ایران، قم

18.89°C
تمام ابری
جمعه
17.18°C / 26.67°C
شنبه
17.86°C / 26.73°C
یکشنبه
17.45°C / 27.28°C
دوشنبه
19.79°C / 30.05°C
سه شنبه
21.05°C / 28.82°C
چهارشنبه
19.5°C / 26.41°C
پنج شنبه
17.89°C / 26.19°C
بحثی در مبانی و روش تفسیر قرآن

بحثی در مبانی و روش تفسیر قرآن

محمدعلی کوشا
از تفسیر، تعاریف گوناگونی شده که دو تعریف آن قابل توجه بیشتر است:
علامه طباطبائی گوید: «تفسیر، بیان معانی قرآن و کشف مقاصد و مدالیل آنهاست» (المیزان، ج 1، ص 7).
تعریف دیگر همان تعریف علامه با دو نکته اضافی است: «تفسیر عبارت از: کشف و دریافت مفاهیم آیات قرآن و مقاصد الهی از آن به اتکای ادبیات عرب و اصول محاورات عقلائی». (بازخوانی مبانی تفسیر قرآن، ص 34).
در قرآن کریم از ماده «فسر» تنها واژه «تفسیر» آن هم فقط در آیه « و لا تأتونک بمثل الا جئناک بالحقّ و أحسن تفسیرا، و آنان هیچ مثلی [از این گونه خرده گیری ها] برای تو نیاورند جز آنکه ما [پاسخی] حق و بهترین تفسیر را برای تو می آوریم» (فرقان/25، 33)؛ به کار رفته است. راغب در مفردات گوید: «فسر» اظهار معنایی است که با اندیشه و تدبر حاصل شده است. به همین جهت نتیجه آزمایش را «تفسره» می گویند.
بنابراین «تفسیر» برای مبالغه است یعنی بسیار آشکار و واضح کردن. تفسیر به معنای تحقیق در لغات و مفردات قرآن است و گاهی نیز به معنای تأویل می باشد (مفردات ماده فسر). پس حقیقت تفسیر همان پرده برداشتن و آشکار ساختن معانی و مفاهیم آیات است.
در تفسیر، قواعد و اصولی را باید لحالظ کرد که عبارتند از :
1- قواعدی که در صرف، نحو، معانی و بیان (علوم بلاغی) از آنها سخن به بیان می آید.
2- اصولی که در محاورات عرفی و عقلائی در تفهیم و تفاهم به کار می رود؛ مانند حمل مطلق بر مقید یا حمل عام بر خاص با شرائط پذیرفته خاص خود.
3- قواعد خاصی که قرآن کریم آنها را در فهم کلام خویش مقرر داشته است مانند ارجاع آیات متشابه به آیات محکم برای فهم صحیح آیات متشابه.
اگر به درستی و واقع نگری به مجموعه آیات قرآن نظر بیفکنیم روشن خواهد شد که حقیقت تفسیر: تلاش فکری برای دستیابی به مراد الهی از قرآن و دریافت نکته ها و ظرافت های آن می باشد». مقصود از تلاش فکری نیز همان «تدبر در آیات الهی است». زیرا قرآن کریم بایسته تدبر و تأمل است و هر چه شخص تدبر کننده به واژه ها و ادبیات عرب از صرف، نحو، معانی و بیان و محسّنان بدیعی آگاه تر و اطلاع او از سائر علوم بیشتر باشد به حقائق و نکات بیشتری از قرآن دست می یابد.
در اینجا توجه به چند نکته لازم و ضروری است:
1- قرآن، خود به خود کتابی روشن و روشنگر است: «حم و الکتاب المبین، حا، میم، سوگند به این کتاب روشن و روشنگر» (دخان/44، 1-2). «الر تلک آیات الکتاب و قرآن مبین، الف، لام، راء، اینها آیات این کتاب و قرآن روشن و روشنگر است» (حجر/15، 1).
2- « و یبیّن آیاته للناس لعلّهم یتذکّرون، خدا آیات خود را برای مردم آشکار می کند که متذکر شوند و در یابند» (بقره/2، 221 و 187). واژه «الناس» مرادف کلمه «مردم» شامل همه اصناف و گروه های انسانی می شود.
3- قرآن، خود را «بینات» می داند: «و إذا تتلی علیهم آیاتنا بینات قالوا... و چون آیات ما که روشن و آشکار است بر آنان تلاوت شود، گویند..» (سبأ/34، 43). اولا «بینات» حال برای «آیاتنا» است و بر آشکار بودن حقائق موجد در آیات آن دلالت می کند. ثانیا «آیاتنا» جمع مضاف است و چنین جمعی، ظهور در عموم و شمول بودن آن دارد و شامل همه آیات قرآن می شود. ثالثا سیاق این آیه و مشابه آن نشان می دهد که قید «بینات» قید توضحیی است نه احترازی، پس چنین نیست که دسته ای از آیات بینات باشند و دسته دیگر غیر بینات.
4- قرآن، خود را سهل و آسان معرفی کرده است: « و لقد یسّرنا القرآن للذکر فهل من مدّکر، بی گمان، ما قرآن را برای یادآوری آسان کردیم، آیا یادآوری هست؟» (قمر/54، 17، 22، 32 و 40).
5- «فإنما یسّرناه بلسانک لعلّهم یتذکرون، جز این نیست که ما آن را به زبان تو (زبان عربی) آسان کردیم باشد که در یابند و پند گیرند» (دخان/44، 58؛ مریم/19، 97).
6- و از طرفی همه مردم، مخاطبان قرآن کریم هستند. تعبیر « یا أیها الناس» در آیات (بقره/2، 21، 22 و 23)؛ نساء/4، 1 و 174؛ اعراف/7، 158؛ حج/22، 5 و ...) گویای این حقیقت است. خطاب یا «معشر الجن و الانس»، «یا اهل الکتاب»، «یا عباد» و «یا ایها الذین آمنوا» هم بر همین منوال است.
علامه طباطبائی در این باره گوید: «بی گمان، قرآن به زبان عربی مبین است که نه هیچ عرب زبانی در فهم آن در می ماند و نه هیچ کس که لغت عرب را می شناسد و اسلوب کلام عربی را می داند میان هزاران آیه قرآن حتی یک آیه یافت نمی شود که پیچیدگی و گرهی در مفهوم آن باشد که ذهن برای دریافت مفهوم آن متحیر بماند. چگونه چنین نباشد، در حالی که قرآن فصیح ترین سخن است و از شرائط فصاحت، پیراستگی از اغلاق است حتی آیاتی که از متشابهات شمرده اند، مانند آیات منسوخ و غیر آنها- از جهت مفهوم کاملا روشن اند، جز اینکه در مراد از آنها تشابه رخ می نماید» (المیزان، ج 1، ص 12).
وی سپس علت اختلاف در مرادات الهی را در انطباق مفاهیم بر مصادیق می داند نه اجمال و ابهام در نفس آیه. و درباره آیه محکم و متشابه می فرماید: فهم آیات متشابه از طریق آیات محکم امکان پذیر است؛ زیرا خداوند خود آیات محکم را «أم الکتاب» یعنی «مرجع کتاب» دانسته است.
البته «مبین» بودن قرآن به این معنا نیست که در فهم آن شرطی لحاظ نشده است؛ چه بسا از شروط آن، اطلاع از زمان نزول، حوادث مقارن نزول آیات، عادات و رسوم مکان نزول باشد، از طرفی هم ناتوانی انسان از دریافت حقیقت اوصاف خداوند، سبب مجمل و نامبین بودن آیات بیانگر اوصاف الهی نمی شود. آیا می توان مدّعی شد جمله «خورشید طلوع کرد» به دلیل جهل ما به حقیقت خورشید و اجزای تشکیل دهنده آن، نامبین و مجمل و مبهم است؟ اگر این گونه باشد باید بگوییم بسیاری از سخنان و نوشته های آدمیان نیز نامبین است. در حالی که هیچ کس نمی تواند به آن ملتزم شود. اما اگر منظور آن است که انسان ها به دلیل انس با علم، قدرت و حکمت خودشان، اوصاف الهی را نیز مانند اینها می پندارند و خواه ناخواه امر بر آنها مشتبه می شود و به این لحاظ آیات بیانگر اوصاف الهی متشابه می شود، این سخنی درست است، ولی مایه نامبین بودن آیات نمی شود؛ علاوه بر اینکه آیه «لیس کمثله شیئ» آدمی را به درک این نکته وا می دارد که علم، حکمت و قدرت خدا همسان علم، قدرت و حکمت آدمیان نیست، گر چه نتواند تصور کاملی از آنها داشته باشد.
بنابراین، تفسیر مجموعه برداشت های خواننده محقق و کنجکاو از تدبر و بررسی آیات قرآن است و البته این لزوما به معنی مبهم بودن و یا ضرورتا مجمل بودن قرآن نیست؛ چنان که در عرف اجتماعی هم گاهی ساده ترین و روشن ترین نوشته هم مورد تحلیل و تفسیر های گوناگون قرار می گیرد. بنابراین قرآن هم مانند هر نوشته دیگر قابل تفسیر و تحلیل است ولی تفسیر پذیری آن نه از جهت ابهام و اجمال و نا مفهوم بودن آیات آن است بلکه از جهت چگونگی فهم و کیفیت ارزیابی و مقدار تدبر خواننده آن است. و بهترین تفسیر آن است که با دلالت مجموع کلی آیات، نزدیک تر و همخوان تر باشد یعنی تفسیر قرآن با خود قرآن باشد. تعقل و تفکر که لازمه تدبر در آیات است به برداشت های مفسر آن، عمق و اعتبار می بخشد. از این روست که تفسیر آیات باید بر اساس دلیل و برهان باشد نه از روی اعتقادات جزمی پیش ساخته که بخواهد آنها را بر قرآن تحمیل کند که در این صورت مصداق تفسیر به رأی خواهد بود.
کلا چهار نوع روش در تفسیر قرآن از آغاز تا کنون در تفاسیری که فریقین نگاشته اند دیده می شود:
1- روش تفسیر قرآن با روایت (روش روائی)
2- روش تفسیر قرآن با عقل (روش عقلی)
3- روش تفسیر قرآن با قرآن
4- روش اجتهادی (یعنی مجموعه سه روش یادشده بر اساس تحلیل و بررسی دقیق مبتنی بر دلیل و برهان).
بنابراین روش اجتهادی از جهتی جامع همه روش ها و از طرفی هم متقن ترین و استوار ترین روشن محسوب می شود، زیرا مفسر قرآن به لحاظ اینکه جامع همه شرائط برای ارائه تفسیر است، با تلاش و اجتهاد در مقام دریافت های خویش از قرآن است.
بارزترین تفاسیر اجتهادی شیعه عبارتند از: تفسیر تبیان شیخ طوسی، مجمع البیان طبرسی، روض الجنان و روحج الجنان ابو الفتوح رازی، تفسیر المیزان علامه طباطبائی، تفسیر الفرقان محمد صادق تهرانی،تفسیر من وحی القرآن سید فضل الله لبنانی، تفسیر الکاشف محمد جواد مغنیه لبنانی و تفسیر نمونه از گروهی از نویسندگان زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، و از تفاسیر اجتهادی اهل سنت مهم ترین آنها عبارتند از: تفسیر الجامع لاحکام القرآن قرطبی، تفسیر مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر) فخر رازی، تفسیر المنار رشید رضا مصری، تفسیر روح المعانی آلوسی، و تفسیر التحریر و التنویر ابن عاشور که از اعتبار علمی و ادبی بالایی برخوردار است.
مآخذ:
قرآن کریم
1- راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، نشر ذوی القربی، قم چاپ سوم، 1383 ش.
2- طباطبائی، محمد حسین، المیازن فی تفسیر القرآن، جامعه مدرسین، قم، بی تا.
3- صفوی، سید محمد رضا، بازخوانی مبانی تفسیر قرآن، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی قم، چاپ اول.
4- رشید رضا، تفسیر المنار، قاهره، الکتبة التوفیقیة، بی تا 1391 ش.
5- فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ چهارم، 1432 ق.
6- آلوسی، محمود،ُ روح المعانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1420/1999.
7- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسر القرآن، امیره، بیروت، چاپ اول، 1431 ق.
8- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1415 ق.
9- قرطبی، الجامع لاحکام القرآن.
10- ابن عاشور، محمد طاهر، التحریر و التنویر، مؤسسة التاریخ، بیروت، چاپ اول، 1421.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم