوفان بزرگی چون ارسطو نیز تئوریزه و توجیه می‌شدند. این نشان می‌دهد که درک اخلاقی جوامع در طول تاریخ دچار تحول شده است.

 

وظیفه ما به عنوان متولیان دین و فرهنگ، این است که این مباحث را در جامعه مطرح کنیم و اجازه دهیم گفتگو شکل بگیرد. نباید از طرح این مسائل هراس داشته باشیم. باید با استدلال و منطق به نسل جوان نشان دهیم که دین یک پدیده جامد و تاریخی نیست، بلکه دارای ظرفیت پاسخگویی به مسائل هر عصر است. باید تبیین کرد که این حکم در شرایط هزار و چهارصد سال پیش، که بسیاری از هنجارهای اجتماعی متفاوت بود، یک راهکار برای حل مشکل بوده است، اما با تغییر شرایط، راهکارهای دیگری جایگزین آن می‌شوند. انتقال این فهم پویا از دین به نسل بعد، وظیفه‌ای است که بر دوش همه ما، به ویژه معلمان و اساتید علوم دینی، قرار دارد.

 

سؤال: اگر بپذیریم که برخی آیات به دلیل تغییر شرایط زمانی دیگر کاربرد اجرایی ندارند، پس چرا باید در متن قرآن باقی بمانند؟ و دیگر اینکه آیا این تغییر حکم، به معنای ناقص بودن فهم ما در گذشته و کامل شدن آن در امروز است یا به این معناست که خود آیه تاریخ‌مصرف داشته است؟

 

استاد موسویان: در اینجا دو نکته وجود دارد. اولاً، هیچ‌کس، حتی کسانی که به نسخ برخی آیات قائلند (که البته در تعداد آن اختلاف نظر فراوان است)، هرگز نگفته است که باید آیات منسوخ را از قرآن حذف کنیم. حفظ تمامیت متن قرآن به عنوان یک سند الهیِ دست‌نخورده، امری حیاتی است. حذف آیات به معنای ایجاد تغییر و تحریف در کتاب خداست و باب هرج و مرج را باز می‌کند. ثانیاً، این آیات، حتی اگر حکمشان امروزه موضوعیت نداشته باشد، کارکردهای مهم دیگری دارند. یکی از مهم‌ترین آن‌ها، به دست آوردن سیره و روش پیامبر اکرم (ص) است. قرآن سندی قطعی و تحریف‌ناپذیر است که به ما نشان می‌دهد پیامبر در چه شرایطی و با چه مردمی مواجه بودند و چگونه مسائل را حل‌وفصل می‌کردند. این آیات، پنجره‌ای به سوی تاریخ و فرهنگ آن زمان می‌گشایند و به ما در فهم بهتر دین و الگوبرداری از اسوه حسنه، یعنی پیامبر (ص)، کمک می‌کنند. این که بدانیم در آن دوران چه چیزی پسندیده و چه چیزی ناپسند بوده، برای درک عمیق دین ضروری است.

 

در مورد بخش دوم سؤال شما، مسئله این نیست که فهم ما ناقص بوده و اکنون کامل شده است. مسئله این است که آیه در شرایط زمانی و فرهنگی خود، کاملاً منطقی و بدون اشکال بوده است. مشکل از امروز آغاز شده که شرایط تغییر کرده است. این تغییر، ناشی از رشد فهم ما نیست، بلکه ناشی از تحول در «موضوع» حکم است، همان‌طور که در مثال شطرنج بیان شد. فقه پویا به معنای آن است که بتواند این تغییر موضوع را به درستی تشخیص دهد و حکم متناسب با آن را استنباط کند. این آیات باید در قرآن باقی بمانند تا هم اصالت کتاب الهی حفظ شود و هم ما بتوانیم از خلال آن‌ها، تاریخ و سیره پیامبر را به درستی درک کنیم.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم