محمود صلواتی
توشه ی سی و هفتم
زیبا آرایی نفس (تسویل)
الهی لم اعصک حین عصیتک و انا بربووبیّتک جاحد ولابامرک مستخفّ ولالعقوبتک متعرّض ولا لوعیدک متهاون لکن خطیئۀ عرصنت وسوّلت لی نفسی و غلبنی هوای.
پروردگارا، آنگاهکه مرتکبِ نافرمانیات شدم،
نافرمانیات نکردم که منکر پروردگارت باشم،
یا اینکه امرت را سبک انگارم، یا این که سزاوارِ مجازاتت شوم،
یا اینکه تهدیدهایت را ناچیز شمارم؛
بلکه ازآنرو بود که خطایی پیش آمد،
و نفسم آن را برای من آراست،
و هوایم بر من چیره گشت،
نفس انسان همواره بدیها را در نظر انسان میآراید و گناهان را کوچک جلوه میدهد تا آدمی را به انجام گناه تشویق کند که در فرهنگ قرآن به این امر«تسویل» گفته میشود
کتاب مفردات راغب که در شرح واژههای قرآنی است در تفسیر این واژه مینویسد:
تسویل آراستن نفس است آنچه را بدان علاقه دارد و جلوه
دادن صورت زیبا، تسویل از ریشه سئول است و سُئول درخواست چیزی است که نفس بدان علاقه دارد.[1]
در قرآن کریم در سه مورد به این مطلب اشاره شده است
1. در مورد سامری که مجسمهی گوسالهای را که صدایی داشت درست کرد و بنیاسرائیل را به پرستش آن واداشت، حضرت موسی چون از کوه طور بازگشت وی را مورد بازخواست قرار داد که چرا دست به این کار زده است، وی در پاسخ گفت: هوی نفس این کار را در نظرم آراست! کذالک سوّلت لی نفسی[2].
2. برادران حضرت یوسف چون پیراهن خونآلود وی را برای یعقوب آوردند و گفتند گرگ وی را دریده است، حضرت یعقوب فرمود : بل سوّلت لکم انفسکم امرأ فصیر جمیل.[3] یوسف را گرگ نخورده است، بلکه نفس فریبکار شما، کار ناپسندی را در نظرتان آراست و من در این پیشامد شکیبایی میورزم و در فراق یوسف از خدا کمک میگیرم.
3. در داستان قابیل و هابیل که نفس قابیل کشتن برادر را در نظرش آراست و در پاسخ به حسادت خویش برادرش را به قتل رسانید قرآن کریم این داستان را اینگونه بیان فرموده است: فطوّعت له
نفسه قتل اخیه فقتله [4] نفس اماره کشتن برادرش را برای وی آراست پس او را کشت.
پیر طریقت را از انفاس نیکبختان و بدبختان پرسیدند، گفت:
نفس بدبخت، دود چراغی است کشته، در خانهای تنگ و بیدر و نفس نیکبخت، چشمه آبی است روشن و روان
در بوستانی آراسته و پرثمر.[5]
توشه ی سی و هشتم
توسل به قرآن و پیشوایان دین
الهم بذمۀ الاسلام اتوسّل الیک. و بحرمۀ القرآن اعتمه الیک و یحبّی الامّی القرشیّ الهاشمّی العربیّ التهامیّ المکیّ المدنیّ ارجوالزلفۀ لدیک
بار خدایا، به حق اسلام به تو متوسل میشوم،
و به حرمت قرآن به تو اعتماد میکنم،
و به دوستیم نسبت به پیامبر امّی، قرشی، هاشمیِ، عربیِ،
تهامّیِ، مکّیِ، مدنی، نزدیک شدن به تو را امیدوارم.
در این فراز از دعا امام سجاد7 توسل به اسلام و قرآن و قرآن و پیامبر و دیگر پیشوایان دین را یادآور شده که اینان در دنیا بهترین الگو برای انسان و در آخرت زمینه دستیابی به عالیترین مقامات معنوی و درجات بهشتی را برای انسان رقم میزنند اینان واسطههایی هستند که انسان را به خدا نزدیک میکنند و همراهانی هستند که بشر را از وحشت و تنهایی میرهانند در روایتی از پیامبر خدا نقل است که فرمود:
قران را بخوانید و از آن یاری خواهید، که خدای متعال دلی را که ظرف قرآن است عذاب نمیکند.[6]
در روایت دیگری از امیرمؤمنان7 آمده است که فرمود:
شفاعت قرآن در روز قیامت برای حاملانش پذیرفته است.[7]
در تفسیر مجمعالبیان ذیل آیه شریفه و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبین والصدیقین والشهداء والصالحین و حسن اولئک رفیقا.[8] - کسی که خدا و پیامبرش را پیروی کند (روز رستاخیز) همنشین کسانی است که خدا نعمتش را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان و اینان رفیقان و همراهان خوبی هستند – آمده است:
روزی شخصی خدمت پیامبر خدا رسید و گفت: ای پیامبر خدا! شما در نزد من محبوبتر از خود و فرزندانم هستید
اما هنگامی که به یاد مرگ میافتم میاندیشم که دیگر شمارا نمیبینم، در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه فوق را فرود آورد. که بیانگر این است که افراد میتوانند در رستاخیز در رتبه پیامبران و امامان و شهیدان و صالحان باشند مشروط براینکه آنان را پیروی کنند.[9]
مولوی در توسل به پیشوایان دین و حرمت نام پیامبر مصطفی صلواتالله وسلامه علیه گوید:
مهر پاکان در میان جان نشان
کوی نومیدی مرو امیدهاست
صحبت صالح تو را صالح کند
بود در انجیل نام مصطفی
طایفه ی نصرانیان بهر ثواب
بوسه دادندی بدان نام شریف
نام احمد چون حصاری شد حصین
دل مده الّا به مهر دلخوشان
سوی تاریکی مرو خورشیدهاست
صحبت طالح تو را طالح کند
آن سه پیغمبران بحر صفا
چون رسیدندی بدان نام و خطاب
رونهادندی بدان وصف لطیف
تا چه باشد ذات آن روحالامین[10]
توشه ی سی و نهم
امید به رحمت پروردگار
فوعزتک لوانتهرتنی مابرحت من بابک ولا کففت عن تملُّقک الی من یذهب العبد الّا الی مَولاه والی من یلتجیء المخلوق الّا الی خالقه؟!
سوگند به عزتت که اگر برانیم، از درگاهت دور نمیگردم؛
و از گفتن خوبیهایت دست نمیکشم،
بنده بهسوی چه کسی جز مولایش رود؟
و آفریده به چه کسی جز آفریدگارش پناه برد؟
رحمت الهی تجلی رحمانیت خداست و احسان و اعطاء و بخشش و انعام واژههایی است که مهرگستری خداوند را به نمایش میگذارد و
این مهرگستری برای همۀ آفریدگان است «و رحمتی وسعت کل شیئ»[11]- رحمت من بر همهچیز گسترده است.
مرحوم علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریفه میفرماید:
رحمت بر دو گونه است:
1. رحمت عامّه الهیّه که مؤمن و کافر و نیکوکار و فاجر و جاندار بیجان را فرا گرفته است و بر پایه آن همه موجودات به راه کمال خود میروند.
2. رحمت خاصه خداوند که همان عطای گوارایی است که در برابر عبودیت به بندگان خود عنایت میکند و این ویژه مؤمنان صالح و نیک کردار است و این همان حیات طیبهی نورانی در دنیا و رضوان و بهشت در آخرت است.[12]
سعدی درباره رحمت عامه الهی گوید:
بارانِ رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همهجا کشیده، پردهی ناموسِ بندگان به گناهِ فاحش نََدَرَد و وظیفهی روزی به خطایِ منکر نَبُرَد[13]
و انسان نیایشگر در این دعا نه تنها رحمت گسترده الهی را پاس میدارد، بلکه به رحمت ویژه او نیز چشم امید بسته است و رحمت خاصه او را از وی درخواست میکند.
خواجه عبدالله در کتاب صدمیدان گوید:
از میدان «فرار» میدان رجاء(امید) زاید. قوله تعالی «ویرجو رحمة ربّه» یقین را دو پر است یکی ترس و دیگری امید و که تواند با یک پر بپرد؟!
امید مرکب است و اجتهاد(کوشش) زادِ راه و عبادت عُدّت (امکانات سفر) مثال ایمان چون مثال ترازوست: یک کفه ترس و کفه دیگر امید و زبانه دوستی و کفه ها به اخلاق نیکو آویخته.[14]
توشه ی چهلم
گریه بر هر درد بیدرمان دواست
واَعِنّی بالبکاء علی نفسی فقدافیت بالتسویف والامال عمری وقدنزلت منزلۀ الایسین من خیری فمن یکون اسوء حالاً منّی ان انا نقلت علی مثل حالی الی قبری
و مرا بر گریه خویشتن یاری ده
که با پشت سراندازی و آرزوها عمرم را فنا کردم،
و به جایگاه ناامیدان از نیکی فرود آمدم؛
پس چه کسی حالی بدتر از من دارد
اگر با چنین حالی به قبرم منتقل شوم؟
از امیرمؤمنان7 روایت است که فرمود:
گریستن از ترس خدا دل را نورانی میکند.[15]
در روایت دیگری از آن حضرت است.
گریستن از ترس خدا کلید رحمت است.[16]
در روایت دیگری از امام باقر7 آمده است:
همه چشمها روز قیامت گریانند مگر سه چشم:
یکی چشمی که در راه خدا شب را نخفته باشد
دوم چشمی که از ترس خدا گریسته باشد
سوم چشمی که از محرمات الهی چشم فروبسته باشد.[17]
و این است که امام7 میفرماید بار خدایا مرا بر گریه بر خویشتن یاری ده.آنگاه میفرماید: چرا نگریم؟
میگریم برای تاریکی قبرم
میگریم برای بیرون شدن جانم.
میگریم برای تنگی گورم.
میگریم برای پرسش نکیر و منکر از کردارم
میگریم برای بیرون آمدن از گورم
برهنه، درمانده، بار سنگینم را بر پشت گرفته!
خواجه عبدالله در تفسیر عرفانی آیه شریفۀ سورۀ یوسف: «وابیضت
عیناه – چشمان یعقوب از گریه بر یوسف سفید شد» نویسد:
چشمان یعقوب از اندوه فراق یوسف سفید شد، آری یعقوب، بر بندهی خدا گریست چشمانش را از دست داد، لیکن داوود برای خدا گریست چشمانش را از دست نداد.
گریستن از برای حق دو قسم است: گریستن به چشم و گریستن به دل، گریستن به چشم گریستن توبهکاران است
که از بیم خدا بر گناه خویش گریند.
گریستن به دل، گریستن عارفان است که از بیم دیدار خدا، بر جلال و عظمت خویش گریند، به بیان دیگر، گریۀ تائبان از حسرت و نیاز است و گریۀ عارفان از راز و ناز.
پیر طریقت گفت:
خدایا در سر گریستن دارم دراز،
ندانم از حسرت گریم یا از ناز،
گریستن از حسرت بهرهی یتیم است
و گریستن شمع بهر ناز
از ناز گریستن چون بود؟
این قصهای است دراز![18]
.[1] مفردات راغب ماده سئول.
[2]. طه /96
.[3] یوسف /18.
[4]. مائده /30.
[5]. کشف الاسرار، تفسیر سوره هود.
[6]. اقرؤاالقرآن و استظهروه فانّ الله تعالی لا یعذب قلبأ وعاء القرآن. جامع الاخبار /205.
[7]. من شفع له القرآن بوم القیامه شفّع له. نهج البلاغه. خطبه /176.
[8]. نساء /69.
[9]. تفسیر مجمع البیان ذیل آیه فوق.
.[10] مثنوی معنوی /47، تهران، انتشارات جاویدان.
[11]. اعراف /56.
[12]. المیزان 9/288. ذیل آیه 56 اعراف.
[13]. گلستان سعدی دیباچه.
.[14] شرح منازل السایرین به نقل از صد میدان /305.
.[15] البکاء من خشیۀ الله ینیرالقلب غرر الحکم /2037
[16]. البکاء من خشیۀ الله مفتاح الرحمة غرر الکم /2037
[17]. کل عین باکیۀ یوم القیامه غیر ثلاثِ: عین سهر فی سبیل الله و عین فاضت من خشیۀ الله و عین غضت عن محارم الله ، بحارالانوار 7/195.
[18]. تفسیر کشف الاسرار در تفسیر آیه 84 سوره یوسف.