معمولا انقلاب در هر كشوري متاثر از عوامل مختلفي است. عمدهترين عامل آن نبود عدالت اجتماعي، آزادي و در يك كلام استبدادي است كه مردم يك كشور را تحت فشار قرار ميدهد. طيف بزرگي از جامعه را در مقابل نظام قرار داده و شرايط انقلابي ميشود. هيچ انقلابي به صورت خود به خودي به وجود نميآيد و استبداد حاكميت كشورها سبب ايجاد انقلابها ميشود. البته ممكن است ديگر كشورها نيز در رخداد انقلابها دخالتهايي داشته باشند اما زمينه اساسي هر انقلابي استبداد داخلي است. در اثر اين استبداد عدالت اجتماعي، دموكراسي، آزاديهاي مدني و استقلال از بين ميرود. بالاخره حكومت مستبدي كه اصرار به پا برجا ماندن دارد، از ديگر كشورها كمك ميگيرد و همين امر استقلال يك كشور را هم از بين ميبرد. قبل از انقلاب ٥٧ اين مشكلات در كشور وجود داشت. استبداد داخلي و انتظاراتي كه مردم از نظام مردمسالار داشتند، برآورده نميشد. كشور صاحب ثروت بود اما طيف بزرگي از جامعه از امكانات اوليه نيز بهره مند نبودند و همين شد كه كار به انقلاب كشيد. چيزي كه باعث شد مردم به انقلاب اسلامي روي بياورند، وعدههايي بود كه انقلاب اسلامي به مردم داد. عمده اين وعدهها استقلال و آزادي بود. همه اين وعدهها در آن زمان در سايه دين به مردم داده شد. بالاخره امام خميني، رهبر انقلاب ٥٧ به عنوان يك مرجع تقليد جلودار انقلاب بود و مفاهيمي چون آزادي، دموكراسي، جمهوري اسلامي، حقوق بشر و آزادي به همه افكار، احزاب و گروهها در قالب دين بيان ميكرد. انتظار مردم اين بود كه حكومت جمهوري اسلامي اهداف مردم را از انقلاب محقق كند. البته دستاوردهايي وجود داشت اما كماكان انتظارات برآورده نشدهاي نيز وجود دارد. چنين بود كه خواست اصلاحات از دل جامعه سربلند كرد و در همين راستا جريان اصلاحات نيز به عنوان يك جريان سياسي دنبالكننده اهداف انقلاب اسلامي متولد شد. درست است كه انقلابي صورت گرفته و بعدها در مسير ديگري افتاده است اما نميتوان در مقابل آن دوباره انقلاب كرد. كسي تحمل و حوصله انقلاب دوباره را ندارد. ساختار سياسي ما به گونهاي است كه نياز به اصلاحات دارد. اصلاحطلبها هنوز بر اين باور هستند كه اصل انقلاب ٥٧ درست بود. كسي از فعالان اصلاحطلب نميگويد كه اگر انقلاب نميشد بهتر بود. مانيفست اين جريان از اصل انقلاب عبور نكرده است. آنها معتقد هستند كه ساختار سياسي نظام نياز به اصلاح در طول زمان دارد.