حجتالاسلام والمسلمین موسویان عضو هیئت علمی دانشگاه مفید: آیتالله طالقانی بر اساس آیات قرآن، نظریه شورا را مطرح کرد و تأکید داشتند اداره امور جامعه باید با رأی و نظر مردم باشد.
۱۹ شهریورماه سالروز درگذشت آیتالله سیدمحمود طالقانی، مفسر بزرگ قرآن کریم و از پیشگامان نواندیشی دینی و از فعالان سیاسی و اجتماعی در ایران معاصر است. طالقانی از چهرههای مهم و تأثیرگذار تاریخ معاصر ایران قلمداد میشود که به دلیل برخورداری از ویژگیهای اخلاقی و فکری، محبوبیت خاصی بین مردم داشت و این محبوبیت پس از گذشت ۴۰ سال از درگذشت ایشان، همچنان وجود دارد، به همین دلیل از او به عنوان یک شخصیت اخلاقمدار، نواندیش و مردمباور یاد میشود. خبرنگار ایکنا اصفهان، در سالروز چهل و یکمین سال درگذشت آیتالله طالقانی، گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین سیدابوالفضل موسویان، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید، داشته که متن آن را در ادامه میخوانید:
آنچه در این گفتوگو میخوانید:
دنیا و آخرت را از دست دادهایم
اراده مردم امری صوری نیست
راه نجات مسلمانان بازگشت به قرآن است
نباید چیزی به مردم تحمیل شود
ائمه(ع) فکری را به جامعه تحمیل نمیکردند
پیامبر(ص) به همه اجازه بیان نظرات میدادند
مشروطهخواهان مقصودشان از آزادی بی بند و باری نبود
آزادی لازمه فهم دین است
پرتوی از قرآن تفسیر اجتماعی از قرآن است
فهم غلط از آیات و روایات باعث عقبماندگی جامعه میشود
ایکنا ـ آیتالله طالقانی چه قرائت و فهمی از دین داشت؟
این یک سؤال کلی است و نمیتوانم کلیت این سؤال را به این صورت پاسخ دهم، فقط میتوانم بگویم نظر آیتالله طالقانی درباره اسلام چه بوده است. به اعتقاد ایشان، دین اسلام با مباحث زندگی بشر مرتبط بوده و اگر انسان دیندار و متدین به دستورات دین عمل کند، باید به سعادت دنیا و آخرت دست پیدا کند. اگر قرائتی از دین داشته باشیم که صرفاً به درد آخرت بخورد، از نظر ایشان چنین قرائتی مردود است و معتقدند دین آمده تا زندگی دنیایی انسان را درست کند، نه اینکه صرفاً به فکر آخرت باشد. بنابراین از نظر آیتالله طالقانی، دین آن چیزی است که سعادت دنیا و آخرت را برای انسان تضمین میکند و بارها با آیات و روایات، این مطلب را بیان کردند.
ایکنا ـ سؤال ما دو قسمت دارد؛ یکی جنبه قرآنی اندیشههای آیتالله طالقانی که ذیل ایده بازگشت به قرآن، این اندیشهها را تبیین میکردند و دیگری، نوع نگاه ایشان به مسائل امروزی جامعه مثل آزادی و حاکمیت مردم است. پیش از پاسخ به این سؤال با توجه به نوع نگاه آیتالله طالقانی به اسلام به نظر شما، این فهم و ایده بازگشت به قرآن، از چه منظری نشئت میگرفت و منظور ایشان از ایده بازگشت به قرآن چه بود و به دنبال تحقق چه چیزی بودند؟
همانطور که گفتم، ایشان معتقد بود دین برای سامان دادن به زندگی دنیوی و اخروی به وجود آمده است و سعادت دنیا و آخرت را هدف اصلی دین میدانستند. در جامعه خودمان مشاهده میکنیم که مردم از نظر دنیوی، دچار مشکلات عدیدهای هستند و در سایر جوامع اسلامی، مسلمانان وضع اسفباری دارند که این مسئله در اخلاق و روحیات آنها نیز تأثیر میگذارد و نمیتوان گفت کسی که زندگی ناسالمی دارد و اهل کارهای خلاف است در قیامت به بهشت خواهد رفت، بنابراین نه سعادت دنیوی دارد و نه سعادت اخروی. ممکن است گفته شود غربیها زندگی دنیوی خود را سامان دادهاند، ولی در عوض آخرت خود را کنار گذاشتهاند، البته این مسئله جای بحث دارد که آیا واقعاً آخرت خود را از دست دادهاند یا خیر، حداقلش این است که زندگی دنیوی خود را سامان دادهاند، ولی نه زندگی دنیوی ما درست است و نه آخرت. در جامعه خودمان میبینیم که انسانها نه راحت میتوانند زندگی کنند و نه با وجود تخلفات و خلافهای شرعی و عرفی که شاهد آن هستیم و چه بسا میزان آن از بسیاری جوامع دیگر بیشتر باشد، میتوان گفت زندگی اخروی خوبی هم دارند. پس ما هم دنیایمان را از دست دادهایم و هم آخرت را.
آیتالله طالقانی میگوید دلیل این مسئله این است که متأسفانه کسانی که میخواستند به خاطر منافعشان دین را از بین ببرند، آن را فقط به مسائل اخروی و قیامت منحصر ساختند. دنیای ما را سیاستمداران، قدرتمندان و استعمارگران بر باد دادند و چون مفاسد، کژیها و انحرافات در جامعه رشد کرد، آخرت را نیز اینگونه از دست دادیم. بنابراین باید به قرآن برگردیم، چون قرآن میخواهد هم دنیا و هم آخرت را درست کند. اینطور نیست که دنیای ما خراب باشد و آخرت آباد و این تصور غلطی است که ما پیدا کردهایم. چرا با وجود اینکه مسلمانان هر روز قرآن میخوانند و یکی از برنامههای جدی و روتین کشورهای اسلامی در رادیو، تلویزیون و مجامع مختلف، خواندن و قرائت قرآن است، ولی آنها را خوشبخت و سعادتمند نکرده و در زندگیشان حضور پیدا نکرده است؟
آیتالله طالقانی و طرفداران جریان اصلاحی که آغاز آن از زمان سیدجمالالدین اسدآبادی شروع شد، معتقد بودند که یک سری خرافات رواج پیدا کرده که مانع فهم ما از قرآن و موجب انحراف جامعه از آن شده است. این خرافات در قالب برخی افکار و اندیشهها کم نیستند، مثل کراماتی که برای برخی افراد قائل میشوند و مردم را به این سمت سوق دادهاند که به جای یافتن روشهای درست و عقلایی برای حل مشکلاتشان، سراغ خرافاتی بروند که هیچ اصل و اساسی ندارد. همینطور روایات دروغی که از همان دوره پیامبر(ص) منتشر میشد و خود ایشان میفرمودند: «دروغگویان نسبت به من زیاد میشوند». امیرالمؤمنین(ع) به دوره پیامبر(ص) استناد کرده و فرمودند در دورههای بعدی نیز همینطور است. پیامبر(ص) مورد قبول همه مسلمانان بودند و وقتی روایتی از ایشان نقل میشد به دیده احترام به آن نگاه میکردند. این روایات غلط در میان مردم منتشر شد و مردم نیز به دیده احترام به آنها نگاه میکردند، ولی متوجه نبودند که این روایات با آیات قرآن و اندیشههای صحیح اسلامی و مورد قبول پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) مغایر است. حتی قرآن را به چشم تبرک نگاه میکردند. میگویند شخصی که در حال مرگ بود، میگفت تمام روایاتی را که درباره فضایل آیات و سورهها نقل کردم، برای این بوده که متوجه شدم مسلمانان به قرآن کم توجهی میکنند، بنابراین روایاتی را به پیامبر(ص) و دیگران نسبت دادم که مثلاً فلان آیه را برای شفای بیماری یا افزایش روزی بخوانید. یعنی نگاه به قرآن با وجود این روایات اساساً تغییر کرد، چه روایاتی که خلاف صریح آیات بود و چه روایاتی که قرآن را به دید تبرک نگاه کرده و آن را از دایره زندگی خارج میساخت.
در واقع این روایات، قرآن را صرفاً برای حل مشکلات مادی و گرفتاریهای مردم معرفی میکرد، نه اینکه آیات را باید فهمید و در زندگی جاری ساخت. حتی در میان اخباریون، برخی که خیلی تندرو بودند، میگفتند اصلاً قرآن را نمیتوان فهمید و برای فهم آن باید به روایات متمسک شد. قرآن قابل فهم نیست، بلکه معماست. وقتی چنین نگاهی حاکم باشد، فقط باید قرآن را خواند تا خدا به ما ثواب دهد و اجر اخروی داشته باشیم، ولی اینکه آیات چه میخواهند بگویند، نمیتوانیم بفهمیم و باید به روایات مراجعه کنیم تا آنها برای ما توضیح دهند. سند بسیاری از این روایات اشکال دارد، البته تعداد روایات صحیح نیز بسیار است، ولی تشخیص اینکه یک روایت درست است یا نه از عهده مردم خارج است. در حال حاضر، اغلب منبریها روایاتی را از بحارالانوار برای مردم میخوانند، ولی نمیدانند این روایت درست است یا نه و منظور از این روایت چه بوده است، لذا برداشتهای غلطی از این روایات به عمل آمده است و قرنها عقبماندگی مسلمانان در جهان به دلیل همین نگاهها و تفکرات غلطی بود که به وجود آمد.
در همان روایات آمده است که اگر روایتی مخالف قرآن بود، آن را کنار بگذارید. معنای آن این است که میتوان آیات قرآن را فهمید و اگر روایتی مغایر با قرآن بود، باید آن را کنار گذاشت. متأسفانه این تفکر بسیار افراطی به وجود آمد که نمیتوان قرآن را شناخت و این روایات غلط نیز به وجود آمد، بنابراین افرادی باید معلومات لازم را کسب کنند تا تشخیص دهند که کدام روایت درست است.
دغدغه آیتالله طالقانی حاکمیت مردم بود / آزادی لازمه فهم دین است
آنچه بعداً به وجود آمد، غیبگوییهایی بود که برخی افراد انجام داده و میگفتند چنین و چنان خواهد شد، یا خوابهایی که برخی ساختند و از این طریق میخواستند دین را در جامعه ترسیم کنند و این خواب است که حجیت پیدا کرده، حتی در مقابل آیات و روایات. اینها مواردی است که در ذهن امثال آقای طالقانی بود و ایشان میخواستند بگویند برای نجات جامعه اسلامی هیچ راهی نداریم جز اینکه به قرآن یعنی تنها منبع مطمئن و مورد قبول برگردیم و آن را الگوی خود قرار دهیم. در این صورت است که هم دنیا و هم آخرت را سامان میدهیم.
ایکنا ـ به رویکرد قرآنی آیتالله طالقانی اشاره کردید، با توجه به اینکه بیشترین حجم اندیشهها و آثار قرآنی ایشان در تفسیر پرتوی از قرآن گنجانده شده است، به نظر شما آیتالله طالقانی در تفسیر قرآن چه روشی داشتند و این روش با سایر تفسیرهای قرآن در دوره معاصر، چه وجه تمایز و نقاط اشتراک و افتراقی دارد؟
برخی تفسیر خود را بر مبنای روایات تنظیم کردند که به آن تفسیر روایی گفته میشود، روش برخی دیگر نیز اجتهادی است. یعنی میگویند باید درباره آیات قرآن بحث و عقل را فعال کرد تا مراد از آیات را فهمید. در این روش، عدهای به مباحث فلسفی رو آوردند و از نگاه فلسفه به آیات قرآن توجه کردند. برخی نیز با نگاه عرفانی به آیات پرداختند. تعدادی دیگر که مرحوم طالقانی نیز جزء آنهاست، نگاه اجتماعی به آیات قرآن دارند، یعنی مباحث اجتماعی مدنظرشان بوده و این مباحث را در قرآن تعقیب میکردند و با این نگاه به آیات قرآن توجه داشتند. روش تفسیری مرحوم طالقانی، روش اجتماعی است و بیشتر این مباحث در ذهنشان بود. علامه طباطبایی(ره) نیز تا حدودی مباحث اجتماعی را مطرح کردند و از این نظر، المیزان میتواند تفسیر اجتماعی باشد. در میان اهل سنت نیز میتوان به تفسیر المنار و تفسیر سید قطب اشاره کرد که با نگاه اجتماعی، آیات قرآن را مورد بحث قرار دادهاند.
ایکنا ـ در اندیشه و آثار آیتالله طالقانی، یکسری واژهها مکرر استفاده شده است که میتوان گفت این واژهها درونمایه فکری ایشان را شکل میدهد؛ مثل توحید، طاغوت، آزادی و استبداد. این واژهها در اندیشه مرحوم طالقانی چه معنا و مفهومی دارد و ما امروز از این مقولات، چه استنباط و فهمی در حوزه نظری و عملی میتوانیم داشته باشیم؟
مرحوم طالقانی به دلیل همین بینشی که از قرآن داشتند، نمیتوانستند نسبت به مسائل اجتماعی و جامعه خود بیتفاوت باشند و ببینند که جامعهای عقبافتاده هستیم و دنیا پیشرفت کرده است، ولی ما گرفتار جهالت و خرافات و اندیشههای غلط هستیم. بنابراین دنبال مطرح کردن این مسائل بودند. معمولاً حکومتها نمیپسندند چنین مسائلی مطرح شود، بلکه میخواهند جامعه تسلیم آنها و راضی به همان چیزی باشد که برایشان تنظیم کرده است. اینکه شخصی به مردم بگوید از وضع دنیا چه خبر دارید که به چه سمتی میرود، دیگران چه میکنند و چه وضعی دارند و شما در چه اوضاعی زندگی میکنید برایشان آزار دهنده است، بنابراین این مسئله پیش میآمد که این وضعیت را چه کسی به وجود آورده است؟ یکی از مهمترین این عوامل، حکومتها هستند که اجازه نمیدهند رشدی حاصل شود و متفکران و اندیشمندان حرف خود را زده و نظراتشان را در راستای رشد و تعالی مردم بیان کنند. لذا مرحوم طالقانی متوجه شدند اولین موردی که در این جامعه وجود ندارد و باید باشد، آزادی است، چون به محض اینکه میخواهند مردم را با دین آشنا کنند، زندان و شکنجه انتظارشان را میکشد. به همین دلیل، ایشان یک بحث اسلامی مطرح میکردند و به زندان میافتادند.
این وضعیت، مرحوم طالقانی را متوجه این نکته ساخت که آزادی از مسائل اساسی و کلیدی است و اگر آن را نداشته باشیم و از طرف دیگر، مانع استبداد نشویم، آن وقت در کشور فقط یک نفر میتواند حرف بزند و حرف باید حرف او باشد و هیچ نگاه دیگری نمیتواند مطرح شود. تا وقتی این وضعیت حاکم باشد، نه میتوان آیه قرآنی خواند و نه سیره پیامبر(ص) و ائمه(ع) را مطرح کرد. بنابراین اینها از لوازمی است که برای فهم درست دین نیاز داریم.
ایکنا ـ در اندیشه آیتالله طالقانی، مردم چه جایگاهی دارند و ایده شورا که از سوی ایشان مورد تأکید قرار میگرفت، تا چه اندازه با مسئله دموکراسی در معنای امروزی آن همسو است؟
آیتالله طالقانی با توجه به مقدماتی که به آن اشاره کردیم، به این نتیجه رسیدند که باید نگاه اسلام را نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی تبیین کرد، از جمله مسئله شورا. اسلام به مسئله شورا اهمیت داده و آیاتی در قرآن وجود دارد که بر این مسئله تأکید کرده است؛ از جمله آیه «و شاورهم فی الامر». این آیه مورد توجه آیتالله طالقانی قرار گرفت. در این آیه خداوند حتی به پیامبر(ص) که شخصیتی بالاتر از ایشان نداریم، دستور میدهند «و شاور هم فیالامر»، یعنی بر تو واجب است که در امور مربوط به مردم با آنها مشورت کنی. شاور در اینجا صیغه امر است. بنابراین در اینجا تکلیف دیگران مشخص است، یعنی وقتی پیامبر(ص) موظف است با مردم مشورت کند، طبیعتاً هر حاکم، مسئول و مدیر دیگری هم موظف است که با مردم مشورت کند و کارها با نظر مردم پیش رود، زیرا این یک دستور دینی است که باید در جامعه اعمال شود.
مرحوم طالقانی بر اساس این آیه تأکید داشتند که اداره امور جامعه باید با نظر مردم باشد. البته در اینجا وقتی صحبت از اداره امور میشود، برخی سفسطه میکنند و میگویند مثلاً اگر با مردم مشورت کردیم و مردم گفتند نماز نخوانیم و یا خوردن شراب اشکالی ندارد، تکلیف چه میشود؟ در اینجا بحث درباره احکام الهی نیست، زیرا دستورات الهی را خداوند صادر کرده و هر کسی که اعتقاد دارد و ایمان آورده، قطعاً از دستورات الهی تبعیت میکند. بحث در این جا مربوط به اداره امور جامعه است که باید با نظر مردم باشد، یعنی خواست و نظر مردم باید ملاک عمل قرار گیرد. در دوره مشروطه هم وقتی صحبت از آزادی شد، برخی گفتند آزادی یعنی بیبند و باری. در صورتی که مشروطهخواهان مقصودشان از آزادی بیبند و باری نبود، بلکه بحث بر سر این بود که نباید یک فکر آن هم تنها فکر حاکم وجود داشته باشد، بلکه دیگران نیز باید افکار و اندیشههای خود را مطرح کنند، زیرا ممکن است در این میان افکار برتری نیز پدیدار شود. این حکم قرآن است که میفرماید: «الَّذینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ...». یعنی باید اجازه دهیم افکار و اندیشههای مختلف مطرح شود تا از بین آنها بتوانیم بهترین فکر و اندیشه را انتخاب کنیم.
پیامبر(ص) به همه اجازه میدادند نظرات خود را مطرح کنند، اینطور نبود که وقتی ایشان حرفی میزدند، شخص دیگری حق نداشت حرف دیگری بزند، بلکه اصحاب و یاران ایشان نظر میدادند. بنابراین آیتالله طالقانی تأکید داشتند که امور جامعه باید از سوی خود مردم اداره شود، این نوع رویه را میتوان دموکراسی تعریف کرد. البته دموکراسی تعریفهای مختلفی دارد، اما ما هر کدام از مدلهای دموکراسی را که منطبق با آیات قرآن باشد، مورد توجه قرار خواهیم داد. در واقع معتقدیم باید تمام اداره امور جامعه بر اساس خواست مردم باشد، یعنی اگر مردم انجام کاری را نپذیرفتند، آن کار نباید انجام شود. امام علی(ع) فرمودند: «من حق ندارم و نمیتوانم شما را بر چیزی که نمیخواهید، مجبور کنم، ولو اینکه به نظر خودم آن کار و یا فکر درست باشد». نمیتوانم یعنی نه اینکه به لحاظ عملی قدرت آن را ندارم، بلکه از نظر شرعی چنین اجازهای ندارم که چیزی بر شما تحمیل کنم. در طول تاریخ قدرتها و حکومتهای استبدادی نظر حاکم را بر نظر عموم تحمیل کردند و کاری به این نداشتند که مردم آن را قبول دارند یا نه. امام علی(ع) میفرمود من به لحاظ شرعی چنین حقی ندارم و اگر شما چیزی را نخواستید من کنار میروم، کما اینکه امام حسن مجتبی(ع) وقتی دیدند مردم با ایشان همراهی نمیکنند، کنارهگیری کردند. اینطور نبود که بگویند حکومت حق ماست و به هر طریق ممکن باید حاکم باشیم.
بنابراین این روش مورد تأیید قرآن و ائمه معصومین(ع) است که اداره امور جامعه باید بر مبنای خواست و اراده مردم باشد. اراده مردم نیز امری صوری نیست که برخی بگویند انتخابات فقط برای این است که ما به دنیا بگوییم چون شما دموکراسی دارید، مثلاً ما هم دموکراسی داریم. نه اینطور نیست، زیرا در اسلام آمده که باید اداره امور با رأی و نظر مردم باشد و نباید چیزی به مردم تحمیل شود. بنابراین این دغدغههایی بود که آیتالله طالقانی مطرح کردند و پیگیر آن بودند.
امروز باید بر شعار معروف آیتالله طالقانی تأکید کنیم که تنها راه نجات مسلمانان، بازگشت به قرآن است، آن هم قرآن اصیلی که به دور ار تفسیرهای غلط و انحرافی باشد، چون برخی درصدد هستند تا آیات قرآن را تحریف کنند. در این زمینه اندیشمندان و متفکران اسلامی باید مباحث اجتماعی قرآن را مورد بررسی قرار دهند. تا زمانی که به قرآن بازنگردیم، وضع همان خواهد بود که اکنون هست، زیرا اکنون شاهد انحراف، تشتت و آدمکشی در برخی جوامع اسلامی هستیم که بعضاً به نام اسلام هم رقم میخورد و این درد بزرگی برای جوامع اسلامی است. مرحوم طالقانی همواره دغدغه داشتند که چرا نگذاشتند، جوامع اسلامی قرآن را خوب بفهمند. دشمنان نگذاشتند چنین اتفاقی بیفتد، البته دشمنان فقط خارجیها نیستند، بلکه همه کسانی را شامل میشود که میخواهند بر مردم حاکم شوند و نمیخواهند مردم آگاه شده و با اسلام واقعی آشنا شوند.