Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

توشه گیری از دعای ابوحمزه ثمالی19-17

توشه گیری از دعای ابوحمزه ثمالی19-17

توشه­ ی هفدهم

گریز از خدا به خدا

«و انا یا سیدی عائذ بفضلک، هارب منک الیک، متنجّز ما وعدت من الصفح عمّن احسن بک ظنّاً. و ما انا یاربّ و ما خطری،هبنی بفضلک، ‌و تصدّق علّیِ بعفوک.»

 و من ای سرورم، به فضلت پناه می‌برم،

و از تو، به تو می­گریزم!

و آنچه خوش‌بینان گذشتت را وعده داده‌ای می‌جویم.

به‌راستی پروردگارم، من کیستم و چه ارزشی دارم؟!

از فضل بی‌کرانت به من بخشا،

و از گذشتت بر من تصدّق فرما.

گریز از خدا به خدا چیست؟ گریز از قهر خدا به مهر خدا؟ گریز از دادگستری خدا به بخشش خدا؟ و یا گریز از عذاب خدا به تفضل و کرم خداوند است؟

گریز از خدا به خدا. حالت انقطاع و گسستن کامل از غیر خداوند است همان چیزی که امام حسین7 در دعای عرفه می‌فرماید: الهی هب لی کمال الانقطاع الیک[1] حالتی که آدمی با همه وجود درمی‌یابد که جز خداوند هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمی‌تواند از کار فروبسته او گره بگشاید و وی را در پناه خود گیرد.

حالتی که حضرت یوسف پیدا کرد هنگامی‌که همه درها را به روی خود بسته دید و خود را در برابر درخواست نامشروع زلیخا تنها یافت و با همه وجود گفت: «معاذالله انّه ربّی احسن مثوای انّه لا یفلح الظالمون[2] پناه‌برخدا، او پروردگار من است و جایگاهم را نیکو داشته . به‌راستی‌که ستمکاران رستگار نمی‌گردند.» و در اثر این انقطاع بود که خداوند متعال وی را در پناه خود گرفت و پلیدی و فحشاء را از وی دور گردانید «کذالک لنصرف عنه السوء والحشاء[3]. این‌گونه برهان خویش را بدو نمودیم تا پلیدی و پلشتی را از او بگردانیم».

خواجه عبدالله در تفسیر عرفانی آیه شریفه «انا اخلصنا هم بخالصه»

گوید:

الهی!
تا آموختنی را آموختم،
آموخته را جمله بسوختم
اندوخته را برانداختم
و انداخته را بینداختم.
نیست را بفروختم
تا هست را بیفروختم[4].
و در تفسیر آیه شریفه «انّی مهاجر الی ربی - من به­سوی پروردگارم هجرت می‌کنم» گوید:

مهاجرت، انقطاع است و انقطاع از غیر حق بریدن و با حق بودن است. منقطعان با حق سه مرداند:
یکی به عذر، دیگری به جهد، سیم به کلّ منقطع به عذر را سه نشان است:
نفس مرده،
دل‌زنده،
و زبان گشاده
منقطع به جهد را سه نشان است:
تن در سعی
زبان در ذکر
و عمر در جهد.
و منقطع به کل را سه نشان است:
از خلق گسسته،
با خود بیگانه،
و از تعلق آسوده.
ای نزدیک‌تر به ما از ما
و مهربان‌تر به ما از ما.[5]

توشه­ ی ‌هجدهم

بهترین پوشانندگان و بزرگوارترین بزرگواران

«ای ربّ جللّنی بسترک واعفُ عن توبیخی بکرم وجهک فلواطّلع الیوم علی ذنبی غیرک مافعلته ولوخفت تعجیل العقوبۀ لاجتنبته»

بار پروردگارا، مرا با پوششت پوشان.

و با کرمت از سرزنشم دیده بگردان

که اگر آن روز بر گناهم کسی آگهی می‌یافت آن را انجام نمی‌دادم

و اگر از شتاب در مجازاتت می‌ترسیدم از آن اجتناب می‌کردم.

 خداوند متعال بهترین پوشانندگان و رازدارترین رازداران است و وجود این صفت نیک را در بندگان خویش نیز دوست می‌دارد و افشای اسرار مردم را زشت می‌شمارد.

تجسس در احوال و امور شخصی مردم و افشای آن از بزرگ‌ترین گناهانی است که در موارد مختلف از آن نهی شده است.از امیرمؤمنان7 روایت است که فرمود:

هرکه در جستجوی رازهای مردم باشد خداوند رازهای او را فاش می‌کند.[6]
از سوی دیگر هرکس اسرار خود را نیز باید نگه دارد، آنان که توان حفظ اسرار خویش را ندارند توان نگه‌داشتن اسرار دیگران را هم نخواهند داشت باز از همان حضرت روایت است که فرمود:

کسی که در نگه‌داشتن راز خود ناتوان است، در حفظ راز دیگران نیز ناتوان است.[7]
پیر هرات درباره آیه شریفه «والله یعلم اسرارهم[8]» خدا نهانی‌های مردمان را می‌داند در کتاب صدمیدان گوید:

سرّ، ارتباطی است که انسان با حق دارد و آن سه است:
یکی از آدمیان نهان، دیگری از فرشتگان نهان، سیّم از خود نهان.
آنچه از آدمیان نهان است ، خدمت خلوت است.
آنچه از فرشتگان نهان است، مکاشفه­ی حقیقت است.
آنچه از خود نهان است، استغراق در مواصلت است.
و شرایط خدمت خلوت سه چیز است:
شناختن علم خدمت
ضایع نکردن حق
 و بازداشتن ایذاء خود از خلق
علامت مکاشفه­ی حقیقت سه چیز است.
شرح صدر و گشودگی سینه را
پذیرفتن عذر خلق را
و دیده باز کردن آلاء حق را
استغراق در مواصلت حق سه چیز است:
بیم از یک‌چیز
امید به یک‌چیز
و مهر در یک‌چیز
و آن یک‌چیز تنها حق است و هرچه جز او کم و ناچیز.[9]

توشه­ ی نوزدهم

گذشت در توانمندی

«فلک الحمد علی حِلمک بعد علمک، و علی عفوک بعد قدرتک»

 پس ستایش توراست بر بردباری‌ات پس از دانشت و برگذشتت پس از توانایی‌ات.

 خدای متعال تواناست و گذشت از توانمند زیبنده است و توانایی خدا بنده را به گذشتش گستاخ می‌کند و به قلم کشیدن بر کردار ناپسندش امیدوار می‌سازد و از بزرگوار جز این انتظار نمی‌رود و خدای

بلندمرتبه همین صفت را در بندگان دوست می‌دارد.

پیامبر خدا9 فرمود: خدا باگذشت است و گذشت را دوست می‌دارد.[10]

امیر مؤمنان7 نیز می‌فرماید: زیور قدرت، گذشت است.[11]

و در جای دیگر می‌فرماید: گذشت زکات توانمندی است.[12]

و باز می‌فرماید: چون به دشمنت ظفر یافتی، گذشت را شکرانه این نعمت قرار ده.[13]

اما بی‌تردید در تاریخ قدرتمندان کمتر به این‌گونه احادیث توجه داشته‌اند و برای استواری پایه‌های لرزان قدرتشان هرچه توانشان بالا می‌رفته دامنه زندگی را بر مردم تنگ‌تر می‌گرفته‌اند. شیخ بهایی علیه‌الرحمه در کشکول خود می‌نویسد:

چنگیز مغول از قاضی وجیهه الدین قوشچی پرسید، پیامبر شما از برخاست من آگاهی داده است؟ گفت: آری و برخی از خبرهای ستیزها و ظهور ترکان را برشمرد. چنگیز خوشحال شد و گفت: از من در میان مردم یادی بزرگ خواهد ماند؟ گفت: اگر اجازه دهی گویم: گفت بگو! گفت: اگر از دم تیغ تو از فرزندان آدم کسی بازماند نام تو خواهد ماند!
و این داستان شباهت دارد به داستان دیگری که حکایت شده: در روستایی امیری فرود آمد. شب‌هنگام خروسی از
 خروسان ده آواز برداشت. امیر را از آن بد آمد و دستور داد تا همه خروسان ده را بکشند! چون خواست بخوابد، خدمتکار خویش را گفت: گاهِ خروس‌خوان، مرا بیدار کن! خدمتکار گفت: ای امیر! تو یک خروس نیز بر جا نگذاشتی! پس به بانگ کدام خروس بیدارت کنم؟!
با همه خلق جهان، گرچه از آن
بیشتر گمره و کمتر به رهند
     تو چنان زی که بمیری، برهی

نه چنان زی که بمیری برهند[14]

یادداشت ها:

 [1]. مفاتیح ­الجنان دعای عرفه امام حسین7

[2]. یوسف /23.

[3]. همان /24.

.[4] شرح منازل‌السایرین /323.

.[5] صد میدان، میدان شصتم، انقطاع. شرح منازل السایرین /515.

.[6] من یحث عن اسرار غیره، اظهر الله اسراره، غررالحکم 77/1479.

[7]. من ضعف عن حفظ سرّه لم یقولحفظ سرّ غیره، همان 77/1146.

[8]. محمد /26

.[9] شرح منازل السایرین / 452 – به نقل از صدمیدان – میدان هفتادو پنجم.

[10]. ان الله عفُوّ و یحبّ العفو. کنزالعمال /7005

[11]. العفو زین القدرة. غررالحکم 1/823.

[12]. العفو زکاة القدرة غررالحکم 1/967.

[13]. اذا قدرت علی عدوک فاجعل العفو عنه شکراً للقدرةِ علیه، نهج البلاغه، حکمت 11.

.[14] کشکول شیخ بهای /490. نشر نگاه آشنا، قم.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم