محمد سروش محلاتی
مقدمه:
كرامت در بخشهاي مختلف فرهنگ، سياست و اقتصاد ظهور دارد، ولي بايد توجه داشت كه كرامت واقعي هر حكومت را در ويترينهاي نمايشي حكومت نبايد سراغ گرفت، چه اينكه بهداشت يك قنادي يا رستوران را از ويترين آن نميتوان شناخت، ملاك رعايت بهداشت آنان، آشپزخانه است كه در مقابل ديد مشتريان قرار ندارد. در حكومتها هم، پنهان خانهي دور از چشم، ندامت گاهها و زندان هاست، كه با نمونه گيري از آنها ميتوان بهداشت حكومت و عيار كرامت را تشخيص داد. اينك به زندان امير المؤمنين وارد ميشويم تا پشت صحنهي نمايشگاه كرامت را تماشا كنيم و قضاوت كنيم كه آيا در دولت علوي بين ظاهر و باطن،و شعار و عمل فرقي بوده است؟
1ـ بناي زندان
در منابع مختلف حديث و تاريخ، ثبت شده است كه امير المؤمنين براي اولين بار، ساختماني به عنوان زندان بنا كرد. سيوطي گفته است كه پيش از آن، خلفا، زندانيان را در چاه، حبس ميكردند، مقصود از چاه، زير زمينهاي تاريك و وحشتناك با وروديهاي بسيار تنگ و باريك بوده است.(التراتيب الاداريه، ج1، ص297)، با اين حساب، ساختن زندان را يكي از اقدامات افتخارآفرين حضرت بايد دانست كه در شيوهي در بند نگهداشتن محكومين، تحولي به وجود آورده و زجر و شكنجه حبس در سياه چال را از بين برد.
2ـ بندهاي زندان
در زندان امير المؤمنين، گروههاي مختلفي از مجرمان، حبس بودند، اهمّ اين موارد عبارتند از:
1ـ اشرار، اراذل و اوباش هر محل: كان علي(ع) اذا كافي القبيلة او القوم الرجل الاعر حبسه(ابي يوسف، الخراج، ص150)
2ـ اختلاس و دزدي: ان اميرالمؤمنين اتي برجل اختلس درة من اذن جارية فقال: هذه الدغارة المعلنه، فضر به و حبسه(كافي، ج7، ص266)
3ـ خيانت در اموال مردم: كان علي(ع) لا يحبس في السجن الاثلاثة: الغاصب، و من اكل مال اليتيم ظلماً و من أتمن علي امانة فذهب بها.(رسائل، ج18، ص181)
4ـ عالمان فاسق و پزشكان بيسواد و ورشكستگان: قال علي(ع) يجب علي الامام ان يحبس الفساق من العلماء، و الجهال من الاطباء و المفاليس من الاكيراء(من لا يحضره الفقيه، ج3، ص20)
5ـ گواهي به دروغ: انه(ع) كان اذا اخذ شاهد زور،... طيف به ثم حبسه اياماً ثم يخلّي سبيله(وسائل الشيعه، ج18، ص244)
6ـ امتناع از اداي حقوق همسر: قال علي(ع): يجبر الرجل علي النفقة علي امرأته فان لم يفعل حبس(مستدرك، ج15، ص157)
7ـ زنان مرتد: انّ علياً(ع) قال: اذا ارتدت المرأة عن الاسلام لم قتل ولكن تحبس دائماً(من لا يحضره الفقيه، ج3، ص90)
8ـ كارگزاران خائن:
ـ ابن هرمه كه در اهواز، ناظر بازار بود.(نهج السعادة، ج4، ص34)
ـ منذربن جارود، كارگزار در فارس و اختلاس از بيت المال.(ابن ابي الحديد، ج18، ص54)
ـ زيد بن حجيه، فرماندار و دزدي از بيت المال.(ابن ابي الحديد، ج4، ص83)
ـ مصقلة بن هبيره، فرماندار محلي در فارس و سوءاستفاده.(همان، ص145)
ـ مسيب، فرماندار نظامي نالايق.(نهج السعاده، ج2، ص577)
9ـ دستياران قاتل: مثل كسي كه ديگري را نگهدارد تا قاتل او را به قتل برساند.(كافي،ج7، ص287)
10ـ اسيراني كه در شورشهاي مسلحانهي اهل بغي دستگير ميشوند.(مستدرك،ج11، ص57)
علاوه براين موارد، موارد نادر ديگري هم ديده ميشود كه حضرت دستور حبس داده اند، مثلاً نجاشي شاعر كه در ماه رمضان شرب خمر كرده بوده، يك شب در زندان بود(كافي، ج7، ص 216) و يا زني كه با اصرار و اقرار خود به زناي محصنه،چون حامله بود تا وضع حمل و اجراي حد، زنداني گرديد.(فقيه، ج4، ص20) در ايلاء هم شوهري كه قسم ميخورد از همسر خود كنارهگيري كند، اگر حاضر به طلاق و يا برگشت به زندگي نباشد، زنداني ميشود تا طلاق دهد.(كافي، ج6، ص133)
3ـ حقوق زندانيان
حضرت دستور ميداد كه با تعهد اولياء زندانيان، آنها را روزهاي جمعه آزاد كنند تا در مراسم نماز جمعه حاضر شوند.(جامع احاديث الشيعه، ج6، ص68) حضرت در نامه به رفاعه دربارهي ابن هرمه كه زنداني بود، نوشتند كه هر كس براي او خوردني يا پوشيدني يا لوازم ديگر ميآورد، در اختيار او بگذار(دعائم الاسلام، ج2، ص532)، حبسهاي موقّت بيش از يك هفته به طول نميانجاميد و در پايان هفته، اگر فردي استحقاق اجراي حد داشت، حد دربارهي او اجرا ميشد، و الا آزاد ميشد(مستدرك، ج18، ص36)، زندانيان، بر حسب شرايط خاص خود، از امكانات رفاهي و بهداشتي و درماني برخوردار بودند، مثلاً يك سياه حبشي در مدينه با مشك به مردم آب ميداد، ولي انگشتان يك دستش قطع شده بود، فردي از او پرسيد؛ چه شده؟ وي پاسخ داد: قطعني خير الناس، دستم را بهترين خلق خدا، قطع كرده است، 8 نفري بوديم كه دزدي كرديم ودر نزد حضرت اقرار كرديم، حضرت پرسيد: آيا ميدانستيد كه دزدي حرام است؟ گفتيم: آري، حضرت دستور داد كه دستمان را قطع كنند، ولي بعد از آن ما را در خانهاي نگهداري كردند و با روغن حيواني و عسل، از ما پذيرائي كردند تا زخم دستمان بهبود پيدا كرد، و سپس با احترام ما را آزاد كردند و لباس مناسبي به ما هديه دادند. سپس امام به ما فرمود: ان تتوبوا و تصلحوا فهو خير لكم يلحقكمالله بأيديكم الي الجنة و ان لاتفعلوا يلحقكمالله بأيديكم في النار(كافي، ج7، ص264) نمونه ديگر خوش رفتاري با زندانيان، سفارشات حضرت دربارهي ابن ملجم مرادي است.
4ـ زنداني متهمّان
يكي از تفاوتهاي زندان امير المؤمنين با زندانهاي ديگر اين است كه در اين زندان" مجرمان"، كيفر و عقوبت خود را تحمّل ميكنند، يعني كساني كه جرمشان به اثبات رسيده است، ولي حضرت اجازهي زنداني كردن "افراد متهم" را نميداد. تنها استثنائي كه در اين باره وجود داشت، فردي است كه متهم به جنايت آدم كشي و قتل باشد، كه او را تا روشن شدن مسأله، حبس ميكنند، دستور حضرت اين بود كه: لاحبس في تهمة الّا في دم(مستدرك، ج17، ص403) و چون زنداني بودن نوعي كيفر و مجازات است لذا تا جرمي به اثبات نرسيده باشد، نميتوان كسي را مجازات كرد، تعبير فقها، مانند شيخ طوسي اين است: ان الحبس عذاب.(مبسوط، ج8، ص91)
5ـ زندانيان سياسي
در دولت علوي، زنداني سياسي، ديده نميشود، اين بدان معنا نيست كه در حكومت حضرت، كسي مرتكب جرم سياسي عليه حكومت نميشد، بلكه به عكس، در آن دوره به دليل فتنه خوارج، شورش طلحه و زبير، و شرارتهاي معاويه، اوضاع جامعه از نظر سياسي بسيار ملتهب بود، به خصوص كه چون خوارج و اصحاب جمل، از ميان ياران حضرت انشعاب پيدا كردند و با تبليغات گمراهكنندهي ضدِ حضرت، عضو گيري ميكردند، ارتكاب جرائم عليه حكومت فراوان اتفاق ميافتاد، اين گروهها، پس از شورش مسلحانه، با مقابلهي حضرت و جنگ رو به رو شدند، ولي قبل از آن، زنداني نداشتند در حالي كه برخي از آنها به حضرت دشنام ميدادند، برخي ديگر به نشر اكاذيب و تشويش اذهان ميپرداختند، برخي هم تجمعات عليه حكومت تشكيل ميدادند و....
شگفت آور است كه در آن شرائط حادّ امنيتي و سياسي، حتي نام "چند نفر" كه زنداني شده باشند، ديده نميشود! در حالي كه مخالفان، افراد سرشناسي بودند و حبس آنها در تاريخ ثبت ميشد، و شگفت آورتر آنكه در همان اوضاع، افراد متعددي از مسئولان دولتي به دليل تخلفات خود، در زندان بودند!
كثير حضرمي، ميگويد در مسجد كوفه، گروهي عليه اميرالمؤمنين صحبت ميكردند و يكي از آنها قسم خورد كه حضرت را خواهد كشت، من او را گرفتم وخدمت حضرت آوردم، حضرت فرمود: آزادش كن! توقعداري كه قبل از اقدام به قتل، او را بكشم! گفتم: به شما اهانت ميكرد! فرمود: تو هم به او اهانت كن يا رهايش كن.(مبسوط سرخسي، ج10، ص125)
حكومتها معمولاً، مخالفان را پيش از اقدام عليه حكومت دستگير ميكنند، تا فرصت اقدامات ضد حكومتي را از آنان بگيرند، ولي اميرالمؤمنين شيوهي ديگري داشت، مثلاً خرّيت بن راشد، سر به عصيان برداشت و خروج كرد، برخي اصحاب اصرار داشتند كه حضرت او را دستگير كند و حتي در اين باره به حضرت اعتراض كردند، ولي پاسخ حضرت اين بود كه تا جنايتي اتفاق نيفتاده نميتوان كسي را زنداني كرد، و الّا بايد زندان را از متهمان پر كنيم: انا لو فعلنا هذا لكل من نتهمّه من الناس ملأنا السجون منهم (الغارات، ج1، ص335)
سيرهي اميرالمؤمنين چنان بود كه در جريان جنگ جمل، اسيران را به پشت ميدان جنگ فرستاد و آنها را كه دست به شورش مسلحانه زده بودند، زنداني كرد، ولي با پايان جنگ، آنها را آزاد كرد، لذا فقها دربارهي همين مجرمان هم فتوي دادهاند كه زنداني شدن آنها در مدّت جنگ و براي آن است كه به دشمن نپيوندند، ولي پس از آن آزاد ميشوند.(شهيد، الدروس، ج2، ص43)
6ـ شكنجه براي گرفتن اعتراف
در زندان اميرالمؤمنين، شكنجه وجود نداشت به اين معني كه زنداني براي اقرار كردن تحت فشار قرار نميگرفت و حضرت دستور داده بود اگر كوچكترين تهديدي نسبت به افراد زنداني وجود داشته باشد، اعترافات آنها قابل استناد نبوده، و نميتوان آنها را مجازات كرد، دستور حضرت چنين بود "من أقرّ عند تجريد او تخويف او حبس او تهديدفلا حد عليه"(كافي، ج7، ص260) در فرماني حضرت اقرار در 4 مورد را بياثر شمردند: "اقرار كسي كه لباس از تنش برون ميآورند و به او اهانت ميكنند، اقرار كسي كه در حال ترساندن اعتراف ميكند، اقرار كسي كه در زندان محبوس است، اقرار كسي كه تهديد شده است". دستور ديگري نيز از حضرت وجود دارد كه فرمودند اگر فرد متهم به سرقت در اثر ترساندن از كتك، ويا در بند كشيده شدن و يا زنداني كردن، و يا شدت عمل، اقرار كند، دستش قطع نميشود، مگر آنكه بدون زور و فشار اقرار كند. (الوافي، ج15، ص412)
آري وقتي كه آفتاب كرامت بر دولتي بتابد تاريكخانههاي آن را هم روشن ميكند و تا تاريكخانه روشن نشده، يعني كرامت از ظاهر حكومت عبور نكرده است:اللهم انا نرغب اليك في دولة كريمة.