امام جعفر صادق ( ع) ( 89- 148) در زمانی هدایت و رهبری شیعه را عهده دار شد،که جنبش ضد اموی در حال گسترش و نظام اموی دستخوش بحرانی جدی شده بود. با وجود این امام به مداخله در امور سیاسی روی خوش نشان نمی داد و همچون پدر بزرگوارش از سیاسی شدن امامت پرهیز داشت. بی ثباتی نظام اموی و انقلابیشدن وضعيت سياسی، هر چند انتظار برخی از شيعيان برای دخالت بيشترِ امام در امور سياسی را در پی داشت، ولی از ديدگاه او فعاليت فکری در راستای تاسيس و تقويت بنيان های نظری و اصولعملی اهميت بيشتری داشت. از این رو هنگامی که جنبش ضد اموي به اوج رسيده بود، او تقاضاي برخي از شيعيان براي رهبري سياسي را نپذيرفت و نامه ابوسلمه خلال را سوزانيد. او پيروان خويش را از هر گونه فعاليت در اين راستا بازداشت و حتي به آنان توصيه كرد كه از تبليغ در راستاي گسترش تشيع جعفري پرهيز كنند.
امام به جای مبارزه رسمی با حکومت، رسالت خويش را ژرف سازي و تحكيم بنيان هاي اعتقادي و فقهي تشيع تعریف کرد و با استفاده از موقعيت و فرصت پديدآمده، توانست صورتبندي منسجمي از مذهب شيعه ارائه كند. به ويژه اينکه شيعه همگام با دور شدن از عصر تشريع، با مسايل جديدی روبرو شده بود که پاسخ های تازه میطلبيدند. افزون بر روند رو به رشد گردآوری و تدوين احاديث، مذاهب فقهی در حال پديدار شدن بودند و بازارِ آشفته بحث های کلامی نيز روبه گرمی بود. در چنين شرايطی حيات فکری و سياسی شيعه به تدوين اصول و بنيادهای فکری آن بستگی داشت و برجستهترين بازمانده خاندان رسول خدا عهده دار انجام آن شد و مكتب جعفري را بنيان نهاد.شخصيت علمي و معنوي بينظير امام، بسياري از مسلماناني كه در جستجوي دانش بودند را به سوي او كشاند و دانشمندان فراواني در مكتب او پرورش يافتند و از خرمن دانش او توشه چيدند. حتي كساني چون ابوحنيفه و مالك كه هر يك مذاهب فقهي جداگانه اي تاسيس كردند از او بهره بردند.
امام، در طول دوران رهبری خود، فرهنگ سازی، گسترش دانش ، پرورش خردورزی و بارورکردن روحیه خرد گرایی و اندیشیدن در میان شیعه، را هدف قرار داد. او نه تنها پیروان خویش را به فراگرفتن دانش توصیه می کرد، بلکه اخلاق دانش پژوهی را به آنان یادآوری می کرد. براین اساس آنان را از پذیرش بدون دلیل هر ادعایی و یا واداشتن دیگران به پذیرفتن بدون دلیل عقاید خود باز می داشت. معاویه بن وهب؛ از یاران امام، توصیه او را چنین بیان می کند : اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ تَزَینُوا مَعَهُ بِالحِلْمِ وَالْوِقارِ و تَواضَعُوا لمَنْ تُعَلِّمُونَهُ الْعِلْمَ و تَواضَعُوا لمَنْ طَلَبْتُمْ مِنْهُ الْعِلْمَ و لَا تَکونُوا عُلَماءَ جَبّارینَ فَیذْهَبَ باطِلُکمْ بِحَقِّکُمْ» در پی فراگیری دانش باشید و به همراه آن خود را با بردباری و وقار بیارایید و با اساتید و دانش آموزان خود فروتنی پیشه کنید و هرگز از دانشمندان زور گو نباشید، زیرا این روش باطل و نادرست، نظر حق و درست شما را از بین می برد. ( کافی، ج ١، ص ٣٦، حدیث ١)
توصیه اهل داتش و دانش پژوهان به بردباری و فروتنی و تاکید بر خودداری از تحکم و پافشاری بر دیدگاه خود، از این رو صورت می گیرد، که اندیشه جدی و صادقانه همواره امکان خطا پذیری را در خود مفروض دارد. اعتقاد به خطا پذیری، سعه صدر و فروتنی در برخورد با دیگران را در پی دارد، زیرا چه بسا در سخن و یا اندیشه آنان راهی به سوی آشکار شدن خطا و فهم حقیقت بگشاید. از این رو می توان گفت این سخن ارزشمند به روشنی بیزاری و هشدار امام به یکی از آفات مهم جامعه دینی؛ یعنی خود بزرگ بینی و رفتار زورگویانه عالمان دینی با دیگران را نشان می دهد. این ویژگی در دوران مدرن به «کیش شخصیت» شناخته می شود. «کیش شخصیت» از ویژگی های فرهنگ های استبداد زده و خودکامه پرور و بیان گر حالتی است، که فردی از ابزار های گوناگون از جمله رسانه و نشانه ها برای برتر نشان دادن خویش بهره ببرد.
امام صادق (ع) در سخنی دیگر با پرهیز دادن از ریاست طلبی بر ناپسند بودن «کیش شخصیت» تاکید کرده اند. محمد بن مسلم از امام چنین گزارش کرده است: «أترى لا أعرف خيار كم من شراركم؟ بلى والله وإن شراركم من أحب أن يوطأ عقبه، إنه لابد من كذاب أو عاجز الراي.» «آيا مي پنداري ما نيكان شما را از تبهكاران نمي شناسيم ، همانا بدترين شما كسي است كه دوست بدارد ديگران در پي او درآيند، چنين كسي يا دروغزن و يا سست راي است.» (كافي جلد ۲ باب طلب الرياسه، حديث 8). اگرچه برحسب ظاهر، این سخن پرهیز از راه انداختن افراد در پی خویش را معنای می دهد، ولی امام با این سخن در پی اشاره به یکی از آفات جامعه دینی و هشدار دادن به شخصیت های جامعه برای پرهیز از برجسته سازی چهره خود و و وادار کردن دیگران نسبت به پیروی از خویش است.
کیش شخصیت و شخصیت پرستی دو روی یک سکه اند، و اولی بدون وجود دومی امکان پذیر نیست. شخصیت پرستی یکی دیگر از ویژگی های فرهنگی عقل گریز و اقتدار گراست که با ترسیم چهره ای بت گونه از برخی افراد و پیروی کورکورانه از آن ها همراه است. پيشوايان و اولياي دين اسلام نيز همواره نگران آلودگي جامعه به اين ويژگي بوده اند و آن را به پيروان خويش گوشزد و از آن بازداشته اند. از ديدگاه آنان پيروي بي چون وچرا از اشخاص رويه اي نارواست. هر ادعا و نظريه اي بايد بر اساس دلايل و استدلال هاي آن مورد ارزيابي و پذيرش قرار گيرد. آنان همچنين شخصيت پردازي و مريد پروري را به شدت سرزنش كرده و كساني كه به دنبال گرد آوردن مقلدان و پيروان بي قيد وشرطند را بدكار معرفي كرده اند.
در سخنی پر معنای دیگری که ابوحمزه ثمالی از امام صادق (ع) نقل کرده است، امام به طور همزمان او را از هر دو ویژگی؛ یعنی کیش شخصیت و شخصیت پرستی بازداشته است.« إياك والرئاسة وإياك أن تطأ أعقاب الرجال قال: قلت: جعلت فداك أما الرئاسة فقد عرفتها وأما أن أطأ أعقاب الرجال فما ثلثا ما في يدي إلا مما وطئت أعقاب الرجال فقال لي: ليس حيث تذهب، إياك أن تنصب رجلا دون الحجة، فتصدقه في كل ما قال«.«از رياست طلبي و دنباله روي شخصيت ها بپرهيز. او سوال مي كند ناپسنديدگي رياست طلبي روشن است ولي گام برداشتن در پي بزرگان را نمي فهمم زيرا دو سوم از آن چه به دست آورده ام را از دنبال روي شخصيت ها به دست آورده ام . امام چنين پاسخ مي دهد : منظور را به خوبي درنيافتي؛ مقصود آن است كه به پرهيز از اين كه بدون دليل كسي را پيشوا قرار دهي و هر چه را گفت درست بپنداري.» (كافي جلد ۲ باب طلب الرياسه، حديث ۵)