Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

تفاوت اخلاق سياسي علوي و اموي در نگاه امام صادق (ع)

 سيد ابوالفضل موسويان
امام صادق (ع) در يك مقايسه بين روش خودشان با حكومت بني اميه به اين تفاوت­ها اين­گونه اشاره فرمودند: به مردم فشار نياوريد. آيا نمي­داني كه حكومت­داري بني­اميه با شمشيرو زور و فشار و ستم بود ولي روش ما با نرمي، مهرباني، متانت، نگهداري، حسن معاشرت، پاكدامني و كوشش است. پس كاري كنيد كه مردم به دين شما و مسلكي كه داريد رغبت پيدا كنند.

شيعه معتقد است، امامان جانشينان به حق پيامبر (ص) مي باشند و حكومت از آنان مي باشد و در دوران ظهور امامان به دنبال احقاق حق بوده است. اما برخي از آنان تصورشان از حكومت معصومان، همانند حكومت ديگران بوده است با اين تفاوت كه به جاي غاصبان، حكومت در دست امامان باشد. و به عبارتي چنين گمان مي­كردند كه كارهايي كه حكومتهاي جور انجام مي دهند لازمه حكومت است كه هر كسي هم جاي آنان باشد همان كارها را مي كند. يكي از اين افراد عماربن احوص از اصحاب امام صادق (ع) است كه آرزوي حكومت امام صادق (ع) را مي نمود ولي توجهي به تفاوت آن حكومت با حكومت امويان نداشت. امام صادق (ع) در يك مقايسه بين روش خودشان با حكومت بني اميه به اين تفاوت­ها اين­گونه اشاره فرمودند: به مردم فشار نياوريد. آيا نمي­داني كه حكومت­داري بني­اميه با شمشيرو زور و فشار و ستم بود ولي روش ما با نرمي، مهرباني، متانت، نگهداري، حسن معاشرت، پاكدامني و كوشش است. پس كاري كنيد كه مردم به دين شما و مسلكي كه داريد رغبت پيدا كنند. (خصال 2/354) «فلاتخرقوا بهم اما علمت ان امارة بني­امية كانت بالسيف و العسف و الجور و ان امارتنا بالرفق و التألف و الوقار و التقية و حسن الخلطة و الورع و الاجتهاد فرغّبوا الناس في دينكم و فيما أنتم فيه»
آيا هر حكومتي را به صرف ادعاي خودش مي­توان مطلوب دين دانست؛ بني اميه و بني العباس ادعاي جانشيني پيامبر را داشتند. مي­توان آن حكومتها را مورد تأييد پيامبر دانست؟! يا با تغيير افراد ظالم بدون اين كه محتوا عوض شود مي­توان حكومتي را تأييد كرد؟!
در نظام سياسي اسلام، اخلاق بر سياست مقدم است. رئيس جامعه بايد کسي باشد که حکمت عملي را بداند و مسلط بر نفس خود باشد و سياستمدار بايد پرواي اخلاقي داشته باشد تا فضايل اخلاقي خود را به جامعه تزريق کند. يعني يک حاکم سياسي در مقابل منتقدان خود به جاي به کارگيري خشم و خشونت از حلم خويش استفاده کرده و از منتقد خود استقبال مي کند.
حضرت علي (ع) در عهدنامه خود به مالك اشتر پيش از اين كه دستوراتي در باره كشورداري بدهد، دستوراتي در باره خودسازي به او داده است. زيرا مسؤول حكومت بايد فردي خود ساخته باشد تا بتواند مردم را نيز تهذيب نمايد. و درجاي ديگر بطور كلي مي­فرمايد: كسي كه خود را پيشواي جمعيتي قرار دهد، بايد پيش از تعليم ديگران خود را تعليم دهد و پيش از تأديب با زبان و گفتار، با اعمال و رفتار خويش مردم را ادب آموزد و آن كس كه بتواند خودش را تعليم دهد و خويشتن را ادب كند، ارزشش زيادتر است از كسي كه به مردم آموزش مي­دهد و آنان را ادب مي­كند. (من نصب نفسه للناس اماما فليبدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره و ليكن تأديبه بسيرته قبل تأديبه بلسانه و معلم نفسه و مؤدّبها احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدّبهم؛ (نهج البلاغه، حكمت73) زيرا حاكمان نقش تعيين كننده­اي در ترويج اخلاق در ميان جامعه دارند. و مردم بر راه و روش حاكمانشان هستند: الناس علي دين ملوكهم.
بنا براين دو دیدگاه در باره سياست و اخلاق وجود دارد؛ یکی سیاست را تابع اخلاق و دیگری اخلاق را تابع سیاست می داند. در مورد این دو دیدگاه نمونه­های عینی و عملی در حكومت علي (ع) و معاويه وجود دارد که در مقاله ای دیگر بیان خواهد شد.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم