محمد جعفرسعیدیان فر
آسیب شناسی زمان درنهج البلاغه
369: وَ قَالَ ع يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَبْقَى فِيهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ وَ مَسَاجِدُهُمْ يَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى سُكَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَيْهِمْ تَأْوِي الْخَطِيئَةُ يَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِيهَا وَ يَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَيْهَا يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبِي حَلَفْتُ- لَأَبْعَثَنَّ عَلَى أُولَئِكَ فِتْنَةً تَتْرُكُ الْحَلِيمَ فِيهَا حَيْرَانَ وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَة
تاریخ و زمینه صدور حکمت:
در زمان حکومت عدل علوی قدرت طلبان منفعت پرست مبارزه امام(ع) با ویژه خواری و امتیازطلبی هائی که درزمان خلفا پاسخ مثبت به آن داده شده بود را برنتابیدند وباایجاد جنگ های داخلی حکومت امام رامتزلزل کردند وتوده های مردم دچار تفرقه وگاها به دل زدگی ازحکومت امام(ع) وعدالتش دچار شدند مسخ ارزشها آغاز شده بود وقدرت طلبان فرصت طلبانه باتکیه برشکل مناسک وشعارهای به ظاهر خیر خواهانه به تقابل باروح عدالت طلبانه اسلام علوی پرداختند وامام(ع) که می دید مسخ ارزشها آغاز گشته واسلام تاویل به تدریج جایگزین اسلام تنزیل می شود حکیمانه باواژه { يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ} به چگونگی دگرگونی ارزشهای قرآن وسنت درآینده پرداخته وبیشتر شارحان نهج البلاغه کلام امام(ع) را برعصر حکومت امو ی تطبیق داده اند .اما این نکته قابل توجه است که حکومت اموی یکی ازاین حکومت هااست که زمان آن مصداق کلام امام(ع) قرار می گیرد وهرحکومتی که بنام دین ستمگری کند وبا تکیه برظواهر دین وشعار های احساسی برخلاف روح قسط وعدالت دین به توجیه قدرت طلبی ظالمانه خویش بپردازد کلام امام (ع)براوتطبیق می کند
پیش بینی امام درباره آسیب های آینده جامعه:
امام علی (ع) در اين گفتار پرمعناى خويش از دگر دیسی زمان وتحولات اجتماعی آینده خبرمی دهد. زمانى كه اسلام و قرآن به فراموشى سپرده مى شود و اهل آن زمان غرق گناه مى گردند، و نُه ويژگى از مفاسد براى آن زمان ذكر مى كند .
آسیب های نه گانه زمان درقصار حکمت آمیز امام(ع):
امام مى فرمايد:روزگارى بر مردم خواهد آمد كه 1- در ميان آن ها از قرآن جز نقش و نگارى باقی نمی ماند :يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَبْقَى فِيهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ: قرآن را زیبا وزرین نوشته ومورد تکریم واحترام قرار می دهند باصدای خوش ورعایت تجوید قرائت می کنند ودربدرقه واستقبال ازمسافران عزیزان خود را از زیر قرآن عبور می دهند ولی ازعمل به قرآن خبری نیست واین کتاب راهنمای عمل برای سعادت انسان به فراموشی سپرده می شود قرآن کتاب زندگی است وانسان را بسوی حیات طیبه هدایت می کند ولی درآن زمان مسخ ارزشها درخواندن وقرآئت درمجالس ترحیم خلاصه می شود و از اسلام جز نامش باقى نمى ماند2- درآن زمان از اسلام جز نامى به جاى نماند :وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ: تنها به ظواهرى قناعت می کنند و از حقيقت اسلام چيزى در ميان آن ها باقى نمی ماند مسلمان شناسنامه ای که مسلمان زاده اند و ازنظرجغرافیائی درگستره مسلمان نشین زندگی می کنند اما فقط اقرار به زبان است وازعدالت حاکمان واخلاق نیکو درروابط اجتماعی خبری نیست. 3- مساجد آن ها در آن زمان از جهت بنا آباد و محكم است :وَ مَسَاجِدُهُمْ يَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ» 4- ولی از جهت هدايت خراب و ويران است و از معنا ومعنویت و روشنگرى تهى باشد :خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى :اشاره به اين كه آن ها تنها به ظواهر اسلام و مساجد قناعت مى كنند و به مسائل مربوط به فرهنگ اسلامى كه بايد در آن جا پياده شود و مسجد كانون آن باشد توجهى ندارند.5-. مسجد نشينان : سُكَّانُهَا: و مسجد سازان :وَ عُمَّارُهَا :آن روزگار، بدترين مردم زميناند : شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ: 6- هر فتنه را كانون اند : مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ:7- هر جنايت را آشيانهاند :وَ إِلَيْهِمْ تَأْوِي الْخَطِيئَةُ :8- فتنه و فساد را بر گوشه گرفتگان تحميل مىكنند:يَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِيهَا : 9- و تناسانان و بازماندگان را به پيش مىرانند :وَ يَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَيْهَا:
مساجد وانحراف:
ازآغاز مسجد کانون توحید ووحدت برای اجتماع مردم وعبادت وآگاهی ازحال همدیگر وتعاون وهمبستگی میان امت اسلام بوده وهست مسجد جایگاه عبادت وحضور همه مردم از هر نژاد زن ومرد فقیر، غنی حاکمان ومردم است باتوجه به اهمیت مسجد از آغاز مورد توجه دشمنان دعوت بود که منافقان درمدینه سعی کردند باساختن یک مسجد آن را کانونی برای توطئه وتفرقه افکنی میان امت اسلام قراردهند وحتی ازپیامبر(ص) دعوت کردند که برای اقامه نماز به آن مسجد برود وخداوند ازطریق پیام وحی به پیامبر(ص) خبر داد که گروهی دیگر ازمنافقان کسانی اند که برای زیان رساندن وکفرورزیدن وتفرقه افکندن میان موءمنان ودرست کردن پایگاه برای کسی که پیش تربا خدا وپیامبر(ص) او به جنگ برخاسته بود مسجد برپاکردندوآنان حتما سوگند خواهند خورد که جزنیکی قصدی نداشتیم وخدا گواهی می دهد که آنان قطعا دروغگو هستند .هرگزدرآن مسجد به نماز نایست : وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ* لَا تَقُم فِيهِ أَبَدءا : (التوبة (9)آیات:107-108) وباز خداوند یکی ازظالمترین انسانها رااین گونه معرفی می کند:وکیست ستمکارترازآن کس که ازذکر نام خدا درمساجد او جلوگیری کندودرویرانی آنها بکوشد؟ :وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعى فِي خَرابِها...: بقره (2)آیه:114)
مرحوم آیت الله طالقانی درتفسیر این آیه وذیل آیه113سوره بقره «... فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ» می نویسند: آئين خدا را همين اختلافات از انظار مىپوشاند و مساجد و معابد را كه بنام خدا و براى ياد خدا برپا شده همين كوتهبينان نظريها و خودبينىها بصورت پايگاه دستهها و گروهها درآورده است چنان كه هر گروهى در ويرانى مساجد گروه ديگر ميكوشند تا شعارهاى خود را برترى دهند و نام و عنوان خود را بالا برند. اين كوشش براى ويرانى مساجد و درآوردن آن برنگ و صورت شعارهاى قومى و گروهى، و خاموش كردن ياد خدا در آن بزرگترين ظلم است: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعى فِي خَرابِها»مگر جز اين است كه غرائز و قواى حيوانى در آدمى منشأ هر ستم و تجاوز است؟و تنها محيطى كه اين غرائز را محدود و و جدان حقجويى و عدالتخواهى را بيدار و فعال ميگرداند، همان محيطهايى است كه بنام خدا و حق و عدل برپا گشته و بنام مسجد كه محل سجده براى خدا و اخضاع سركشىها است ناميده شده است. اگر خود بينى و امتياز جويى آدمى و صورتها و انديشههاى ناشى از آن در حريم مساجد راه يافت صورت و معناى خدايى مسجد را ويران ميكند و ظاهر آن را از رونق مىاندازد.چون مساجد ويران گرديد بند و حدى براى سركشى غرائز نمىماند و جلو هر ستمى باز مىگردد. پس آنان كه ديگران را از مساجد ممنوع و بخود محدود مىسازند و نور فطرت خدايى را خاموش و نام غير خدا را بلند ميكنند، از هر ظالمى ظالمترند.
بعضى از مفسرين اين آيه را نازل در پيش آمد حديبيه و منع مشركين عرب، رسول اكرم و اصحابش را از ورود به مكه، دانستهاند. گر چه اول آيه با اين داستان تطبيق ميكند. ولى آخر آيه: «وَ سَعى فِي خَرابِها» با اين شأن نزول درست نمىآيد چون مشركينعرب هيچگاه در خرابى كعبه نكوشيدند، بلكه هميشه بپا نگهدارنده و آباد كننده آن بودند. مگر آنكه مقصود تنها خرابى معنوى و از جهت ذكر خدا باشد.بعضى گويند اشاره بخرابى بيت المقدس «70 سال بعد از مسيح» بدست سپاه تيطس رومى است، كه شهر و هيكل سليمان را يكسره ويران كرد و همه آثار يهود و نسخههاى تورات را سوزاند. و گويند مسيحيانى كه يهود آنها را بيرون رانده بودند، در تحريك روميان براى خرابى بيت المقدس دست داشتهاند. بعضى (مانند طبرى در تفسيرش) گويد. اشاره بحمله و غارت بختنصر بابلى است كه مسيحيان با او همدست شدند.با آنكه غارت و كشتار بختنصر در بيت المقدس، 630 سال پيش از مسيح بوده. شايد با حمله روميها به اورشليم كه مكرر بوده اشتباه شده است.بهر حال ظاهر آيه را نميتوان ناظر بواقعه مخصوصى دانست. و هيچ قرينهاى براى چنين تطبيقى در ميان نيست. اين آيه بيان حقيقتى است كلى، و شامل حوادث گذشته، مانند خرابيهاى بيت المقدس، و حال (زمان نزول آيه)، مانند منع مشركين در واقعه حديبيه، و آينده مانند خرابيهاى صليبىها و قرامطه از مساجد، و همچنين بىرونق شدن معابد و مساجد امروز كه همه نتيجه و آثار شوم اختلاف و تضاد منتسبين باديان است كه معابد و مساجد را سنگرى براى انشاء و ابراز اختلافات و تأمين هواها و منافع خود ساختهاند شايسته مقام مساجد و پاسدارى پايه گزاران و طرفداران آن اينست كه با قلبى هراسناك از خوف خدا و مسئوليت نسبت بمساجد، در آن درآيند تا ديگران را بخشوع و سجده وادارند. ( پرتوى از قرآن، ج1، ص: 274) و آیه هشداری است به اشخاص وگروه هائی که معطوف به قدرت باعنوان ها ی مختلف مساجدرا درانحصار خود درآورده وفقط خودوافکارشان را حق می پندارند وازعبادت وعرضه افکار دیگران به کمک احساسات تحریک شده توسط قدرت طلبان منفعت طلب جلوگیری می کنند درحقیقت سعی وتلا ش برای ویرانی مساجد دارندواجازه نمی دهند بندگان خدا به ذکر او درمساجد بپردازند.
امام علی(ع)درقصار حکمت 369 می فرماید ساكنان آن مساجد و آبادكنندگان آن بدترين مردم روى زمين اند فتنه و فساد از آن ها برمى خيزد و خطاها و گناهان به سوى آن ها بازمى گردد :سُكَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَيْهِمْ تَأْوِي الْخَطِيئَةُ: اشاره به اين كه ميان ظاهر و باطن آن ها فرق بسيار است، ظاهر آن ها اين است كه اهل مسجد و عمران و آبادى آن هستند در حالى كه جز فتنه گرى و گناه، چيزى از آن ها برنمى خيزد، حتى از همان مساجد آباد براى فتنه گرى و توطئه بر ضدّ مؤمنان راستين، و انحرافات خود بهره مى جويند. سپس در آخرين بيان صفات آن ها مى فرمايد: - آن ها به گمراهى خود قانع نيستند بلكه اصرار به گمراه ساختن ديگران نيز دارندو هرگاه كسى از فتنه آنان كناره گيرى كند او را به آن بازمى گردانند و هركس كه از آن جا وامانده به سوى آن سوقش مى دهند- : يَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِيهَا وَ يَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَيْهَا: آرى آن ها اصرار دارند كه هيچ مانعى بر سر راه اعمال زشت و كارهاى خلافشان نباشد و اگر كسانى از آن ها كناره گيرى كنند به اجبار آن ها را به جمع خود بازمى گردانند.
امام(ع)در پايان به عذاب دردناك آن ها اشاره كرده، مى فرمايد: خداوند سبحان مى فرمايد: به ذاتم سوگند مى خورم فتنه اى بر آنان بر مى انگيزم كه عاقل بردبار در آن حيران بماند :يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبِي حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَى أُولَئِكَ فِتْنَةً تَتْرُكُ الْحَلِيمَ فِيهَا حَيْرَانَ: اين فتنه ممكن است يك بلاى آسمانى يا زلزله هاى ويرانگر زمينى يا بيمارى هاى فراگير و يا شمشيرهاى دشمنان سلطه گر باشد كه همگى در برابر آن حيران بمانند و حتى عاقلان بردبار راه برون رفتى از آن نيابند.ویک معنای دیگری ممکن است که ازاین جمله قصار منظور باشد این که درفرهنگ نهج البلاغه شبهه ها زمینه ساز فتنه هستند وزمانی حق وباطل مخلوط شود وباطل لباس حق بپوشد وامر حق وباطل مشتبه شود فتنه ها پدیدار می شوند وراه روشن قوانین الهی –صراط مستقیم- که آرامش دهنده به انسانهاست وباعث ثبات درجامعه است گم می شود وبدست خود انسانها فتنه ای پدید می آید که خردمندان بردبار هم ازمدیریت آن شرائط ناتوان وحیران می شوند و در آخرين جمله مى فرمايد: هم اكنون اين كار انجام شده و ما از خداوند مى خواهيم كه از لغزش ها و غفلت ها درگذرد: وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَة:
امام(ع) در اين گفتار پرمعناى خود زمانى را ترسيم مى كند كه نور هدايت الهى به خاموشى مى گرايد، آفتاب عالم تاب اسلام رو به افول مى نهد و مسلمانان راستين كم مى شوند و آن ها كه هستند براثر فشارها خانه نشين مى گردند، صحنه اجتماع به دست رياكارانى مى افتد كه قرآن را با صداى خوب مى خوانند و آن را با بهترين خط و زيباترين طبع آراسته مى كنند، نمونه ديگر رياكارى آن ها مساجد آباد و پرشكوه است، اين ها همه در حالى است كه در باطن، نه خبرى از تعليمات اسلام است و نه از اخلاق اسلام. بازيگران رياكار اين ميدان كه بدترين مردم روى زمين اند كارى جز فتنه گرى و خطاكارى ندارند و عجب اين كه اصرار دارند ديگران را هم به رنگ خود درآورند چراكه اگر آن ها مسلمان راستين باشند مانع كار آنان مى شوند پس بايد آن ها را نيز از اسلام بيرون بُرد تا راه براى پيشرفت اين گروه فتنه گر صاف و هموار شود. البته خداوند تنها به مجازات آنان در عرصه قيامت اكتفا نمى كند بلكه در همين دنيا نيز آن ها را گرفتار انواع مصائب مى كند، اين مجازات ها ممكن است در اشكال مختلف جلوه گر شود، بلاهاى آسمانى، فتنه هاى زمينى، بيمارى هاى فراگير، قحط سالى و از همه بدتر سلطه گروهى بى رحم بر آن ها و كشت و كشتار آنان به دست اين گروه، فتنه هايى كه به قدرى پيچيده و متراكم است كه آگاه ترين مردم از حلّ آن عاجز مى شوند و ناچار حيران و سرگردان تماشاگر اين صحنه ها خواهند بود.
آيا آنچه امام(ع)از اين اوصاف براى مردم آن زمان بيان كرده اشاره به زمان نزدیک به خود اوست که طلیعه های حکومت خود کامه امویان درزمان خلیفه سوم پدیدار گشته بود وپس ازایشان كه براثر حكومت هاى خودكامه و سلطه بنى اميه و نفوذ بازماندگان عصر جاهليت در مراكز قدرت اسلامى، مردم گرفتار چنين شرايطى شدند و يا اشاره به زمان هاى آينده که پیش بینی سرنوشت همه حکومت ها دین ابزار ومردمی که تحث تاثیر تبلیغات آنان سلطه آنان را می پذیرند. واژه « يَأْتِي » كه به صورت فعل آینده {مضارع است} و همچنين « لَا يَبْقَى » و افعال مضارع ديگرى كه در كلام امام(ع) پى درپى به كار رفته است نشان مى دهد كه امام(ع) از حادثه اى در آينده خبر مى دهد ولى واژه« وَ قَدْ فَعَلَ »خداوند اين كار را كرده است نشان مى دهد كه چنين گروهى در عصر و زمان امام(ع) بودند و خداوند نيز مجازاتش را بر آن ها وارد ساخت.
بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند كه ممكن است جمله « وَ قَدْ فَعَلَ » اشاره به اين باشد كه خداوند شبيه اين عذاب را بر اقوام پيشين كه از راه حق منحرف مى شدند و گرفتار همين مفاسد اجتماعى و اخلاقى بودند، نازل كرده يعنى اين موضوع در تاريخ بشر سابقه دارد و بارها تكرار شده است (فيظلالنهجالبلاغة، ج 4، صفحهى 433 استاد محمد جواد مغنیه) احتمال دیگری هم وجود دارد كه فعل {ماضى –گذشته- } اشاره به {مضارع متحقق الوقوع باشد} يعنى چيزى كه در آينده قطعاً واقع مى شود گاه به صورت فعل مضارع بيان مى گردد كه در قرآن مجيد نظاير متعددى دارد. در پايان اين سخن راه توبه –بازگشت- را به مردم نشان مى دهد و مى فرمايد: ما از خداوند خواستاريم كه از لغزش ها و غفلت هاى ما درگذرد :وَ نَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَة: اشاره به اين كه اگر مردم بيدار شوند و به درگاه الهى روى آورند و از غفلت ها و لغزش هايى كه داشته اند از پيشگاه خدا آمرزش بطلبند وبسوی صراط مستقیم توحیدی برگردند اميد است كه آن بلاها و فتنه ها برطرف گردد. حال سئوالی که مطرح است آيا زمان ما مصداق كلام بالاست؟
تعبيراتى كه امام(ع) در اين جمله هاى پرمعنا به كار برده و تمام آن به صورت فعل {مضارع – آینده-} يا شبيه مضارع-آینده- است خبر مى دهد كه اين شرايط نابسامان و اوضاع دردناك در آينده براى مسلمانان براثر غفلت ها و بيگانگى از تعليمات اسلام روى مى دهد اما جمله آخر آن كه مى فرمايد : وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَة : خداوند چنين فتنه اى را به دليل آن كارهاى ناشايست بر آن ها مسلط ساخته و ما از خدا مى خواهيم كه از لغزش ها و غفلت هاى ما بگذرد نشان مى دهد كه در عصر امام(ع) چنين حادثه دردناكى روى داده است. از زمان خليفه سوم جامعه اسلامى به تدريج از اسلام فاصله گرفت و مال و ثروت هنگفت حاصل از غنائم آن ها را به خود مشغول ساخت و آلوده گناهان زيادى شدند و به دنبال آن، فتنه بنى اميه بوجود آمد و مردم را در حيرت شديدى فرو برد. ولى اين احتمال وجود دارد كه گفتار امام(ع)داراى چند مرحله است، يك مرحله آن در آن عصر اتفاق افتاد و مرحله شديدترش در اعصار بعد. آن گونه كه نمونه آن را با چشم خود در بسيارى از كشورهاى اسلامى مى بينيم كه قرآن، زياد مى خوانند ولى از عمل به قرآن خبرى نيست، داد اسلام زياد مى زنند ولى از تعليمات اسلام بى گانه اند، مساجد فراوانى دارند، بسيار آباد و پرشكوه ولى نور هدايت در آن ها نيست، فتنه ها از آن ها مى جوشد و همه جا را فرامى گيرد به خصوص اين گفتار درباره سلفى هاى تكفيرى و متعصب، كاملاً صادق است و فتنه اى كه بر آن ها مسلط شده فتنه يهود و بعضى از كشورهاى بزرگ است كه قبله اول مسلمين را گرفته اند و همواره كشورهاى اسلامى را تهديد كرده مسلمين را حيران و سرگردان مى كنند. البته اين احتمال را نيز كه فعل ماضى « وَ قَدْ فَعَلَ » اشاره به مضارع - آینده - مُسَلَم باشد نبايد ازنظر دور داشت
آسیب شناسی زمان درنهج البلاغه
369: وَ قَالَ ع يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَبْقَى فِيهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ وَ مَسَاجِدُهُمْ يَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى سُكَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَيْهِمْ تَأْوِي الْخَطِيئَةُ يَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِيهَا وَ يَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَيْهَا يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبِي حَلَفْتُ- لَأَبْعَثَنَّ عَلَى أُولَئِكَ فِتْنَةً تَتْرُكُ الْحَلِيمَ فِيهَا حَيْرَانَ وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَة
تاریخ و زمینه صدور حکمت:
در زمان حکومت عدل علوی قدرت طلبان منفعت پرست مبارزه امام(ع) با ویژه خواری و امتیازطلبی هائی که درزمان خلفا پاسخ مثبت به آن داده شده بود را برنتابیدند وباایجاد جنگ های داخلی حکومت امام رامتزلزل کردند وتوده های مردم دچار تفرقه وگاها به دل زدگی ازحکومت امام(ع) وعدالتش دچار شدند مسخ ارزشها آغاز شده بود وقدرت طلبان فرصت طلبانه باتکیه برشکل مناسک وشعارهای به ظاهر خیر خواهانه به تقابل باروح عدالت طلبانه اسلام علوی پرداختند وامام(ع) که می دید مسخ ارزشها آغاز گشته واسلام تاویل به تدریج جایگزین اسلام تنزیل می شود حکیمانه باواژه { يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ} به چگونگی دگرگونی ارزشهای قرآن وسنت درآینده پرداخته وبیشتر شارحان نهج البلاغه کلام امام(ع) را برعصر حکومت امو ی تطبیق داده اند .اما این نکته قابل توجه است که حکومت اموی یکی ازاین حکومت هااست که زمان آن مصداق کلام امام(ع) قرار می گیرد وهرحکومتی که بنام دین ستمگری کند وبا تکیه برظواهر دین وشعار های احساسی برخلاف روح قسط وعدالت دین به توجیه قدرت طلبی ظالمانه خویش بپردازد کلام امام (ع)براوتطبیق می کند
پیش بینی امام درباره آسیب های آینده جامعه:
امام علی (ع) در اين گفتار پرمعناى خويش از دگر دیسی زمان وتحولات اجتماعی آینده خبرمی دهد. زمانى كه اسلام و قرآن به فراموشى سپرده مى شود و اهل آن زمان غرق گناه مى گردند، و نُه ويژگى از مفاسد براى آن زمان ذكر مى كند .
آسیب های نه گانه زمان درقصار حکمت آمیز امام(ع):
امام مى فرمايد:روزگارى بر مردم خواهد آمد كه 1- در ميان آن ها از قرآن جز نقش و نگارى باقی نمی ماند :يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَبْقَى فِيهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ: قرآن را زیبا وزرین نوشته ومورد تکریم واحترام قرار می دهند باصدای خوش ورعایت تجوید قرائت می کنند ودربدرقه واستقبال ازمسافران عزیزان خود را از زیر قرآن عبور می دهند ولی ازعمل به قرآن خبری نیست واین کتاب راهنمای عمل برای سعادت انسان به فراموشی سپرده می شود قرآن کتاب زندگی است وانسان را بسوی حیات طیبه هدایت می کند ولی درآن زمان مسخ ارزشها درخواندن وقرآئت درمجالس ترحیم خلاصه می شود و از اسلام جز نامش باقى نمى ماند2- درآن زمان از اسلام جز نامى به جاى نماند :وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ: تنها به ظواهرى قناعت می کنند و از حقيقت اسلام چيزى در ميان آن ها باقى نمی ماند مسلمان شناسنامه ای که مسلمان زاده اند و ازنظرجغرافیائی درگستره مسلمان نشین زندگی می کنند اما فقط اقرار به زبان است وازعدالت حاکمان واخلاق نیکو درروابط اجتماعی خبری نیست. 3- مساجد آن ها در آن زمان از جهت بنا آباد و محكم است :وَ مَسَاجِدُهُمْ يَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ» 4- ولی از جهت هدايت خراب و ويران است و از معنا ومعنویت و روشنگرى تهى باشد :خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى :اشاره به اين كه آن ها تنها به ظواهر اسلام و مساجد قناعت مى كنند و به مسائل مربوط به فرهنگ اسلامى كه بايد در آن جا پياده شود و مسجد كانون آن باشد توجهى ندارند.5-. مسجد نشينان : سُكَّانُهَا: و مسجد سازان :وَ عُمَّارُهَا :آن روزگار، بدترين مردم زميناند : شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ: 6- هر فتنه را كانون اند : مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ:7- هر جنايت را آشيانهاند :وَ إِلَيْهِمْ تَأْوِي الْخَطِيئَةُ :8- فتنه و فساد را بر گوشه گرفتگان تحميل مىكنند:يَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِيهَا : 9- و تناسانان و بازماندگان را به پيش مىرانند :وَ يَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَيْهَا:
مساجد وانحراف:
ازآغاز مسجد کانون توحید ووحدت برای اجتماع مردم وعبادت وآگاهی ازحال همدیگر وتعاون وهمبستگی میان امت اسلام بوده وهست مسجد جایگاه عبادت وحضور همه مردم از هر نژاد زن ومرد فقیر، غنی حاکمان ومردم است باتوجه به اهمیت مسجد از آغاز مورد توجه دشمنان دعوت بود که منافقان درمدینه سعی کردند باساختن یک مسجد آن را کانونی برای توطئه وتفرقه افکنی میان امت اسلام قراردهند وحتی ازپیامبر(ص) دعوت کردند که برای اقامه نماز به آن مسجد برود وخداوند ازطریق پیام وحی به پیامبر(ص) خبر داد که گروهی دیگر ازمنافقان کسانی اند که برای زیان رساندن وکفرورزیدن وتفرقه افکندن میان موءمنان ودرست کردن پایگاه برای کسی که پیش تربا خدا وپیامبر(ص) او به جنگ برخاسته بود مسجد برپاکردندوآنان حتما سوگند خواهند خورد که جزنیکی قصدی نداشتیم وخدا گواهی می دهد که آنان قطعا دروغگو هستند .هرگزدرآن مسجد به نماز نایست : وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ* لَا تَقُم فِيهِ أَبَدءا : (التوبة (9)آیات:107-108) وباز خداوند یکی ازظالمترین انسانها رااین گونه معرفی می کند:وکیست ستمکارترازآن کس که ازذکر نام خدا درمساجد او جلوگیری کندودرویرانی آنها بکوشد؟ :وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعى فِي خَرابِها...: بقره (2)آیه:114)
مرحوم آیت الله طالقانی درتفسیر این آیه وذیل آیه113سوره بقره «... فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ» می نویسند: آئين خدا را همين اختلافات از انظار مىپوشاند و مساجد و معابد را كه بنام خدا و براى ياد خدا برپا شده همين كوتهبينان نظريها و خودبينىها بصورت پايگاه دستهها و گروهها درآورده است چنان كه هر گروهى در ويرانى مساجد گروه ديگر ميكوشند تا شعارهاى خود را برترى دهند و نام و عنوان خود را بالا برند. اين كوشش براى ويرانى مساجد و درآوردن آن برنگ و صورت شعارهاى قومى و گروهى، و خاموش كردن ياد خدا در آن بزرگترين ظلم است: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعى فِي خَرابِها»مگر جز اين است كه غرائز و قواى حيوانى در آدمى منشأ هر ستم و تجاوز است؟و تنها محيطى كه اين غرائز را محدود و و جدان حقجويى و عدالتخواهى را بيدار و فعال ميگرداند، همان محيطهايى است كه بنام خدا و حق و عدل برپا گشته و بنام مسجد كه محل سجده براى خدا و اخضاع سركشىها است ناميده شده است. اگر خود بينى و امتياز جويى آدمى و صورتها و انديشههاى ناشى از آن در حريم مساجد راه يافت صورت و معناى خدايى مسجد را ويران ميكند و ظاهر آن را از رونق مىاندازد.چون مساجد ويران گرديد بند و حدى براى سركشى غرائز نمىماند و جلو هر ستمى باز مىگردد. پس آنان كه ديگران را از مساجد ممنوع و بخود محدود مىسازند و نور فطرت خدايى را خاموش و نام غير خدا را بلند ميكنند، از هر ظالمى ظالمترند.
بعضى از مفسرين اين آيه را نازل در پيش آمد حديبيه و منع مشركين عرب، رسول اكرم و اصحابش را از ورود به مكه، دانستهاند. گر چه اول آيه با اين داستان تطبيق ميكند. ولى آخر آيه: «وَ سَعى فِي خَرابِها» با اين شأن نزول درست نمىآيد چون مشركينعرب هيچگاه در خرابى كعبه نكوشيدند، بلكه هميشه بپا نگهدارنده و آباد كننده آن بودند. مگر آنكه مقصود تنها خرابى معنوى و از جهت ذكر خدا باشد.بعضى گويند اشاره بخرابى بيت المقدس «70 سال بعد از مسيح» بدست سپاه تيطس رومى است، كه شهر و هيكل سليمان را يكسره ويران كرد و همه آثار يهود و نسخههاى تورات را سوزاند. و گويند مسيحيانى كه يهود آنها را بيرون رانده بودند، در تحريك روميان براى خرابى بيت المقدس دست داشتهاند. بعضى (مانند طبرى در تفسيرش) گويد. اشاره بحمله و غارت بختنصر بابلى است كه مسيحيان با او همدست شدند.با آنكه غارت و كشتار بختنصر در بيت المقدس، 630 سال پيش از مسيح بوده. شايد با حمله روميها به اورشليم كه مكرر بوده اشتباه شده است.بهر حال ظاهر آيه را نميتوان ناظر بواقعه مخصوصى دانست. و هيچ قرينهاى براى چنين تطبيقى در ميان نيست. اين آيه بيان حقيقتى است كلى، و شامل حوادث گذشته، مانند خرابيهاى بيت المقدس، و حال (زمان نزول آيه)، مانند منع مشركين در واقعه حديبيه، و آينده مانند خرابيهاى صليبىها و قرامطه از مساجد، و همچنين بىرونق شدن معابد و مساجد امروز كه همه نتيجه و آثار شوم اختلاف و تضاد منتسبين باديان است كه معابد و مساجد را سنگرى براى انشاء و ابراز اختلافات و تأمين هواها و منافع خود ساختهاند شايسته مقام مساجد و پاسدارى پايه گزاران و طرفداران آن اينست كه با قلبى هراسناك از خوف خدا و مسئوليت نسبت بمساجد، در آن درآيند تا ديگران را بخشوع و سجده وادارند. ( پرتوى از قرآن، ج1، ص: 274) و آیه هشداری است به اشخاص وگروه هائی که معطوف به قدرت باعنوان ها ی مختلف مساجدرا درانحصار خود درآورده وفقط خودوافکارشان را حق می پندارند وازعبادت وعرضه افکار دیگران به کمک احساسات تحریک شده توسط قدرت طلبان منفعت طلب جلوگیری می کنند درحقیقت سعی وتلا ش برای ویرانی مساجد دارندواجازه نمی دهند بندگان خدا به ذکر او درمساجد بپردازند.
امام علی(ع)درقصار حکمت 369 می فرماید ساكنان آن مساجد و آبادكنندگان آن بدترين مردم روى زمين اند فتنه و فساد از آن ها برمى خيزد و خطاها و گناهان به سوى آن ها بازمى گردد :سُكَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَيْهِمْ تَأْوِي الْخَطِيئَةُ: اشاره به اين كه ميان ظاهر و باطن آن ها فرق بسيار است، ظاهر آن ها اين است كه اهل مسجد و عمران و آبادى آن هستند در حالى كه جز فتنه گرى و گناه، چيزى از آن ها برنمى خيزد، حتى از همان مساجد آباد براى فتنه گرى و توطئه بر ضدّ مؤمنان راستين، و انحرافات خود بهره مى جويند. سپس در آخرين بيان صفات آن ها مى فرمايد: - آن ها به گمراهى خود قانع نيستند بلكه اصرار به گمراه ساختن ديگران نيز دارندو هرگاه كسى از فتنه آنان كناره گيرى كند او را به آن بازمى گردانند و هركس كه از آن جا وامانده به سوى آن سوقش مى دهند- : يَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِيهَا وَ يَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَيْهَا: آرى آن ها اصرار دارند كه هيچ مانعى بر سر راه اعمال زشت و كارهاى خلافشان نباشد و اگر كسانى از آن ها كناره گيرى كنند به اجبار آن ها را به جمع خود بازمى گردانند.
امام(ع)در پايان به عذاب دردناك آن ها اشاره كرده، مى فرمايد: خداوند سبحان مى فرمايد: به ذاتم سوگند مى خورم فتنه اى بر آنان بر مى انگيزم كه عاقل بردبار در آن حيران بماند :يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبِي حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَى أُولَئِكَ فِتْنَةً تَتْرُكُ الْحَلِيمَ فِيهَا حَيْرَانَ: اين فتنه ممكن است يك بلاى آسمانى يا زلزله هاى ويرانگر زمينى يا بيمارى هاى فراگير و يا شمشيرهاى دشمنان سلطه گر باشد كه همگى در برابر آن حيران بمانند و حتى عاقلان بردبار راه برون رفتى از آن نيابند.ویک معنای دیگری ممکن است که ازاین جمله قصار منظور باشد این که درفرهنگ نهج البلاغه شبهه ها زمینه ساز فتنه هستند وزمانی حق وباطل مخلوط شود وباطل لباس حق بپوشد وامر حق وباطل مشتبه شود فتنه ها پدیدار می شوند وراه روشن قوانین الهی –صراط مستقیم- که آرامش دهنده به انسانهاست وباعث ثبات درجامعه است گم می شود وبدست خود انسانها فتنه ای پدید می آید که خردمندان بردبار هم ازمدیریت آن شرائط ناتوان وحیران می شوند و در آخرين جمله مى فرمايد: هم اكنون اين كار انجام شده و ما از خداوند مى خواهيم كه از لغزش ها و غفلت ها درگذرد: وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَة:
امام(ع) در اين گفتار پرمعناى خود زمانى را ترسيم مى كند كه نور هدايت الهى به خاموشى مى گرايد، آفتاب عالم تاب اسلام رو به افول مى نهد و مسلمانان راستين كم مى شوند و آن ها كه هستند براثر فشارها خانه نشين مى گردند، صحنه اجتماع به دست رياكارانى مى افتد كه قرآن را با صداى خوب مى خوانند و آن را با بهترين خط و زيباترين طبع آراسته مى كنند، نمونه ديگر رياكارى آن ها مساجد آباد و پرشكوه است، اين ها همه در حالى است كه در باطن، نه خبرى از تعليمات اسلام است و نه از اخلاق اسلام. بازيگران رياكار اين ميدان كه بدترين مردم روى زمين اند كارى جز فتنه گرى و خطاكارى ندارند و عجب اين كه اصرار دارند ديگران را هم به رنگ خود درآورند چراكه اگر آن ها مسلمان راستين باشند مانع كار آنان مى شوند پس بايد آن ها را نيز از اسلام بيرون بُرد تا راه براى پيشرفت اين گروه فتنه گر صاف و هموار شود. البته خداوند تنها به مجازات آنان در عرصه قيامت اكتفا نمى كند بلكه در همين دنيا نيز آن ها را گرفتار انواع مصائب مى كند، اين مجازات ها ممكن است در اشكال مختلف جلوه گر شود، بلاهاى آسمانى، فتنه هاى زمينى، بيمارى هاى فراگير، قحط سالى و از همه بدتر سلطه گروهى بى رحم بر آن ها و كشت و كشتار آنان به دست اين گروه، فتنه هايى كه به قدرى پيچيده و متراكم است كه آگاه ترين مردم از حلّ آن عاجز مى شوند و ناچار حيران و سرگردان تماشاگر اين صحنه ها خواهند بود.
آيا آنچه امام(ع)از اين اوصاف براى مردم آن زمان بيان كرده اشاره به زمان نزدیک به خود اوست که طلیعه های حکومت خود کامه امویان درزمان خلیفه سوم پدیدار گشته بود وپس ازایشان كه براثر حكومت هاى خودكامه و سلطه بنى اميه و نفوذ بازماندگان عصر جاهليت در مراكز قدرت اسلامى، مردم گرفتار چنين شرايطى شدند و يا اشاره به زمان هاى آينده که پیش بینی سرنوشت همه حکومت ها دین ابزار ومردمی که تحث تاثیر تبلیغات آنان سلطه آنان را می پذیرند. واژه « يَأْتِي » كه به صورت فعل آینده {مضارع است} و همچنين « لَا يَبْقَى » و افعال مضارع ديگرى كه در كلام امام(ع) پى درپى به كار رفته است نشان مى دهد كه امام(ع) از حادثه اى در آينده خبر مى دهد ولى واژه« وَ قَدْ فَعَلَ »خداوند اين كار را كرده است نشان مى دهد كه چنين گروهى در عصر و زمان امام(ع) بودند و خداوند نيز مجازاتش را بر آن ها وارد ساخت.
بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند كه ممكن است جمله « وَ قَدْ فَعَلَ » اشاره به اين باشد كه خداوند شبيه اين عذاب را بر اقوام پيشين كه از راه حق منحرف مى شدند و گرفتار همين مفاسد اجتماعى و اخلاقى بودند، نازل كرده يعنى اين موضوع در تاريخ بشر سابقه دارد و بارها تكرار شده است (فيظلالنهجالبلاغة، ج 4، صفحهى 433 استاد محمد جواد مغنیه) احتمال دیگری هم وجود دارد كه فعل {ماضى –گذشته- } اشاره به {مضارع متحقق الوقوع باشد} يعنى چيزى كه در آينده قطعاً واقع مى شود گاه به صورت فعل مضارع بيان مى گردد كه در قرآن مجيد نظاير متعددى دارد. در پايان اين سخن راه توبه –بازگشت- را به مردم نشان مى دهد و مى فرمايد: ما از خداوند خواستاريم كه از لغزش ها و غفلت هاى ما درگذرد :وَ نَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَة: اشاره به اين كه اگر مردم بيدار شوند و به درگاه الهى روى آورند و از غفلت ها و لغزش هايى كه داشته اند از پيشگاه خدا آمرزش بطلبند وبسوی صراط مستقیم توحیدی برگردند اميد است كه آن بلاها و فتنه ها برطرف گردد. حال سئوالی که مطرح است آيا زمان ما مصداق كلام بالاست؟
تعبيراتى كه امام(ع) در اين جمله هاى پرمعنا به كار برده و تمام آن به صورت فعل {مضارع – آینده-} يا شبيه مضارع-آینده- است خبر مى دهد كه اين شرايط نابسامان و اوضاع دردناك در آينده براى مسلمانان براثر غفلت ها و بيگانگى از تعليمات اسلام روى مى دهد اما جمله آخر آن كه مى فرمايد : وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَة : خداوند چنين فتنه اى را به دليل آن كارهاى ناشايست بر آن ها مسلط ساخته و ما از خدا مى خواهيم كه از لغزش ها و غفلت هاى ما بگذرد نشان مى دهد كه در عصر امام(ع) چنين حادثه دردناكى روى داده است. از زمان خليفه سوم جامعه اسلامى به تدريج از اسلام فاصله گرفت و مال و ثروت هنگفت حاصل از غنائم آن ها را به خود مشغول ساخت و آلوده گناهان زيادى شدند و به دنبال آن، فتنه بنى اميه بوجود آمد و مردم را در حيرت شديدى فرو برد. ولى اين احتمال وجود دارد كه گفتار امام(ع)داراى چند مرحله است، يك مرحله آن در آن عصر اتفاق افتاد و مرحله شديدترش در اعصار بعد. آن گونه كه نمونه آن را با چشم خود در بسيارى از كشورهاى اسلامى مى بينيم كه قرآن، زياد مى خوانند ولى از عمل به قرآن خبرى نيست، داد اسلام زياد مى زنند ولى از تعليمات اسلام بى گانه اند، مساجد فراوانى دارند، بسيار آباد و پرشكوه ولى نور هدايت در آن ها نيست، فتنه ها از آن ها مى جوشد و همه جا را فرامى گيرد به خصوص اين گفتار درباره سلفى هاى تكفيرى و متعصب، كاملاً صادق است و فتنه اى كه بر آن ها مسلط شده فتنه يهود و بعضى از كشورهاى بزرگ است كه قبله اول مسلمين را گرفته اند و همواره كشورهاى اسلامى را تهديد كرده مسلمين را حيران و سرگردان مى كنند. البته اين احتمال را نيز كه فعل ماضى « وَ قَدْ فَعَلَ » اشاره به مضارع - آینده - مُسَلَم باشد نبايد ازنظر دور داشت