سید محمدعلی ایازی
بررسی آیات، روایات و احکام معارض با احترام به عقاید دیگر ادیان (2)
پرسش: دومین آیه در سوره مبارکه انعام آیه 108 چنین آمده است: « لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم». شما مؤمنان به آنان كه غير خدا را مىخوانند دشنام مدهيد تا مبادا آنها از روى دشمنى و نادانى خدا را دشنام گويند. در این آیه علت حرمت دشنام به معتقدات مشرکین را مقابله به مثل مشرکین نسبت به خداوند جل و علا ذکر شده است، یعنی با ارتفاع علت، سب کردن اعتقادات مشرکین اشکالی ندارد.
پاسخ:
در این آیه که خطاب به مسلمین است و نه پیامبر- که شأن او اجل از ناسزا گفتن است- دلالت صریح بر ممنوعیت دشنام دادن رسیده، حتی به مشرکین و غیر خداپرستان. سخن در نگرانی از مقابله به مثل نیست. سخن از ضرورت ادب مسلمانان است و جمله: «فیسبواالله عدوا بغیر علم»، علت نیست، بلکه غایت حکم است. زیرا سَبّ، از ماده سَبَبَ است. شخصى كه بدگويى مىكند، سبب بدگويى ديگران میشود. در نفس این ماده چنین اقتضایی نهفته است؛ لذا از این جمله استفاده نمیشود که اگر آنان ناسزا نگفتند، شما میتوانید ناسزا بگویید. جمله شرطیه نیست که اگر ترسیدید که دشنام دهند، شما فحش ندهید. تا مفهوم مخالف نتیجه گیری شود که اگر نترسیدید میتوانید دشنام دهید. «فا» بر سر مضارع در قرآن جزای قطعی نیست، مثل فیستحیی در آیه: «فاذا طعمتم فانتشروا ولا مستانسین لحدیث ان ذلکم کان یؤذی النبی فیستحیی منکم». (الأحزاب: 53) که به این معنا نیست که اگر پیامبر حیا نکرد در آن صورت میتوانند پس از طعام هرچه میخواهند بنشینند. نمونه دیگر آیه: «و لا تکرهوا فتیاتکم علی البغاء ان اردن تحصنا». (نور: 33) که میگوید: و كنيزان خود را- در صورتى كه تمايل به پاکدامنی دارند- براى اينكه متاع زندگى دنيا را بجوييد، به زنا وادار مكنيد. معنایش این نیست که در صورتی که تمایل به پاکدامنی ندارند، می توانید مجبور به زنا کنید!
قرطبي از برخی مفسران نقل کرده: که این حكم سب به هر حال باقی است، اما چون ممکن است که عدهای سبّ اسلام و یا پیامبر و یا خدا را بکند، این حکم آمده است: فمتى كان الكافر في منعة و خيف أنّه إن سبّ المسلمون أصنامه أو أمور شريعته، أن يسبّ هو الإسلام أو النّبيء- عليه الصّلاة و السّلام- أو اللّه عزّ و جلّ لم يحلّ للمسلم أن يسبّ صلبانهم و لا كنائسهم، زیرا چنین کاری به منزله تحریک بر معصيت، و زيادت بر كفر است. اما نگفته که حال اگر خوف از سب نباشد، باز جایز است، در صورتی که استدلال بر منع سبّ بر بی اثر بودن آن در هر صورت است، چون فحش دادن موجب تحریک احساسات آنان میگردد: أنّ سبّ آلهتهم لمّا كان يحمي غيظهم و يزيد تصلّبهم قد عاد منافيا لمراد اللّه من الدّعوة. فتمحّض هذا السبّ للمفسدة و لم يكن مشوبا بمصلحة. و از قبیل تغيير منكر نیست، در جایی که ترس از ایجاد مفسده شود؛ چون تغيير منكر خود در ذات دارای مصلحت و منجر به مفسده بالعرض است.
از طرف دیگر غایت حکم، حکمتِ حکم است و نه علت و سبب. به این معنا لازم نیست که همیشه موجب تحریک احساسات بشود. از بعضى روايات استفاده مىشود، بستر نزول این آیه، رفتار جمعى از مؤمنان بوده که بر اثر ناراحتى شديد از مسئله بت پرستى، گاهى بتهای مشرکین را به باد ناسزا گرفته و به آنها دشنام مىدادند، قرآن صریحاً رعايت اصول ادب و عفت و نزاكت در بيان را، حتى در برابر خرافى و بدترين اديان را، لازم شمرد. دليل اين موضوع، روشن است، زيرا با دشنام و ناسزا نمىتوان كسى را از مسير غلط باز داشت، بلكه به عكس، تعصب شديد آميخته با جهالت كه در اینگونه افراد، سبب مىشود كه به اصطلاح روى لجاجت افتاده، زبان به بدگويى و توهين نسبت به ساحت قدس پروردگار بگشايند، زيرا هر گروه و ملتى نسبت به عقائد و اعمال خود، تعصب دارد . حتی به تعبیر علامه طباطبایی از ذیل این آیه استفاده میشود که تنها ناسزا گفتن ممنوع نیست، بلکه از عموم تعليلى كه در جمله" کذلک زینا لکل امة عملهمْ" ما اين چنين براى هر جمعيتى عملشان را زينت داديم، آمده، نهى از هر كلام زشتى نسبت به مقدسات دينى استفاده مىشود. بنابراین، آیه در مقام بیان این اصل است که دشنام دادن به حل مشکل نمی انجامد، بلکه به تشدید و تقویت تعصب می انجامد. و در مقام ارتفاع سبب نیست که بگوید چون آنان فحش ندهند، شما میتوانید فحش بدهید.
در نتیجه این آیه میگوید که احساسات خود را نسبت به مخالفان باید كنترل كرد و از هر گونه بد دهنى و ناسزا باید پرهيز کرد. همچنین به بازتاب برخوردها باید توجّه كرد. «لا تسبوا»، «فیسبوا الله» زیرا با فحش و ناسزا، نمىتوان مردم را از مسير غلط باز داشت. و در نهایت ناسزاگويى، عامل بروز دشمنى و كينه و ناسزا شنيدن و ادامه گفتن و شنیدن سخنان زشت است.