محمود صلواتی
توشه پنجاه و پنجم
بهشت نیکوترین نقطه پایان
واعنّی علی نفسی بما تعین به الصالحین علی انفسهم، و اختم عملی باحسنه، واجعل ثوابی منه الجنۀ برحمتک.
مرا بر خودم بدانچه شایستگان را بر خودشان یاری میدهی یاری ده و بر کردارم به نیکوترین صورت نقطۀ پایان نه
و ثوابم را به رحمتت بهشت برین قرار ده
انسان هم حاکم بر خویش است و هم محکوم خویش ، هم فرمانرواست و هم برده! و این تنها انسان است که میتواند هر دو ویژگی را داشته باشد، اگر نفس اماره بر انسان حاکم شد او را به ذلت و خواری میاندازد و سرانجام به دوزخ میکشاند و دوزخ هم تمامشدنی نیست و پیوسته هلمنمزیدش بلند است. اما اگر انسان بر خویش حکومت یافت و هوای نفس را در اختیار خود گرفت آن وقت است که به سر منزل مقصود خواهد رسید و شاهد رستگاری را در آغوش خواهد کشید
و تنها راه رهایی انسان این است که با عقل و دین بتواند خود را کنترل کند واز نعمت آزادی و اختیار برای رهایی و جاودانگی خود استفاده کند و بزرگترین هنر انسان این است که ارزش خود را بشناسد.
عطار گوید:
ای دریغا جان به تن درباختیم زندگی را رونق و سودی نماند
درد را مرهم کجا خواهیم کرد قدر جان خویش را نشناختیم
هم چراغ عمر را نوری نماند عمر شد، ماتم کجا خواهیم کرد؟
خواجه عبدالله در تفسیر عرفانی آیه شریفه یا ایتهاالنفس المطمئنه، ارجعی الی ربک راضیۀ مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی.[1] ای نفس آرمیده، بازگرد بهسوی پروردگارت خرسند و پسندیده پس در آی در بندگانم و در آن در بهشتم. گوید:
خوشا روزی که این قفس بشکند
و این باز داشته را باز خوانند
و این راه و رسم خاکیان از راه مقربان بردارند
و شیطان پوشیده شده در صورت آدمیت بیرون شود
و جوهر پادشاهی چهره جمال بنماید
و دوست از دشمن جدا شود[2]بزرگی را پرسیدند: جانها هنگام جان کندن چون بود؟ گفت:
چون صید در دام آویخته و صیاد با کارد کشیده بر سر او
ایستاده!
گفتند: چون به حق رسید، چگونه بود؟
گفت: صید از فتراک آویخته!
ای درویش اگر روزی صید دام وی شوی، و کشتۀ او گردی، به عزت عزیز او سوگند که جز بر کنگره عرش مجیدت نبندد، که فرمود: هرکس مرا دوست دارد کشتۀ من گردد و آنکس که کشتۀ من شد به وی عزت خواهم بخشید. و بر کنگره عرشش بر خواهم کشید.[3]
توشه پنجاه و ششم
اخلاص در کردار
اللهم انّی اسئلک ایمانأ لا اجل له دون لقائک . احینی ما احیتنی علیه و توفّنی اذا توفیتنی علیه و ابعثنی اذا بعثتنی علیه.
بار خدایا، ایمانی عطایم کن که پایانی جز دیدارت نداشته باشد. تا زتدهام میداری بدانم زنده بدار و چون می میرانی بدانم بمیران و چون برمیانگیزی بدانم برانگیز
ایمان پایداری که به دیدار یار بیانجامد ایمانی است که امام سجاد(ع) از خدا میخواهد. ایمانی خالص بدون هیچگونه کاستی و ریا و تردید. ایمانی که انسان را به سرمنزل مقصود برساند و در طول زندگی و هنگام مرگ و به هنگام برانگیخته شدن وی را همراهی کند، ایمانی که از یقین سرچشمه گرفته است.
امیر مؤمنان(ع) میفرماید:اخلاص در عمل از استواری یقین و نیت پاک مایه میگیرد.[4]
و در جای دیگر میفرماید:به خداوند ایمان میآوریم، ایمانی که غیب را نمایان سازد و ما را به وعدهگاه رساند. ایمانی که اخلاص آن شرک را بزداید و یقین آن بر هر تردید پیروزی یابد.[5]حافظ علیهالرحمه گوید:
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد[6]
خواجه عبدالله در تفسیر عرفانی آیه شریفۀ «انهم کانوا اذاقیل لهم لا اله الّا الله یستکبرون»[7].گوید:
پیامبر خدا ص فرمود: هرکس به لااله الّاالله مؤمن شود و دیگری را بدان آمیخته نکند بهشت بر او واجب است. حضرت علی(ع) پرسید: ای رسول خدا! این «و دیگری» چیست؟ فرمود: دوستی دنیا، خشنودی دنیا و خواستن دنیا را بدان آمیخته نکند، یعنی از کسانی نباشد که گفتار پیامبران گویند ولی رفتار ستمگران دارند.[8]
یادداشت ها:
[1].. والفجر /27 - 30
.[2] شرح منازلالسائرین /347.
.[3] شرح منازلالسائرین /347.
[4] اخلاص العمل من قوۀ الیقین و صلاح النیّۀ. غررالحکم /324.
[5] نؤمن به ایمان من عاین الغیوب و وقف علی الموعود، ایمانأ نفی اخلاصه الشرک و یقینه الشّک. نهجالبلاغه، خطبه 113.
[6] دیوان حافظ 1/159 انتشارات صفی علیشاه.
[7]. الصافات /35.
.[8] شرح منازل السائرین /517.
توشه پنجاه و پنجم
بهشت نیکوترین نقطه پایان
واعنّی علی نفسی بما تعین به الصالحین علی انفسهم، و اختم عملی باحسنه، واجعل ثوابی منه الجنۀ برحمتک.
مرا بر خودم بدانچه شایستگان را بر خودشان یاری میدهی یاری ده و بر کردارم به نیکوترین صورت نقطۀ پایان نه
و ثوابم را به رحمتت بهشت برین قرار ده
انسان هم حاکم بر خویش است و هم محکوم خویش ، هم فرمانرواست و هم برده! و این تنها انسان است که میتواند هر دو ویژگی را داشته باشد، اگر نفس اماره بر انسان حاکم شد او را به ذلت و خواری میاندازد و سرانجام به دوزخ میکشاند و دوزخ هم تمامشدنی نیست و پیوسته هلمنمزیدش بلند است. اما اگر انسان بر خویش حکومت یافت و هوای نفس را در اختیار خود گرفت آن وقت است که به سر منزل مقصود خواهد رسید و شاهد رستگاری را در آغوش خواهد کشید
و تنها راه رهایی انسان این است که با عقل و دین بتواند خود را کنترل کند واز نعمت آزادی و اختیار برای رهایی و جاودانگی خود استفاده کند و بزرگترین هنر انسان این است که ارزش خود را بشناسد.
عطار گوید:
ای دریغا جان به تن درباختیم زندگی را رونق و سودی نماند
درد را مرهم کجا خواهیم کرد قدر جان خویش را نشناختیم
هم چراغ عمر را نوری نماند عمر شد، ماتم کجا خواهیم کرد؟
خواجه عبدالله در تفسیر عرفانی آیه شریفه یا ایتهاالنفس المطمئنه، ارجعی الی ربک راضیۀ مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی.[1] ای نفس آرمیده، بازگرد بهسوی پروردگارت خرسند و پسندیده پس در آی در بندگانم و در آن در بهشتم. گوید:
خوشا روزی که این قفس بشکند
و این باز داشته را باز خوانند
و این راه و رسم خاکیان از راه مقربان بردارند
و شیطان پوشیده شده در صورت آدمیت بیرون شود
و جوهر پادشاهی چهره جمال بنماید
و دوست از دشمن جدا شود[2]بزرگی را پرسیدند: جانها هنگام جان کندن چون بود؟ گفت:
چون صید در دام آویخته و صیاد با کارد کشیده بر سر او
ایستاده!
گفتند: چون به حق رسید، چگونه بود؟
گفت: صید از فتراک آویخته!
ای درویش اگر روزی صید دام وی شوی، و کشتۀ او گردی، به عزت عزیز او سوگند که جز بر کنگره عرش مجیدت نبندد، که فرمود: هرکس مرا دوست دارد کشتۀ من گردد و آنکس که کشتۀ من شد به وی عزت خواهم بخشید. و بر کنگره عرشش بر خواهم کشید.[3]
توشه پنجاه و ششم
اخلاص در کردار
اللهم انّی اسئلک ایمانأ لا اجل له دون لقائک . احینی ما احیتنی علیه و توفّنی اذا توفیتنی علیه و ابعثنی اذا بعثتنی علیه.
بار خدایا، ایمانی عطایم کن که پایانی جز دیدارت نداشته باشد. تا زتدهام میداری بدانم زنده بدار و چون می میرانی بدانم بمیران و چون برمیانگیزی بدانم برانگیز
ایمان پایداری که به دیدار یار بیانجامد ایمانی است که امام سجاد(ع) از خدا میخواهد. ایمانی خالص بدون هیچگونه کاستی و ریا و تردید. ایمانی که انسان را به سرمنزل مقصود برساند و در طول زندگی و هنگام مرگ و به هنگام برانگیخته شدن وی را همراهی کند، ایمانی که از یقین سرچشمه گرفته است.
امیر مؤمنان(ع) میفرماید:اخلاص در عمل از استواری یقین و نیت پاک مایه میگیرد.[4]
و در جای دیگر میفرماید:به خداوند ایمان میآوریم، ایمانی که غیب را نمایان سازد و ما را به وعدهگاه رساند. ایمانی که اخلاص آن شرک را بزداید و یقین آن بر هر تردید پیروزی یابد.[5]حافظ علیهالرحمه گوید:
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد[6]
خواجه عبدالله در تفسیر عرفانی آیه شریفۀ «انهم کانوا اذاقیل لهم لا اله الّا الله یستکبرون»[7].گوید:
پیامبر خدا ص فرمود: هرکس به لااله الّاالله مؤمن شود و دیگری را بدان آمیخته نکند بهشت بر او واجب است. حضرت علی(ع) پرسید: ای رسول خدا! این «و دیگری» چیست؟ فرمود: دوستی دنیا، خشنودی دنیا و خواستن دنیا را بدان آمیخته نکند، یعنی از کسانی نباشد که گفتار پیامبران گویند ولی رفتار ستمگران دارند.[8]
یادداشت ها:
[1].. والفجر /27 - 30
.[2] شرح منازلالسائرین /347.
.[3] شرح منازلالسائرین /347.
[4] اخلاص العمل من قوۀ الیقین و صلاح النیّۀ. غررالحکم /324.
[5] نؤمن به ایمان من عاین الغیوب و وقف علی الموعود، ایمانأ نفی اخلاصه الشرک و یقینه الشّک. نهجالبلاغه، خطبه 113.
[6] دیوان حافظ 1/159 انتشارات صفی علیشاه.
[7]. الصافات /35.
.[8] شرح منازل السائرین /517.