استاد محمدعلی کوشا: هدف امام صادق بیشتر گسترش برنامه های فرهنگی بوده است. در حال حاضر بیش از چهل سال از انقلاب می گذرد، آیا واقعا ما توانسته ایم برنامه های فرهنگی امام صادق علیه السلام را دنبال کنیم؟! کسی که در اوایل انقلاب متولد شده واکنون ۴۳ سال دارد و در این محیط و فضای انقلاب هم تربیت شده وزیست نموده آیا انسانی فرهنگی به بار آمده است ؟ اگر یک انسان فرهنگی به معنای اصیلش نیست، پس معلوم می شود که ما در این زمینه کاستی های فراوانی داریم و معیوب هستیم! دستگاه فکری و فرهنگی ما مشکل دارد و یا سیاست های ما دارای نقص است.
شفقنا- امام صادق (ع) به عنوان یک رهبر بزرگ فکری برای ما شیعیان در جهانِ ادیان و فرهنگ ها مشهور است، اما طبق نظر اساتید و کارشناسان متاسفانه از دین، آیین و فرهنگ ایشان جامانده ایم و چه بسا بشود اعتراف نمود که به جز فقه در گستره وسیع علوم و افکار، آیین و فرهنگ حضرت صادق (ع) مهجور است.
حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی کوشا از اعضای مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم و مترجم برجسته قرآن و ناقد ترجمه های مترجمان، درباره «مفهوم امامت» و «امام» اظهار کرد: مفهوم امامت در شیعه بر سه پایه استوار است، اول: انسان کامل بودن؛ امام در منطق شیعه یعنی با فضیلت ترین، فاضل ترین، عالم ترین، آگاه ترین، خوش سابقه ترین و مقرب ترین انسان به خدا که دارای جامع فضایل وکمالات ازجهت اخلاقی ومعنوی است. وی افزود: امام باید جامع همه فضایل و کمالات معنوی باشد، این رکن بسیارمهمی است که با تعبیر «انسان کامل» از آن نام می بریم.
کوشا گفت: دومین مفهوم امامت این است که امام «مرجع دین» مردم است. مرجع یعنی کسی که مردم به او در فهم دین مراجعه می کنند و امام مرجع دین است، طبق عقیده شیعه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که از دنیا رفت و او که خاتم پیامبران بود، باید فردی راه او را ادامه دهد که علمش مانند علم و فهم و درک او از قرآن و معارف دین مانند فهم ودرک رسول خدا باشد. بنابراین، امیرمومنان و اولاد ایشان تا حضرت مهدی موعود علیهم السلام دارای چنین ویژگی هستند یعنی غیر از اینکه انسان های کاملی دربُعد اخلاق ومعنویت وتقرب به خدا هستند، مرجع دینی مردم نیز می باشند.
وی ادامه داد: امامان، دین را از منبع وحی یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم می گیرند، وحی الهی بر پیامبر نازل شده و آن حضرت نیز حقایق آن را به علی علیه السلام آموخته است. پیامبر در درقالب «سنّت» یعنی قول وفعل وتقریر هر چه لازم بوده به امیرالمؤمنین واوبه امام حسن وامام حسین وهر امامی آن را به امام پس از خود آموخته است. حدیث ثقلین هم برهمین اساس از رسول خدا صادرشده است. فهم دین امامان بدون خطا و لغزش است و دین را آنطور که پیامبر فهمیده بود، فهمیده اند و از این جهت سخن ایشان برای ما همچون سخن پیامبر اکرم حجّت است. بنابراین در بُعد مرجعیت دینی هر کس که بخواهد دین را از کانال صحیح آن اخذ کند ، باید از راه اهل بیت(ع) وارد شود و اهل بیت(ع) این دو ویژگی(انسان کامل بودن و مرجعیت دینی) را دارند.
کوشا افزود:سومین مفهوم امامت «زمامداری سیاسی و اجتماعی» است یعنی اگر شرایط اجتماعی و سیاسی به گونه ای باشد که مردم، خواهان زمامدارشدن سیاسی امام باشند وبا اوبیعت کنند که برآنان حکومت کند وبه اداره امورشان بپردازد، دراین صورت امام نیز زمامدار وحاکم سیاسی اجتماعی آنان می شود، چنان که پس از ۲۵ سال خانه نشینی امیرالمؤمنین علی علیه السلام مردم با او بیعت کردند و آن حضرت هم ناچار به قبول زمامداری شد و حکومت وزماداری اش نزدیک به پنج سال به طول انجامید.
بنابراین، اگر زمینه اجتماعی مساعد باشد و مردم نیز استقبال کنند، امامان زمامدار و حاکم نیز می شوند و به اصطلاح حکومت را در دست می گیرند یعنی رییس حکومت می شوند و درنتیجه امر و نهی و عزل ونصب می کنند. پس ما می بینیم که سومین مفهوم امامت تنها نصیب امیرالمومنین (به مدت پنج سال) و امام حسن مجتبی (تقریباً به مدت ۶ ماه) می شود و دیگر پس از آن، بُعد سوم امامت، نصیب هیچ یک از ائمه نشد تا اینکه امام زمان(عج) بعد از ظهور به آن دست یابند. وی بیان کرد: مراد از «امامت» در واقع همان دو اصل فوق است و سومین آن درواقع «اِمارت» است که تحقق عینی آن وابسته به حضور مردم وبیعت آنان با امام علیه السلام است.
وی افزود: امروز کسانی به ائمّه اطهار نزدیک تر هستند که دنبال معنویت باشند یعنی تقوا و فضایل انسانی داشته باشند و از جمله مصداق های آن نیز این است که دروغ نگویند، نفاق نورزند، خیانت نکنند، خلف وعده نداشته باشند بلکه یکرنگ و درستکار باشند و نابکار نباشند، و به وظایف خود عمل کنند. در حال حاضر جامعه ما تشنه معنویت، حکمت، راستی، درستی و درستکاری است، و چون معنویت کم شده، انواع و اقسام خلاف ها را در جامعه می بینیم که از جمله آنها دروغ گفتن، نفاق ورزیدن و کینه و حسد را در دل انباشتن است.
به همین جهت کسانی که چنین رذائلی داشته باشند نمی توان گفت که آنان پیرو ائمه اطهارند. انسانی که حسادت می ورزد و کینه توز است نمی تواند بگوید که پیرو امام صادق هستم ، چون ائمه ما این گونه رذایل اخلاقی را نداشتند. آنان هرگز دروغ نگفتند، هرگز خیانت نکردند، هرگز وعده پوچ به مردم ندادند و مردم را تهدید به زور نکردند بلکه با حکمت و موعظه، دل های مردمان را بهسوی خود کشاندند.
وی گفت: اگر بخواهیم به مکتب امام صادق(ع) نزدیک شویم باید در این فکر باشیم که اولاً چگونه معنویت خود را بالا ببریم و سپس معنویت اعضای خانواده را و آنگاه معنویت را در محیطی که در آن هستیم ایجاد کنیم و نسبت به وظایف اجتماعی، اجرایی و سیاسی خود واقعاً پایبند باشیم، نه اینکه ستم بورزیم و نفاق و اختلاف ایجاد کنیم و مردم را بیازاریم و احکام شرع را درحق دیگران صادر کنیم! به گونه ای که افراد را دچار حبس های طولانی مدت کنیم که هم نظام خانواده را متلاشی می سازد وهم آثار بد اجتماعی را به دنبال خود می آورد. وی با تأکید بر اینکه نزدیک شدن به امام صادق در وهله اول با نزدیک شدن به معنویت، امکان پذیر است.
ایشان بیان کرد: ما باید دانش و بینش وراه وروشی که امامان داشتند در قالب بیان احادیث آنان دنبال کنیم و ببینیم که ائمه اطهار چه فرموده اند، امام صادق تمام تلاش و کوشش خود را با مسایل علمی آغاز کرد و حوزه فکری و ثمربخش خود را که بزرگان فقها و متفکران از آن بیرون آمدند در صفوف امت خویش افتتاح کرد، با تربیت شاگردان دانشمند ذخیره علمی بزرگی برای این امت اسلامی بر جای گذاشت. برخی از شاگردان امام صادق مانند هشام بن حکم، مؤمن طاق و محمد بن مسلم و زراره بن اعین؛ هر یک چهره های درخشانی از تربیت شدگان مکتب امام صادق بودند.
وی ادامه داد: برکت علمی امام به گونه ای در زمان خودشان گسترش یافت که سراسر مناطق اسلامی آن زمان را فرا گرفت و شهرتش همه شهرها را در بر داشت. مردم درباره دانش امام صادق هر کدام به سهم خود مطالبی می گفتند مثلاً جاحظ یکی از علمای بزرگ اسلامی و صاحب رسائل جاحظ می گوید: امام صادق چشمه های دانش و حکمت را در روی زمین شکافت و برای مردم درهایی از دانش گشود که پیش از آن معلوم نبود و جهان آن روز از دانش او بهره فراوان گرفت.
هدف امام صادق بیشتر گسترش برنامه های فرهنگی بوده است. در حال حاضر بیش از چهل سال از انقلاب می گذرد، آیا واقعا ما توانسته ایم برنامه های فرهنگی امام صادق علیه السلام را دنبال کنیم؟! کسی که در اوایل انقلاب متولد شده واکنون ۴۳ سال دارد و در این محیط و فضای انقلاب هم تربیت شده وزیست نموده آیا انسانی فرهنگی به بار آمده است ؟ اگر یک انسان فرهنگی به معنای اصیلش نیست، پس معلوم می شود که ما در این زمینه کاستی های فراوانی داریم و معیوب هستیم! دستگاه فکری و فرهنگی ما مشکل دارد و یا سیاست های ما دارای نقص است.
وی اظهار کرد: آنچه امام صادق می خواستند، تربیت فکری و فرهنگی بود که ما می بایست امروز این خلاء را پر کنیم. دانشمندانی که مدتی نزد امام صادق تربیت علمی می شدند مثل ابوحنیفه در حق حضرت گفته است که: من دانشمندتر از جعفربن محمد ندیدم. و نیز از او نقل شده است: «لَولا السَّنَتانِ لَهَلَکَ نُعمانُ» اگر دو سال شاگردی من نزد امام صادق نبود، نعمان (نام ابوحنیفه) هلاک می شد.
یا مثلاً مالک پیشوای فقهی دیگر اهل سنت ، مدتی نزد امام جعفر رفت و آمد می کرد، ایشان می گوید در این مدتی که با امام صادق رفت و آمد می کردم همیشه او را در یکی از سه حالت می دیدم، یا در حال نماز بود، یا روزه دار بود، یا با قرآن مأنوس بود و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیثی را نقل کند.
یا یکی از علمای بزرگ دنیای اسلام به نام ابن حجر هیتمی، می گوید: به قدری علوم از امام صادق نقل شده که زبانزد مردم گشته و شهرت و آوازه او همه جا را در بر گرفته است. جاحظ می گوید: جعفربن محمد کسی است که علم و دانش او جهان را پر کرده است. گفته شده که ابوحنیفه و سفیان ثوری مدتی خدمت امام صادق شاگردی کردند.
ابن خلّکان یکی از مورخان مشهور در تاریخ اسلام می گوید : امام صادق یکی از امامان دوازده گانه در مذهب امامیه و از بزرگان خاندان پیامبر است که به علت راستی و درستی گفتار، او را صادق لقب دادند، سپس گوید: فضل و بزرگواری امام صادق مشهورتر از آن است که نیاز به توضیحی داشته باشد. و نیز گفته شده که شخصی به نام ابوموسی جابر بن حیان شاگرد امام بوده است، جابر بن حیان کتابی شامل هزار صفحه تألیف کرد که تعلیمات امام صادق را در بر داشت و حاوی چندین رساله هم بوده است.
شیخ مفید از علمای بزرگ شیعه گوید: به قدری علوم از امام صادق نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن حضرت همه جا را در برگرفت و از هیچ یک از افراد خاندان او به اندازه او علوم و دانش اسلامی نقل نشده است. وی به گسترش علوم مختلف در زمان امام صادق(ع) اشاره کرده است که: زمان امام صادق زمان تزلزل بنی امیه و فزونی قدرت بنی عباس بود، درست زمانی که بنی عباس با بنی امیه درگیر شدند و منجر به پیروزی بنی عباس شد، در این میان امام از موقعیت استفاده کرد و شاگردانی تربیت کرد و علوم و معارف دین را گسترش داد و در حقیقت فقه، کلام، عقاید، ادبیات در زمان امام صادق در اوج شکوفایی و رونق کامل خود بوده است. یک قصه ای هم نقل شده که بسیار جالب است، امام صادق هر یک از شاگردان خود را در رشته ای که با ذوق او سازگار بود، تشویق و تعیین می کرد و در نتیجه افراد گوناگون که استعدادهای مختلفی داشتند هر یک در رشته ای متخصص می شدند مثلاً عده ای متخصص در حدیث، عده ای درفقه، وکسانی نیز درتفسیر و یا کلام ویا ادبیات تخصص می یافتند.
هشام بن سالم گوید: روزی با گروهی از یاران امام صادق در محضر امام نشسته بودیم، مردی شامی اجازه ورود خواست و پس از کسب اجازه وارد مجلس شد، امام فرمود: بنشین، آن شخص پرسید: من آمده ام با تو بحث کنم، شنیده ام شما پاسخگو هستید. امام فرمود: در چه موضوعی؟ شامی گفت: درباره کیفیت قرائت قرآن. امام رو به یکی از شاگردان خود به نام حُمران کرد و فرمود: ای حُمران پاسخ این شخص با توست. مردشامی گفت : می خواهم با تو بحث کنم نه با شاگرد شما. امام فرمود: اگر شاگردم را محکوم کردی آنگاه با من بحث کن. مرد شامی ناچار شد با حُمران وارد بحث درباره قرائت قرآن شود، هر چه شامی پرسید
حمران به طور قاطع و مستدل پاسخ داد و آن شخص متحیر شد و نتوانست مقابله کند. امام فرمود: حُمران را چطور دیدید؟ مرد شامی گفت که حُمران بسیار زبردست است و هر چه پرسیدم به نحو درست و شایسته پاسخ داد، آنگاه آن مرد شامی گفت: می خواهم درباره لغت و ادبیات عرب با شما بحث کنم، امام رو به «ابان بن تغلب» کرد و فرمود با او مناظره کن. «ابان بن تغلب» نیز راه هرگونه گریز را به روی آن شخص بست و او را محکوم کرد. مرد شامی گفت که می خواهم درباره فقه با شما مناظره کنم، امام به زراره فرمود با او مناظره کند. زراره با مرد شامی به بحث پرداخت و به سرعت او را به بن بست کشاند، شامی گفت که می خواهم درباره علم کلام با شما مناظره کنم،
امام به مؤمن الطاق دستور داد با او مناظره کند. طولی نکشید که شامی از مؤمن الطاق هم شکست خورد به همین ترتیب وقتی شامی درخواست مناظره در هر موضوعی را کرد امام به ترتیب شاگردان خود را می فرستاد تا جوابگوی او باشند.
کوشا خاطرنشان کرد: ما باید در زمینه میراثی که امام صادق بر جای نهاده و در قالب روایات و احادیث است، تحقیق کنیم و روایات صحیح را از ضعیف وجعلی تفکیک کنیم و طبق روایات صحیح عمل کنیم.
وی افزود: بسیاری از غالیان، مطالبی را به امامان نسبت داده اند که سراسر دروغ است. جعّالان و وضّاعان به امام باقر و صادق علیهماالسلام دروغ بستند. کتابی است به نام «رجالِ کَشّی» که اصل کتاب از محمد بن عمر کشی است منتها شیخ طوسی آن را تلخیص کرده ونامش را «اختیارمعرفه الرجال» گذاشته است، در این کتاب روایتی آمده که یونس بن عبدالرحمن نزد امام رضا آمد و گفت: من دفتری از احادیث امام باقر و صادق پر کرده ام، اجازه می دهید که آن را بر شما بخوانم، پس از اینکه احادیث را خواند، امام رضا فرمود: اینها از دروغ های ابوالخطاب وشاگردان غالی اوست.
هر حدیثی را نباید قبول کرد، حدیثی که با قرآن همسان نیست و مخالف است را نباید قبول کنیم، حدیثی که قطعاً با علم و عقل صد در صد مخالف است را نباید قبول کنیم. باید به دنبال احادیثی که مطابق با قرآن باشد و ازجهت سند و دلالت صحیح است باشیم.
کوشا گفت: امام صادق طبق نقل شیخ صدوق درکتاب خصال می فرماید: «رَحِمَ اَللَّهُ عَبْداً اِجْتَرَّ مَوَدَّهَ اَلنَّاسِ إِلَى نَفْسِهِ فَحَدَّثَهُمْ بِمَا یَعْرِفُونَ وَ تَرَکَ مَا یُنْکِرُونَ»؛ خدا رحمت کند بنده ای را که از طریق مهرورزی مردم را به سوی خود بکشاند و به اندازه فهم و درکشان با آنان سخن بگوید و آنچه را آنها قبول نکردند و نپذیرفتند رها کند. این است فرهنگ سازی امام صادق علیه السلام که راه نفوذ در دل ها از طریق محبت ومهرورزی است نه از راه زورگویی و تحمیل. آری، راه نفوذ در ملت ها و مردم از طریق دوستی، مهروزی و محبت است و سپس می فرماید: به اندازه فهم و درک افراد با آنها سخن بگویید که اگر پذیرفتند چه بهتر و اگر نپذیرفتند شما وظیفه خود را انجام داده اید.
شفقنا- امام صادق (ع) به عنوان یک رهبر بزرگ فکری برای ما شیعیان در جهانِ ادیان و فرهنگ ها مشهور است، اما طبق نظر اساتید و کارشناسان متاسفانه از دین، آیین و فرهنگ ایشان جامانده ایم و چه بسا بشود اعتراف نمود که به جز فقه در گستره وسیع علوم و افکار، آیین و فرهنگ حضرت صادق (ع) مهجور است.
حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی کوشا از اعضای مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم و مترجم برجسته قرآن و ناقد ترجمه های مترجمان، درباره «مفهوم امامت» و «امام» اظهار کرد: مفهوم امامت در شیعه بر سه پایه استوار است، اول: انسان کامل بودن؛ امام در منطق شیعه یعنی با فضیلت ترین، فاضل ترین، عالم ترین، آگاه ترین، خوش سابقه ترین و مقرب ترین انسان به خدا که دارای جامع فضایل وکمالات ازجهت اخلاقی ومعنوی است. وی افزود: امام باید جامع همه فضایل و کمالات معنوی باشد، این رکن بسیارمهمی است که با تعبیر «انسان کامل» از آن نام می بریم.
کوشا گفت: دومین مفهوم امامت این است که امام «مرجع دین» مردم است. مرجع یعنی کسی که مردم به او در فهم دین مراجعه می کنند و امام مرجع دین است، طبق عقیده شیعه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که از دنیا رفت و او که خاتم پیامبران بود، باید فردی راه او را ادامه دهد که علمش مانند علم و فهم و درک او از قرآن و معارف دین مانند فهم ودرک رسول خدا باشد. بنابراین، امیرمومنان و اولاد ایشان تا حضرت مهدی موعود علیهم السلام دارای چنین ویژگی هستند یعنی غیر از اینکه انسان های کاملی دربُعد اخلاق ومعنویت وتقرب به خدا هستند، مرجع دینی مردم نیز می باشند.
وی ادامه داد: امامان، دین را از منبع وحی یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم می گیرند، وحی الهی بر پیامبر نازل شده و آن حضرت نیز حقایق آن را به علی علیه السلام آموخته است. پیامبر در درقالب «سنّت» یعنی قول وفعل وتقریر هر چه لازم بوده به امیرالمؤمنین واوبه امام حسن وامام حسین وهر امامی آن را به امام پس از خود آموخته است. حدیث ثقلین هم برهمین اساس از رسول خدا صادرشده است. فهم دین امامان بدون خطا و لغزش است و دین را آنطور که پیامبر فهمیده بود، فهمیده اند و از این جهت سخن ایشان برای ما همچون سخن پیامبر اکرم حجّت است. بنابراین در بُعد مرجعیت دینی هر کس که بخواهد دین را از کانال صحیح آن اخذ کند ، باید از راه اهل بیت(ع) وارد شود و اهل بیت(ع) این دو ویژگی(انسان کامل بودن و مرجعیت دینی) را دارند.
کوشا افزود:سومین مفهوم امامت «زمامداری سیاسی و اجتماعی» است یعنی اگر شرایط اجتماعی و سیاسی به گونه ای باشد که مردم، خواهان زمامدارشدن سیاسی امام باشند وبا اوبیعت کنند که برآنان حکومت کند وبه اداره امورشان بپردازد، دراین صورت امام نیز زمامدار وحاکم سیاسی اجتماعی آنان می شود، چنان که پس از ۲۵ سال خانه نشینی امیرالمؤمنین علی علیه السلام مردم با او بیعت کردند و آن حضرت هم ناچار به قبول زمامداری شد و حکومت وزماداری اش نزدیک به پنج سال به طول انجامید.
بنابراین، اگر زمینه اجتماعی مساعد باشد و مردم نیز استقبال کنند، امامان زمامدار و حاکم نیز می شوند و به اصطلاح حکومت را در دست می گیرند یعنی رییس حکومت می شوند و درنتیجه امر و نهی و عزل ونصب می کنند. پس ما می بینیم که سومین مفهوم امامت تنها نصیب امیرالمومنین (به مدت پنج سال) و امام حسن مجتبی (تقریباً به مدت ۶ ماه) می شود و دیگر پس از آن، بُعد سوم امامت، نصیب هیچ یک از ائمه نشد تا اینکه امام زمان(عج) بعد از ظهور به آن دست یابند. وی بیان کرد: مراد از «امامت» در واقع همان دو اصل فوق است و سومین آن درواقع «اِمارت» است که تحقق عینی آن وابسته به حضور مردم وبیعت آنان با امام علیه السلام است.
وی افزود: امروز کسانی به ائمّه اطهار نزدیک تر هستند که دنبال معنویت باشند یعنی تقوا و فضایل انسانی داشته باشند و از جمله مصداق های آن نیز این است که دروغ نگویند، نفاق نورزند، خیانت نکنند، خلف وعده نداشته باشند بلکه یکرنگ و درستکار باشند و نابکار نباشند، و به وظایف خود عمل کنند. در حال حاضر جامعه ما تشنه معنویت، حکمت، راستی، درستی و درستکاری است، و چون معنویت کم شده، انواع و اقسام خلاف ها را در جامعه می بینیم که از جمله آنها دروغ گفتن، نفاق ورزیدن و کینه و حسد را در دل انباشتن است.
به همین جهت کسانی که چنین رذائلی داشته باشند نمی توان گفت که آنان پیرو ائمه اطهارند. انسانی که حسادت می ورزد و کینه توز است نمی تواند بگوید که پیرو امام صادق هستم ، چون ائمه ما این گونه رذایل اخلاقی را نداشتند. آنان هرگز دروغ نگفتند، هرگز خیانت نکردند، هرگز وعده پوچ به مردم ندادند و مردم را تهدید به زور نکردند بلکه با حکمت و موعظه، دل های مردمان را بهسوی خود کشاندند.
وی گفت: اگر بخواهیم به مکتب امام صادق(ع) نزدیک شویم باید در این فکر باشیم که اولاً چگونه معنویت خود را بالا ببریم و سپس معنویت اعضای خانواده را و آنگاه معنویت را در محیطی که در آن هستیم ایجاد کنیم و نسبت به وظایف اجتماعی، اجرایی و سیاسی خود واقعاً پایبند باشیم، نه اینکه ستم بورزیم و نفاق و اختلاف ایجاد کنیم و مردم را بیازاریم و احکام شرع را درحق دیگران صادر کنیم! به گونه ای که افراد را دچار حبس های طولانی مدت کنیم که هم نظام خانواده را متلاشی می سازد وهم آثار بد اجتماعی را به دنبال خود می آورد. وی با تأکید بر اینکه نزدیک شدن به امام صادق در وهله اول با نزدیک شدن به معنویت، امکان پذیر است.
ایشان بیان کرد: ما باید دانش و بینش وراه وروشی که امامان داشتند در قالب بیان احادیث آنان دنبال کنیم و ببینیم که ائمه اطهار چه فرموده اند، امام صادق تمام تلاش و کوشش خود را با مسایل علمی آغاز کرد و حوزه فکری و ثمربخش خود را که بزرگان فقها و متفکران از آن بیرون آمدند در صفوف امت خویش افتتاح کرد، با تربیت شاگردان دانشمند ذخیره علمی بزرگی برای این امت اسلامی بر جای گذاشت. برخی از شاگردان امام صادق مانند هشام بن حکم، مؤمن طاق و محمد بن مسلم و زراره بن اعین؛ هر یک چهره های درخشانی از تربیت شدگان مکتب امام صادق بودند.
وی ادامه داد: برکت علمی امام به گونه ای در زمان خودشان گسترش یافت که سراسر مناطق اسلامی آن زمان را فرا گرفت و شهرتش همه شهرها را در بر داشت. مردم درباره دانش امام صادق هر کدام به سهم خود مطالبی می گفتند مثلاً جاحظ یکی از علمای بزرگ اسلامی و صاحب رسائل جاحظ می گوید: امام صادق چشمه های دانش و حکمت را در روی زمین شکافت و برای مردم درهایی از دانش گشود که پیش از آن معلوم نبود و جهان آن روز از دانش او بهره فراوان گرفت.
هدف امام صادق بیشتر گسترش برنامه های فرهنگی بوده است. در حال حاضر بیش از چهل سال از انقلاب می گذرد، آیا واقعا ما توانسته ایم برنامه های فرهنگی امام صادق علیه السلام را دنبال کنیم؟! کسی که در اوایل انقلاب متولد شده واکنون ۴۳ سال دارد و در این محیط و فضای انقلاب هم تربیت شده وزیست نموده آیا انسانی فرهنگی به بار آمده است ؟ اگر یک انسان فرهنگی به معنای اصیلش نیست، پس معلوم می شود که ما در این زمینه کاستی های فراوانی داریم و معیوب هستیم! دستگاه فکری و فرهنگی ما مشکل دارد و یا سیاست های ما دارای نقص است.
وی اظهار کرد: آنچه امام صادق می خواستند، تربیت فکری و فرهنگی بود که ما می بایست امروز این خلاء را پر کنیم. دانشمندانی که مدتی نزد امام صادق تربیت علمی می شدند مثل ابوحنیفه در حق حضرت گفته است که: من دانشمندتر از جعفربن محمد ندیدم. و نیز از او نقل شده است: «لَولا السَّنَتانِ لَهَلَکَ نُعمانُ» اگر دو سال شاگردی من نزد امام صادق نبود، نعمان (نام ابوحنیفه) هلاک می شد.
یا مثلاً مالک پیشوای فقهی دیگر اهل سنت ، مدتی نزد امام جعفر رفت و آمد می کرد، ایشان می گوید در این مدتی که با امام صادق رفت و آمد می کردم همیشه او را در یکی از سه حالت می دیدم، یا در حال نماز بود، یا روزه دار بود، یا با قرآن مأنوس بود و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیثی را نقل کند.
یا یکی از علمای بزرگ دنیای اسلام به نام ابن حجر هیتمی، می گوید: به قدری علوم از امام صادق نقل شده که زبانزد مردم گشته و شهرت و آوازه او همه جا را در بر گرفته است. جاحظ می گوید: جعفربن محمد کسی است که علم و دانش او جهان را پر کرده است. گفته شده که ابوحنیفه و سفیان ثوری مدتی خدمت امام صادق شاگردی کردند.
ابن خلّکان یکی از مورخان مشهور در تاریخ اسلام می گوید : امام صادق یکی از امامان دوازده گانه در مذهب امامیه و از بزرگان خاندان پیامبر است که به علت راستی و درستی گفتار، او را صادق لقب دادند، سپس گوید: فضل و بزرگواری امام صادق مشهورتر از آن است که نیاز به توضیحی داشته باشد. و نیز گفته شده که شخصی به نام ابوموسی جابر بن حیان شاگرد امام بوده است، جابر بن حیان کتابی شامل هزار صفحه تألیف کرد که تعلیمات امام صادق را در بر داشت و حاوی چندین رساله هم بوده است.
شیخ مفید از علمای بزرگ شیعه گوید: به قدری علوم از امام صادق نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن حضرت همه جا را در برگرفت و از هیچ یک از افراد خاندان او به اندازه او علوم و دانش اسلامی نقل نشده است. وی به گسترش علوم مختلف در زمان امام صادق(ع) اشاره کرده است که: زمان امام صادق زمان تزلزل بنی امیه و فزونی قدرت بنی عباس بود، درست زمانی که بنی عباس با بنی امیه درگیر شدند و منجر به پیروزی بنی عباس شد، در این میان امام از موقعیت استفاده کرد و شاگردانی تربیت کرد و علوم و معارف دین را گسترش داد و در حقیقت فقه، کلام، عقاید، ادبیات در زمان امام صادق در اوج شکوفایی و رونق کامل خود بوده است. یک قصه ای هم نقل شده که بسیار جالب است، امام صادق هر یک از شاگردان خود را در رشته ای که با ذوق او سازگار بود، تشویق و تعیین می کرد و در نتیجه افراد گوناگون که استعدادهای مختلفی داشتند هر یک در رشته ای متخصص می شدند مثلاً عده ای متخصص در حدیث، عده ای درفقه، وکسانی نیز درتفسیر و یا کلام ویا ادبیات تخصص می یافتند.
هشام بن سالم گوید: روزی با گروهی از یاران امام صادق در محضر امام نشسته بودیم، مردی شامی اجازه ورود خواست و پس از کسب اجازه وارد مجلس شد، امام فرمود: بنشین، آن شخص پرسید: من آمده ام با تو بحث کنم، شنیده ام شما پاسخگو هستید. امام فرمود: در چه موضوعی؟ شامی گفت: درباره کیفیت قرائت قرآن. امام رو به یکی از شاگردان خود به نام حُمران کرد و فرمود: ای حُمران پاسخ این شخص با توست. مردشامی گفت : می خواهم با تو بحث کنم نه با شاگرد شما. امام فرمود: اگر شاگردم را محکوم کردی آنگاه با من بحث کن. مرد شامی ناچار شد با حُمران وارد بحث درباره قرائت قرآن شود، هر چه شامی پرسید
حمران به طور قاطع و مستدل پاسخ داد و آن شخص متحیر شد و نتوانست مقابله کند. امام فرمود: حُمران را چطور دیدید؟ مرد شامی گفت که حُمران بسیار زبردست است و هر چه پرسیدم به نحو درست و شایسته پاسخ داد، آنگاه آن مرد شامی گفت: می خواهم درباره لغت و ادبیات عرب با شما بحث کنم، امام رو به «ابان بن تغلب» کرد و فرمود با او مناظره کن. «ابان بن تغلب» نیز راه هرگونه گریز را به روی آن شخص بست و او را محکوم کرد. مرد شامی گفت که می خواهم درباره فقه با شما مناظره کنم، امام به زراره فرمود با او مناظره کند. زراره با مرد شامی به بحث پرداخت و به سرعت او را به بن بست کشاند، شامی گفت که می خواهم درباره علم کلام با شما مناظره کنم،
امام به مؤمن الطاق دستور داد با او مناظره کند. طولی نکشید که شامی از مؤمن الطاق هم شکست خورد به همین ترتیب وقتی شامی درخواست مناظره در هر موضوعی را کرد امام به ترتیب شاگردان خود را می فرستاد تا جوابگوی او باشند.
کوشا خاطرنشان کرد: ما باید در زمینه میراثی که امام صادق بر جای نهاده و در قالب روایات و احادیث است، تحقیق کنیم و روایات صحیح را از ضعیف وجعلی تفکیک کنیم و طبق روایات صحیح عمل کنیم.
وی افزود: بسیاری از غالیان، مطالبی را به امامان نسبت داده اند که سراسر دروغ است. جعّالان و وضّاعان به امام باقر و صادق علیهماالسلام دروغ بستند. کتابی است به نام «رجالِ کَشّی» که اصل کتاب از محمد بن عمر کشی است منتها شیخ طوسی آن را تلخیص کرده ونامش را «اختیارمعرفه الرجال» گذاشته است، در این کتاب روایتی آمده که یونس بن عبدالرحمن نزد امام رضا آمد و گفت: من دفتری از احادیث امام باقر و صادق پر کرده ام، اجازه می دهید که آن را بر شما بخوانم، پس از اینکه احادیث را خواند، امام رضا فرمود: اینها از دروغ های ابوالخطاب وشاگردان غالی اوست.
هر حدیثی را نباید قبول کرد، حدیثی که با قرآن همسان نیست و مخالف است را نباید قبول کنیم، حدیثی که قطعاً با علم و عقل صد در صد مخالف است را نباید قبول کنیم. باید به دنبال احادیثی که مطابق با قرآن باشد و ازجهت سند و دلالت صحیح است باشیم.
کوشا گفت: امام صادق طبق نقل شیخ صدوق درکتاب خصال می فرماید: «رَحِمَ اَللَّهُ عَبْداً اِجْتَرَّ مَوَدَّهَ اَلنَّاسِ إِلَى نَفْسِهِ فَحَدَّثَهُمْ بِمَا یَعْرِفُونَ وَ تَرَکَ مَا یُنْکِرُونَ»؛ خدا رحمت کند بنده ای را که از طریق مهرورزی مردم را به سوی خود بکشاند و به اندازه فهم و درکشان با آنان سخن بگوید و آنچه را آنها قبول نکردند و نپذیرفتند رها کند. این است فرهنگ سازی امام صادق علیه السلام که راه نفوذ در دل ها از طریق محبت ومهرورزی است نه از راه زورگویی و تحمیل. آری، راه نفوذ در ملت ها و مردم از طریق دوستی، مهروزی و محبت است و سپس می فرماید: به اندازه فهم و درک افراد با آنها سخن بگویید که اگر پذیرفتند چه بهتر و اگر نپذیرفتند شما وظیفه خود را انجام داده اید.