استاد محمود صلواتی: شرایط دوران امامت امام صادق(ع) بهگونهای بود که ایشان احساس میکرد جامعه به کار فکری و فرهنگی نیاز دارد، لذا با تشکیل کرسی تدریس و تربیت شاگردان، به تئوریزه و نهادینه کردن اصول و مبانی دینی همت گماشت.
حجتالاسلام محمود صلواتی، محقق و پژوهشگر دینی در گفتوگو با ایکنا از اصفهان، درباره شرایط و اقتضائات دوران امام صادق(ع)، اظهار کرد: با شهادت امام حسین(ع)، تحول عظیمی در جامعه اسلامی به وجود آمد و مشخص شد استبداد و اقتداری که به نام دین حاکم شده بود، سر تسلیم در مقابل حقیقت ندارد، لذا مظهر عدالت و انسانیت در صحرای کربلا به شهادت رسید. در دوران امام سجاد(ع)، دینگریزی گستردهای در جامعه به وجود آمد، چون مردم تازه مسلمان شاهد بودند که به نام دین چه فجایعی در حال رخ دادن است، لذا از دین گریزان شدند. مرحوم سیدجعفر شهیدی در خصوص زندگی امام سجاد(ع) مینویسد: آنقدر وضعیت مدینه خراب شده بود که فساد و فحشا رواج داشت و زنان آوازهخوان را از شهرهای دیگر به مدینه که مرکز اسلام محسوب میشد، میآوردند.
وی افزود: امام سجاد(ع) در این شرایط سعی میکرد ارتباط مردم با خدا را حفظ و از طریق دعا، فضایی معنوی در جامعه ایجاد کند تا مردم بهتدریج از فضای سیاستزدهای که حاکمیت آن زمان به نام دین ایجاد کرده بود، فاصله بگیرند. در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شرایطی به وجود آمد که این دو امام بزرگوار احساس کردند جامعه به کار فکری و فرهنگی نیاز دارد و بینش مردم باید عوض شود، لذا کرسی تدریس تشکیل دادند و شاگردانی تربیت کردند که بتوانند بر فرهنگ جامعه تاثیرگذار باشند.
این پژوهشگر دینی بیان کرد: مهمترین شاخصه دوران امام صادق(ع) را میتوان کار فکری و فرهنگی و تئوریزه و نهادینه کردن مبانی دینی در جامعه دانست. بر همین اساس است که مذهب شیعه بهعنوان مذهب جعفری شناخته میشود، به دلیل اینکه بنیان این حرکت فرهنگی در دوران امام صادق(ع) شکل گرفت.
حجتالاسلام صلواتی با بیان اینکه دوران امامت امام صادق(ع) مصادف با انتقال حکومت از بنیامیه به بنیعباس بود، گفت: عباسیان با شعار رضای آل محمد(ص) روی کار آمدند، چون مردم نگاه مثبتی به اهل بیت پیامبر(ص) داشتند و از کسانی که مدعی خلافت رسول الله(ص) بودند، دوری میجستند. در شرایطی که پایههای قدرت بنیعباس هنوز مستحکم نشده بود، فضا و فرصتی فراهم شد که امام صادق(ع) به مسائل فکری جامعه بپردازد، لذا کرسی تدریس تشکیل داد و شاگردانی از اقوام مختلف تربیت کرد. شاگردان امام صادق(ع) جزواتی از خود به یادگار گذاشتند که بهعنوان اصول چهارصدگانه شناخته میشود و این جزوات به مبنایی برای کتابهای جوامع حدیثی مثل کافی و وافی و من لا یحضره الفقیه تبدیل شد.
وی تصریح کرد: امام صادق(ع) رویکردی گشوده نسبت به گروههای مختلف داشت، چون کارهای فکری و فرهنگی با جمود و تنگنظری پیش نمیرود و باید گفتوگو و مباحثه و نقد انجام شود و چه بسا این نقد و مباحثه به تقویت آرا و افکار مورد بحث نیز کمک کند. در آن زمان، افرادی بهعنوان زندیق در جامعه حضور داشتند که شبهات خود راجع به مسائل مختلف را بیان میکردند و امام نیز به شبهات آنها پاسخ میداد و همین باعث رشد علم و شکوفایی استعدادها و مشارکت فرقههای مختلف در مباحث علمی میشد. امام صادق(ع) پیروان همه فرقهها را میپذیرفت و هیچگاه به دنبال این نبود که نظر خود را به آنها تحمیل کند، حتی ابوحنیفه که رهبر یکی از فرقههای اهل سنت محسوب میشود، شاگرد ایشان بود. امام نیز بر اساس باورها و اعتقادات مورد قبول خود افراد با آنها به گفتوگو و مباحثه مینشست.