محمدعلی کوشا
ویژگیهای کلّی حاکمان در قرآن
قطعاً مصادیق اولی الامر هم باید از شایستهترین افراد در هر زمان برای تولیت امور مسلمانها باشند چنانکه قرآن کریم در صفت حاکمان شایسته اشاراتی پندآموز دارد:
1. «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ؛ همانا خدا او را بر شما برگزیده و در علم و نیروی جسمی به وی فزونی داده است».[1]
2. «قالَ اجْعَلْني عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفيظٌ عَليمٌ؛ گفت: مرا بر خزانههای این سرزمین بگمار، زیرا من نگهبانی دانا هستم».[2]
3. «قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمينُ؛ یکی از آنان دو دختر گفت: ای پدر، او را اجیر کن، زیرا بهترین کسی که اجیر میکنی کسی است که نیرومند امین باشد».[3]
4. «قالَ عِفْريتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمينٌ؛ قهرمانی از جنیّان گفت: من آن را پیش از آنکه از جای خود برخیزی نزد تو میآورم و من بر این کار توانا هستم».[4]
5. «قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريمٌ؛ آن کسی که دانشی از کتاب نزدش بود، گفت: من آن را پیش از آنکه پلک چشم بر هم زنی نزد تو میآورم [و چنین کرد] پس چون آن را نزد خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم. و هرکه سپاس بگزارد، به سود خود سپاس میگزارد، و هر کس ناسپاسی کند [زیانی به خدا نمیرساند]، زیرا پروردگار من بینیاز ارجمند است».[5]
6. «أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛ آیا کسی که به سوی حق هدایت میکند برای پیروی سزاوارتر است یا کسی که راه نمییابد مگر اینکه راهنمایی شود؟ پس شما را چه شده است، چگونه حکم میکنید؟!».[6]
از این آیات به وضوح استفاده میشود که حاکمان و صاحبان پُست و مقام باید:
اوّلاً اهل دانش و آگاهی باشند.
ثانیاً از سلامت جسمی برخوردار باشند.
ثالثاً متعهّد و متخصّص در کار خود باشند.
رابعاً توانمند و امانتدار باشند.
خامساً یَهدِی اِلَی الْحَقِّ باشند.
و امّا در صورت تعدّد افراد با شرایط فوق، باید افضل و بهترین آنها برگزیده شود.
مستندات ابعاد قیام امام حسین× بر اساس سخنان آن حضرت
ابعاد قیام سالار شهیدان را میتوان از حرکات، موضعگیریها، سخنرانیها و شیوههای برخورد آن حضرت به درستی استنباط و دریافت نمود.
از مجموعه سخنان و موضعگیری امام× و فضای اجتماعی آن روز، میتوان زوایای آن حرکت بزرگ را در امور زیر خلاصه کرد:
1. ایجاد اصلاحات اجتماعی.
2. امر به معروف و نهی از منکر.
3. عمل به سیرۀ پیامبر اکرم| و امیرالمؤمنین×.
4. ارائۀ نشانههای واقعی دین به مردم.
5. بسترسازی مناسب بر انجام واجبات و سنن اسلامی.
6. شایستهسالاری (که در رأس همه، خود امام× بود).
7. ظلمستیزی (در قالب اعتراض به وضع موجود).
8. ذلّتناپذیری در مقابل دستگاه جور که ارادۀ تحمیل ناحق بر مردم را داشت.
9. صبر و مقاومت تا آخرین لحظه حیات.
10. دستیابی به رحمت الهی از طریق شهادت (که آرزوی آن حضرت بود نه هدف او).
تمامی امور فوق در واقع در «تحقّق حقّ» یا «احقاق حقّ» خلاصه میشود. و بیگمان، هرگونه اقدام برای بیعتگیری از مردم و دستیابی به حکومت، ابزاری لازم و بایسته برای «عینیّت حقّ» و «احقاق حقّ» است.
مستندات شمار 1 و 2 و 3 (ایجاد اصلاحات اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر و عمل به سیرة پیامبر و علی)
امام حسین× هنگام حرکت از مدینه به سوی مکّه در ضمن وصیّتنامهبه به برادرش محمّد حنفیّه چنین نوشت: «أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطَراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ...؛ من نه از روی سرمستی و ناسپاسی و نه برای فسادورزی و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم؛ بلکه تنها برای اصلاحگری در امّت جدّم بیرون آمدم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به روش و سیره جدّم و پدرم علی بن ابیطالب کارها را پیش ببرم».[7]
مستند شماره 4 و 5 (ارائۀ نشانههای واقعی دین وبسترسازی مناسب بر انجام واجبات و سنن)
امام حسین× در سال 58 هجری، دو سال قبل از مرگ معاویه و در بحران اختناق و ظلم دستگاه حاکم اموی در مراسم حجّ آن هم در منیٰ در جمع حاجیان ضمن یک سخنرانی مهیّج و تکاندهنده که حاکمان و عالمان وابسته را شدیداً مورد انتقاد قرار داد فرمود:
«اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكَامِكَ؛ خدایا، بیگمان، تو میدانی آنچه از ما سر زده (در ستیز بر جور حکومت) برای رقابت در قدرت سیاسی نبوده، و نیز برای جستجوی ثروت و سرمایه ناچیز دنیوی نبوده است، بلکه برای این بوده که نشانهها و ارزشهای دین تو را به مردم نشان دهیم،و در شهرهای (منادی دین) تو اصلاحات پدید آوریم، و بندگان ستمدیدهات را امنیت و آسایش بخشیم، و [تا اینکه] به واجبات و قوانین و احکام تو عمل شود».[8]
ادامه دارد...
یادداشت ها:
[1] . بقره/ 247.
[2] . یوسف/ 55.
[3] . قصص/ 26.
[4] . نمل/ 39.
[5] . نمل/ 40.
[6] . یونس/ 35.
[7] . مقتل خوارزمی - ابوالمؤیّد الموفّق بن احمد المکّی اخطب خوارزم – متوفای 568ق، ج 1، ص 273، چاپ انوار الهدی، قم، تحقیق شیخ محمّد سماوی، 1418ق.
[8] . تحف العقول، ص 239، با تصحیح علیاکبر غفاری، نشر اسلامی جامعه مدرسین.