سیدعلی میرموسوی[1]
موعود گرایی جریانی ریشه دار در تاریخ اندیشه و تمدن اسلامی است که در اشکال گوناگون و با ویژگی های متفاوتی ظهور و بروز یافته است. این جریان البته به تمدن اسلامی اختصاص ندارد و گونه های زرتشتی، یهودی و مسیحی آن نیز همواره وجود داشته اند. برخی براین باورند که موعود گرایی در جهان اسلام ریشه در اعتقادات یهودی دارد و از راه یهودیان یمنی که به آیین اسلام گرویدند به ذهنیت و اندیشه مسلمانان راه یافته است. این نوشتار به بحث درباره گونه ای از موعودگرایی می پردازد که در دوران معاصر در ایران پدیدآمده وبسط یافته و از آن می توان با عنوان موعود گرایی سیاسی یاد کرد. در این راستا نخست مفهوم موعود گرایی و چگونگی تفکیک آن به سیاسی و غیر سیاسی بررسی می شود و سپس ویژگی ها و ابعاد گونه سیاسی آن مورد بحث قرار می گیرد.
خاستگاه های نظری و زمینه های تاریخی:
موعودگرایی[2] به مجموعه باورها و برداشت هایی اشاره دارد که پیرامون اصل نجات بخشی جامعه و تاریخ توسط منجی موعود و زیستن در چنین زمانهای و نزدیک بودن ظهور او سامان یافتهاند ، از این رو با «آخر الزمان گرایی»[3] ارتباطی تنگاتنگ دارد. «آخرالزمان»[4] در اصل، مفهومی اسطورهای و دینی است که به نزدیکی روز داوری (یوم الدین)، روز واپسین یا رستاخیز دلالت میکند. از این دیدگاه ظلم و شر و فاجعه در جهان فراگیر میشود؛ اما ناگهان رویدادی معجزهآمیز رخ میدهد و در پی آن وضعیتی آرمانی پدید میآید و زمین پر از عدالت و خیر میشود و بدکرداران و تبهکاران نابود میشوند و نیکان و خوبرفتاران در بهشتی زمینی مدتی به سر میبرند تا اینکه جهان به پایان میرسد و طومار تاریخ بشری به همراه کیهان فروپیچیده میشود و آن جهان دیگر آغازیدن میگیرد.[5] موعودگرایی چنان که اشاره شد جریانی نیرومند در میان پیروان آیین های یهودی، مسیحی و اسلام بوده و همچون درختی تنومند است که در طول زمان شاخه های گوناگونی بر آن رسته، برخی از شاخه های آن از بین رفته ولی برجای آن شاخه های جدید روییده است. در فرهنگ وتمدن اسلامی این جریان بر اساس آموزه مهدویت شکل گرفته است. مهدی نام منجی موعود مسلمانان است که فرقه های گوناگون اسلامی هر یک برداشت خاصی در مورد هویت و چگونگی ظهور او دارند. به اعتقاد برخی این واژه برگردان عربی واژه عبری «مسایح» یا «مسیح» به معنای هدایت شده است که از راه یهودیان یمنی که به اسلام گرویده بودند به ذهنیت مسلمانان راه یافت.[6] به هر حال سنت اسلامی روایاتی از پیامبر در بردارد که بر نجات بخشی جامعه بشری پس از فراگیر شدن بی عدالتی و بدی توسط شخصی به این نام خبر می دهند. در منابع روايي شيعه روايات بسياري با اين مضمون از پيامبر(ص) نقل شده است كه «اگر از دنيا حتي به اندازه يك روز باقي مانده باشد خداوند آن روز را چندان طولاني كند تا فردي را از خاندان من بر انگيزد كه نام او با نام من يكي است تا آن را همچنان كه انباشته از ستم شده است پر از عدل و داد كند».[7] فرقه های گوناگون شیعه هر یک تفسیر ویژه ای از آموزه مهدویت داشته اند و بر اساس آن نوعی از موعود گرایی را طرح کرده اند.کیسانیه از نخستین فرقه های شیعی است که بر پایه اعتقاد به امامت و مهدویت محمد حنیفه پس از شهادت برادرش امام حسین (ع) استوار بود و با کوشش مختار ثقفی در عراق بسط یافت و می توان آن را از نخستین نمونه های موعود گرایی در تاریخ تمدن اسلامی قلمداد کرد. به اعتقاد شیعیان دوازده امامی مهدی موعود(عج) فرزند یازدهمین امام است و پس از ولادت در دو مرحله غیبت صغری و کبری از دیدگان پنهان شد و تا زمانی که به خواست خداوند ظهور او فرا رسد دوران غیبت ادامه خواهد یافت. دوران غيبت دوران انتظار است كه در آن شيعه ضمن طرد نظام هاي سياسي موجود آرمان تحقق نظام سياسي عادلانه را در سر دارد. وجه اثباتي انتظار بر نگيزاننده قيام برضد نظام سياسي موجود است ولي وجه سلبي آن كنارگيري از امور سياسي تا زمان بازگشت را توصيه مي كند. اين دوران در نهايت با رجعت؛ يعني بازگشت مهدي به پايان مي رسد و او رسالت تاريخي اش را محقق مي سازد. بنابر این آموزه مهدويت و موعود گرایی در شيعه با سه مفهوم كليدي غيبت، انتظار و رجعت پيوند دارد. آموزه مهدويت همواره دست مايه مناسبي براي شكل گيري و بسط جريان هاي موعود گرايانه در بين شيعه بوده است. در دو قرن اخير اين وضعيت تقويت شده است و آيين هاي بابيت و بهاييت بر همين اساس شكل گرفته اند. دستيابي به سلاح هاي اتمي و تشكيل دولت اسراييل نيز به تقويت اين وضعيت دامن زده اند ، زيرا تهدید هستهای توانست این ادعای ادیان ابراهیمی را که روزی همهی جهان و کیهان نابود خواهند شد، ملموستر و باورپذیرتر کنند و قریبالوقوع بودن این پایان را برای اذهان عمومی واقعیتر جلوه دهد. مسألهی دولت اسراییل، به همهی آن پیشگوییهای «آخرالزمانی» كه در سنتِ یهودی، مسیحی و اسلامی دربارهی ارض موعود وجود دارد، معنا و بعدی تازه بخشید .برای شماری از مسیحیان رجعت مسیح به ارض مقدس نزدیکتر شد و برای گروهی از مسلمانان نابودی اسراییل و «آزادکردن بیت المقدس از دست یهودیان» یکی از اقدامات لازم برای فراهم کردن ظهور مهدی قلمداد شد.[8] در قرن بيستم جريان هاي موعود گرايانه در دو شكل ديني و غير ديني بسط وگسترش يافتند و موضوع پژوهش هاي فراواني در اين باره شدند. گونه هاي ديني آن بر اساس سنت هاي يهودي و مسيحي و اسلامي شكل گرفتند و گونه هاي الحادي آن بر اساس دو سنت ماركسيسم و فاشيسم پديد آمدند. به تعبير برتراند راسل، مارکسیسم نوعی مسیحیت سکولار است؛ چون همه عناصر آن را دارد؛ اوّلاً: در آن، ثنویت هست. جنگ خیر و شر و آدم و شیطان، در مارکسیسم به صورت جنگ فئودال و دهقان، بورژوا و پرولتر دیده می شود.ثانیاً: تاریخ، در مسیحیت سه اپیزود دارد. دوره ی اَب، ابن و روح القدس؛ پس از مسیح (ابن)، دوره ی روح القدس شروع شده است. روح القدس، دوره ی عقلانیت تاریخ است. مارکسیسم هم سه دوره دارد. دوره ی کُمُون اوّلیه، دوره نزاع طبقات و دوره ی جامعه ی بی طبقه که سنتز دو دوره ی قبل است.در مسیحیت نیز انقلاب وجود دارد؛ انقلاب جهانی آخرالزمان یا جنگ آخرالزمان بین مسیح و دجّال در می گیرد. در مارکسیسم بین اردوی کار و اردوی سرمایه چنین نزاعی در می گیرد و فرجام آن هم بهشتی زمینی یعنی جامعه ی بی طبقه است. فاشیسم هم نوعی منجیگرایی مدرن است. فاشیسم میگوید: من رایش سوم هستم. آخرین مرحله ی تاریخ هستم؛ یک نژاد باید دنیا را بگیرد و نژاد پستتر باید از بین برود؛ فاشیسم به نوعی، خود را با داروینیسم اجتماعی پیوند میزند. در آلمان و ایتالیا، فاشیسم پس از یک شرایط آنومیک پیدا شد، زیرا در چنیین شرایطی در جامعه یک ازجا کندگی[9] رخ می دهد و زمینه برای ظهور یک رهبر کاریزماتیک فراهم می شود. در جوامعی همچون ایران نیزکه در پرتو ادیان ابراهیمی آموزه های موعود گرایانه فربه شده باشد و یک رهبر کاریزماتیک نیز ظهور کند، احتمال وقوع جنبش های موعودگرایانه بالا میرود.[10]
2.موعودگرایی در ایران معاصر
در نيمه دوم قرن اخير، ايران شاهد دست كم دو جريان موعود گرايانه بوده كه آن ها را تحت عنوان «موعودگرايي غيرسياسي»[11] و «موعود گرايي سياسي»[12] مي توان جاي داد. گونه نخست از نظر زماني بر نوع اخير مقدم است و انجمن حجتيه مهدويه كه با ايده مبارزه با بهاييت شكل گرفت آن را نمايندگي ميكرده است. اين گروه، تشكلي غير سياسي بود كه بر اساس سنت فكري مسلط در انديشه شيعي با نگرش سلبي به حكومت در عصر غيبت مي نگريست و به تقيه در عصر غيبت و انتظار و آمادگي براي ظهور حضرت مهدي اعتقاد داشت. از ديدگاه آنان بهاييت آييني بدعت گذار، انحرافي و گمراه كننده است كه بر اساس تحريف آموزه مهدويت پديد آمد و گسترش آن پيامدهاي زيانباري براي جامعه اسلامي دارد، ا زاين رو ستيز با آن ضروري و در اين راه همكاري با هر نوع حكومتي جايز است. انجمن حجتيه در اساسنامه اش خود را غير سياسي معرفي كرد و اعضاي خويش را از فعاليت سياسي باز مي داشت. هر چند منع فعاليت سياسي به معناي بازداشتن از پذيرش سمتهاي سياسي در حكومت نبود و همكاري با حكومت در راستای مبارزه با بهاييت را روا و نيك قلمداد ميکرد.[13] در دهه ۵۰ به دنبال شكل گيري و بسط گفتمان گفتمان اسلام سياسي در ايران كه الگويي ديني براي اداره دولت و سامان دادن به جامعه را جستجو مي كرد، موعود گرايي غير سياسي به تدريج دچار چالش و بحران شد. اين بحران به ويژه از هنگامي آغاز شد كه آيت الله خميني تقيه در برابر رژيم پهلوي را حرام و مبارزه با آن را واجب اعلام كرد. از ديدگاه وي مبارزه با استبداد و استعمار و كوشش براي تاسيس نظامي اسلامي اصالت داشت و در برابر چنين اهدافي مبارزه با آيين بهاييت رنگ ميباخت و در درجه دوم قرار مي گرفت. از اين رو وي انجمن حجتيه را ،كه در اوج مبارزات همچنان تقيه پيش مي گرفت، يك جريان فريب خورده و افكار آنان را «غلط و انحرافي» معرفی کرد. با پيروزي انقلاب اسلامي چالش و ستيز با اين جريان بسيار جدي تر شد و در نهايت به دستور امام خميني تعطيل و منحل اعلام شد. انحلال انجمن حجتيه به معناي پايان ماجراي موعود گرايي نبود بلكه زمينهساز ظهور گفتمان و جرياني جديد با عنوان « موعود گرايي سياسي» شد. در واقع گفتمان موعود گرايي در پي بي قراري و بحراني شدن حاصل از چالش با گفتمان رقيب به صورتبندي جديدي دست يافت و در چارچوب آن توانست به حيات خود در شكل تازه ادامه دهد.موعود گرايي سياسي بر پايه همنهاد سازي آموزه هاي موعود گرايانه و اسلام سياسي پديد آمد و در طول سه دهه به تدريج موفق شد موقعيت خود را در بين جريان هاي سياسي تثبيت كند. اين جريان در زمان حيات امام خميني كوشش براي رسميت بخشيدن به خود را آغاز كرد. بر اساس گزارش برخي از نزديكان وي سه نفر از چهره هاي برجسته اين جريان در ديدار با امام خود را به عنوان مرتبطين با امام زمان معرفي كردند. امام خميني از آنان خواست تا پاسخ سه سوال را از امام زمان جويا شوند و پس از ناكامي در پاسخ به پرسشها آنان را شياد خواند و خطاب به آنان گفت: شیادها ، دست از این حرفهایتان بردارید و دنبال شیادی نروید.[14] پس از درگذشت آيت الله خميني اين جريان از كوشش بازنايستاد و به تدريج توانست جايگاه خود را ارتقاء بخشد و به بهبود موقعيت سياسي خود اقدام كند. به گمان نگارنده در جريان انتخابات رياست جمهوري سال 1384 گروهي از وابستگان به اين جريان توانستند با استفاده از شكاف ميان نيروهاي اصلاح طلب و محافظه كار و نيز با بهره گيري از موقعيت خود و حمايت هاي پنهان برخی از عناصر قدرت پست رياست جمهوري را از آن خود كنند. در جريان انتخابات اخير نيز با وجود ائتلاف نسبي جريان محافظه كار و اصلاح طلب به علت بهره مندي از حمايت آشكار عناصر قدرت بار ديگر توانستند از انتقال قدرت به جريانهاي رقيب جلوگيري و به حضور خود در نهاد رياست جمهوري ادامه دهند. دلايل و مستنداتي كه براي تقويت اين گمانه وجود دارد بسيارند و در ادامه كوشش خواهد شد تا پس از بررسي مولفه هاي اعتقادي و ويژگي هاي رفتاري اين جريان برخي از آنها بيان شوند.
3. اصول و ويژگيها چنان كه اشاره شد موعودگرايي سياسي تلفيقي از آموزه هاي موعودگرايانه و اسلام سياسي است و از يك سو ايده آخر الزمان و ظهور منجي موعود و از سوي ديگر انديشه تاسيس حكومت ديني و اداره جامعه بر اساس دين را به عنوان مقدمه ظهور طرح مي كند. از اين رو اين جريان داراي اصول و ويژگي هاي مشتركي با گونه غير سياسي آن و همچنين با ديگر گرايش هاي اسلام سياسي مي باشد. با وجود اين نمي توان تفاوتهايي كه آن را از گونه هاي بديل خود جدا مي سازد و در پرتو آنها با ديگر رقيبان مرزبندي مي كند را ناديده گرفت.افزون براين موعود گرايي سياسي به شكل جدي وام دار بديل هاي غربي خود چه در سنت مسيحي و يهودي و چه در سنت ماركسيستي و فاشيستي است. وام داري اين جريان به الگوهاي غربي در قياس با سنت شيعي اگر بيشتر نباشد كمتر نيست و بسياري از مفاهيم و نشانه هاي خود از جمله يهودي ستيزي را از آنها گرته برداري كرده است. بنابر اين موعود گرايي سياسي در مجموع اصول و ويژگيهايي را بازنمايي مي كند كه آميزه اي از عناصرِ برگزیدهای از سنتِ شیعی واسلام سياسي و نیز عناصری از ایدئولوژیهای توتالیتر غربی مانند کمونیسم و فاشیسم است. نخستين اصل حاكم بر اين جريان اعتقاد به آخر الزمان و باور به اين است كه تاریخ در حال نزدیک شدن به پایانِ خود است و امام دوازدهم، منجی و موعود، به زودی ظهور خواهد کرد و جهان را از عدل و قسط خواهد آکند. اين اصل براي موعودگرايان سياسي مقاومت در برابر نظام بين الملل و نظم جهاني را در پي دارد زیرا انان اخبار مربوط به اخر الزمان را دارای از دیدگاه تجویزی و توصیهای تفسیر و تحلیل می کنند. موعود گرايان غير سياسي با وجود اشتراك در اين اصل، به ايستادگي در برابر نظام بين الملل نمي انديشند و اخبار مربوط به آخر الزمان را با دید توصیفی تفسیر می کنند. دومين اصل اين جريان تاكيد بر اسلام آييني در برابر اسلام فقاهتي و اخلاقي است. اين جريان چندان پرواي فقه و احكام شرعي و اصول اخلاقي دين را ندارد و بيشتر برجنبه هاي عاطفي و احساسي همچون مراسم هاي مربوط به ولادت و درگذشت امامان مانند عاشورا و نيمه شعبان تاكيد مي كند. مراسم زيارت عاشورا و يا دعاي ندبه براي پيروان اين جريان اهميتي بسيار دارد. روش آن در تفسير و تبليغ دين بهره بردن از نوعي هرمنوتيك عاميانه و عوام پسندانه است و بر روي آموزه هايي تاكيد مي كند كه قدرت تحريك احساسات عوام را داشته باشد. از اين رو توسعه مداحي گري و توجه به مراكزي همچون مسجد جمكران در برنامه هاي فرهنگي آن از اولويت بر خوردار است. موعود گرايي سياسي به دليل تاكيد بر اسلام عامه پسند ارزش چنداني براي مطالعه روش مند اسلام و علوم اسلامي مرسوم در حوزه هاي علميه قايل نيست. اين نگرش فاصله اين جريان را با روحانيت و مرجعيت معني دار مي كند، زيرا از ديدگاه روحانيوني كه به علوم مرسوم حوزوي پايبندند و در چارچوب نظام حوزه آموزش ديده اند آخر الزمان گرايي نشانه گسسته خردي و بي عقلي قلمداد مي شود. از اين رو موعود گرايي به ويژه وجه سياسي آن چندان به روحانيت روي خوش نشان نمي دهد و نهاد روحانيت را به علت عدم همراهي با ادعاهايش فاسد و آن را نيز از علايم آخر الزمان قلمداد مي كند. سومين اصل توجه به علوم غريبه و پيش گويانه و پيش بيني است. موعودگرايي سياسي به فرد مقدس و ذكر و استخاره و علوم پيش گويانه حتي اگر از سنخ جادو و سحر باشد اهميت بسيار مي دهد. توجه به اين امور ريشه در نگرش منفي اين جريان به علوم و دانش هاي جديد دارد. بر اين اساس وفاداران به اين جريان دانش هاي مدرن را بي بنياد و مدارك دانشگاهي را كاغذ پاره قلمداد مي كنند. البته با ديدي ابزارگرايانه و براي اقناع توده خود را بهره مند از چنين مداركي معرفي مي نمايند. به هر حال جايگزين دانش هاي جديد براي آنان همان علوم غريبه و پيش گويانه است حتي اگر منبع آن مرتاض هاي هندي باشند. اين نوع نگرش همچنين به گسترش خرافات و موهومات در نزد طرفداران اين جريان دامن زده است. چهارمين اصل اين جريان اعتقاد به اعمال تسريع بخش براي ظهور است. موعود گرايي سياسي خود را حامل پيامي از سوي امام غايب شيعه حضرت مهدي (عج) و موظف به بلوا و برهم ريختن نظم جهان براي نزديكي ظهور مي داند.اين جريان بر خلاف گونه غير سياسي اش تفسيري حماسي از انتظار ارائه مي كند و به ضرورت اقدام انساني براي نزديك كردن ظهور نظر مي دهد. اين برداشت به اين جريان حالتي انقلابي مي دهد و شعارهاي آن را بسيار راديكال مي كند. اين شعارها همچون نابودي اسراييل و نفي هولوكاست كه بيشتر ستيز با نظم حاكم بر جهان را هدف قرار مي دهد و جنبه آشوبگرايانه دارد در وهله نخست شايد برخي را به طمع خام اين كه همان شعارهاي انقلاب اسلامي و امام خميني است با خود همراه سازد. ولي با نگاه دقيق مي توان دريافت كه اين شعارها بر اساس مبناي كاملا متفاوت از ديدگاه رهبر انقلاب اسلامي طرح شده ؛ مبنايي كه از نظر گاه وي شيادي قلمداد شده است. اين تفاوت هنگامي آشكار مي شود كه به همانندي اين شعارها با الگوهاي فاشيستي موعودگرايي همچون آلمان هيتلري توجه شود. پايگاه اين جريان بيشتر طبقات پايين و محروم جامعه اند و در ميان طبقه متوسط و بالاي جامعه طرفداري ندارد.اين ويژگي يكي از تفاوتهاي مهم آن با گونه غير سياسي اش مي باشد. انجمن حجتيه به عنوان نماينده جريان غير سياسي طرفداران زيادي در بين طبقات متوسط و بالاي جامعه داشت و اساسا به توسعه پايگاه خود در طبقات محروم نمي انديشيد. برخي از پژوهشگران كه علل پيدايش جنبش موعود گرايانه را مورد بررسي قرار داده اند عامل محروميت نسبي را در بين ديگر عوامل برجسته كرده اند. به اعتقاد آنان محروميت های نسبي در پوشش محروميت های اقتصادي، اجتماعي، ارگانيسمي[15]، اخلاقي و در نهايت روحي و معنوي سبب مي شوند تا افراد براي جبران محروميت هاي خود به آموزه هاي موعود گرايانه روي آورند.[16] موعود گرايي سياسي براي طرح و بسط ايده هاي خود افزون بر آموزه مهدويت از مفاهيم و نشانه هايي استفاده مي كند كه بيشتر از نسخه هاي غربي آن گرته برداري شده است. نفي هولوكاست، متهم كردن مخالفان به شيطان پرستي و برگزاري نمايشگاههايي تحت همين عنوان ، برجسته كردن ماجراي مسيح و رجعت وي در قالب فيلم و نمايش از اين موارد مي باشد. موسسه آينده روشن كه در اوايل دهه هشتاد با استفاده از كمك هاي شهرداري تهران تاسيس و ازدولت نهم كمك هاي فراواني دريافتن كرد، در پشتيباني فكري از اين جريان كوشش فراواني كرده است. خواندن دعاي فرج در مجامع بين المللي همچون سازمان ملل و در آغاز سخنراني ها نيز نشانه اي براي اين جريان قلمداد مي شود.
۴. سخن آخر جريان موعودگرايي سياسي همچون ديگر جريان هاي ايدئولوژيك بر اساس اصول اعتقادي مشخصي استوار شده و ويژگي هاي روشنی دارد. جريان هاي ايدئولوژيك تا پيش از استقرار در جستجوي آرمانشهر هستند ولي پس از دستيابي به قدرت به تدريج به جاي ارزشها به حفظ موقعيت خود مي انديشند. جريان موعود گرايي سياسي نه تنها از این قاعده مستثنا نیست بلکه از آغاز با هدف دستيابي به قدرت سياسي شكل گرفت ، از اين رو همواره نگاهي ابزار گرايانه به آموزه ها ، شعارها و نشانه ها داشته است. شايد برخي با مشاهده برخي نابساماني هاي رفتاري از چهره هاي منتسب به اين جريان ، ارزيابي متفاوتي ارايه كنند. به نظر آنان چنين رفتارهایي بيش از آن كه نشان گر اعتقاد به موعود گرايي سياسي باشند حاكي از بي اعتقادي به هر چيز ند. از ديدگاه اين نوشتار نابساماني رفتار اين افراد با وجود يك ايدئولوژي جهت دهنده ناسازگار نيست بلكه بر آمده از انگيزه قدرت طلبي است كه آفت هر نوع تفكر ايدئولوژيك مي باشد. نوشتار حاضر صرفا با هدف پرتو افكني در مورد برخي از زواياي اين جريان نگاشته شد و جاي مباحث زيادي در این باره همچنان خالي است .
یادداشت ها:
[1] . استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید
[2] .messianism [
3Apocalypticism
4] . Apocalypse [5]. مهدي خلجي، بينش آخر الزماني و سياست در ايران، http://www.radiozamaaneh.com/khalaji/2008/01/post_2.html [
6] . بنگريد: باتريشيا كرونه و مايكل كوك، الهاجريون، ترجمه نبيل فياض، بي نا، ۱۹۹۹،ص ۴۹ و نيز محمد عابد الجابری،العقل السياسی العربی، الطبعه الثانية ، بيروت: مرکز الدراسات الوحدة العربية، 1992،ص287
[7]. محمد بن نعمان مفيد،ا لإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم: كنگره شيخ مفيد، 1413 ،ج۲ ، ص ۳۴۰
[8] . خلجي، بينش آخر الزماني و سياست در ايران، پيشين.
[9] . disorientation [
10] . سخنراني سعيد حجاريان در انجمن جامعه شناسي ايران،۲۵ دي ۱۳۸۵،http://www.isa.org.ir/node/73 [
11 .apolitical messianism
12- political messianism
13] . اين برداشت انجمن حجتيه به نوعي با برداشت بهاييت همسويي دارد زيرا بهاييت نيز خود را آييني غير سياسي معرفي ميكند ولي همكاري با هر حكومتي را در راه ترويج اين آيين جايز و نيك مي داند.
[14] آخرين سخنان محمد توسلي از اعضاي بيت امام خميني در مجمع تشخيص مصلحت نظام،http://www.noandish.com/com.php?id=14128 تاريخ ۲۸ بهمن ۸۶
[15] . يعني محروميت هايي فيزيكي و بدني كه سبب بدقيافگي فرد مي شود.
[16] . بنگريد به رضا شوقي، http://www.e4persian.com/article.php?id=17991