محمدعلی ایازی
بررسی آیات٬ روایات و احکام معارض با احترام به عقاید دیگر ادیان (4)
پرسش: بالوجدان هر انسانی در می یابد که عقیده هر شخصی برای معتقد به آن ارزشمند و توهین و دشنام به آن عقیده را غیر قابل پذیرش و شخص اهانت کننده را هرچند که بر مدار حق و عدالت هم باشند، محکوم می نمایند و اهانت کننده را فاقد منطق و استدلال تصور می کنند. پس از حصول حکم عقل ما با نمونه های در آیات و روایات اسلامی مواجه می شویم که در نگاه نخستین با این حکم در تعارض می باشد.
حضرت امیر المومنین در نهج البلاغه خطبه 197 می فرماید: «انِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ، وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ، وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ، کانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ، وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ، وَ قُلْتُمْ مَکَانَ سَبِّکُمْ إِیَّاهُمْ....».
من دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشید; ولى اگر اعمال زشتشان را شرح دهید و احوال آنها را بیان کنید، به گفتار صحیح نزدیک تر و براى اتمام حجّت رساتر است. شما باید به جاى دشنام چنین مى گفتید: پروردگارا خون ما و آنها را حفظ کن (و آتش جنگ را خاموش فرما) میان ما و آنها را اصلاح کن و آنان را از گمراهیشان هدایت نما تا کسانى که جاهلند حق را بشناسند و آنها که گمراهند و بر دشمنى با حق اصرار مى ورزند از آن دست بردارند و (به راه راست) باز گردند.
آنچه در این کلام آمده، دستور مهم اخلاقى و اجتماعى است که مى تواند آثار زیادى داشته باشد و آن نهى از بدگویى به دشمن و سبّ و لعن اوست که ممکن است آتش خشم او را برافروزد و کینه ها را عمیق تر سازد. اما نکته ای که حائز اهمیت است متن روایت است:
1- جمله «أَکْرَهُ لَکُمْ» صراحت در کراهت دارد،، نه حرمت.
2- سباب نباشید که بر وزن فعال، یعنی زیاد دشنام دهنده نباشید، یعنی اگر کم فحش بدهید، شاید اشکالی هم نداشته باشد. هم چنانکه برخی از علما شیعه به این نکته اشاره کرده اند.
این نکته قابل توجّه است که اصحاب معاویه، هر چند جزء منافقان و ظالمان و مفسدان فى الارض بودند، باز امام(علیه السلام) اصحاب خود را از سبّ آنها در ایّام جنگ صفّین نهى فرمود، زیرا در آنجا شرایط خاصّى بود که ممکن بود سبّ آنها آتش جنگ را شعله ورتر سازد.
پاسخ استاد ایازی
این جمله: «انِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ» که نهی از فحاشی است، از افتخارات معارف اهل بیت است. و «أَکْرَهُ» یعنی بَدَم می آید. متنفرم، که به معنای فقهی آن نیست، به معنای اخلاقی آن است. مانند این که چقدر زشت است. وانگهی در بسیاری از روایات فقهی تعبیر به کراهت آمده و از آن تعبیر به حرمت شده است، مثل: «وَ لَكِنْ أَكْرَهُ أَنْ تَلْبَسَ مَا يَشْهَرُكَ بِهِ النَّاسُ» که فقها لباس شهرت را حرام دانسته اند، یا در صورتی که استلام حجر موجب اذیت شود: «اسْتَلَمَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ مَا أَرَاكَ اسْتَلَمْتَهُ قَالَ أَكْرَهُ أَنْ أُوذِيَ ضَعِيفاً أَوْ أَتَأَذَّى». یا در ریختن آبجو در غذا «أَكْرَهُ أَنْ آكُلَهُ إِذَا قَطَرَ فِي شَيْءٍ مِنْ طَعَامِي».
اما استعمال صیغه مبالغه در کلام مفهوم مخالف ندارد، و به این معنا نیست که فحش کم اشکالی ندارد. مثلا در قرآن آمده: ْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ (آل عمران: 182، انفال: 51، حج: 10، فصلت: 46)معنای آن این نیست که خدا زیاد ظلم نمی کند، ولی کم ظلم می کند. این مسئله در روایات بسیاری در مذمت سب در کنار حقد، حسد و دروغ آمده که به معنای مبالغی آن نیست، مثلا اگر از کذاب مذمت شده معنایش این نیست که کم دروغ گفتن اشکالی ندارد. به عنوان نمونه به چند روایت اشاره می شود که با صیغه مبالغه این کلمه استعمال شده و مطلق سب مراد بوده است: «لَا حَقُودٌ وَ لَا حَسُودٌ وَ لَا وَثَّابٌ وَ لَا سَبَّابٌ وَ لَا عَيَّابٌ وَ لَا مُغْتَابٌ يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ». «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سِبَابُ الْمُؤْمِنِ كَالْمُشْرِفِ عَلَى الْهَلَكَةِ. يَا أَبَا ذَرٍّ، سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ، وَ قِتَالُهُ كُفْرٌ، وَ أَكْلُ لَحْمِهِ مِنْ مَعَاصِي اللَّهِ».
بنابراین، سب حرام است، مؤمن باشد و یا مسلمان و یا غیر مسلمان. فحاشی و دشنام دادن در فرهنگ دینی ممنوع است. افشاکردن ستمگران جز دشنام دادن است و از آیات قرآن و این روایات استفاده می شود که در این جهت فرقی ندارد.
بنا بر این «أکره» بهمعنی انزجار و تنفر حضرت از دشنام دادن می باشد. همچنین صیغه مبالغه «سباب» مفهوم مخالف ندارد و سب چه نسبت به مسلمان و چه نسبت به غیر مسلمان در فرهنگ دینی ممنوع می باشد.