محمد جعفرسعیدیان فر
آسیب شناسی زمان در نهج البلاغه
108 و من خطبة له ع- و هي من خطب الملاحم
أَيْنَ تَذْهَبُ بِكُمُ الْمَذَاهِبُ وَ تَتِيهُ بِكُمُ الْغَيَاهِبُ وَ تَخْدَعُكُمُ الْكَوَاذِبُ وَ مِنْ أَيْنَ تُؤْتَوْنَ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ فَ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ وَ لِكُلِّ غَيْبَةٍ إِيَابٌ فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِيِّكُمْ وَ أَحْضِرُوهُ قُلُوبَكُمْ وَ اسْتَيْقِظُوا إِنْ هَتَفَ بِكُمْ وَ لْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْيَجْمَعْ شَمْلَهُ وَ لْيُحْضِرْ ذِهْنَهُ فَلَقَدْ فَلَقَ لَكُمُ الْأَمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ وَ قَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ وَ رَكِبَ الْجَهْلُ مَرَاكِبَهُ وَ عَظُمَتِ الطَّاغِيَةُ وَ قَلَّتِ الدَّاعِيَةُ وَ صَالَ الدَّهْرُ صِيَالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْبَاطِلِ بَعْدَ كُظُومٍ وَ تَوَاخَى النَّاسُ عَلَى الْفُجُورِ وَ تَهَاجَرُوا عَلَى الدِّينِ وَ تَحَابُّوا عَلَى الْكَذِبِ وَ تَبَاغَضُوا عَلَى الصِّدْقِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ كَانَ الْوَلَدُ غَيْظاً وَ الْمَطَرُ قَيْظاً وَ تَفِيضُ اللِّئَامُ فَيْضاً وَ تَغِيضُ الْكِرَامُ غَيْضاً وَ كَانَ أَهْلُ ذَلِكَ الزَّمَانِ ذِئَاباً وَ سَلَاطِينُهُ سِبَاعاً وَ أَوْسَاطُهُ أُكَّالًا وَ فُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتاً وَ غَارَ الصِّدْقُ وَ فَاضَ الْكَذِبُ وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسَانِ وَ تَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ وَ صَارَ الْفُسُوقُ نَسَباً وَ الْعَفَافُ عَجَباً وَ لُبِسَالْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً
تاریخ وزمینه صدور خطبه:
امام علی (ع) پس از سالها دوری از قدرت با شورش ناراضیان از خلیفه سوم وکشته شدن او با اصرار وبیعت مردم به خلافت رسید ولی همان گونه که امام خود دربرابرمردم به عنوان دلیل برنپذیرفتن بیعت مطرح کرده بود، بر اثر سوء تدبیر و روش های تبعیض آمیز کارگزاران خلافت، آسمان سمت و سوی تحولات اجتماعی تیره شده بود «وَإنَّ الافَا قَ قَدأغَامت» راه مستقیم سنت پیامبر به عنوان راهنمای عمل به قرآن ناشناخته و کنار زده شده بود «وَاَلمَحَجَة قَد تَنَکَّرَت»(نهج البلاغه خ92) و جابجائی در ارزشها در جامعه بوجود آمده بود وامام (ع ) برای بازگشت وبرگرداندن جامعه به عدالت براساس قرآن وسنت پیامبر دچار مشکلات زیادی شد.جنگ های تحمیل شده برحضرت(ع) از سوی قدرت طلبان منفعت جو و جاهلان ظاهرگرا و متحجر و نتیجه آن جنگ ها، امام(ع) را برای ایجاد تحول در بستر جامعه در موقعیت مشکل تر از هر زمان دیگری قرارداد ولذا امام پس از پذیرش تحمیلی حکمیت و متارکه موقت جنگ صفین با نگاه به جامعه متشتت و خسته از جنگ و منفعت طلب که متمرد از فرامین امام و عصیانگر بر علیه نظم قانون شده بود این خطبه را ایراد کرد و با پیش بینی آینده مسلط شدن – بنی اُمیه - بر مردم و ضدارزشها که درزمان حاکمیت آنان بوجود خواهد آمد جامعه را آسیب شناشی فرمودند و برای همین عنوان خطبه در نهج البلاغه: و هي من خطب الملاحم شده است و آن از خطبههايى است كه از حادثههاى بزرگ خونین و سخت آينده خبر مىدهد. مرحوم آیت الله منتظری درباره ریشه لغت «الملاحم» می نویسد: «ملحمه» ازمادّه «لَحم »است و به حوادثی که نوعا با گوشت و پوست انسان برخورد دارد «ملحمة» گفته می شود و جمع آن «مَلاحِم» است. در جنگ ها گوشت و پوست است که شکافته می شود و دست و پا و استخوان است که می شکند و چون در فرازی از این خطبه از حوادث سخت آینده که منجر سرکوبی و خفقان و سرانجام جنگ و خونریزیها سخن گفته شده است این خطبه تحت «ملاحم » نام گذاری شده است(درسهائی ازنهج البلاغه ج4 ص561)
محورهای مطرح شده درخطبه108:
آسیب شناسی زمان:
امام (ع) دراین خطبه پس از حمد خداوند و فرستادن درود بر پیامبرش و ذکر ویژگیهای پیامبر و راه روشن و سیر ه عملی ایشان خطاب به جامعه عصاینگر و احساسی کوفه در مقام آسیب شناسی می گوید. اين مذهبهاى گونهگون، شما را به كجا می برد و این همه خطوط انحرافى به كدام سوتان مىكشند و به مردم هشدار می دهد که علت تسلط ستمگران در آینده این است که شما مذاهب و روشهای گوناگون دارید و هنگامیکه مذاهب گوناگون شد و اختلافات افزایش یافت، ستمگران – هرچند اندک باشند- بر شما مسلط خواهند شد :أَيْنَ تَذْهَبُ بِكُمُ الْمَذَاهِبُ: و تاریکی ها تاکی شما سرگردان می کند و در گمراهىتان مىنشاند و به كام كدامين شب مىسپارند. «وَ تَتِيهُ بِكُمُ الْغَيَاهِبُ» ظلمت و تاریکی های گوناگونی که ریشه اش از بعد رحلت پیامبر(ص) در زمان خلفا شروع شد و در زمان خلیفه سوم اوج گرفت به گونه ای که عده ای جاه طلب منفعت جو و هواپرست قدرت پبداکردند و تاریکی ها و بدعت ها را در لباس دین در جامعه گسترش دادند و بستر برای به قدرت رسیدن امویان آماده شد. منظور از« غَيَاهِبُ » ظلمت هائی است که در جامعه پیدا شد و نور اسلام را که پیامبر(ع)آورده بود؛ زیر ابر تاریکی قرار داد. و با دروغهاى گوناگون چه گونه فريبتان مىدهند. «وَ تَخْدَعُكُمُ الْكَوَاذِبُ» دین شما بر اساس دروغ شکل می گیرد و حکومت های ستمگر برای توجیه کار های خود با استفاده ابزاری از حدیث روایات زیادی جعل کرده به پیامبر گرامی نسبت می دهند و با ابزار تبلیغاتی - وعاظ السلاطین- در میان مردم منتشر می کنند و شما فریب آنان را می خورید و گمان می کنید این افراد ستمگر واقعا عادل هستند وحکومت و رفتار آنان بر اساس دین است.
پیش بینی امام درباره آسیب های آینده جامعه:
امام (ع) دراین فرار از تحولات آینده و مسخ ارزشها سخن می گوید و با آسیب شناسی زمان آفت های بیست گانه ای را مطرح می کند که شارحان نهج البلاغه آن را بر زمان به قدرت رسیدن امویان تطبیق داده اند ولی هرجامعه ای که با تسلیم به یک قدرت ستمگر از ارزشهای عدالت طلبانه دور شود ضد ارزشها فرهنگ مردمان می شود آن هم فرهنگ معطوف به قدرت می تواند نمونه این پیش بینی امام علی(ع) باشد.
آسیب های بیست گانه و مسخ ارزش ها در حكومت بنى اميّه:
در آن هنگام كه امويان بر شما تسلط يابند:
باطل جاهای خود را فرا گرفته و بر جایگاه خود استوار شود فَعِنْدَ ذَلِكَ أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ: هر باطلی برای خود یک فرهنگ و مستنداتی دارد هنگامی که پرچم گمراهی قرار گرفت و مسلط شد باطل فرا می گیرد آن جاهائی راکه باید فرا بگیرد و ضد ارزشهای خود را در فرهنگ مردم نهادینه می کند
و جهل و نادانى بر مركبهای خود سوار می شود وَ رَكِبَ الْجَهْلُ مَرَاكِبَهُ: جهل و نادانی بر فرهنگ مردم حاکم، و بر توده ها بر اساس جهل و نادانی خرافات و دروغها حکومت می شود
طاغوت زمان عظمت يافته و طغیان گران بزرگ شمرده می شوند وَ عَظُمَتِ الطَّاغِيَةُ
دعوت كنندگان به حق اندك و بى مشترى خواهند شد. وَ قَلَّتِ الدَّاعِيَةُ در شرائطی که گمراهان بر جامعه مسلط می شوند و فرهنگ باطل خود را در میان مردم با توجیهات رائج می کنند. طغیان یا طغیان گران بزرگ می شوند و دعوت کنندگان به حق اندک می گردند روابط اجتماعی بر اساس زور و قلدری شکل می گیرد. روزگار چونان درنده خطرناكى حمله ور شده: وَ صَالَ الدَّهْرُ صِيَالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ: و باطل پس از مدّتها سكوت، نعره مى كشد وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْبَاطِلِ بَعْدَ كُظُومٍ: باطل تا قدرت نداشته باشد بسا با مردم خوش رفتاری می کند ولی زمانی که مسلط می شود با صیحه و صدائی همچون صدای شتر نر با قلدری حکومت می کند. 5-مردم در شكستن قوانين خدا دست در دست هم مى گذارند و درگناه و فسق فجور با همدیگر رفیق و برادرند وَ تَوَاخَى النَّاسُ عَلَى الْفُجُورِ
۶-و در جدا شدن از دين متّحد مى گردند و بر[سر] دین از یکدیگر دور می شوند وَ تَهَاجَرُوا عَلَى الدِّينِ. استاد بزرگ ما مرحوم آیت الله منتظری می نویسند. حضرت علی(ع) می فرماید: مردم برگناه و فجور با همدیگر رفیق می شوند. لات ها برای انجام فحشا وگناه باهم رفیق و برادر می شوند و حکومت در اختیار آنان قرار می گیرد ولی همین مردم بر سر دین از همدیگر هجرت کرده و دور می شوند. به این معنا که اگر کسی دین داشته باشد از او جدا شده و می گویند با این فرد نمی شود ساخت افراد دیندار را رها کرده و آنها را در جامعه تنها می گذارند و منزوی می کنند تَهَاجَرُوا عَلَى الدِّينِ: یعنی وقتی پای دین درکار بیاید نتیجه اش هجرت است و جدائی، دیندارها راتنها می گذارند. شاید هم معنای جمله این باشد که آنهائی که درراه باطل وفسق وفجور هستند باهم برادر و متحد می شوند، اما آنهائی که در راه حق و عدالت می باشند یکدیگر را ترک کرده و با هم اختلاف پیدا می کنند. (درسهائی از نهج البلاغه ج4ص616) و دین که باید جهت دهنده انسانها به سوی توحید الهی و وحدت باشد ابزاری برای جدائی و نزاع ودرگیری وحذف و حتی جنگ خونریزی می گردد.
7- و در دروغ پردازى با هم دوست« وَ تَحَابُّوا عَلَى الْكَذِبِ» برسر دروغ با هم بایکدیگر دوست ورفیق می شوند دروغی راجعل می کنند وبرسر همان دروغ می ایستند وکار خودرا پیش می برند.
8- و در راستگويى دشمن يكديگرند وبرراستی باهم دشمن شده اند. :وَ تَبَاغَضُوا عَلَى الصِّدْقِ: حکومت درآن زمان بر اساس دروغ بنیان نهاده شده واگر کسی حرف راست بزند آبرویشان با آن حرف راست می رود وبا گوینده آن دشمن می شوند.
9- و چون چنين روزگارى مى رسد داشتن فرزند موجب ناراحتی شدید وسبب خشم واندوه وپدرمادر می گردد :فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ كَانَ الْوَلَدُ غَيْظاً : تفاوت نسلی وفرهنگ متفاوت میان دونسل که بخشی ازآن توسط فرهنگ سازی معطوف به قدرت حاکمان بوجود می آید درآن زمان تعلیم وتربیت فرزندان را بسیار دشوار می کند آینده فرزندان تاریک وتکلیف پدران درباره آنان مشقت بار می شود لذا همواره پدران ومادران دلسوز درغصّه واندوه دائمی برای فرزندانشان بسر میبرند.
10- و باران خنك كننده، گرمى و سوزش می آورد و آن چه که مانند باران باعث رحمت است یا قطع می گردد ویا خود اسباب ضرر می شود :وَ الْمَطَرُ قَيْظاً: درجامعه تحت فرهنگ ظلم پذیری حاکمان ستمگر، عصاینگری در جامعه فرهنگ رایج می شود وتعادل بهم می خورد منفعت طلبی وخودپرستی سکه رائج روابط میان مردم می شود واین عصاینگری به محیط زیست هم سرایت می کند وبارعایت نکردن قوانین حاکم برهستی و طبیعت از طرف خداوند تعادل فصلی بهم می خورد وباران نافع درزمان مناسب باباریدن درتابستان زیان بار می شود واین عذاب وفسادی است که بدست حاکمان ستمگر ومردم ستم پذیر بوجود می آید« ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ :( الروم(30)آیه :41 ).به سبب آنچه مردم به دست خود فراهم آورده اند، فساد درخشکی ودریا نمودار شده است،تا[خداثمره تلخ] بعضی ازآنچه را که کرده اند به آنان بچشاندباشد که[ازگناه]بازگردند.
11- دراین زمان افراد پست زیاد می شوندو پست فطرتان همه جا را پر مى كنند :وَ تَفِيضُ اللِّئَامُ فَيْضاً: نيكان و بزرگواران كمياب مى شوند :وَ تَغِيضُ الْكِرَامُ غَيْضاً: زمانی که حکومت بدست ستمگران وافراد دروغگوافتاد افراد خوب بتدریج کمتر می شوند وهمه افراد پست وفرومایه ودروغگو باحاکمان معامله می کنند ومی سازند.
12- مردم آن روزگار چون گرگان :وَ كَانَ أَهْلُ ذَلِكَ الزَّمَانِ ذِئَاباً : اهل این زمان که حکومت باطل وستم حاکم برآنان است گرگهائی هستند ومنظور از- اهل این زمان -نخبه گان حاشیه نشین قدرت وثروتمندان منفعت طلب که حاشیه نشنیان قدرت اند می باشد نه توده های مردم مستضعف.
13- و پادشاهان چون درندگان :وَ سَلَاطِينُهُ سِبَاعاً.
14- تهي دستان طعمه آنان وَ أَوْسَاطُهُ أُكَّالًا: طبقه متوسط خوراک طبقه سلاطین واشراف می شوند.
15 - و مستمندان چونان مردگان خواهند بود :وَ فُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتاً:فقرا ونیازمندان همانند مردگان دیگر توان حرکت ندارند.
16- راستى وراستگوئی از ميانشان رخت بر مى بندد وَ غَارَ الصِّدْقُ:
17- و دروغ فراوان مى شود. :وَ فَاضَ الْكَذِبُ
18- با زبان تظاهر به دوستى دارند اما در دل دشمن هستند: وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسَانِ وَ تَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ.
19- به گناه افتخار مى كنند، و از پاكدامنى به شگفت مى آيند: وَ صَارَ الْفُسُوقُ نَسَباً وَ الْعَفَافُ عَجَباً.
20- و اسلام را چون پوستينى واژگونه مى پوشند : وَ لُبِسَالْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً: همچنانكه دين دو چهره دارد؛ چهره ي ماورايي؛ قدسي و ملكوتي و چهره اي خاكي، بشري، عيني و تاريخي. آن حقيقت قدسي و ناب وقتي در ميان بشر و عرصه ي خاكي قدم مي نهد. قباي بشري بر تن مي كند و غبار عالم خاكي بر سر و رويش مي نشيند، رنگ و بوي طبيعت و شهر و دهر مي گيرد و به ديگر عبارت، آن روح عريان در قالب جسمي عيان ظاهر مي شود و بدين ترتيب آدميان با مؤلفه اي آسماني - زميني، بشري - الهي روبرو مي شوند و وحي به زبان بشر و به لسان قوم در مي آيد؛ واجد شأن نزول مي شود؛ رنگ و بوي محيط مي يابد و بوي فرهنگ معاصران و مخاطبان را مي دهد.
پيامبر (ص) به منزله ي موجودي تاريخمند دست به كار دعوت مي شود؛ دلهاي برخي را مي ربايد اما دلهايي هم مي گريزند. در روند زمان و فراز و نشيب دعوتها، مخالفتها و موافقتها، جنگها و صلح ها، توفيقها و ناكاميهاي فراوان رخ مي دهد. رفته رفته دين به منزله ي نيروي اجتماعي چهره مي نمايد، جامعه و مدينه ويژه اي بنياد مي نهد و اين جامعه سمت و سويي پيدا مي كند و در گامهاي بعدي، بر گرد آن فرهنگ و تمدن شكل مي گيرد و اين فرهنگ و تمدن با فرهنگ و تمدنهاي ديگر به تأثير و تأثر مي نشيند؛ فرقه ها پديد مي آيد؛ طبقات و اصناف ويژه اي شكل مي گيرد. گاه حوادث مطلوب رخ مي نمايد و گاه حوادث ناخواسته و نامطلوب، پاره اي دين را براي خود مي خواهند. اما پاره اي ديگر خود را براي دين، اختلافات اجتماعي، رنگ ديني مي گيرند. تلقي هاي گوناگون از دين سربرمي آورند. مرزبنديهاي جديد در دل جامعه چهره مي نمايد. ايمانها، كفرها، و نفاقها ورزيده مي شوند. برخي لقب راست دين مي گيرند و پاره اي به بدديني و خروج از دين متهم مي شوند. در كنار اخلاصها و ايمانها و دين ورزيها، رياها و دين فروشيها و دكانداريها رواج مي يابد. گاه از حربه ي مذهب عليه مذهب استفاده مي شود.
بني اميه و بني عباسها با نام دين بر مسند پيامبر تكيه مي زدند. كعب الاحبارها امين حاكم ديني مي شوند و ابوذرها به ربذه ها تبعيد مي شوند. جامعه ديني در پاره اي موارد و مواقع، مدارج اعتلا را يكي از پس ديگري طي مي كند و گاه در ورطه ي انحطاط و كام ذلت فرومي رود. مفاهيم ديني گاه زنده و زندگي بخشند و گاه به گونه اي تفسير و تبيين مي شوند كه جز رخوت و خفتگي براي مسلمانان نصيبي ندارد. به تعبير مولا علي (ع) اسلام، گاه وارونه مي شود و لباس وا ژگونه مي پوشد.آنچنان که پوستینی را وارونه بپوشانند. وَ لُبِسَالْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً: شما میدانید که خاصیت پوستین یعنی گرم کردن و نیز زیبایی نقش و نگارهای آن وقتی بروز میکند که آن را درست بپوشند . اگر پوستین را وارونه بپوشند ، یک ذره گرما ندارد و بعلاوه یک امر وحشتناکی میشود که مورد تمسخر افراد قرار میگیرد .
آسیب شناسی زمان در نهج البلاغه
108 و من خطبة له ع- و هي من خطب الملاحم
أَيْنَ تَذْهَبُ بِكُمُ الْمَذَاهِبُ وَ تَتِيهُ بِكُمُ الْغَيَاهِبُ وَ تَخْدَعُكُمُ الْكَوَاذِبُ وَ مِنْ أَيْنَ تُؤْتَوْنَ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ فَ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ وَ لِكُلِّ غَيْبَةٍ إِيَابٌ فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِيِّكُمْ وَ أَحْضِرُوهُ قُلُوبَكُمْ وَ اسْتَيْقِظُوا إِنْ هَتَفَ بِكُمْ وَ لْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْيَجْمَعْ شَمْلَهُ وَ لْيُحْضِرْ ذِهْنَهُ فَلَقَدْ فَلَقَ لَكُمُ الْأَمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ وَ قَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ وَ رَكِبَ الْجَهْلُ مَرَاكِبَهُ وَ عَظُمَتِ الطَّاغِيَةُ وَ قَلَّتِ الدَّاعِيَةُ وَ صَالَ الدَّهْرُ صِيَالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْبَاطِلِ بَعْدَ كُظُومٍ وَ تَوَاخَى النَّاسُ عَلَى الْفُجُورِ وَ تَهَاجَرُوا عَلَى الدِّينِ وَ تَحَابُّوا عَلَى الْكَذِبِ وَ تَبَاغَضُوا عَلَى الصِّدْقِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ كَانَ الْوَلَدُ غَيْظاً وَ الْمَطَرُ قَيْظاً وَ تَفِيضُ اللِّئَامُ فَيْضاً وَ تَغِيضُ الْكِرَامُ غَيْضاً وَ كَانَ أَهْلُ ذَلِكَ الزَّمَانِ ذِئَاباً وَ سَلَاطِينُهُ سِبَاعاً وَ أَوْسَاطُهُ أُكَّالًا وَ فُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتاً وَ غَارَ الصِّدْقُ وَ فَاضَ الْكَذِبُ وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسَانِ وَ تَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ وَ صَارَ الْفُسُوقُ نَسَباً وَ الْعَفَافُ عَجَباً وَ لُبِسَالْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً
تاریخ وزمینه صدور خطبه:
امام علی (ع) پس از سالها دوری از قدرت با شورش ناراضیان از خلیفه سوم وکشته شدن او با اصرار وبیعت مردم به خلافت رسید ولی همان گونه که امام خود دربرابرمردم به عنوان دلیل برنپذیرفتن بیعت مطرح کرده بود، بر اثر سوء تدبیر و روش های تبعیض آمیز کارگزاران خلافت، آسمان سمت و سوی تحولات اجتماعی تیره شده بود «وَإنَّ الافَا قَ قَدأغَامت» راه مستقیم سنت پیامبر به عنوان راهنمای عمل به قرآن ناشناخته و کنار زده شده بود «وَاَلمَحَجَة قَد تَنَکَّرَت»(نهج البلاغه خ92) و جابجائی در ارزشها در جامعه بوجود آمده بود وامام (ع ) برای بازگشت وبرگرداندن جامعه به عدالت براساس قرآن وسنت پیامبر دچار مشکلات زیادی شد.جنگ های تحمیل شده برحضرت(ع) از سوی قدرت طلبان منفعت جو و جاهلان ظاهرگرا و متحجر و نتیجه آن جنگ ها، امام(ع) را برای ایجاد تحول در بستر جامعه در موقعیت مشکل تر از هر زمان دیگری قرارداد ولذا امام پس از پذیرش تحمیلی حکمیت و متارکه موقت جنگ صفین با نگاه به جامعه متشتت و خسته از جنگ و منفعت طلب که متمرد از فرامین امام و عصیانگر بر علیه نظم قانون شده بود این خطبه را ایراد کرد و با پیش بینی آینده مسلط شدن – بنی اُمیه - بر مردم و ضدارزشها که درزمان حاکمیت آنان بوجود خواهد آمد جامعه را آسیب شناشی فرمودند و برای همین عنوان خطبه در نهج البلاغه: و هي من خطب الملاحم شده است و آن از خطبههايى است كه از حادثههاى بزرگ خونین و سخت آينده خبر مىدهد. مرحوم آیت الله منتظری درباره ریشه لغت «الملاحم» می نویسد: «ملحمه» ازمادّه «لَحم »است و به حوادثی که نوعا با گوشت و پوست انسان برخورد دارد «ملحمة» گفته می شود و جمع آن «مَلاحِم» است. در جنگ ها گوشت و پوست است که شکافته می شود و دست و پا و استخوان است که می شکند و چون در فرازی از این خطبه از حوادث سخت آینده که منجر سرکوبی و خفقان و سرانجام جنگ و خونریزیها سخن گفته شده است این خطبه تحت «ملاحم » نام گذاری شده است(درسهائی ازنهج البلاغه ج4 ص561)
محورهای مطرح شده درخطبه108:
آسیب شناسی زمان:
امام (ع) دراین خطبه پس از حمد خداوند و فرستادن درود بر پیامبرش و ذکر ویژگیهای پیامبر و راه روشن و سیر ه عملی ایشان خطاب به جامعه عصاینگر و احساسی کوفه در مقام آسیب شناسی می گوید. اين مذهبهاى گونهگون، شما را به كجا می برد و این همه خطوط انحرافى به كدام سوتان مىكشند و به مردم هشدار می دهد که علت تسلط ستمگران در آینده این است که شما مذاهب و روشهای گوناگون دارید و هنگامیکه مذاهب گوناگون شد و اختلافات افزایش یافت، ستمگران – هرچند اندک باشند- بر شما مسلط خواهند شد :أَيْنَ تَذْهَبُ بِكُمُ الْمَذَاهِبُ: و تاریکی ها تاکی شما سرگردان می کند و در گمراهىتان مىنشاند و به كام كدامين شب مىسپارند. «وَ تَتِيهُ بِكُمُ الْغَيَاهِبُ» ظلمت و تاریکی های گوناگونی که ریشه اش از بعد رحلت پیامبر(ص) در زمان خلفا شروع شد و در زمان خلیفه سوم اوج گرفت به گونه ای که عده ای جاه طلب منفعت جو و هواپرست قدرت پبداکردند و تاریکی ها و بدعت ها را در لباس دین در جامعه گسترش دادند و بستر برای به قدرت رسیدن امویان آماده شد. منظور از« غَيَاهِبُ » ظلمت هائی است که در جامعه پیدا شد و نور اسلام را که پیامبر(ع)آورده بود؛ زیر ابر تاریکی قرار داد. و با دروغهاى گوناگون چه گونه فريبتان مىدهند. «وَ تَخْدَعُكُمُ الْكَوَاذِبُ» دین شما بر اساس دروغ شکل می گیرد و حکومت های ستمگر برای توجیه کار های خود با استفاده ابزاری از حدیث روایات زیادی جعل کرده به پیامبر گرامی نسبت می دهند و با ابزار تبلیغاتی - وعاظ السلاطین- در میان مردم منتشر می کنند و شما فریب آنان را می خورید و گمان می کنید این افراد ستمگر واقعا عادل هستند وحکومت و رفتار آنان بر اساس دین است.
پیش بینی امام درباره آسیب های آینده جامعه:
امام (ع) دراین فرار از تحولات آینده و مسخ ارزشها سخن می گوید و با آسیب شناسی زمان آفت های بیست گانه ای را مطرح می کند که شارحان نهج البلاغه آن را بر زمان به قدرت رسیدن امویان تطبیق داده اند ولی هرجامعه ای که با تسلیم به یک قدرت ستمگر از ارزشهای عدالت طلبانه دور شود ضد ارزشها فرهنگ مردمان می شود آن هم فرهنگ معطوف به قدرت می تواند نمونه این پیش بینی امام علی(ع) باشد.
آسیب های بیست گانه و مسخ ارزش ها در حكومت بنى اميّه:
در آن هنگام كه امويان بر شما تسلط يابند:
باطل جاهای خود را فرا گرفته و بر جایگاه خود استوار شود فَعِنْدَ ذَلِكَ أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ: هر باطلی برای خود یک فرهنگ و مستنداتی دارد هنگامی که پرچم گمراهی قرار گرفت و مسلط شد باطل فرا می گیرد آن جاهائی راکه باید فرا بگیرد و ضد ارزشهای خود را در فرهنگ مردم نهادینه می کند
و جهل و نادانى بر مركبهای خود سوار می شود وَ رَكِبَ الْجَهْلُ مَرَاكِبَهُ: جهل و نادانی بر فرهنگ مردم حاکم، و بر توده ها بر اساس جهل و نادانی خرافات و دروغها حکومت می شود
طاغوت زمان عظمت يافته و طغیان گران بزرگ شمرده می شوند وَ عَظُمَتِ الطَّاغِيَةُ
دعوت كنندگان به حق اندك و بى مشترى خواهند شد. وَ قَلَّتِ الدَّاعِيَةُ در شرائطی که گمراهان بر جامعه مسلط می شوند و فرهنگ باطل خود را در میان مردم با توجیهات رائج می کنند. طغیان یا طغیان گران بزرگ می شوند و دعوت کنندگان به حق اندک می گردند روابط اجتماعی بر اساس زور و قلدری شکل می گیرد. روزگار چونان درنده خطرناكى حمله ور شده: وَ صَالَ الدَّهْرُ صِيَالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ: و باطل پس از مدّتها سكوت، نعره مى كشد وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْبَاطِلِ بَعْدَ كُظُومٍ: باطل تا قدرت نداشته باشد بسا با مردم خوش رفتاری می کند ولی زمانی که مسلط می شود با صیحه و صدائی همچون صدای شتر نر با قلدری حکومت می کند. 5-مردم در شكستن قوانين خدا دست در دست هم مى گذارند و درگناه و فسق فجور با همدیگر رفیق و برادرند وَ تَوَاخَى النَّاسُ عَلَى الْفُجُورِ
۶-و در جدا شدن از دين متّحد مى گردند و بر[سر] دین از یکدیگر دور می شوند وَ تَهَاجَرُوا عَلَى الدِّينِ. استاد بزرگ ما مرحوم آیت الله منتظری می نویسند. حضرت علی(ع) می فرماید: مردم برگناه و فجور با همدیگر رفیق می شوند. لات ها برای انجام فحشا وگناه باهم رفیق و برادر می شوند و حکومت در اختیار آنان قرار می گیرد ولی همین مردم بر سر دین از همدیگر هجرت کرده و دور می شوند. به این معنا که اگر کسی دین داشته باشد از او جدا شده و می گویند با این فرد نمی شود ساخت افراد دیندار را رها کرده و آنها را در جامعه تنها می گذارند و منزوی می کنند تَهَاجَرُوا عَلَى الدِّينِ: یعنی وقتی پای دین درکار بیاید نتیجه اش هجرت است و جدائی، دیندارها راتنها می گذارند. شاید هم معنای جمله این باشد که آنهائی که درراه باطل وفسق وفجور هستند باهم برادر و متحد می شوند، اما آنهائی که در راه حق و عدالت می باشند یکدیگر را ترک کرده و با هم اختلاف پیدا می کنند. (درسهائی از نهج البلاغه ج4ص616) و دین که باید جهت دهنده انسانها به سوی توحید الهی و وحدت باشد ابزاری برای جدائی و نزاع ودرگیری وحذف و حتی جنگ خونریزی می گردد.
7- و در دروغ پردازى با هم دوست« وَ تَحَابُّوا عَلَى الْكَذِبِ» برسر دروغ با هم بایکدیگر دوست ورفیق می شوند دروغی راجعل می کنند وبرسر همان دروغ می ایستند وکار خودرا پیش می برند.
8- و در راستگويى دشمن يكديگرند وبرراستی باهم دشمن شده اند. :وَ تَبَاغَضُوا عَلَى الصِّدْقِ: حکومت درآن زمان بر اساس دروغ بنیان نهاده شده واگر کسی حرف راست بزند آبرویشان با آن حرف راست می رود وبا گوینده آن دشمن می شوند.
9- و چون چنين روزگارى مى رسد داشتن فرزند موجب ناراحتی شدید وسبب خشم واندوه وپدرمادر می گردد :فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ كَانَ الْوَلَدُ غَيْظاً : تفاوت نسلی وفرهنگ متفاوت میان دونسل که بخشی ازآن توسط فرهنگ سازی معطوف به قدرت حاکمان بوجود می آید درآن زمان تعلیم وتربیت فرزندان را بسیار دشوار می کند آینده فرزندان تاریک وتکلیف پدران درباره آنان مشقت بار می شود لذا همواره پدران ومادران دلسوز درغصّه واندوه دائمی برای فرزندانشان بسر میبرند.
10- و باران خنك كننده، گرمى و سوزش می آورد و آن چه که مانند باران باعث رحمت است یا قطع می گردد ویا خود اسباب ضرر می شود :وَ الْمَطَرُ قَيْظاً: درجامعه تحت فرهنگ ظلم پذیری حاکمان ستمگر، عصاینگری در جامعه فرهنگ رایج می شود وتعادل بهم می خورد منفعت طلبی وخودپرستی سکه رائج روابط میان مردم می شود واین عصاینگری به محیط زیست هم سرایت می کند وبارعایت نکردن قوانین حاکم برهستی و طبیعت از طرف خداوند تعادل فصلی بهم می خورد وباران نافع درزمان مناسب باباریدن درتابستان زیان بار می شود واین عذاب وفسادی است که بدست حاکمان ستمگر ومردم ستم پذیر بوجود می آید« ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ :( الروم(30)آیه :41 ).به سبب آنچه مردم به دست خود فراهم آورده اند، فساد درخشکی ودریا نمودار شده است،تا[خداثمره تلخ] بعضی ازآنچه را که کرده اند به آنان بچشاندباشد که[ازگناه]بازگردند.
11- دراین زمان افراد پست زیاد می شوندو پست فطرتان همه جا را پر مى كنند :وَ تَفِيضُ اللِّئَامُ فَيْضاً: نيكان و بزرگواران كمياب مى شوند :وَ تَغِيضُ الْكِرَامُ غَيْضاً: زمانی که حکومت بدست ستمگران وافراد دروغگوافتاد افراد خوب بتدریج کمتر می شوند وهمه افراد پست وفرومایه ودروغگو باحاکمان معامله می کنند ومی سازند.
12- مردم آن روزگار چون گرگان :وَ كَانَ أَهْلُ ذَلِكَ الزَّمَانِ ذِئَاباً : اهل این زمان که حکومت باطل وستم حاکم برآنان است گرگهائی هستند ومنظور از- اهل این زمان -نخبه گان حاشیه نشین قدرت وثروتمندان منفعت طلب که حاشیه نشنیان قدرت اند می باشد نه توده های مردم مستضعف.
13- و پادشاهان چون درندگان :وَ سَلَاطِينُهُ سِبَاعاً.
14- تهي دستان طعمه آنان وَ أَوْسَاطُهُ أُكَّالًا: طبقه متوسط خوراک طبقه سلاطین واشراف می شوند.
15 - و مستمندان چونان مردگان خواهند بود :وَ فُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتاً:فقرا ونیازمندان همانند مردگان دیگر توان حرکت ندارند.
16- راستى وراستگوئی از ميانشان رخت بر مى بندد وَ غَارَ الصِّدْقُ:
17- و دروغ فراوان مى شود. :وَ فَاضَ الْكَذِبُ
18- با زبان تظاهر به دوستى دارند اما در دل دشمن هستند: وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسَانِ وَ تَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ.
19- به گناه افتخار مى كنند، و از پاكدامنى به شگفت مى آيند: وَ صَارَ الْفُسُوقُ نَسَباً وَ الْعَفَافُ عَجَباً.
20- و اسلام را چون پوستينى واژگونه مى پوشند : وَ لُبِسَالْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً: همچنانكه دين دو چهره دارد؛ چهره ي ماورايي؛ قدسي و ملكوتي و چهره اي خاكي، بشري، عيني و تاريخي. آن حقيقت قدسي و ناب وقتي در ميان بشر و عرصه ي خاكي قدم مي نهد. قباي بشري بر تن مي كند و غبار عالم خاكي بر سر و رويش مي نشيند، رنگ و بوي طبيعت و شهر و دهر مي گيرد و به ديگر عبارت، آن روح عريان در قالب جسمي عيان ظاهر مي شود و بدين ترتيب آدميان با مؤلفه اي آسماني - زميني، بشري - الهي روبرو مي شوند و وحي به زبان بشر و به لسان قوم در مي آيد؛ واجد شأن نزول مي شود؛ رنگ و بوي محيط مي يابد و بوي فرهنگ معاصران و مخاطبان را مي دهد.
پيامبر (ص) به منزله ي موجودي تاريخمند دست به كار دعوت مي شود؛ دلهاي برخي را مي ربايد اما دلهايي هم مي گريزند. در روند زمان و فراز و نشيب دعوتها، مخالفتها و موافقتها، جنگها و صلح ها، توفيقها و ناكاميهاي فراوان رخ مي دهد. رفته رفته دين به منزله ي نيروي اجتماعي چهره مي نمايد، جامعه و مدينه ويژه اي بنياد مي نهد و اين جامعه سمت و سويي پيدا مي كند و در گامهاي بعدي، بر گرد آن فرهنگ و تمدن شكل مي گيرد و اين فرهنگ و تمدن با فرهنگ و تمدنهاي ديگر به تأثير و تأثر مي نشيند؛ فرقه ها پديد مي آيد؛ طبقات و اصناف ويژه اي شكل مي گيرد. گاه حوادث مطلوب رخ مي نمايد و گاه حوادث ناخواسته و نامطلوب، پاره اي دين را براي خود مي خواهند. اما پاره اي ديگر خود را براي دين، اختلافات اجتماعي، رنگ ديني مي گيرند. تلقي هاي گوناگون از دين سربرمي آورند. مرزبنديهاي جديد در دل جامعه چهره مي نمايد. ايمانها، كفرها، و نفاقها ورزيده مي شوند. برخي لقب راست دين مي گيرند و پاره اي به بدديني و خروج از دين متهم مي شوند. در كنار اخلاصها و ايمانها و دين ورزيها، رياها و دين فروشيها و دكانداريها رواج مي يابد. گاه از حربه ي مذهب عليه مذهب استفاده مي شود.
بني اميه و بني عباسها با نام دين بر مسند پيامبر تكيه مي زدند. كعب الاحبارها امين حاكم ديني مي شوند و ابوذرها به ربذه ها تبعيد مي شوند. جامعه ديني در پاره اي موارد و مواقع، مدارج اعتلا را يكي از پس ديگري طي مي كند و گاه در ورطه ي انحطاط و كام ذلت فرومي رود. مفاهيم ديني گاه زنده و زندگي بخشند و گاه به گونه اي تفسير و تبيين مي شوند كه جز رخوت و خفتگي براي مسلمانان نصيبي ندارد. به تعبير مولا علي (ع) اسلام، گاه وارونه مي شود و لباس وا ژگونه مي پوشد.آنچنان که پوستینی را وارونه بپوشانند. وَ لُبِسَالْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً: شما میدانید که خاصیت پوستین یعنی گرم کردن و نیز زیبایی نقش و نگارهای آن وقتی بروز میکند که آن را درست بپوشند . اگر پوستین را وارونه بپوشند ، یک ذره گرما ندارد و بعلاوه یک امر وحشتناکی میشود که مورد تمسخر افراد قرار میگیرد .