محمد تقي فاضل ميبدي
چكيده:امام (ع)به حاكمان تاريخ نشان داد كه اگر انسان خود قرباني شود، بهتر است تا اينكه حقيقت و ارزشهاي انساني را قرباني كند. براي اينكه ملاك سياست و حكومت كردن را حفظ هيات حاكمه نمي دانست بلكه ملاك سياست در نگاه امام علي (ع) عدالت بود.
عدالت در اينجا، تنها، به معناي توزيع درست ثروت نيست، بلكه نخستين گام عدالت در سيره علي(ع) رام كردن قواي سركش دروني است كه ممكن است سياستمداران را به فرعونيت بكشاند. به گونه اي كه هر گونه مخالفتي را با خشن ترين وجه سركوب نمايند
متن كامل:مورخان بر آنند حضرت رسول(ص) در هنگام ولادت علي(ع) 30 ساله بوده است. بنا براين نقل تاريخي، امام علي 10 سال پيش از بعثت تولد يافته است و او، هنگامي دعوت پيامبر را اجابت كرد كه 10 يا 11 سال از بهار عمرش بيشتر نگذشته بود و تمام عمر خود را در كنار پيامبر و به عنوان بزرگترين حامي پيامبر به سر برد و غالب اوقات شاهد دريافت وحي از سوي رسول خدا بود و با ايمان راسخ در جنگها براي اعتلاي كلمه توحيد و در دفاع از كيان دين نوين اسلام شركت داشت. در اينكه از ميان ياران نزديك پيامبر چه كسي نخست اسلام آورد، به نظر ميرسد چندان اهميت ندارد، هر چند غالب مورخان علي(ع) را نخستين يا از نخستين گرويدگان به اسلام ياد كردهاند؛ اما نكته غيرقابل انكار اين است كه در ميان اصحاب پيامبر كسي به مانند امام علي(ع) از عدالت و انسانيت دفاع نكرد و كسي چون او از حقايق و معارف و حقوق آدميان سخن نگفت و چون ديگر حاكمان تاريخ اسلامي، از مرگ پيامبر تا امروز، كه حقيقت را به پاي مصلحت قرباني كردهاند، چنين نكرد و بر اجراي حقيقت هميشه و همواره پاي ميفشرد. چه در زماني كه صاحب مسند و حكومت شد و چه در روزگاري كه از قدرت به دور بود. هر چند چنين روشي در حكومت، او را از پاي درآورد ولي به حاكمان تاريخ نشان داد كه اگر انسان خود قرباني شود، بهتر است تا اينكه حقيقت و ارزشهاي انساني را قرباني كند. براي اينكه ملاك سياست و حكومت كردن را حفظ هيات حاكمه نمي دانست بلكه ملاك سياست در نگاه امام علي (ع) عدالت بود. فرمود: ملاك السياسه العدل، معيار سياست عدالت است يا: خير السياسات العدل، بهترين سياستها عدل ورزيدن است.
عدالت در اينجا، تنها، به معناي توزيع درست ثروت نيست، بلكه نخستين گام عدالت در سيره علي(ع) رام كردن قواي سركش دروني است كه ممكن است سياستمداران را به فرعونيت بكشاند. به گونه اي كه هر گونه مخالفتي را با خشن ترين وجه سركوب نمايند چنانكه قرآن در وصف زمامداري فرعون ميگويد: يقتل ابناءهم، فرزندان مردم را ميكشت تا مبادا موسايي از آن ميان برخيزد. برخي بر علي طعنه ميزدند كه شما سياستمدار نيستي چون مصلحت حكومت را رعايت نميكني. حضرت در پاسخ فرمود: لولا التقي لكنت ادهي الناسي؛ اگر تقواي الهي نبود، زيركترين مردم بودم. يعني زمامداران بايد تقواي خداوند را جلودار سياستمداري خود قرار دهند نه اين كه سايه سياست درخت تقوا را تاريك كند. چنانكه هميشه چنين بوده است. امام در طي نامهاي به مالكاشتر چنين فرمود: فا صطف لولايه اعمالك اهل الورع و العلم و السياسه، براي سرپرستي كارها مرداني پارسا، دانشمند و سياستمدار را برگزين. در اينجا تقوا و دانش را پيش از سياست ذكر كرده است. يعني سياست، تقوا و دانش، اين سه، ملاك گزينش افراد براي تصدي كارها است و نه غير از اين. اي كاش چنين معيارهايي به عنوان اصول ملك داري، در جوامع اسلامي به كار گرفته ميشد. تقوا، دانش و سياست اگر در كنار هم بنشيند و مديران جامعه اين سه را در خود داشته باشند، تاريخ هرگز شاهد اين همه ستم بر آدميان نميبود. سياست بدون تقوا و دانش چه بلاهايي كه بر سر بشر نياورده است.
در همان نامه سفارش ميكند: براي ارتش افسراني را به كار گيرد كه: افضلهم حلما و اجمعهم علما و سياسه، كساني كه در حلم، علم و سياست برترين باشند. در اينجا چرا يك افسر ارتش حلمش بايد بيش از علمش و سياستش باشد؟ حضرت در پي آن پاسخ ميدهد: ممن يسبطي عن الغضب و يسرح اليالغدر؛ چون افسر ارتش بايد دير غضبناك شود و زود عذر پذيرد.يعني بلا فاصله در مقام سركوب ، خشونت ، و بي تحملي به عنوان اين كه مامو معذور است ، باعث قوام هيچ حكومتي نمي شود بنابراين قرآن كريم پايان كار فرعون را غرق شدن در رود نيل ميداند و پايان كار طاغيان ثمود را هلاكت ميشمرد. و اما ثمود فاهلكوا بالطاغيه. و منشأ تمام اين هلاكتها ستمي بوده است كه از سوي حاكمان بر سر مردم ميرفته است. هنگامي كه عدهاي براي امتيازخواهي نزد علي (ع) آمدند و گفتند صلاح حكومت در اين است كه بعضي اشراف قريش را امتياز بدهي. امام در يك جمله، كه پاسخ به همه باجخواهان تاريخ است، فرمود: اتأمروني ان اطلب النصر بالجور، آيا ميخواهي من از ستم بر مردم حكومت خود را تداوم بخشم؟حكومتي كه بخواهد از راه ظلم به مردم دوام خود را تضمين كند ، پايان كار او غرق شدن در رود خانه خروشان مردم است.
امام علي(ع) در سنين جواني كه در مكه زندگي ميكرد و پدر خود را از دست داده بود و خانواده ابوطالب در فقر و ناداري به سر ميبردند، شاهد ستمهايي بود كه اشراف قريش بر طبقه محروم روا ميساختند، بنابراين در دوران زمامداري خود تمام تلاش امام اين بود تا طبقه زيردست جامعه را به آسايش و رفاه برساند و چنين كرد و كساني كه در حكومت پيش از او صاحب امتيازات مالي يا سياسي شده بودند، همه را كنار زد و فرمود: اين جامعه بايد به گونهاي غربال شود تا اينكه طبقه فُرودين جامعه به جايگاه خود بازگردد و در مكتب او آنچه كه در صدر اهميت قرار داشت انسان بود و انسان. در اداي حقوق شهروندان هيچ آيين و نژاد و رنگ دخالتي نميداشت. در اواخر حكومت خلیفه سوم كه تبعيض و نابرابري زياد شد و خاندان ابيالعاصي به راس حكومت بازگشتند، حضرت خيرخواهانه نزد خليفه رفت و فرمود: ... بدان بدترين مردم نزد خداوند پيشوايي است ستمگر كه امت خود را به گمراهي بكشاند و ارزشهاي اخلاقي و ديني را كم رنگ سازد. رسول خدا فرمود: روز رستاخيز حاكم ستمگر را بياورند و او را نه ياري بود و نه كسي از سوي او پوزش خواهد... پس او را در دوزخ درافكنند. عثمان گفت: با مردم سخن بگوي تا مرا مهلت دهند تا از عهده ستمي كه بر آنان رفته است برآيم. حضرت پاسخ داد، مهلت براي چه؟ آنچه در مدينه است مهلت نخواهد و مهلت بيرون مدينه همانقدر كه فرمان تو به آنجا رسد. يعني دفع ستم چيزي نيست كه مهلت و زمان خواسته باشد حاكم همين كه به او گفته شد ، بر مردم ظلم مي شود بايد بلا فاصله جلوي آن را بگيرد ولي خليفه چنين نكرد تا كشته شد.