محمدتقی فاضل میبدی
اي علي كه جمله عقل و دیدهای شمهای واگو ازآنچه دیدهای
تيغ حلمت جان ما را چاك كرد آب علمت خاك ما را پاك كرد
بازگو دانم كه اين اسرار هوست زان که بي شمشير كشتن كار اوست (مولوي، دفتر اول)
در جهان امروز توجه به حقوق آدميان از مباحث مهم و کلیدی در عرصههای سياسي و اجتماعي به شمار میرود. اعلاميه سي مادهای «حقوق بشر» از دست آوردهای اين موضوع مهم در دوران جديد است. اصطلاح حقوق بشر (human rights)در ميان فيلسوفان غرب سابقه كهن تاريخي ندارد و عالمان عصر روشنگري مانند كانت كه منظومه فكري و فلسفه عملي خود را بر كرامت انسان گذاشتهاند، اما مسئله حقوق انسان را چندان كليدي تلقي نکردهاند و یا چندان مرسوم نبوده است. با توجه به آموزههای اسلامي، بهویژه در تعاليم امام علي (ع) مسئله حقوق مردم از اهم مسائل به شمار آمده و هر انساني منهاي عقيده و آيين از حقوق طبيعي و الهی برخوردار است و باید اين حقوق پاس داشته شود. حقوقي از قبيل: حق آزادي، حق حيات، حق ازدواج و حق انتخاب عقيده را كسي براي انسان وضع نكرده؛ بلكه اینها از حقوق خدادادي است و قابل سلب كردن از ناحيه كسي نيست. از دغدغههای امیرالمؤمنین (ع) در دوران حكومتش اين بود كه اين حقوق ضايع نگردد و حتی مخالفینش از حقوق طبيعي خود بهرهمند شوند. امروز صاحبان حقوق بشر میگویند نخستين حق طبيعي انسان آزادي است و کسی نمیتواند اين حق را از انسان سلب نمايد و کرامت انسان اقتضاءمي كند كه بشر صاحب چنين حقي باشد. زيرا خداوند انسان را آزاد آفريده است.
امام علي ع در طي خطبهای فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ آدَمَ لَمْ يَلِدْ عَبْداً وَ لَا أَمَةً وَ إِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ أَحْرَارٌ (الكافي 869 ج 8 ص 69) مردم بدانيد كه انسان برده و كنيز آفريده نشده، بلكه تمام انسانها آزاد آفريده گشتهاند». اين جمله روزگاري ايراد شد كه در فلسفههای يونان از قول برخي فيلسوفان میگفتند كه بردگان از نخست برده آفریدهشدهاند. در دولتشهرهای يونان بردگان به لحاظ طبقاتی از بقیه ساکنان شهر کاملاً جدا بودند. آنها نهتنها آزاد نبودند، بلکه در اندیشه سیاسی یونانیان بهمثابه موجوداتی تلقی میشدند که ارزشی کمتر از انسان داشتند. برخی آنها را همطراز زن و عدهای همچون وحشیان فاقد عقل میپنداشتند. جامعه یونان اغلب چنین توصیفشده است که در آن بردگان کلیه کارهای یدی را انجام میدادند. افلاطون ارزشی برای تعیین جایگاه بردگان در جامعه قائل نبود؛ اما در تعاليم امام علي (ع) مسئله بهگونهای ديگر است. انسان بهعنوان انسان داراي ارزش و کرامت ذاتي است و کسی حق ندارد اين ارزش را زير پا نهد؛ و یا انسانها را باارزشهای ذاتي متفاوت ببيند.
در تاريخ حاكميت امام علي مواردي را میبینیم كه حضرت باکسانی كه میخواستند كرامت و آزادی خود را زير پا گذارند برخوردي پندآموز داشته است. ازجمله هنگامیکه حضرت درراه رفتن به شام به محلي بنام «انبار» رسيد دهقانان آن شهر پيشاپيش اما م میدویدند، امام فرمود: «ما هذا الذي صنعتموه؟ اين چهکاری است كه شما میکنید؟ فقالوا خلق منا نعظم به امراءنا، عادتي است كه داريم و با اين روش حاكمان خود را احترام میگذاریم.» امام با اين جملات مردم را از اين كار منع كرد: «والله ما ينتفع بهذا امراءكم وانكم لتشقون علي انفسكم وتشقون به في آخرتكم، اميران شما با اين كار سودي نبردند. شما با اين كار در دنیایتان به رنج میافتید و در آخرت بدبخت میگردید؛ و چه زیانبار است رنجي كه كيفر در پي داشته باشد و چه سودمنداست آسودگي همراه با ايمني از عذاب خدا.» (نهجالبلاغه حكمت 37) يعني انسان كرامت و آزادگی خود را بهپای قدرتي قرباني كند، هم رنج دنيا وهم عذاب آخرت در پي دارد. در موردي ديگر، هنگامیکه امام (ع) از صفين به كوفه بازمیگشت، به شباميان كه تیرهای از قبيله همدان بودند برخورد كرد؛ يكي از بزرگان اين قوم بنام حرب بن شرحبيل در ركاب حضرت دويد. درحالیکه حضرت سواره بود واو پياده. امام به فرمود: ارجع فان مشي مثلك مع مثلي فتنة للوالي ومذلة للمئومن. بازگرد، پياده رفتن چون تويي در ركاب چون مني موجب فريب والي و مذلت و خواري مؤمنان است. (حكمت 322) اين سخنان زماني گفته میشود كه حضرت در اوج قدرت و حكومت قرار دارد و به تمام بشريت پيام میدهد كه كرامت و آزادی خود را بهپای هيچ قدرتی مخدوش و لکهدار نسازد؛ و به حاكمان تاريخ میآموزد كه كرامت آدمي نبايد در هيچ شرايطي بهپای قدرت حاكمان آسيب ببيند؛ و در جملهای ديگر میفرماید: اكرم نفسك عن كل دنية وان ساقتك الي الرغايب...خود را گرانمایهتر از آن شمار كه در زندگي به فرومايگي و حقارت تن دردهي، گر چه آن ذلت پذيري، تو را به خواستههای دلت برساند. چراکه تو هر گز نخواهي توانست در برابر آنچه در اين راه ا ز دست دادهای بهايي به دست آوري، و هر گز برده ديگري مباش كه خدا تو را آ زاد و آزاديخواه آفريده است. (نهجالبلاغه نامه 31). ایکاش فقيهان و متكلمان اسلام روي اين سخنان، کاوشهای بيشتري میکردند و به آن اندازه كه براي مسلمانان تكاليف شرعي و فروعات فقهي استنباط کردهاند، حقوق آدميان را نیز در اين راستا احيا میکردند و بر اساس آموزههای امام علي (ع) كرامت آدمي را در برابر فلسفههای امروزي روشن میساختند. شگفت اینکه پس از سقوط خليفه سوم از حضرت پرسيدند چرا حكومت عثمان گرفتار چنين سرنوشتي شد؟ امام در پاسخ فرمود: «استاثر و اساء الاثرة و جزعتم فاساتم الجزع، او در اداره جامعه و رعایت حقوق مردم استبداد و انحصار به خرج داد و شما نيز با او سخت و تند برخورد كرديد و کار را از مرز منطق گذرانديد». (خطبه 30) در اینجا، هم روش خليفه محكوم است، چون استبداد به خرج داده و هم روش انقلابيوني كه دست به كشتار خليفه زدند، زيرا با روشهای افراطی و خونریزی هيچ مشكلي حل نمیشود.
برابري و مساوات
در نگاه امام علي انسانها در اصل آفرینش هیچگونه تمایزی با یکدیگر ندارند. در عهدنامه خود به مالك میگوید ولا تكونن عليهم سبعا ضاريا فانهم صنفان: «اِمّا اخٌ لک فی الدّین او نظیرٌ لک فی الخَلْق» با مردم مانند درندگان برخورد مكن، افراد جامعه از دو صنف خارج نيستند، يا برادر ديني تو هستند و یا در خلقت مانند تو و با تو مساوي میباشند. برابري آفرينش آدميان ایجاب میکند که افراد بشر ذاتاً دارای منزلتی برابر باشند و تفاوت آنان در آيين و نژاد و مذهب باعث تمايز آنان در حقوق اجتماعي نگردد.
امام، درباره تساوي حقوق، در نامهای به اسود بن قطبه فرمانده سپاه حلوان چنين یادآور میشود: «فَلیکُنْ امرُ النّاسِ عندک فی الحقِّ سواء؛ (نامه 59) همه در برابر حق باید یکسان و برابر باشند و هیچکس را بر دیگری امتیازی نیست. در جای دیگر خطاب به فرماندهانش میگوید: حق شما بر من این است که در مورد حق تمامتان را به یکچشم بنگرم». (نامه 50) و یا خطاب به مالک اشتر میفرماید: هرگز شرافت و شخصیت کسی وادارت نکند که کار کوچکش را بزرگ بشماری و گمنامی انسانی سبب گردد که کار بزرگ او را کوچک پنداري. و گویاتر از همه این فرمان است: «و اَلْزِمِ الحقَّ مَنْ لَزِمَه من القریب و البعید؛ حق را در مورد هرکسی که بایسته است دور یا نزدیک اجرا کن».
از حقوق آدميان مصونیت از تجسس در احوال شخصي آنان است
عدم افشای اسرار و رازهای خصوصی مردم یکی از حقوقی است که هم برای افراد و هم برای حکومت ایجاد تکلیف میکند. حکومت باید به خلوت افراد احترام گذارد. اسلام تجسس را صریحاً ممنوع ساخته است. امیر مؤمنان در عهدنامه مالک اشتر به این حق مردم نیز تأکید فرموده است: «ولیکُن ابعد رعیّتک منک وَ اَشنؤهُم عندک اَطلَبهم لمعایب الناس، فانّ فی النّاس عیوباً، الوالی احقّ من سترها، فلا تکشفنّ عمّا غاب عنک منها فانّما علیک تطهیرُ ما ظهر لک و الله یحکُم علی ما غاب عنک فاستر العورة ما استطعت؛ (نامه 53) دورترین و زنندهترین افراد در نزد تو باید کسانی باشند که بیشتر در جستجوی عیوب مردماند. در همه مردم کاستیهایی است که زمامدار شایستهترین فرد در پوشاندن و مخفی کردن آن است. هرگز مباد که از عیبی که بر تو پنهان است پرده برگیری که مسؤولیت تو پاکسازی زشتیهای نمایان است. خداوند در مورد آنچه از چشم تو پنهان است حکم میکند پس تو، هر چه میتوانی زشتیهای افراد را پنهان دار».
ایکاش اين آموزههای تعالیبخش در اين روزگار غربت حق و عدالت، مورد توجه حاكمان، بهویژه حاكمان كشورهاي اسلامي قرار میگرفت و شرافت و کرامت بشريت به جايگاه خود بازمیگشت تا جهان شاهد اینهمه آوارگي و خونریزی در جامعه مسلمانان نباشد، اما همانطور كه امام علي شهيد شمشير جهالت خارجي مسلكان شد، پارهای از مسلمانان امروز قرباني جهل دیندارانی میشوند كه هيچ آشنايي باروح اسلام و فرهنگ قرآن ندارند و خشم را بر حلم حاكم كردهاند.
تيغ حلمم گردن خشمم زده است خشم حق برمن چو رحمت آمده است
غرق نورم گرچه سقفم شد خراب روضه گشتم گرچه هستم بو تراب (مولوي دفتر اول)