سيدعلي ميرموسوي 1
عقلانی سازی اجتهاد به معنای کوشش در جهت برجسته ساختن نقش عقل در استنباط احکام و سازگار کردن برداشت های فقهی با یافته های عقلی است. از نظر تاریخی پیشینه این موضوع به جدال اهل رای و حدیث بر سر چگونگی فهم و استنباط احکام شرعی بازمی گردد. در تاریخ فقه شیعه دو مکتب بغداد و قم به اعتبار تاکید بر عقل و یا احادیث در دریافت احکام شهرت یافته اند.
جدال اهل رای و حدیث در قرن های یازدهم و دوازدهم هجری در قالب دعوای اخباریان و اصولیان پدیدار شد. امین استرآبادی ایدئولوژی پرداز اخباری گری و پشتیبان خستگی ناپذیر آن با نگارش کتاب »فواید المدنیه» بهره بردن از عقل براي فهم احکام دین را به شدت ناروا و با رد حجيت ظواهر قرآني، روایات گزارش شده از امامان را تنها منبع اصیل و معتبر برای دریافت شریعت می دانست. یک قرن بعد، وحید بهبهانی؛ پیشتاز اصول گرایی در پیکاری سخت سستی ایدئولوژی اخباری گری را آشکار و نقش عقل در فهم احکام شریعت را بازشناسی کرد2. شيخ مرتضي انصاري در تداوم اين جريان دليل عقلي را به عنوان يكي از دلايل معتبر شرعي مطرح و براي آن نظريه پردازي كرد.
رويارويي با جهان جديد و آشنايي با تجدد فرصتي ديگر براي تقويت نقش عقل در فرايند اجتهاد و عقلاني سازي آن بود. مجتهدان نوانديش شيعه با آگاهي از پيشرفت اروپا و انحطاط و عقب ماندگي جوامع و كشورهاي اسلامي به ضرورت بازنگري در شيوه رايج فهم متون ديني پي بردند. از ديدگاه آنان مشكل اساسي ناسازگاري آشكار بين برداشت هاي رايج و زيستن در روزگار جديد بود. شيخ هادي نجم آبادي با درك اين وضعيت كتاب «تحرير العقلاء» را در انتقاد از روش معمول استنباط تعاليم و آموزه هاي ديني و رواج باورهاي خرد ستيزانه و خرافي به نگارش در آورد. در نجف نيز آخوند خراساني مكتبي را بنيان نهاد كه سهم عقل و يافته هاي عقلي را در اجتهاد مورد توجه قرار مي داد، از اين رو در جريان مشروطيت وی به همراه شاگردانش به ویژه ميرزاي نایینی نقش مهمي در سازگار نشان دادن نظريه سياسي شيعه با محدود سازي قدرت سياسي و قانون سالاري ايفا كردند. در اصفهان نيز مجتهداني همچون سيد محمد باقر درچه اي در بسط نوعي نگرش انتقادي به آموزه ها و برداشت هاي رايج كوشيدند. سنت نو پاي تفكر انتقادي و عقلاني سازي اجتهاد به اين ترتيب در حوزه شكل گرفت و با فراز و نشيب و البته به آرامي جريان يافت. اين سنت نه تنها به دنبال تقويت نقش عقل در فرايند اجتهاد بلكه نگران ناسازگاري يافته هاي اجتهادي با دستاوردهاي شناختي و عملي روزگار جديد است.
استاد مرتضي مطهري «ره» يكي از نمايندگان جدي اين سنت در دوران معاصر بود كه از طريق استاد خويش مرحوم آيت الله بروجردي با گفتمان انتقادی اصفهان و نجف پيوند داشت. بروجردي كه در دوران تحصيل در اصفهان و نجف با اين نگرش آشنايي يافته بود، سبكي جديد را در اجتهاد بنيان نهاد كه از نظر مطهري در حوزه علميه قم اثري بسيار گذارد3. او در پرتو تسلط بر تاريخ فقه و آشنايي با فقه اهل سنت و تبحر در علم رجال و حديث و تفسير قرآن ديدگاه قدما و متاخرين را مورد بررسي انتقادي قرار مي داد و به شرايط تاريخي اجتماعي و فرهنگي در پديد آمدن احكام شرعي توجه مي كرد4. بروجردی نخستین فقیهی بود که اندیشه تقریب بین مذاهب اسلامی را در راستای تنش زدایی از روابط بین اهل سنت و شیعه و تقویت موقعیت علمی شیعه در جهان اسلام مطرح کرد. او همچنین با اعزام نماینده و مبلغ به کشورهای اروپایی به نیازهای مسلمانان ساکن کشورهای غربی پاسخ داد.
بلوغ فكري مطهري با ظهور و بسط گفتمان اسلام سياسي همزمان بود، ولي تخصص وي در فلسفه اسلامي به همراه تربيت در مكتب اجتهادي بروجردي سبب شد كه با وجود تعلق خاطر به آموزه هاي اسلام سياسي به افراط كشيده نشود و در كنار انديشمنداني همچون آيت الله منتظري، بازرگان و طالقاني جرياني ميانه را در درون اين گفتمان نمايندگي كند. در شرايطي كه هژموني نسبي مفاهيم و استعاره هاي چپ و ماركسيستي به شدت انديشه اسلامي را تحت تاثير قرار داده بود، مطهري جريان چپ مذهبي و نمايندگان آن همچون شريعتي را مورد انتقاد قرار مي داد. از سوي ديگر دلبستگي وي به آرمان هاي مشروطيت و مجتهدان مشروطه خواه، به ويژه ناييني كه همواره او را مي ستود 5، برداشتي دموكراتيك از آموزه هاي سياسي شيعه را براي وي ارمغان آورد و وي را در مقابل راست گراياني قرار داد كه برداشتي اقتدارگرايانه از حكومت اسلامي ارائه مي كردند. مطهري در فعاليت هاي سياسي نيز انقلابي نبود و برخلاف انقلابيون روابط نزديكي با آيت الله شريعتمداري و دارالتبليغ و نيروهاي ملي مذهبي داشت. ترور زود هنگام وي توسط يك گروه افراطي چپ به احتمال بسيار قوي به دليل هراس از رويكرد اصلاح طلبانه و رفتار ميانه روانه او صورت گرفت. همچنان كه شخصيت فكري و برداشت هاي دموكراتيك او از اسلام هدف تحريف و كژتابي جريان هاي اقتدارگرا فرار گرفت.
كوشش مطهري در عقلاني سازي اجتهاد و سازگار نشان دادن آموزه هاي ديني با زندگي در روزگار جديد بر رويكرد اصلاح طلبانه او استوار است. از ديدگاه وي « اصلاح طلبي يك روحيه اسلامي است. هر مسلماني به حكم اين كه مسلمان است خواه نا خواه اصلاح طلب و لا اقل طرفدار اصلاح طلبي است، زيرا هم به عنوان يك شان پيامبري است و هم مصداق امر به معروف و نهي از منكر است».6 وي اصلاح اجتماعي را خدمتي ارزشمند و پايه آن را تجديد فكر ديني مي دانست7. مطهري بر اين اساس توجه به «مقتضيات زمان» در تفسير دين را توصيه مي كرد. البته اين توجه نبايد شكل افراطي و يا تفريطي به خود بگيرد، زيرا دو پديده خطرناك جهالت و جمود را در پي خواهد داشت. جاهل هر پديده جديد را با نام تجدد و ترقي موجه مي شمارد و جامد از هر چه نو است متنفر است و جز با كهنه خو نمي گيرد. 8
به اعتقاد مطهري « در دين اسلام راز و رمزي وجود دارد كه به آن خاصيت انطباق با ترقيات زمان بخشيده است»9. راز سازگاري دين با توسعه تمدن و فرهنگ و انطباق با شرايط متغير زندگي در چند چيز است : نخست اين كه اسلام به ظاهر زندگي كه وابستگي تام و تمامي به به ميزان دانش بشر دارد نپرداخته است. بلكه تعاليم اسلامي به روح و معني و هدف زندگي مربوط است. دوم اين كه براي احتياجات ثابت بشر قوانين ثابت و براي احتياجات متغير وي وضع متغيري در نظر گرفته است. سومين عامل نقش و جايگاه مصلحت در احكام ديني است. عامل چهارم وجود احكام ثانويه در دين است كه در حقيقت قواعد و قوانيني هستند كه مي تواند ديگر قوانين را كنترل كنند و به بياني ديگر حق وتو دارند. در نهايت خاصيت «اجتهاد پذيري» اسلام است كه جايگاه اجتهاد را در فهم آن بسيار برجسته ساخته است. 10
اجتهاد در شيعه روندي تكاملي را پيموده است كه از نگاه منفي به واژه اجتهاد به اعتبار يكسان انگاري آن با قياس آغاز مي شود. در قرن ششم اجتهاد معناي كاربرد تدبر و تعقل در فهم ادله شرعيه و بهره بردن از دانش هاي لازم در اين راستا را يافت. اين روند با قانونمند شدن آن در چارچوب اصول فقه و نهادينه سازي آن با چيرگي اصوليان بر اخباريان تداوم يافت. مطهري با تقسيم بندي فرايند تكاملي اجتهاد نزد شيعه در سه مرحله بيان شده وضعيت كنوني آن را از دو نظر فاجعه بار مي داند: نخست از اين نظر كه مقررات اسلامي دربرابر مقررات اروپايي قرباني مي شوند و دوم از اين نظر كه جامعه حوزوي دچار نوعي جمود و اعراض از مواجهه با مسايل مورد نياز عصر شده است. او با مقايسه اين دوران با قرن پنجم و بررسي نقش شيخ طوسي در نظام مند سازي فقه شيعه ، ضرورت بازنگري در شيوه معمول اجتهاد در راستاي پاسخگويي به مشكلات كنوني را ياد آور مي شود. 11
از نظر وي «رمز اجتهاد» در تطبيق دستورات كلي با مسايل جديد و حوادث متغير است. مجتهد واقعي آن است كه اين رمز را به دست آورده باشد و به تغيير موضوعات و احكام ان توجه كند. اجتهاد مرسوم در حوزه از نظر مطهري در فكر كردن به مسايل كهنه و فكر شده محدود مي شود و دستاورد آن اين است كه حداكثر يك « علي الاقوي» را به «علي الاحوط» و يا يك «علي الاحوط» را به «علي الاقوي» تبديل مي كند12. اين ويژگي سبب شده تا كسي زحمت گام برداري در را ههاي نرفته را به خود ندهد و همه علاقه مند باشند كه را هاي رفته را بروند و جاده هاي هموار و كوبيده را بپيمايند 13. آسيب شناسي اجتهاد در انديشه مطهري به اين محدود نمي شود بلكه او فروغلتيدن به دام ظاهر گرايي كه از اثار به جاي مانده از تفكر اخباري گري است را يكي از آفاتي مي داند كه دامنگير اجتهاد شده و مقلداني مجتهد نما را جايگزين مجتهدان واقعي كرده است.
مطهري در راستاي عقلاني سازي اجتهاد دو پيشنهاد را طرح مي كند: نخست تخصصي شدن فقه و دوم شورايي شدن افتاء. او پيشنهاد نخست را با استناد به اين سخن از آيت الله شيخ عبدالكريم حائري مطرح مي كند كه چه لزومي دارد مردم در همه مسايل از يك نفر تقليد كنند و بهتر اين است كه قسمتهاي تخصصي در فقه قرار دهند. نياز به تقسيم كار در فقه و به وجود آمدن رشته هاي تخصصي زاييده گسترش دامنه مسايل و پيشرفت آن است. در چنين وضعيتي تنها راه توانمند سازي فقه و اجتهاد پديد آوردن رشته هاي تخصصي در فقه و تبعيض در تقليد است. افزون بر تخصصي شدن علوم كه از ويژگي هاي روزگار جديد است همفكري و همكاري علمي بين دانشمندان هر رشته نيز يكي ديگر از اين ويژگي ها است. مطهري براين اساس مي نويسد :
«در دنياي امروز ديگر فكر فرد و عمل فرد ارزش ندارد و از تك روي كاري ساخته نيست، علما و دانشمندان هر رشته دايما مشغول تبادل نظر با يكديگرند... متاسفانه در ميان ما هنوز نه تقسيم كار پيدا شده و نه همفكري و همكاري و بديهي است كه با اين وضع انتظار ترقي و حل مشكلات نمي توان داشت... اگر شوراي علمي در فقاهت پيدا شود و اصل تبادل نظر به طور كامل جامه عمل بپوشد گذشته از ترقي و تكامل كه در فقه پيدا مي شود بسيراي از اختلاف فتوا ها ازبين مي رود» 14
عقلاني سازي اجتهاد افزون بر تخصصي و شورايي شدن اجتهاد در گرو برجسته ترشدن نقش عقل در استنباط احكام نيز هست. مطهري با توجه به جايگاه اصل عدالت در انديشه شيعه و تقدم آن بر احكام شرعي ضرورت تدوين فلسفه سياسي و ا جتماعي و استنباط احكام فقهي بر بنيان آن را ياد آور مي شود. از ديدگاه او بي توجهي به نقش و جايگاه عدالت در احكام اسلام ضعف نظريه پردازي در باره عدالت و فقدان فلسفه سياسي و اجتماعي مدون را در پي داشته است. در غياب چنين فلسفه¬هايي احكام برداشت هايي كه با روح اسلام ناسازگار است به آن انتساب يافته است. حال آن كه اگر در اين راستا كوشش شده بود جريان اخباري گري نمي توانست گسترش قشري گري در ميان شيعه را ياري رساند.
تقويت نقش عقل در استنباط احكام از ديدگاه مطهري البته به معناي پذيرش بي قيد و شرط يافته هاي تجربي و عقل مدرن نبود. او چنين نگرشي تجدد گرايي افراطي قلمداد و محكوم مي كرد زيرا به نام «اجتهاد آزاد» به جاي آن كه اسلام را معيار حق و باطل زمان قرار دهد، سليقه و روح حاكم بر زمان را معيار اسلام قرار مي دهد. از نظر وي حتي معيارهايي كه روشنفكران اهل سنت همچون عبده و اقبال براي حل مشكلات ارائه كرده اند، همچون تمايز بين عبادات و معاملات و تعبيرهاي خاصي كه از اجماع، شورا و مانند آن كرده اند براي شيعه قابل قبول نيست و نمي تواند الگو قرار گيرد.15 بنابراين مطهري در جستجوي راهي ميانه بين سنت گرايي و تجدد گرايي افراطي است.
ديدگاه فوق نسبت به اجتهاد بر اساس ويژگي هاي بيان شده مطهري را در جايگاهي ميانه بين محافظه كاران سنتي و نو انديشان ديني قرار مي دهد. او نه همچون جریان نخست در فهم احکام شریعت بر ظاهر متون و الفاظ بسنده می کرد و نه همچون برخی نو اندیشان دینی عقلانیت مدرن را قرینه نسخ احکام شریعت می دانست. برای او دریافت روح و مقاصد شریعت اصالت داشت و با فرض اثبات حکم شرعی در این چارچوب نگران ناسازگاری آن با مناسبات اجتماعی در جهان مدرن نبود. بر پايه اين نگرش وي به بازنگري در برخي از برداشت هاي فقهي درباره موضوع زن و نظام حقوق خانواده و نظام اقتصادي و نظام سياسي اسلام پرداخت و دست كم به شيوه متكلمانه كوشش كرد تا دفاعي روز آمد از ديدگاه هاي رايج فقهي در اين باره ارائه كند.
پیشنهاد هایی که مطهری برای انطباق احکام و دستور های اسلام با مقتضیات زمان ارائه کرد ابتكاري و ابداع وي نبودند. چنان که او خود یاد آور شده محمد حسین نایینی و نیز استادش علامه طباطبایی نیز با تفکیک احکام ثابت و متغیر در گشایش این راه پیش قدم بودند. به این فهرست می توان نام شریعت سنگلجی، طالقانی و محمد باقر صدر را نیز افزود. این راه هر چند چاره ای برای حل برخی ناسازگاری ها است ولی به دلیل ابهام در معیار ثابت و متغیر نمی تواند چندان پایدار باشد. ايده تمایز بین عبادات و معاملات که مطهری آن را برای شیعه قابل پیروی نمی دانست، مورد قبول یار همراه او آیت الله منتظری قرار گرفت. پيشنهاد تخصصي شدن فقه و شورايي شدن اجتهاد هر چند يه دليل گسترش دامنه دانش ها و علوم ضرورت دارد ولي گستردگي قلمرو فقه و شريعت را در بردارد كه شايد به بهاي كم ارزش شدن ابعاد معنوي و اخلاقي دين تمام شود و نوعي تصلب در انديشه ديني و كم رنگ شدن وجه تاريخي آن را در پي داشته باشد.
عقلاني سازي اجتهاد پروژه اي است كه در وضعيت كنوني و در موقعيت جدال و رويارويي سنت و تجدد گريز ناپذير است. هر چند دين به اعتبار استواري بر آموز ه هاي مقدس و تعبد در نهايت استدلال گريز است ولي اجتهادپذيري آن زمينه را براي طرح برداشت هاي عقلاني تر فراهم مي كند. مطهري با آسيب شناسي اجتهاد و بازنگري در شيوه معمول آن در حوزه هاي علميه شيعه گام هايي در اين راستا برداشت. ايده هاي مطهري در مورد آسيب شناسي و بازسازي اجتهاد در شرايطي مطرح شد كه هنوز جامعه ایرانی حکومت دینی را تجربه نکرده و فقه شیعه در مصاف چالش ها و مسایل بر آمده از آن قرارنگرفته بود. بسیاری از مسایلی که گفتمان اجتهاد اکنون با آن رو در رو است برای مطهری مطرح نبوده و به آن نیاندیشیده است. او كوشش كرد تا راهي كه مجتهدان مشروطه خواه گشوده بودند را ادامه دهد و بي ترديد اگر از دام ترور افراطيون رهيده بود در هفتمين دهه از عمر پربركت خويش انديشه هاي پربارتري به جامعه علمي شيعه تقديم مي كرد. به ويژه اين كه مورد عنايت خاص رهبر فقيد انقلاب و از پيوند علمي و روحي نزديكي با آيت الله منتظري «ره» برخوردار بود. افزون براين با توجه به جايگاهي كه در بين انديشمندان و روشنفكران و نيروهاي انقلاب داشت، مي توانست روند ميانه روي را پس از انقلاب تثبيت كند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد
یاداشت ها:
. . 1استاديار گروه علوم سياسي دانشگاه مفيد
2. نگارنده محور هاي اصلي تفاوت بين اين دو جريان را در فصل دوم كتاب اسلام، سنت و دولت مدرن، تهران: نشر ني، ۱۳۸۴ بررسي كرده است.
3. مطهري، مجموعه آثار ، جلد ۲۰، ص ۱۵۴
4. همان، ص۱۵۰-۱۵۴
5. مجموعه آثار، ج۲۴،ص ۵۱
6. مجموعه آثار، جلد ۲۴، ص۲۵
7. همان، ص۲۷
8. مجموعه آثار جلد ۱۹، ص ۱۱۰
9. همان، ص۱۱۶
10. همان، صص۱۱۷-۱۲۳
11. همان، ص۱۴۴
12. همان، ص۱۸۰
13همان، ص۱۴۴
14. همان، ص۸۸
15. همان، ص۱۸۵