دکتر میرموسوی در گفت وگو با شفقنا: تهمت در فقه عملی حرام و جرم است
شفقنا- «برخی مصلحت حفظ دین را بر مفسده تهمت ترجیح و اولویت بخشیده اند و در برخورد با مخالفان افترا و تهمت را نیز مجاز دانسته اند و در این راستا به برخی از روایات که از نظر سند یا دلالت اعتبار چندانی ندارند، استناد جسته اند. باید توجه داشت چنین نظریه هایی دست مایه خوبی برای توجیه رفتارهای غیر اخلاقی و دور شدن جامعه از اصول اخلاقی خواهد بود. اصول اخلاقی در صورتی که با قیودی تفسیر بردار همچون مصلحت استثنا پذیرند، به تدریج اهمیت خود را از دست می دهند.»
حجت الاسلام والمسلمین دكتر سیدعلی میرموسوی، نویسنده و پژوهشگر حوزه دین در گفت وگو با شفقنا، رواج تهمت و بهتان را عامل تنش، نفرت و خشونت اجتماعی می داند و می گوید: در فقه و حقوق بی تردید تهمت به عنوان عملی حرام و جرم شناخته شده است و بر حسب نوع آن مجازات و کیفری برای آن وضع شده است. بی تردید استفاده از تهمت نماد بد اخلاقی است و هر گروهی که چنین روشی را برگزیند، نمی تواند انتظار اعتماد عمومی را داشته باشد.
او اصل فقهی حاکم در برخورد با مخالفان را احترام به شخصیت آنان و اصالت برائت عنوان می کند و خروج از این اصل را نیازمند سند و مدرک معتبر و محکمه پسند می داند.
میرموسوی با بیان اینکه با تخیل و پندارهای نادرست نمی توان آبرو و حیثیت افراد را مورد تعرض قرار داد، اظهار می کند: پدیده تهمت معمولا در فضاهای ایدئولوژیک رواج می یابد. ایدئولوژی های خشن در روزگار کنونی احترام و حقی برای مخالفان خود نمی شناسند و به هر ابزاری بر سرکوب آنان توسل می جویند. در دوران معاصر ایدئولوژی های خشونت گرا رسانه های عمومی را به عنوان ابزاری برای ترور شخصیت مخالفان خود مورد استفاده قرار می دهند.
در ادامه گفتوگوی شفقنا با دکتر میرموسوی را می خوانید:
* حکم فقهی تهمت چیست؟ آیا این رذیله اخلاقی دارای مصلحت بندی هایی نیز هست؟ عده ای با استناد به باب فقهی مباهته، تهمت به مخالفان اسلام برای دوری مردم از ضلالت و گمراهی را مجاز و مصلحت دانستند. چنین اصل و تفسیری در فقه آمده است؟
میرموسوی: تهمت یا بهتان در اصطلاح فقهی؛ یعنی کار یا ویژگی ناروا یا ناپسندی را به دروغ به کسی نسبت دادن، یکی از گناهان کبیره و از محرمات شرعی و زشتی های اخلاقی است، زیرا به آبرو و شخصیت فرد آسیب می رساند و عزت، احترام و اعتبار وی را مخدوش می سازد. بهتان کنشی است که دروغ و به نوعی غیبت را در بردارد و از این رو از هر دو زشت تر و ناپسندتر است. البته غیبت برخلاف تهمت بیان حقایقی است که شخص دوست ندارد در پشت سر وی گفته شود. رواج تهمت و افتراء یکی از نشانه های نابهنجار شدن جامعه و بحران اخلاقی آن است و کاهش سرمایه اجتماعی را در پی دارد.
همچنان که مرحوم شیخ انصاری در کتاب مکاسب بیان کرده است دلایل چهارگانه بر حرمت دروغ دلالت می کنند که تمامی این دلایل شامل تهمت نیز می شوند. حرمت غیبت در شریعت اسلامی نیز نشان می دهد که حتی بیان حقایق در مورد اشخاص محدودیت دارد. افزون بر این افتراء و تهمت به طور مستقل در منابع دینی مورد نهی قرار گرفته است. قبح اخلاقی تهمت نه تنها به دلیل نقض کرامت انسانی بلکه به دلیل ناجوانمردای مکنون در آن است.
حرمت شرعی و زشتی اخلاقی تهمت در تعالیم اسلامی تدبیری در راستای پاسداشت ارزش و کرامت انسانی بوده است، از این رو نمی توان هیچ نوع مصلحتی را بهانه ای برای نقض آن قرار داد. البته همان گونه که در سوال اشاره شده برخی از فقها با استناد به کلمه «با هتوهم» در سخن منقول از پیامبر درباره مخالفت با اهل بدعت، تهمت را برای مصلحت دین مجاز دانسته اند، ولی با تامل در این روایت می توان به نادرستی این برداشت پی برد.
روایت در کتاب کافی چنین است: محمد، عن محمد بن الحسین، عن البزنطی، عن داود بن سرحان، عن أبی عبدالله علیه السلام، قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:اذا رأیتُم اهلَ البِدَعِ و الرَّیبِ من بعدی فَـاَظهِروا البراءةَ منهم و اَکثِروا من سَبِّهم و القولَ فیهم و الوَقیعةَ و باهِتُوهُم حتی لایَطمَعوا فی الفساد فی الاسلام و یَحذَرَهُم الناسُ و لایَتعلّمون من بِدَعِهم یَکتبُ اللهُ لکم بذلک الحسنات و یَرفعُ لکم به الدرجات.»(الکافی ۲: ۳۷۵)
براساس این روایت پیامبر (ص) فرمودند پس از من هرگاه با بدعت گزاران و تردید افکنان برخورد کردید، از آنان دوری جویید و بسیار سرزنش و بدگویی شان را کنید و با آنان مجادله کنید تا به خیال انحراف در اسلام نیفتند. باهتوهم در این حدیث شریف همچنان که اهل لغت گفته اند نه به معنای تهمت زدن بلکه به معنای بحث کردن و ساکت کردن آنان در مقام بحث است، زیرا در معنای «باهِتوهم» چنین آورده اند: اَفحِموهم و اَسکِتوهم بالحجاج و المجادلة کی یَلتَـقِموا حَجَراً. در المنجد نیز بهت به شگفت زده و حیرت زده کردن معنا شده است. همچنان که در قرآن کریم نیز با اشاره به ماجرای مجادله ابراهیم و نمرود می فرماید «فبهت الذی کفر» (بقره/ 258)؛ یعنی پاسخ ابراهیم او را حیرت زده و سرگردان کرد.
این برداشت با منطق قرآن کریم نیز سازگار است، زیرا در آیات فراوانی پیامبر و مومنان را به جدال احسن با مخالفان دعوت کرده است و از دشنام گویی بازداشته است. به بیان دیگر اسلام که خود را همچون راه روشن و اشکار رشد و هدایت معرفی می کند، هرگز برای دفاع از خود نیاز به تخریب شخصیت مخالفان خود ندارد، بلکه همچنان که سیره پیامبر و ائمه بزرگوار نیز بوده است، راه استوار و درست برخورد با مخالفان استدلال و محاجه با ایشان به گونه ای است که زبان آنان را ببندد و در دفاع از دیدگاه خود سرگردانشان کند. بنابراین مباهته در این روایت به معنای محاجه و استدلال است و به معنای تهمت زدن و افترا به آنان نیست.
پژوهش های انجام شده در این باره نشان می دهند که قدما و علمای شیعه تا قرن 12 نیز چنین برداشتی از این روایت داشته اند. به عنوان نمونه مرحوم فیض کاشانی باهتوهم را این گونه معنا کرده است: با آنان چنان سخن بگویید که ساکت شوند و حرفی برای گفتن نداشته باشند. ملا صالح مازندرانی نیز در شرح اصول کافی بهت را به معنای حیرت و تحیر دانسته و روایت را این گونه معنا کرده است: با «حجت قاطع» و دلیل محکم، راه ها را به روی بدعت گذاران ببندید تا آنها مبهوت شوند. مرحوم مجلسی نیز بر این اساس احتمال این که باهتوهم به معنای بهتان زدن باشد را ضعیف دانسته و آن را به معنای اقامه حجت قاطع تفسیر کرده است.
کژتابی در تفسیر باهتوهم به معنای بهتان زدن و استناد به آن برای توجیه تهمت برای مصلحت دین از قرن 13 صورت گرفته است. در طول این دو قرن به تدریج این معنای خلاف ظاهر از روایت برجسته شده و گروهی از فقیهان با استناد به آن تهمت زدن به مخالفان را برای مصلحت دین جایز دانسته و حتی تهمت زنا به آنان را مجاز شمرده اند. با وجود این همواره این برداشت مورد انتقاد برخی دیگر از عالمان دینی قرار گرفته است که در این راستا می توان از مقدس اردبیلی، علامه شعرانی و مرحوم مطهری یاد کرد. به هر حال این برداشت با اصل اخلاقی زشتی و ناپسندی مطلق تهمت که قرآن و مجموعه تعالیم اسلامی بر آن دلالت می کند ناسازگار و از این رو پذیرفتنی نیست.
* در درجه بندی های رذایل اخلاقی در دین اسلام و همچنین قرآن کریم که تهمت زدن هم ردیف گناهان بزرگ محسوب می شود، از چه درجه و مراتبی برخوردار است؟
میرموسوی: در درجه بندی رذایل اخلاقی دروغ از بدترین گناهان دانسته شده است. زشتی و ناپسندی دروغ در آیاتی فراوان از قرآن کریم و نیز در بسیاری از روایات مورد تاکید قرار گرفته و با ایمان جمع ناشدنی معرفی شده است. تهمت از دروغ زشت تر و ناپسندتر است، زیرا همچنان که اشاره شد معمولا ترکیبی از دروغ و غیبت است و افزون بر این که دروغ را در بردارد، به شخصیت و آبروی فرد نیز آسیب می رساند و او را بی ارزش می سازد. از دیدگاه قرآنی هر نوع رفتاری که با بی احترامی به فرد دیگر همراه باشد، ناپسند دانسته شده است.
* اساسا تهمت زدن افراد نسبت به هم ریشه در کجا دارد؟ در چه شرایطی یک فرد خود را مجاز به تهمت زدن می داند؟ به عنوان مثال ممکن است فردی تهمت بزند ولی خودش نداند حرف یا نسبتی که به دیگران می زند تهمت نیست و در خیال خود می پندارد که حقایقی را دارد اعلام می کند. مرز تهمت با واگویه کردن حقیقت درباره اشخاص چیست؟ انسان ها در پرتو دینی مانند اسلام چگونه می توانند تشخیص دهند که فلان حرف یا نسبت دادن چیزی به کسی تهمت است یا تهمت نیست؟
میرموسوی: تهمت در واقع نوعی خشونت البته از سنخ گفتاری است که می تواند ریشه های گوناگون روانی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشته باشد. در تقسیم بندی اولیه می توان آن را به دو نوع آگاهانه یا ارادی و ناآگاهانه یا غیر ارادی تقسیم کرد. نوع نخست از خواست حذف رقیب یا دیگری ریشه می گیرد و در دوران معاصر ایدئولوژی های تمامیت گرا و فاشیستی به عنوان ابزاری برای ترور شخصیت مخالفان خود از آن بهره برده اند. این نوع تهمت که یکی از آسیب های مهم عرصه عمومی و سیاسی است، با هدف تخریب، بیرون راندن و حذف مخالف یا رقیب از صحنه در شرایطی انجام می شود که نمی توان از راه استدلال و برهان بر او پیروز شد یا او را ساکت و آرام کرد. در بازار و عرصه اقتصادی نیز تهمت با همین انگیزه صورت می گیرد. تهمت های ناآگاهانه و غیر ارادی بیشتر ریشه در عوامل فرهنگی و روان شناختی دارند و بدگمانی و سوء ظن به دیگران را می توان مهم ترین عامل آن دانست. خداوند در قرآن کریم بر این اساس مسلمانان را از بدگمانی نسبت به یکدیگر باز داشته است. افزون بر این پیش داوری، شتابزدگی در قضاوت و عدم تحقیق و بررسی دقیق را می توان از دیگر عوامل آن دانست.
مرز تهمت و بیان حقایق درباره اشخاص روشن است، البته همچنان که اشاره شد حتی بیان حقایق نیز در مورد اشخاص محدودیت دارد. در قرآن کریم برای دوری از تهمت بر روی تبین و پرهیز از بدگمانی تاکید شده است. در سوره حجرات برای پیشگیری از رواج تهمت مومنان به پرهیز از پذیرش اخبار افراد نابکار و فاسق، فراخوانده شده اند و پذیرش هر گونه خبری در مورد دیگران به تبین مشروط شده است. تبیین به معنای بررسی دقیقی است که با استناد به مدارک و شواهد معتبر صورت گیرد و جایی برای تردید باقی نگذارد. بنابراین هر نوع پندار یا شنیده ای در مورد دیگران تا هنگامی که با دلایل معتبر تایید نشود را نمی توان پذیرفت و به آن ترتیب اثر داد. به بیان دیگر از دیدگاه اسلامی اصل بر برائت اشخاص است و انتساب هر کار و ویژگی به دیگران نیازمند سند و دلیل معتبر است.
* اینکه به مخالفان (اهل بدعت) هر دروغی را می توان نسبت داد و آبروی آنها را برد، چه ریشه ای دارد و از کجا آمده و چرا چنین تعبیری از این قاعده فقهی شده است؟
میرموسوی: اگرچه ظواهر آیات قرانی و احادیث بر احترام و عزت مومنان دلالت دارند و همه موظف به تکریم شخصیت آنانند، ولی با نگاهی عمیق می توان دریافت که این احترام محدود به آنان نیست، بلکه همگانی است. مرحوم مقدس اردبیلی با تاکید بر ضرورت حفظ احترام کفار شیوه برخورد با آنان را چنین بیان داشته است: «مسلمانی که عقیده ی کافری را مورد نقد و اعتراض قرار می دهد، فقط می تواند از «دلیل منطقی» بر علیه او استفاده کند، و حق ندارد به او نسبت ناروا داده و او را قذف کند، حتی اجازه نداردکه زشتی های ظاهری و یا عیوب باطنی اش را موجب ناسزا قرار داده و به او خطاب کند: ای جزامی، و لو در واقع هم جزامی باشد، و یا او را کودن و پست بنامد! مسلمان حق ندارد، به دین و آئین کفر او دروغ ببندد و زشتی ها و ایراداتی که در آن واقعا وجود ندارد، به آن نسبت دهد. از قواعد شهید هم همین طور استفاده می شود.»
با وجود این، چنان که اشاره شد، برخی از فقها مصلحت حفظ دین را بر مفسده تهمت ترجیح و اولویت بخشیده اند و در برخورد با مخالفان افترا و تهمت را نیز مجاز دانسته اند. البته در این راستا به برخی از روایات که از نظر سند یا دلالت اعتبار چندانی ندارند نیز استناد جسته اند. مهم در این موارد الگویی رفتار کریمانه ای است که در قرآن و سیره پیشوایان دین بر آن تاکید شده است. در قرآن می فرماید و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما یعنی در برخورد با نادانان سخن مسالمت آمیز بر زبان می رانند و از تندی و خشونت پرهیز می کنند.
* در پرتو این نظریه فقهی و اخلاقی، چه جامعه ای ساخته می شود و مردم این جامعه چه رفتارهایی دارند؟ مجاز شمردن تهمت جامعه را با چه رذایلی همراه می کند؟
میرموسوی: به نظر می رسد رفتار افراد جامعه بیش از آن که متاثر از نظریه های فقهی باشد، ریشه در زمینه های فرهنگی و سیاسی آن دارد و حتی نظریه های فقهی نیز در چارچوب این زمینه ها شکل می گیرند. تفاوت برداشت قدما و متاخرین از حدیث باهتوهم را می توان گواهی بر درستی این ادعا دانست. بنابر این تحول در این برداشت را نمی توان بدون توجه به این زمینه ها توضیح داد. با وجود این چنین نظریه هایی دست مایه خوبی برای توجیه رفتارهای غیر اخلاقی و دور شدن جامعه از اصول اخلاقی خواهد بود. اصول اخلاقی در صورتی که با قیودی تفسیر بردار همچون مصلحت استثناء پذیرند، به تدریج اهمیت خود را از دست می دهند.
* چنانچه تهمت زدن به یکدیگر در مراتب بالا مثلا در رده های مدیریتی اعم از مسولان، احزاب، رسانه ها و جریاناتی که در جامعه تاثیرگذار هستند؛ باب شود چه عواقب هایی خواهد داشت؟ آیا در فقه و قانون ما برای جلوگیری از رواج تهمت در جامعه راهکارهایی اندیشیده شده است؟
میرموسوی: رواج تهمت، نابهنجاری و نابسامانی و بحران اخلاقی در روابط اجتماعی را نشان می دهد. پیامد روشن این وضعیت گسترش بی اعتمادی و بدگمانی در جامعه و در نتیجه کاهش سرمایه اجتماعی خواهد بود. رواج تهمت نسبت به نخبگان و کارگزاران سیاسی شکاف بین دولت و ملت را افزایش می دهد و فروپاشی اجتماعی را تسهیل میکند. هر چند عرصه اجتماع هرگز از اختلاف و کشمکش جدا شدنی نیست ولی پیشرفت و توسعه در گرو توافقی گسترده در بین گروه های اجتماعی بر سر قواعد کنش و بازی اجتماعی است. بی تردید چنین توافقی نیز وابسته به شناسایی موجودیت همه نیروهای اجتماعی و احترام به همه افراد است. رواج تهمت و بهتان نه تنها کمکی به این روند نمی کند بلکه بر ضد آن است، از این رو تنش، نفرت و خشونت اجتماعی را در پی دارد.
در فقه و حقوق بی تردید تهمت به عنوان عملی حرام و جرم شناخته شده است و بر حسب نوع آن مجازات و کیفری برای آن وضع شده است. به عنوان نمونه حد قذف در فقه مجازاتی است که برای اتهام های ناروای فحشاء وضع شده است و خداوند نیز کسانی که افراد پاک را به زنا متهم سازند را مورد لعن قرار داده است. با وجود این برای جلوگیری از تهمت و مهار آن نمی توان به راهکار های فقهی و حقوقی امید داشت، بلکه باید زمینه ها و عوامل آن شناسایی و برطرف شوند.
* اگر كسانی با این نگاه، به مسوولیت دست پیدا كنند و تریبون یابند، حتی اگر از نظر ایمان و اعتقاد مورد پذیرش باشند، سخنان آنان اعتباری دارد، می توان اعتماد کرد که صداقت در صحبت های آنان وجود دارد؟
میرموسوی: بی تردید استفاده از تهمت نماد بد اخلاقی است و هر گروهی که چنین روشی را برگزیند، نمی تواند انتظار اعتماد عمومی را داشته باشد.
* افراد در برابر مخالفان خود به جای تهمت از چه قاعده فقهی استفاده کنند؟
میرموسوی: اصل فقهی حاکم در برخورد با مخالفان احترام به شخصیت آنان و اصالت برائت است. خروج از این اصل نیاز به سند و مدرک معتبر و محکمه پسند دارد و با تخیل و پندارهای نادرست نمی توان آبرو و حیثیت افراد را مورد تعرض قرار داد.
* امروز در شبكه های اجتماعی مجازی و همچنین در میان عده ای، تهمت و افترا خیلی آسان رد و بدل می شود. چرا تهمت زدن به دیگران که در فقه هم ردیف با لوط و زناست، از سوی برخی از مسلمانان بی پرده انجام می شود؟
میرموسوی: این پدیده معمولا در فضاهای ایدئولوژیک رواج می یابد. ایدئولوژی های خشن در روزگار کنونی احترام و حقی برای مخالفان خود نمی شناسند و به هر ابزاری بر سرکوب آنان توسل می جویند. در دوران معاصر ایدئولوژی های خشونت گرا رسانه های عمومی را به عنوان ابزاری برای ترور شخصیت مخالفان خود مورد استفاده قرار می دهند.