Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

امام حسين الگوي آزادگان

امام حسين الگوي آزادگان

سيد ابوالفضل موسويان
گرچه بسياري از مردم در زندگي جز خواسته هاي مادي، هدفي ندارند و لذا براي رسيدن به خواسته هاي مادي دست به هر كاري مي زنند. حتي ارزشهاي انساني خود را فداي اميال پست مي كنند. اما انسانهايي در طول تاريخ بوده اند كه براي خود ارزش قايل بوده و حاضر نشده اند آنها را از دست بدهند به هر قيمتي كه براي آنان تمام شود و لو اين كه جان خود را براي آن از دست بدهند. در نهضت عاشورا كه بايد همواره درس براي علاقمندان به امام حسين باشد اين دو گروه خود نمايي مي كنند

از طرفي مردمِ ترسو و زبون، حكومت يزيد را با اين كه قبول ندارند، مي پذيرند و امام حسين را ياري نمي كنند و از سوي ديگر امام حسين و ياران با وفاي آنحضرت با فدا كردن جان خود زير بار ذلت نمي روند. امام حسين با نهضت عاشورا اين درس بزرگ آزادگي را به بشريت دادند كه هرگز تن به ذلت ندهيد و بنده ديگران نشويد. اميرالمؤمنين (ع) زندگي با ذلت را مرگ و مرگ با عزت را زندگي ميداند1 و نيز به فرزند خود سفارش مي فرمايند: بزرگواري خودت را از هر زبوني و پستي محافظت كن هر چند آن پستي وسيله نيل به تمنيات و آرزوهايت باشد. زيرا در مقابل آنچه از سرمايه شرافت نفس خود مي دهي هرگز عوضي كه با آن برابر باشد به دستت نخواهد رسيد. بنده ديگري مباش در حالي كه خدا تو را آزاد آفريده است2.
در آموزه هاي اسلامي عزت نفس از جايگاه بلند و رفيعي برخوردار است.
انساني كه كرامت وجوديش رشد مي يابد و شخصيت و شرافت معنوي مي يابد، بر اداره خويش تواناست و تن به امور ذلت بخش و تباه كنند نمي دهد 3و تمايلات نفساني در نظر آنها پست و كوچك است.4 لذا از نفاق و دورويي كه از پيچيده ترين و بدترين مسايل سياسي و اجتماعي است به دور است. اين كه باور انسان به اموري باشد و ظاهر گفتار و رفتار او در خلاف آن، به سبب پستي او در نفس خويش است. اين حقيقت بلند در كلام امير المؤمنين چنين آمده است: نفاق و دورويي انسان، ناشي از حقارت و ذلتي است كه فرد در وجود خود احساس مي كند. 5 نفاقي كه مردم كوفه از خود بروز دادند و منجر به شهادت امام حسين (ع) شد. فرزدق شاعر حال اين مردم را به خوبي براي امام حسين (ع) آنگاه كه از وضع كوفه سؤال نمودند، اعلام كرد. او گفت: دلهاي مردم با شماست و شمشيرهاي آنان عليه شما 6.
به هر حال تمام ارزشها و والاييها پيوند استمرار با عزت نفس و همه پستيها پيوند با ذلت نفس دارد. محققين عزت نفس را از پايه هاي رشد و تعالي انسان مي شمارند 7و شهيد مطهري مي¬گويد: هر چه بيشتر مطالعه كردم بيشتر به اين فكر اعتقاد پيدا كردم كه در اخلاق اسلامي، محور و آن نقطه¬اي از روح انسان كه اسلام روي آن دست گذاشته است براي احياي اخلاق انساني و براي اين كه انسان را به سوي اخلاق سوق بدهد، كرامت و عزت نفس است 8.
حادثه عاشورا نمايشگاه پستي و فرومايگي ياران يزيد و عزت و سربلندي امام حسين و ياران آنحضرت است. ياران يزيد چون عمر سعد به خاطر حكومت ري، دنيا و آخرت خود را خراب كردند؛ به آن حكومت نرسيدند و آخرت و وجدان خود را نيز خراب كردند. اما امام حسين (ع) مردانه شهادت را پذيرفتن و زير بار ذلت نرفت. و مردن با عزت را از زندگي در ذلت بهتر مي دانست9.
و هنگامي كه علاقمندان از حضرت خواستند به طرف كوفه نرود، اشعاري خواند و در فرازي از آن چنين فرمود:
كفي بك ذلّا ان تعيش و ترغما؛ براي تو اين ذلت و بدبختي بس كه زنده بماني و ذلیل باشی10.
11 و در جاي ديگر فرمود: اگر اين بدنها براي مردن است پس كشته شدن در راه خدا بهتر است.
و آن هنگام كه حر بن يزيد رياحي راه را بر او و كاروانش بست و آن حضرت را از مرگ بيم داد، حسين (ع) خطاب به او چنين فرمود: شأن من شأن كسي نيست كه از مرگ بهراسد، چقدر مرگ در راه رسيدن به عزت و احياي حق سبك و راحت است. مرگ در راه عزت، جز زندگي جاويد نيست و زندگي با ذلت جز مرگي فاقد حيات نيست. آيا مرا از مرگ مي ترساني؟ تيرت به خطا رفته است و گمانت تباه است. من كسي نيستم كه از مرگ بهراسم. منش من بزرگتر از اين است و همت من عالي تر از آن كه از ترس مرگ زير بار ستم روم. و آيا شما بيش از كشتن من توانايي داريد؟ آفرين و درود بر كشته شدن در راه خدا در حالي كه شما قادر به نابودي عظمت من و محو عزت و شرافت من نيستيد پس در اين صورت باكي از كشته شدن ندارم. 12و فرمود: نه به خدا سوگند! كه به خواري دست بيعت دراز نمي كنم و بسان بندگان فرار نمي كنم 13و به خواهر خود نيز توصيه فرمود: خواهرم! صبر كن؛ سكوت كن و فرياد نزن تا مورد شماتت مردم قرار نگيري14.
مردان آزاده ذلت و فرومايگي را از خود دور مي دانند و آن را با تربيت خانوادگي خود ناسازگار مي دانند. و آزادگان عالم نيز ذلت را براي آنان نمي پسندد و شمشير را برآن ترجيح مي دهند. امام علت عدم پذيرش حكومت ظالمانه يزيد را چنين بيان مي فرمايد، آگاه باشيد كه اين فرومايه(ابن زياد) فرزند فرومايه مرا ميان دو راهي شمشير و خواري قرار داده است و هيهات كه ما تن به خواري دهيم. زيرا خداوند و پيامبرش و مؤمنان از اين كه ما تن به خواري دهيم ابا دارند و دامنهاي پاك مادران و انسانهاي پاكدامن و جانهاي با غيرت و نفوس با شرافت روا نمي دارند كه ما فرمانبرداري از فرومايگان را بر قتلگاه راد مردان مقدم بداريم. 15و در نخستين خطبه خود در كربلا فرمود: من مرگ را جز خوشبختي نمي دانم و زندگي با ستمكاران را جز به ستوه آمدگي و بدبختي نمي بينم 16و يا فرمود: مردن با عزت، از زندگي در ذلت بهتر است17.
و هنگامي كه در روز عاشورا وارد ميدان نبرد شد اين منطق را در رجزي كه مي خواند، چنين بيان مي نمايد: الموت خير من ركوب العار و العار اولي من دخول النار 18در مصرع اول اين رجز منطق خود را اعلام مي فرمايد كه منطق سازش ناپذيري در راه حق و گردن ننهادن بر خواري و زبوني است و در مصرع دوم دشمنان خود را به اصلاح منطق نادرستشان فرا مي خواند كه منطق آنان منطق تعصب كور است و گردن ننهادن به حق هر چند آتش جهنم را در پي داشته باشد.
عزت و شهامت در همه ياران امام حسين(ع) مشاهده مي شود. زينب كبري با اين كه اسير شده است هم در كوفه و هم در شام با شهامت در برابر يزيد كه از موقعيتي كه نصيبش شده با افتخار ياد مي كند، زينب فرياد مي زند: اي يزيد خيلي باد به دماغت انداخته اي. تو خيال مي كني اين كه امروز ما را اسير كرده اي و تمام اقطار زمين را بر ما تنگ گرفته اي و ما در مشت نوكرهاي تو هستيم، يك نعمت و موهبتي از طرف خداوند بر توست؟ به خدا قسم تو الآن در نظر من بسيار كوچك و حقير و بسيار پست هستي و من براي تو يك ذره شخصيت قايل نيستم 19و در آخر جملاتش فرمود: هر حقه اي كه مي خواهي بزن و هر كاري كه مي تواني انجام بده اما يقين داشته باش كه اگر مي خواهي نام ما را در دنيا محو كني، نام ما محو شدني نيست؛ آن كه محو و نابود مي شود تو هستي20.
1. فالموت في حياتكم مقهورين و الحياه في موتكم قاهرين؛ نهج البلاغه، خطبه51
2. اكرم نفسك عن كل دنيه و ان ساقتك الي الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا. و لاتكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرا. نهج البلاغه، نامه31
3. من شرفت نفسه نزهها عن ذله المطالب؛ آمدي، غرر الحكم، ج2، ص203
4. علي (ع): من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته؛ نهج البلاغه، حكمت449
5. نفاق المرء من ذل يجده في نفسه؛ آمدي، غرر الحكم، ج2، ص298
6. قلوب الناس معك و اسيافهم عليك؛ مجلسي، بحارالانوار، ج44، ص 365
7. ر.ك: ناتال براندن، قدرت عزت نفس، ص7 و23؛ همچنين، دوان شولتز و سيدني آلن شوتز، نظريه هاي شخصيت، ص189 و286 و 351
8. شهيد مطهري، مجموعه آثار، ج22، ص396
9. موت في عز خير من حيوه في ذل؛ بلاغه الحسين، ص141
10. بلاذري، انساب الاشراف، ج3، ص171
11. ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص72
12. ليس شأني شأن من يخاف الموت، ما اهون الموت علي سبيل نيل العز و احياء الحق. ليس الموت في سبيل العز الا حياه خالده و ليست الحياه مع الذل الا الموت الذي لا حياه معه افبالموت تخوفني؟ هيهات، طاش سهمك و خاب ظنك! لست اخاف الموت ان نفسي لاكبر من ذلك و همتي لاعلي من ان احمل الضيم خوفا من الموت و هل تقدرون علي هدم مجدي و محو عزي و شرفي؟ فانا لا ابالي بالقتل؛ الشوشتري، احقاق الحق و ازهاق الباطل، 13ج11، ص601
15. لا و الله لااعطيهم بيدي اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد؛ بلاذري، انساب الاشراف، ج3، ص188 و ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج4، ص62
16. همان، ص489
. الا و ان الدعي بن الدعي قد ركز بين اثنتين بين السلّه و الذّله و هيهات منا الذّله. يأبي الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حميه و نفوس ابيه من ان نؤثر طاعه اللئام علي مصارع الكرام؛ ابن شعبه، تحف العقول، ص171
. ... فاني لا اري الموت الا السعاده و لا الحياه مع الظالمين الا برما؛ ابن اثير، الكامل، ج4، ص23؛ تاريخ طبري، ج5، 357
17. موت في عز خير من حيوه في ذل؛ بلاغه الحسين، ص141
18. ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص68
19. مجلسي، بحارالانوار، ج45، ص133
20. همان، ص135

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم