محمد علی کوشا (محقق و قرآن پژوه)
معناي ترجمه
واژه ترجمه در زبان عرب، مصدر رباعى فَعلَلَ در دو معنا به كار رفته است:
1ـ برگرداندن گفتار يا نوشتار از زبانى به زبان ديگر. تَرجَمَ كَلامَ غَيرِهِ: سخن ديگرى را به زبان ديگر برگرداند.
2ـ شرح حال شخص يا اشخاص (بيوگرافي). تَرجَمَهُ فلان: شرح حال يا بيوگرافى فلاني.
نكته: در ترجمه تفسير طبري، واژه «ترجمه» به جاى «تفسير» استعمال شده است و مراد نويسنده آن از «ترجمه سوره» همان تفسير سوره است. در متن تفسير طبرى نيز ترجمه به معناى تفسير آمده است.
توضيح: در تمام منابع لغوى مانند «العين» خليل بن احمد فراهيدي، «قاموس المحيط» فيروزآبادي»، «المصباح المنير» خيّومي، «مقاييس اللغه» ابن فارس، «اقرب الموارد شرتونى لبناني»، «المعجم الوسيط» و «المنجد» واژه ترجمه از ماده ى «تَرجَمَ»، يعنى رباعى ذكر شده است نه از «رَجَمَ» ثلاثه مجردّ. ولى ابن منظور در «لسان العرب» در هر دو باب آن را ذکر نموده است!
واژه هاى «تَرجُمان»، «تُرجُمان» به معنى مترجم مي باشند كه جمعشان تراجمه و تراجم است. بنابراين تَرجَمه در لغت يعنى برگرداندن سخنى به زبان ديگر. تَرجَمَةُ الكتاب: مقدّمه يا آغاز كتاب.
تُرجَمُ الكلامُ: آن سخن مشتبه و مبهم و پيچيده شد.
برخى پنداشته اند واژه «ترجمه» لغتى كلدانى به معنى افكندن است (تاريخ قرآن دكتر محمود راميار، ص 646). برخى ديگر ترجمه را از تُرجمان، معرّبِ تُرزبان يا تَرزبان فارسى دانسته اند. ترزبان به كسى مى گويند كه زبانى چرب و نرم و جذّاب داشته و خوش سخن باشد (غياث اللغات و فرهنگ ناظم الاطبّاء ).
اما اين ها فقط حدس و گمان است. البته خواه ناخواه زبان ها مشابهت ها و پيوستگي هايى با هم دارند و تأثيرپذيرى تدريجى زبان ها از همديگر در طول مراوده انسان ها كم و بيش پذيرفته است ولى هر زبانى شاكله و ساختار خاص خود را دارد.
تعريف ترجمه
ترجمه عبارت است از: برگرداندنِ متنى از زبانى به زبان ديگر با رعايت مفهوم و محتواى آن متن.
البته گاهى برگردان، گفتاري، و گاه، نوشتارى است. متن را «زبان مبدأ» و ترجمه آن را «زبان مقصد» مى نامند.
عناصر ترجمه
عناصر ترجمه دو چيز است: 1ـ عنصر ادب 2ـ عنصر هنر.
مراد از عنصر ادب، آگاهى از علوم ادبى (صرف، نحو، لغت و اشتقاق)، و مراد از عنصر هنر، آگاهى از علوم بلاغى (معناي، بيان و بديع) است.
بنابراين مترجم به همان اندازه كه در علوم ادبى عربى كتاب هايى مانند جامع المقدمات، «النّهجة المرضية» سيوطى و «مُغنى اللّبيب» ابن هشام را بايد به درستى خوانده و فهميده باشد، لازم است به دستور زبان فارسى و آثار مكتوب گوناگون اديبان فارسى زبان نيز تسلط و اِشراف داشته باشد. و در موضوع هنر ترجمه و نويسندگى با متون بلاغى مانند «مطوّل تفتازاني»، «مختصر المعاني» و «جواهر البلاغة» و امثال آن ها نيز مأنوس و آشنا باشد. به عبارت ديگر علوم ادبى و بلاغى در وجود او مَلَكه شده باشد و چنين امرى جز از راه علم آموزى در محضر استادان اهل فنّ و تمرين و ممارست و مباحثه، به دست نخواهد آمد.
انواع ترجمه
ترجمه هاى قرآن كريم را مى توان به پنج نوع تقسيم كرد:
1ـ تـرجـمه تحـت اللّفـظـي؛
2ـ ترجـمه ى تـطبيـقي؛
3ـ تـرجمـه تـفسيـري؛
4ـ تـرجمـه مضمـوني؛
5-ترجمه منظوم.
ترجمه تحت اللّفظي؛ ترجمه اى است كه معنى هر كلمه از آيات، زير آن گنجانده شود و مترجم در ارائه معنى كلمه به كلمه آيات، خود را مقيّد به رعايت ضوابط دستورى در زبان مقصد نكند. چنين ترجمه اى طبعاً از مقوله ترجمه مصطلح، خارج و در واقع در چهار چوبه «لغت معني» يا «فرهنگ لغات»، قرار مى گيرد مانند: ترجمه مصباح زاده، معزّى و شيخ الهند.
ترجمه تطبيقي؛ ترجمه اى است كه كاملاً منطبق بر متن باشد هم در كميّت و هم در كيفيت. امروزه بيشتر ترجمه هاى قرآن كريم از همين نوع به شمار مى آيند، مانند: ترجمه بهاءالدّين خرّمشاهي، سيـد علـى موسـوي گرمارودى و مسعـود انصاري.
ترجمه تفسيري؛ ترجمه اى است كه با توضيح و تفسير كوتاه آميخته باشد مانند ترجمه فيض الاسلام و خرّم دل.
ترجمه مضموني؛ ترجمه اى است كه مترجم تنها مضمون آيات را در قالب زبان مقصد بگنجاند و خود را مقيّد به تطبيق جمله به جمله ترجمه با متن نگرداند مانند: ترجمه محمد باقر بهبودى با عنوان معانى قرآن. (ظاهراً مراد از «ترجمه آزاد» همان ترجمه مضمونى است.)
ترجمه منظوم؛ ترجمه شعرى از قرآن كريم است يعنى مفهوم و محتواى آيات در قالب نظم ارائه شود مانند: ترجمه و تفسير صفى عليشاه كه بهترين ترجمه و تفسير منظوم قرآن محسوب مى شود. «در دو دهه اخير در ايران چندين نمونه از ترجمه منظوم قرآن انتشار يافته است. حال اگر مترجمان، علاوه بر عربي دانى و قرآن شناسي، در شعر فارسى هم يد بيضا داشتند باز چيزى بود. و [لي] اغلب چنين نيست ... ممكن است بگويند صفى عليشاه عارف و شاعر بزرگ قرن سيزدهم هجرى هم قرآن را به نظم ترجمه كرده است. در پاسخ مي گوييم: اولاً كار سترگ صفى عليشاه در واقع تفسير است، يعنى حتى از ترجمه آزاد و گسترده هم فراتر است. ثانياً او قرآن شناس بزرگى بوده است. ثالثاً در شعر و انواعش استادى خود را در اين اثر و آثار منظوم ديگرش احراز و ابراز كرده بوده است. رابعاً صرف اقتدا به نكو گويان كافى نيست، و مقتدى بايد به درجاتى از نكوگويى نايل شده باشد. پس به قول مولانا: كار نيكان را قياس از خود مگير/ گر چه باشد در نوشتن شير شير. همچنين به گفته او: نكته ها چون تيغ پولادست تيز/ گر ندارى تو سپر پس واگريز. حاصل آنكه ترجمه قرآن به نثر معيار و متعارف امروز خود مشكلات عديده دارد، ديگر روا نيست كه به دست خود مشكل وزن و قافيه را بر آن بيفزاييم.» (ترجمه كاوي، ص 119و 120 از استاد بهاءالدين خرمّشاهي، انتشارات ناهيد، تهران، چاپ دوم، 1391).
اهميت و ضرورت ترجمه قرآن
بي گمان، در طول نزديك به پانزده قرنى كه از ظهور دين مبين اسلام مى گذرد، بيشترين شناخت غير عرب زبانان از قرآن كريم، از طريق ترجمه و تفسير آيات بوده است. به همين جهت اين فن، يكى از مؤثرترين شيوه معرفى اين كتاب آسمانى براى مخاطبان گوناگونش بوده و خواهد بود. و براى آگاهى از محتواى قرآن، ترجمه آن به زبان هاى مختلف امرى لازم و ضرورى است.(وَ مَا اَرسَلنَا مِن رَّسُول إلا بِلِسَانِ قَومِهِ لِيُبَيّنَ لَهُم )، «پيامبرى را نفرستاديم مگر به زبان قومش تا (حقايق آن را) براى آنان روشن سازد». (ابراهيم/14، 4)
بنابراين قرآن كريم به عنوان كتاب هدايت تمام بشريت كه دعوتش عمومى است و مى فرمايد:
(هَذَا بَيَانُ لَلنّاسَ وَ هُدًى وَ مَوعِظَهُ لِلمُتَّقينَ)، «اين بيان روشنى براى مردم و رهنمود و پندى براى پرواپيشگان است.» (آل عمران/3، 138)
(وَاُوحِيَ إلىَّّ هَذَاالقُرَانُ لاُنِذرَكُم بِه وَمَن بَلَغَ)، «و اين قرآن به من وحى گرديده تا بدان شما را و هر كه را كه اين قرآن به او رسد هشدار دهم». (انعام/6، 19).
بنابراين خداوند اين كتاب را براى تمام انسان ها دانسته است و قطعاً براى فهم و دريافت مقصود و مراد آن، ترجمه آن به زبان هاى گوناگون نيز امرى اجتناب ناپذير و لازم و ضرورى خواهد بود. زيرا بيشتر ساكنان كره خاكى غير عرب زبان هستند و به ناچار براى آگاهى از چند و چون و پيام آسمانى آن بايد به ديگر زبان ها ترجمه و تفسير شود.
شرايط مترجم قرآن
در ميان شرايط فراوانى كه براى مترجم قرآن در كتاب هاى علوم قرآنى بيان گرديده مهم ترين و اصلي ترين آن ها عبارتند از:
1ـ آشنايى كامل مترجم با دو زبان مبدأ و مقصد
2ـ توانايى لازم مترجم در ارائه نثرى دقيق و استوار
3ـ آشنايى مترجم با تفسير و علوم قرآنى
4ـ آشنايى مترجم با علم فقه
5ـ آشنايى مترجم با علم كلام
6ـ داشتن سلامت روح و عقل
توضيح اجمالى
لازمه آشنايى با زبان مبدأ و مقصد، آگاهى كامل از ادبيات دو زبان است. اينجاست كه تبحّر لازم در علم صرف، نحو، لغت و اشتقاق و همچنين معاني، بيان و بديع، براى مترجم قرآن امرى لازم و ضرورى خواهد بود؛ زيرا لازمه ورود به فنّ ترجمه، آگاهى كامل از «ادب» و «هنر» است و ترجمه واقعى و ماندگار ترجمه اى است كه آراسته به جلوه هاى ادب و ظرافت هاى هنر باشد. و دليل اين امر بسى روشن است؛ زيرا كلام حق كه زيباترين و دلپذيرترين كلام است، طبعاً زيباترين و دلپذيرترين ترجمه را مى طلبد. ارباب فصاحت و بلاغت نيك آگاه اند كه زيبايى كلام سهم بسيار زيادى در جلب و جذب افراد به متون دينى دارد. مهم ترين عامل نفوذ اسلام در محيط جزيره العرب، زيبايى و دلپذيرى كلام الهى بود، و اكنون كه ما اين كلام زيبا و اين بزرگ معجزه رسول خدا (ص) را در پيش روى داريم و شيفته معارف بى نظير آنيم، بايد براى ارائه آن به اقصى نقاط عالم، از بهترين و شيواترين ترجمه به زبان هاى گوناگون بهره برگيريم تا از اين رهگذر، جهانيان را به ارزش هاى والاى آن آشنا سازيم. و قطعاً آگاهى از تفسير و علوم قرآنى مانند: ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقيّد، شأن نزول و اختلاف قرائات، امرى لازم و ضرورى است. و همچنين از آنجا كه بخشى از آيات قرآن مربوط به احكام فقهى است، آشنايى اجمالى از دانش فقه هم لازم و ضرورى مي نمايد و حتى آگاهى از غزوات پيامبر اسلام (ص) جهت فهم صحيح آيات جهاد، و شناخت اجمالى از علم كلام (علم شناخت اصول عقايد اسلامي) نيز ضرورت پيدا مى كند.
صرف نظر از اين امور، مترجم بايد داراى سلامت روح و عقل باشد تا با طهارت نفس و صفاى باطن و بهره گيرى از نيروى تعقّل و تدبّر در ترجمه و تفسير آيات، معانى و مفاهيم آن را آن گونه كه شايسته است به زبان ديگر عرضه نمايد.
دشوارى ترجمه قرآن
دشوارى ترجمه قرآن نسبت به ديگر متون عربى بيش از آن چيزى است كه در بدو امر تصوّر مى شود؛ زيرا در اينجا مترجم با كلامى روبه روست كه از جهت لفظ و محتوا و چينش كلمات و تركيب جملات، نظيرى را براى آن نمى توان يافت. يعنى به تمام معنا معجزه و سبك و سياق آن آموزه ادب و هنر و الگوى اديبان و هنرمندان در عرصه فصاحت و بلاغت است، به گونه اى كه ادبيّت آن فراتر از هر ادبي، و هنرنمايى آن پر جلوه تر از هر هنرى است. در كمترين لفظ، بيشترين معنا را جا داده، و در كوتاه ترين جمله، پربارترين و ژرف ترين مفهوم را گنجانده است.
بدين گونه مترجمى كه آگاه به فنون و علوم و راز و رمز قرآنى باشد ظرف دانش محدود خود را در برابر كلام خداى نامحدود چنان كوچك و ناتوان مي بينيد كه در بُهت و حيرت فرو مي رود كه نازل ترين تشبيه براى آن، گنجاندن اقيانوس در كوزه است!
ولى با اين همه بايد گفت:
آب دريا را اگر نتوان كشيد
هم به قدر تشنگى بايد چشيد
از اين رو مترجم آگاه به فنون ادب و هنر با توجه به توسعه زبان و تعالى انديشه، مي تواند كم و بيش، ترجمان چنين متنِ مقدسِ پر باروبرى باشد و با الهام از ظرافت ها و زيبايي هاى آن، بر ظرافت و زيبايى زبان مقصد بيفزايد كه طبعاً چنين روندى در طول زمان، سير تكاملى خواهد داشت و زمينه بهره بردارى از قرآن كريم را بيشتر و بهتر فراهم خواهد ساخت. «واقعيت اين است كه غالباً تا كسى شوق نوشتن و ذوق نويسندگى نداشته باشد، خود به خود به وادى ترجمه كشيده نمي شود. امّا جان كلام در اين زمينه اين است كه فقط داشتن ذوق و شوق مبهم كافى نيست، كسى كه مي خواهد مترجم شود باشد بايد ابتدا خواننده شكيبايى باشد. هم به زبان مبدأ بايد زياد كتاب و نشريه و مقاله بخواند و هم به زبان مقصد. انس داشتن با ادبيات قديم و جديد در هر دو زبان ضرورت و فايده دارد. و اين ضرورت در زبان مادرى بسى بيشتر است... در اينكه ترجمه يك فنّ است شكّى نيست و بلكه اين امر از واضحات است، اما مهم-ترين از آن، عقيده نگارنده اين سطور اين است كه ترجمه اگر چه امروزه ماشينى هم شده است، صنعت نيست، صناعتى هنر گونه است. اگر آفرينش محض نباشد، بى شبهه بازآفرينى است ... مهارت زبانى مترجم و غناى واژگان او و احاطه اش در حُسنِ تركيب و آوردن تعبيرات بجا و روشن و شيوا مي تواند ترجمه را از سطح ساده صنعت بى روح به اوج هنر زنده برساند».
ترجمه هایی چند از قرن چهارم تا عصر
حاضر
(بر اساس گزارش و تحقيق استاد محمد علی کوشا)
نام اثر |
مولف / مترجم |
زمان نگارش |
ويژگىها، سبك و نوع ترجمه |
ترجمه تفسير |
جمعى از علما و فقهاى ماوراءالنهر |
قرن چهارم هجرى (حدود 325هـ) |
این ترجمه که اثرگذارترین ترجمه بر ترجمههای قرآن کریم به |
ترجمه و تفسير نََسَفى |
ابوحفص
نجم الدين عمرنَسَفي |
قرن پنجم هجری |
سبك اين ترجمه نثر مسجّع موزون و همراه با تفسيرى كوتاه است |
ترجمه و تفسير
تاج التراجم |
ابوالمظفّرشاهفور بن طاهر بن محمّد |
قرن پنجم هجرى (473ـ451) |
مولف، از ترجمه تحت اللفظى به سوى ترجمه تطبيقى گرايش يافته |
ترجمه و تفسير سورىآبادى |
ابوبكر عتيق محمد هروى نیشابوری معروف به سورآبادی |
قرن پنجم هجرى
(480-470) |
در اين اثر جملات عربى و واژههاى عربى در قالب ساختار جملات |
کشف الاسرار و عدّة الابرار(ترجمه و تفسير ميبدی) |
ابوالفضل رشيد الدين ميبدی(م550ق) |
قرن ششم هجري |
اين اثر، تاثير فراوانى بر ترجمههاى فارسى و به طور كلى |
رَوضُ الجِنان و رَوحُ الجَنان (ترجمه |
حسين بن على بن محمد بن احمد نيشابوری |
قرن ششم |
ترجمه آيات، تقريباً موزون و مسجّع و نزديك به تحت اللفظى |
ترجمه و تفسير بصائر يمنی |
معين الدين محمد بن محمود نيشابوری |
قرن ششم هجرى (552) |
ترجمه و تفسيری روان است كه اثرى ماندگار و اثرگذار در زبان |
ترجمه قرآن رى |
ابوعلى بن حسن بن محمد بن خطيب |
قرن ششم هجري |
اين ترجمه نزديك به تحت اللفظي، اما اثرى دقيق و استوار و |
جَلاءالاذهان و جِلاء الاحزان ( معروف به ترجمه و تفسير |
ابوالمحاسن حسن بن حسن جُرجاني |
قرن 9 هجری |
اين اثر در واقع تلخيصى از تفسير ابوالفتوح رازى است. |
ترجمه و تفسير مواهب عَلِیَّه |
ملاحسين واعظ كاشفى سبزواری |
قرن 9 هجرى (899 هجري) |
گفته شده وجه تسمیه تفسیر او این است که چون نام وزیر سلطان |
ترجمه مخدوم نوح |
مخدوم لطف الله بن مخدوم نعمتالله معروف به مخدوم
|
قرن 10 هجري |
ترجمهاى است تفسيرى و در تمامى آيات توضيحات كوتاهى در |
قرآن فرهنگستان |
ناشناخته |
قرن 10هجري |
ترجمه تحت اللفظي، متمايل به تطبيقى و گاه تفسيرى است. |
تفسير الخواص (ترجمه و تفسير زوارهای) |
ابوالحسن على بن حسن زواره ای |
قرن 10هجرى (946) |
اين تفسير بيشتر برگرفته از «مواهب عَليّه» |
ترجمه و تفسير
منهج الصادقين |
ملافتحالله كاشانى شاگرد علی بن حسن زوارهای |
قرن 10هجری |
اين تفسير، گاه از حدّ ترجمه تحت اللفظى نمى گذرد و به صورت |
ترجمه و تفسير لاهيجی |
بهاءالدين محمد بن شيخ على شريف لاهيجی |
قرن 11 (1086) هجری |
در اين اثر مرز چندان روشنى ميان ترجمه و تفسير وجود ندارد |
ترجمه و توضيح محقق خوانساری |
جمال الدين محقق خوانساری |
قرن 12 هجری |
ترجمه تحت اللفظى همراه با مختصر توضيحاتى است. |
فتحالرحمان بترجمة القرآن
(ترجمه دهلوی) |
احمدبن عبدالرحيم مشهور به شاه وليالله دهلوی |
قرن 12 هجری |
از جهت دقت در انتخاب واژگان معادل و تركيب نحوى از جمله |
ترجمه بصيرالملك |
محمدطاهر مستوفى شيبانى كاشاني |
قرن 13هجری |
مترجم از رجال و فرهنگیان دربار ناصر الدین شاه بوده و اثر |
ترجمه انتشارات معراجی |
ناشناس |
قرن 13هجری |
ترجمهای تحتاللفظى همراه با توضيحات تفسيرى و حواشى |
ترجمه و تفسير
صفی عليشاه |
ميرزا حسن اصفهانى ملقب به صفی علیشاه(م1250ق) |
قرن 13هجري |
ترجمه صفيعليشاه نخستين و كاملترين ترجمه و تفسير در |
تفسیر جامع |
سيد ابراهيم بروجردی |
معاصر(1317) |
ترجمه نسبتاً روان و از نوع روایی است که بیشتر از تفاسیر |
ترجمه الهى قمشهاي |
شیخ مهدی الهی قمشهای |
معاصر(1323) |
نثر روان البته با لغزشهاى فراوان و پر تیراژترین ترجمه |
تفسير روان جديد |
محمد ثقفى تهرانی |
معاصر(1329) |
ترجمه تحتاللفظى همراه با تفسیری روان |
تفسير عاملي |
ابراهيم عاملی |
معاصر(1336) |
ترجمه تقريباً تطبيقى همراه با نكات تفسيرى در پرانتز و بیشتر |
ترجمه پاینده |
ابوالقاسم پاینده(1290ـ1363) |
معاصر(1336) |
از جهت قلّت لفظ و كثرت معنا از ترجمههاى كم نظير و |
ترجمه تحتاللفظى معزّى |
محمد كاظم معزّی |
معاصر(1337) |
دقيق بودن ترجمه تحت اللفظى آن |
ترجمه مصباح زاده |
عباس مصباح زاده |
معاصر(1337) |
ترجمه تحتاللفظی |
ترجمه و تفسير
اثنا عشری |
حسين بن احمد حسينى شاه عبدالعظيمی
(1318ـ1384) |
معاصر(1338) |
ترجمه تقريباً تحتاللفظى همراه با تفسير كوتاه آيات |
ترجمه و تفسير خسروانى |
علیرضا ميرزا خسروانى |
معاصر(1350ش)(1370ـ1435ق) |
ترجمه روان و داراى نكات و توضيحات مفید |
ترجمه تابشى از قرآن |
سید ابوالفضل برقعی |
معاصر(1339) |
ترجمهاى تقريباً تفسيری، كه نثر آن روان و گويا و |
ترجمه و تفسير
انوار درخشان |
سيد محمد حسين همدانى نجفى معروف به آقانجفی همدانی(1322ق) |
معاصر(1343) |
ترجمه آيات با تفسير در هم آميخته و تفسير آن از جمله تفاسير |
ترجمه زين العابدين رهنما |
زين العابدين رهنما |
معاصر(1346) |
ترجمه آن تطبيقى و نثر آن روان و خوشخوان و دقتهاى لفظى |
ترجمه عمادزاده |
حسين عمادزاده اصفهانی |
معاصر(1346) |
ترجمه همراه با توضيحات كوتاه |
ترجمه سراج |
رضا سراج |
معاصر(1347) |
ترجمهاى نسبتاً روان با توضيحات كوتاه |
ترجمه فيضالاسلام |
سيدعلينقى فيضالاسلام سِدهاي |
معاصر(1348) |
ترجمه تفسيرى و داراى دقتهاى فراوان،از جمله |
ترجمه آلآقا |
حكمت آل آقا |
معاصر(1353) |
ترجمه تطبيقى نسبتاً روان |
قرآن کریم فی لوح محفوظ |
سيد جمال الدين استرآبادي |
معاصر(1354) |
ترجمه با نثرى نسبتاً روان و گویا همراه با توضيحاتى در ميان |
ترجمه مصطفوى |
سيد اسدالله مصطفوی |
معاصر |
نثر روان و ساختار ادبى نسبتاً خوب |
تفسير شافی |
جعفر دادخواه شيرازی |
معاصر |
ترجمه مفردات و سپس ترجمه جملات آيات آن تقريباً به صورت |
ترجمه شاهين |
داريوش شاهين |
معاصر(1359) |
نوع ترجمه آن، گاه تطبيقى و گاه نزديك به مضمون است. نثر آن |
ترجمه و تفسير مخزن العرفان و كنزالعرفان |
بانو نصرت امين اصفهانی |
معاصر(1360) (1313ـ1403ق) |
ترجمه آن تقريباً به صورت مضمونى و ساختار تفسيرش اخلاقى و |
ترجمه الميزان |
سيد محمد باقر موسوى همدانی |
معاصر(1363) |
اين ترجمه در ضمن ترجمه تفسير الميزان نوشته شده است اين اثر |
ترجمه تفسير كاشف |
سيد محمدباقر حجتي، عبدالكريم بیآزار شيرازی |
معاصر(1363) |
سبك آن تقريباً موزون و همراه با تفسير كوتاه و توضيح مفاهيم |
خلاصةالتفاسیر |
محمود ياسري |
معاصر(1363) |
ترجمه تحتاللفظى نسبتاً روان ولى متمايل به تفسير است. |
ترجمه و تفسير احسن الحديث |
سيد على اكبر قرشی |
معاصر(1366) |
در اين تفسير نخست ترجمه آيات و سپس بيان مفردات قرآن و |
ترجمه و تفسيرروشن |
حسن مصطفوي |
معاصر(1336) |
ترجمهاى تحتاللفظى و گاه جمله به جمله همراه با |
ترجمه آيتى |
عبدالمحمد آيتی |
معاصر(1367) |
از جمله ترجمههايى است كه از جهت نثر حائز اهميت فراوان |
القرآن الحکیم |
محمد خواجوی |
معاصر(1369) |
اين ترجمه از نوع تطبيقى نسبتاً روان با توجه به ترجمه |
ترجمه امامى |
ابوالقاسم امامی |
معاصر(1370) |
ترجمه تطبيقى بر اساس نثر سره فارسى است و از جهت واژگان |
تفسیر نور |
مصطفى خرمدل |
معاصر(1371) |
ترجمه تفسيرى كه علاوه بر توضيحات تفسيرى در ميان پرانتز، |
ترجمه مجتبوى |
سيد جلالالدين مجتبوی |
معاصر(1372) |
ترجمه از نوع تطبيقى متمايل به تفسير است و جزو ترجمههاى |
ترجمه پور جوادى |
کاظم پورجوادی |
معاصر(1372) |
ترجمهاى روان، خوشخوان، كمحجم و بدون |
ترجمه اشرفى تبريزى |
محمود اشرفى تبريزى |
معاصر(1373) |
ترجمه تحتاللفظى همراه با خلاصهاى از تفسير |
ترجمه فولادوند |
محمدمهدی فولادوند |
معاصر(1373) |
ترجمهاى روان، خوشخوان، دلنشين و نسبتاً دقيق |
ترجمه آیت الله مكارم شيرازى |
ناصر مکارم شيرازى |
معاصر(1373) |
ترجمه تطبيقى با توضيحات كوتاه در پرانتز و داراى نثرى |
ترجمه و تفسير
نور |
محسن قرائتى |
معاصر(1374) |
ترجمهاى روان و خوشخوان و تفسير آن خلاصه و چكيده |
ترجمه صلواتى |
محمود صلواتى |
معاصر(1374) |
ترجمه روان، خوش خوان، موزون و مسجّع است كه كم حجم و بدون |
ترجمه كرمي |
على كرمى |
معاصر(1376) |
نثر اين ترجمه، روان و خوشخوان و از نوع تطبيقى بوده و |
ترجمه خرمشاهى |
بهاءالدين خرمشاهى |
معاصر(1376) |
اين ترجمه نقطه عطفى در تاريخ ترجمههاى قرآن، در عصر ما |
ترجمه انصاری |
مسعود انصاری |
معاصر(1377) |
اين ترجمه از جهت تطبيق با متن و نكات نحوى از ترجمههاى |
ترجمه معاديخواه |
عبدالمجيد معاديخواه |
معاصر(1379) |
ترجمهاى نسبتاً آهنگين و موزون با نثر پارسى روان و |
ترجمه مشكينی |
آيتالله على مشكينى |
معاصر(1380) |
ترجمه تطبيقى متمايل به تفسير و جزو ترجمههای مفهومی و موفق |
ترجمه صفّارزاده |
طاهره صفّارزاده |
معاصر(1380) |
ترجمهای نسبتا روان و خوشخوان |
ترجمه صادقى تهرانی |
آيت الله محمد صادقى تهرانی |
معاصر (1382) |
ــــ |
ترجمه بهرامپور |
ابوالفضل بهرامپور |
معاصر(1383) |
اين اثر با توضيحات كوتاه لغوى در پانوشتها اثرى نسبتاً |
ترجمه انصاريان |
حسين انصاريان |
معاصر(1383) |
اين اثر با قيود توضيحى آن در ميان پرانتز ترجمهاى |
ترجمه موسوى گرمارودى |
سيد على موسوى گرمارودى |
معاصر(1383) |
ترجمه ايشان از جهت لطافت نثر، ظرافتهاى هنرپردازى قلمي، |
ترجمه استاد ولى |
حسين استاد ولى |
معاصر(1385) |
اين ترجمه تطبيقى متمايل به تفسيرى و داراى پانوشت مفيد و |
ترجمه صالحى نجفآبادی |
آيتالله نعمتالله صالحى نجفآبادى |
معاصر |
ترجمهاى اجتهادى و دقيق محسوب مىشود و از |
ترجمه صفوی |
سيد محمدرضا صفوی |
معاصر(1385) |
از انواع ترجمههاى تفسيرى و بر اساس تفسير الميزان به |
ترجمه حداد عادل |
غلامعلى حداد عادل |
معاصر(1390) |
ترجمهاى با نثر روان، خوشخوان و نسبتاً دقيق و نوع آن |
ترجمه روشنگر قرآن كريم |
كريم زمانى |
معاصر(1389) |
اين ترجمه، به صورت ترجمه تطبيقى همراه با پانوشتهاى |