سیدعلی میرموسوی
بار دیگر دست روزگار، پیر فرزانه ای از نسل بزرگ مردان این دیار ربود و دوستداران فضیلت و آزادی را در اندوه و ماتم فرو برد. فقیهی والاتبار از شمار اندک رادمردانی که علم و عمل را به هم آمیختند و دین به دنیا نفروختند. فضیلت علمی اش را از زبان هم¬درسانش همچون آیت الله شبیری زنجانی باید شنید، که او را از برجسته ترین درس آموختگان مکتب فقهی مرحوم آیت الله محقق داماد می¬دانند و هنگام بازگشت وی به اصفهان، بر از دست رفتن یکی از سرمایه های گران سنگ حوزه علمیه قم، تاسف می خوردند. بر فضیلت عملی اش، اما، بیش از هر چیز، مبارزه خستگی و پایان ناپذیر وی با ستم و استبداد و دفاع از حقوق ستمدیدگان ،گواهی می دهد؛ مبارزه ای که زندان و تبعید کم ترین بهای آن و رنج آن برای وی بسی کمتر از مهجور ماندن ارزش هایی چونان عدالت و آزادی بود،که عمری برای استقرارشان کوشید.
نام او در دفتر خاطرات انقلاب اسلامی فراوان به چشم می¬خورد و گزاف نیست اگر گفته شود رهبری مبارزات ضد استبدادی و آزادی خواهانه در اصفهان بر دوش او بود. بازگشت به اصفهان فصلی نو در زندگی سیاسی اجتماعی وی گشود و چونان مجتهدی جوان، کانونی گرم برای گردآمدن روحانیت نو اندیش و سنگری استوار برای پیکار با ستم و استبداد فراهم آورد. حضور وی نه تنها گرمی بخش محافل مذهبی بود بلکه جامعه روحانیت اصفهان را نیز دستخوش دگرگونی ساخت. او نزد اساتیدی چون امام خمینی «ره» علم آموخته و یار و همنشین آیت الله منتظری و دکتر بهشتی بود. او در پرتو درک عمیق از مشکلات و نیازهای جامعه و آشنایی با مقتضیات زمانه، وظیفه روحانیت را به مسجد و منبر محدود نمی دانست. ساختار و ترکیب سنتی و محافظه کار حوزه علمیه اصفهان در سایه حضور چنین شخصیتی متحول و زمینه برای رشد و پرورش روحانیت مبارز و نو اندیش فراهم شد.
پدر و رهبر روحانیت مبارز اصفهان، از این زمان آسایش را بر خود حرام کرد و پای در راه دشوار و پر مخاطره نبرد با ظلم و استبداد نهاد. او مسجد اعظم حسین آباد را پایگاهی برای آگاهی بخشی و روشن بینی کرد و با سخنان پر شور خود طبقات گوناگون مردم از پیر و جوان و زن و مرد را به حقوق و وظایف خود آگاه ساخت.آیت الله طاهری را نه فقط پند و اندرزهای گرم و دلنشین و نه خطابه¬های تند و آتشین، بلکه صراحت، شجاعت و دفاع راستین از حقیقت و عدالت بود، که محبوب همگان نمود. طاهری در دید آنان اسوه پایداری و مقاومت بود، از شکنجه و زندان و تبعید نمی هراسید،در شرایط سخت مجاهدت خم به ابرو نمی¬آورد و در بیماری و سلامت دست از مبارزه بر نمی داشت.
پیروزی انقلاب فصلی دیگر را در زندگی وی رقم زد. رهبر فقید انقلاب او را به عنوان نخستین امام جمعه نماینده خویش در استان اصفهان نصب کرد. گرچه او از سال 51 در فضای رعب و وحشت نماز جمعه را برپا می داشت. همچنین او از سوی مردم به عنوان نماینده مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی برگزیده شد. در هیاهوی سنگین کشمکش و جدال بین نیروهای سیاسی و گروه های درگیر پس از پیروزی انقلاب، تنها او بود که توان هدایت اوضاع و برقراری آرامش در اصفهان را داشت. در بحبوحه و اوج فعالیت جریان های چپ و کمونیستی، هنگامی که در بیمارستان خبر تصرف استانداری از سوی آنان را شنید، در حالت بیماری سراسیمه با آمبولانس خود را به آنجا رسانید و استانداری را از دست آنان رهانید. اکنون وی در دو سنگر دفاع از ارزش های انقلاب و پشتیبانی از حقوق مردم می¬کوشید. در راستای پرورش و تربیت طلاب و روحانیت متعهد و همسوی با انقلاب، با همکاری جمعی دیگر از روحانیون مبارز، مدرسه علمیه امام صادق (ع)را تاسیس کرد.
با شروع جنگ تحمیلی تکلیف حضور در جبهه ها و دفاع از میهن را نیز بر دوش خود احساس کرد. حضور او در عرصه های مختلف جبهه و جنگ همواره مایه روحیه و قوت قلب بسیجیان و رزمندگان بود. شهرک دارخوین و سنگر آیت الله طاهری، که در کنار سنگر شهید خرازی قرار داشت، یادآور خاطرات شیرینی است که رزمندگان لشگر امام حسین (ع) در هنگام عملیات ها از ایشان داشتند. حسینیه لشگر یاد آور سخنان پرشور و حماسی اوست که در هنگام عملیات ها در جمع آنان ایراد می کرد. خاطره های جهاد و شهادت همیشه یاد او را زنده نگاه می دارد، زیرا او فرزند عزیز و دلبند خویش را نیز در این راه به پیشگاه خداوند تقدیم کرد. در پشت جبهه نیز یاری غم خوار و محرم اسرار برای خانواده شهیدان و جانبازان بود.
کارنامه آیت الله طاهری در دو دهه اخیر از دفاع و پشتیبانی وی از حقوق کسانی حکایت می¬کند، که با وجود حضور در عرصه های مختلف مبارزه و جهاد و شهادت مورد بی مهری قرار گرفتند و با انگ ها و اتهام های ناروا از عرصه کنار نهاده شدند. او که خود نیز در نهایت فدای همین روند شد، از افتادن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان و انحراف و بازگشت از ارزش های اصیل انقلاب به شدت رنجیده و آزرده خاطر بود. از حصر آیت الله منتظری رنج می برد و در نخستین لحظات پس از پایان حصر به دیدار وی شتافت. بر ستم ها و ظلم هایی که در این دوران بر مردم رفته تاسف می خورد و از عاقبت امر نگران بود. گاه، به هنگام یاد آوری خاطرات انقلاب، از مشکلات پدید آمده و دور ماندن از آرمان ها، اظهار پشیمانی و شرمساری می کرد.
طاهری سراسر عمر ساده و مردمی زیست. در میان مردم، همراه مردم و سنگ صبور رنج ها و دردهای مردم بود و هیچگاه از آنان جدا نشد. او با مشاهده نارضایتی ها عمومی و برای این که از مردم جدا نماند در نهایت با تمامی مناصب رسمی وداع کرد، استعفای خود از امامت جمعه را نیز به پیشگاه مردم عرضه کرد و در واپسین دهه از عمر خویش محنت و رنج غربت و انزوا را به جان خرید. در سال های اخیر او ساکت بود ولی سکوت او از درد و رنجی جانکاه حکایت می¬کرد. او در سکوت خود به دور از هیاهو و جنجال سیاست و قدرت، نجوایی دوستانه و عاشقانه با معبود خویش داشت و خود را برای سفر ابدی آماده می کرد. آخرین بار که در نوروز امسال توفیق دیدار ایشان در جمعی از دوستان برای نگارنده میسر شد، سخن از این گفتند که هر سه روز یک بار قرآن را ختم می¬کنند. حالت معنوی ایشان خبر از آمادگی برای شروع فصلی جدید از حیات در سرای ابدی می¬داد.