Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

درس هایی از نهج البلاغه (قسمت دوم)

درس هایی از نهج البلاغه (قسمت دوم)

محورهای اخلاقی در نامه ۹۶ نهج البلاغه به حارث همدانی
محمدجعفر سعیدیان فر
۷. کاری که عذرخواهی به دنبال داردانجام نده:
از اعمالی که اگر از انجام دهنده اش پرسش شود انکار می کند: وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْكَرَهُ: و یا پوزش می طلبد دوری کن: أَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ:   در این فراز(ع) امام ملاک و معیار کار خوب و بد را بیان کرده اند، فرموده است: هر عمل و کاری که این دو چیز را به دنبال داشته باشد، شایسته است که ترک شود و انجام آن به صلاح نیست:
الف: کاری که اگر انجام بگیرد انسان انجام دهنده حاضر نیست آن را به خودش نسبت دهد.
ب: کاری که اگر عملی شود انسان حاضر است از انجام آن عذرخواهی نماید.
امام می فرماید: در هر اقدامی نخست بیندیش و فکر کن، به پیامدها و عواقب کارها اندیشه کن، اگر دیدی از جمله کارهایی است که آن قدر زشت و نامناسب است که آدم دوست ندارد آن را بعهده بگیرد و یا اگر عهده دار شود ناچار است از آن پوزش بطلبد، از چنین کارهایی اجتناب کن و از آغاز که نیت انجامش را داری ترک کن تا گرفتار آن نشوی.این هشدار امیرالمؤمنین (ع) را اگر جدی بگیریم بسیاری از فضا سازی های منفی و شایعه سازی های اجتماعی رخت بر می بندند، کسانی هستند دست به کارهایی می زنند که اگر آشکار شود و روزنامه ای و یا رسانه ای شود آن را تکذیب می کنند، شایسته است پیش از انجام هر اقدامی جوانب آن را به درستی بررسی کنند تا گرفتار آثار منفی آن نشوند
۸. سه نکته اخلاقی درباره زبان- گفتمان-
آبروی خود را هدف تیرهای سخنان مردم قرار مده : وَ لَا تَجْعَلْ عِرْضَكَ غَرَضاً لِنِبَالِ الْقَوْلِ :  هر چه را مى‏شنوى، در میان مردم بازگو مكن چرا که راست و دروغ مخلوط است وهمین در آلودگى به دروغ کافی است: وَ لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِكُلِّ مَا سَمِعْتَ بِهِ  فَكَفَى بِذَلِكَ كَذِباً: و در برابر آن چه مردم مى‏گویند، موضع رد و انكار مگیر كه همین در گرفتارى به جهل كافى است: وَ لَا تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ كُلَّ مَا حَدَّثُوكَ بِهِ فَكَفَى بِذَلِكَ جَهْلًا      چندنکته در این فراز ازنامه علی (ع) مورد توجه قرار گرفته است الف: زبان ورابطه گفتاری از نظر اخلاق عملی درفرهنگ متون قرآن وروائی ما مورد توجه زیادی واقع شده است و بسیاری از اوقات بر اثر عدم توجه و رعایت نکردن اصول انسانی در روابط اجتماعی، انسان با یک اظهار نظر و با یک گفتار آبرو و حیثیت اجتماعی چند ساله خود را بر باد می دهد و آماج تهمت ها و حمله ها و هجمه ها قرار می دهد: وَ لَا تَجْعَلْ عِرْضَكَ غَرَضاً لِنِبَالِ الْقَوْلِ: بنابراین زمام زبان باید در اختیار انسان باشد، کم بگوید و محکم بگوید و از سست گویی و پرگویی بپرهیزد.و در جای دیگر علی (ع) میفرماید : وَ مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ:(نهج البلا غه قصار349)  آنکه سخن زیاد بگوید لغزش هایش نیز بیشتر است ب:گوش انسان دروازه ای است که دربان ندارد، فیلتر و حاجب و مانعی هم ندارد ممکن است بسیاری از چیزها را آدمی در طول شبانه روز بشنود، راست و دروغ، سست و محکم، حق و باطل، اما مجاز نیست که هر چه شنید آن را به دیگران منتقل کند: وَ لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِكُلِّ مَا سَمِعْتَ: زیرا همین روحیه کافی است که او را در ردیف دروغگویان قرار دهد: فَكَفَى بِذَلِكَ كَذِباً:  و آبرو و اعتبار خود را در معرض آسیب بگذارد ج: نکته سومی که حضرت به آن اشاره فرموده است آن است که: آنچه از دیگران می شنوی تکذیب نکن: وَ لَا تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ كُلَّ مَا حَدَّثُوكَ :که این روش تو را در ردیف جاهلان و نابخردان قرار می دهد: فَكَفَى بِذَلِكَ جَهْلًا :بسیاری از گفته های دیگران که به گوش تو می رسد حق است، راست و درست است با ردکردن وانکار، گفته ها و اقوال دیگران را هدف قرار مده. درباره ی آنها فکر کن، بررسی و جستجو کن، شاید از لابلای آنها به حقایقی دست یابی که در صورت دست یابی به آنها زندگی اجتماعی و حتی فردی تو را دگرگون سازد و نقطه ی عطفی در اراده و عزم تو شود.
۹. عاقبت اندیشی – تدبیر در زندگی اجتماعی-
دراین بخش از نامه امام(ع) خطاب به حارث همدانی می نویسند: غیظ خویش را فرو خور : وَ اكْظِمِ الْغَیظَ :وبه هنگام خشم شكیبا باش: وَ احْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ و در عین حاكمیت و قدرت چشم پوشى كن وآن گاه که حکومت در دست تو است عفو و مدارا کن تا عاقبت از آن تو باشد :وَ تَجَاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدَرَةِ وَ اصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ تَكُنْ لَكَ الْعَاقِبَةُ:در این فراز ازنامه حضرت(ع) به عواملی اشاره شده که در پی ریزی عاقبت آدمی نقش بنیادی و اساسی دارد:فرو بردن خشم، عفو و گذشت و بردباری پایه های شخصیت انسان را تشکیل می دهند، قرآن مجید می فرماید::وَ الْكاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ‏:
زنده یاد مرحوم آیت الله طالقانی درذیل آیه می نویسند:حاكم بر خود و بر انگیزه‏هاى انحرافى خود مى‏گردند و در برابر تعرض به خودشان- نه حق عمومى- كینه و خشم ندارند و چشم مى‏پوشند: وَ الْكاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ‏: اینها صفات و اعمال نمایان متقیان است، گر چه حقیقت تقوا روحى و نفسانى است. در حالت غیظ، كه شدت غضب است، عقل و اراده سلب مى‏شود و چه بسا بیش از استحقاق به خشم آورنده به او ستم مى‏كند و یا دست به جنایت و زبان به سخنان ناروا مى‏گشاید. كظم غیظ، پس از آنست كه انسانى ناملایم و تجاوز به حق و حریم خود درك كند و متأثر شود و به خشم آید، و در همه حال با نیروى عقل و تقوا خود را مهار كند، و این با خونسردى كه بسا بى اعتنایى و تخدیر درك و احساس است جداست، آن از خصلت و قدرت تقوا است، و این چه بسا از رذائل مى‏باشد كظم غیظ نمودار دیگرى از تقواست كه اراده و مهار نفس در هر شرایطى، به دست عقل ایمانى است كه هم به سوى انفاق و تعاون پیش‏مى‏برد و هم از سركشى و تجاوز باز مى‏دارد و چشم پوشى از همگان به دنبال مى‏آورد:وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ‏:- الناس- تعمیم دارد به همگان از افراد مؤمن و غیر مؤمن.گذشت و نادیده گرفتن ناملایماتى است كه از مردم مى‏رسد و همچنین چشم پوشى از چشم دوختن به خلال اخلاقى و رفتار خصوصى مردم و عیب‏جویى است. این عفو كه مرتبه برتر و مقام بالاتر از كظم غیظ است (كظم غیظ به تنهایى چه بسا كینه درونى و عقده دشمنى شود، عفو پاك كردن درون از هر كینه و دشمنى و چشم پوشى از دیگران است.) تا آنجا پیش مى‏رود كه به حقوق خلق و خالق تجاوز نشود، در این مورد جاى امر به معروف و نهى از منكر و اجراى حدود و جهاد است:وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ‏: احسان، نیكى كردن و كار را نیك انجام دادن است. اثر محبت خدا جاذبه‏ایست كه از یك سو به سوى تعالى و به سوى خدا و از سوى دیگر از ضمیر خلق ظاهر مى‏شود و به سوى محبوبشان مى‏كشاند. انفاق و كظم غیظ و عفو از مظاهر تقوا و تقوا براى بیرون بردن از ستم و تجاوز و رساندن به مقام احسان است كه برترین مقام انسانى به شمار مى‏رود و پایه و اصول آن همان انفاق و كظم غیظ و عفو است و هم گسترش مى‏یابد و انواع و مراتب نیكى و خیر را شامل مى‏شود. (پرتوى از قرآن، ج‏5، ص: 335 )ونتیجه این که امام علی(ع) دراین بخش از نامه به حارث همدانی براین معنا تاکید دارند که متقین  کسانی هستند که خشم خود را فرو می برند و از خطای  مردم می گذرند، و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.در گام اول انسان در برابر رخدادها و عوامل خشم آفرین باید قدرت کنترل خویش را داشته باشد. از آن بالاتر این که به کسی که او را به خشم آورده با آرامی و بزرگواری برخورد کند و در گام سوم بردباری و سعه صدر از خود نشان دهد و بالاخره در گام چهارم دولت و قدرت او را سرمست نکند بلکه به او بزرگواری بدهد که از لغزش دیگران چشم پوشی بپیماید عاقبت او تضمین است، چنین انسانی چشم انداز آینده او روشن و درخشان است و روزگار به سودش رو به پیش خواهد رفت.
۱۰. نگرش انسان به نعمتها
از تمامى نعمتهایى كه خدا ارزانیت داشته است به بهترین وجه بهره‏گیر: وَ اسْتَصْلِحْ كُلَّ نِعْمَةٍ أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَلَیكَ : و هرگز هیچ یك از نعمتهاى خداوندى را-  كه در اختیار دارى-  تباه مكن: وَ لَا تُضَیعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عِنْدَكَ: و چنان باش كه آثار نعمتهاى خدا بر تو آشكارا دیده شود :وَ لْیرَ عَلَیكَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَیكَ:دراین فرازدرباره رابطه انسان با پیرامون خودش ونعمت های دراختیار سخن گفته شده وامام(ع) این رابطه را براساس شکر اعلام می کند. وبه این نکته باید توجه داشت که درفرهنگ نهج البلاغه شکر فقط لفظی نیست ودرگفتن واژه – شکر- خلاصه نمی شودودراین نامه درباره باره شکر برسه مسئله تاکید شده است یک:رابطه با نعمت ها باید استفاده بهینه واصلاحی باشد که سبب زیاد شدن نعمت ها ورشد ونمو آنهااست نه تخریبی که باعث کم شدن وفساد آن می شود که خداوند درقرآن می فرماید :وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ: (ابراهیم(14)آیه:7) زیاد شدن ورشد ونمو نعمت ها باشکر به پیشگاه خداوندبخشنده نعمت هااست وشکر قرار دادن استفاده از نعمت ها وتنظیم رابطه بهره برداری ازنعمت ها به گونه ای شایسته بدون اسراف وتبذیر است استفاده بهینه از نعمتها و تباه نساختن آنها نشانه خداباوری و خردمندی است باید بدانیم که در هر نعمتی عوامل فراوانی در عالم هستی دست به دست هم می دهند تا آن را به دست ما بسپارند، شایسته نیست که آن را به آسانی تباه سازیم و ضایع کنیم دو:نعمت های خدارا نباید ضایع کرد وضایع شدنش به شکر نکردن است وشکر نکردن به معنای اسراف وتبذیر وقرارندادن استفاده از نعمت در جایگاه خودش وبی توجهی به حفاظت ازمحیط زیست، آلوده کردن وتخریب آن است که سبب زوال نعمت ها می گردد.سه: این که آثار داشتن نعمت ها برانسان ظاهر شود درقرآن آمده :وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ َحَدِّثْ‏:ً(ضحی (93)آیه:11) اظهار نعمت ها ی خداوند  به این است که جلوه های آن بردیگران به صورت عملی آشکار شود وبه بندگان آفریده خداوند نفع برساند وکسی خداوند نعمت مال به اوداده وبخل بورزد وبه دیگران نفعی نرساند وتظاهر به فقر بکند نعمت های خداوند را اظهارنکرده وهمچنین کسی را که خداوند به اونعمت قدرت عطا کرده است اظهار قدرت به این است آن را درخدمت مردم ودرجهت رفع گرفتاری های آنان بکار گیرد واگرچنین نکرد نعمت های پروردگاررا را اظهار نکرده وآن در معرض زوال ونابودی قرار داده است(شرح‏نهج‏البلاغة(السیدعباس‏الموسوی)، ج 5     صفحه‏ى 172)وسپس امام(ع) می نویسند: بدان كه برترین مؤمنان كسى است كه در تقدیم جان و مال و خاندان خویش امتیاز بیشترى بیابد: وَ اعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِینَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَةً مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ‏وَ مَالِهِ: چه، بى‏گمان ارزشهایى كه تو تقدیم مى‏دارى و پیش مى‏فرستى، اندوخته‏اى ویژه‏ى تو باشد: فَإِنَّكَ مَا تُقَدِّمْ مِنْ خَیرٍ یبْقَ لَكَ ذُخْرُهُ: و آن چه به جا مى‏نهى، از آن دیگران است : وَ مَا تُؤَخِّرْهُ یكُنْ لِغَیرِكَ خَیرُهُ:ودربخش دیگر همین نامه حضرت می فرمایند:بیشتر در زندگى كسانى بنگر كه بر آنان امتیاز دارى، كه این از ابواب شكر است: وَ أَكْثِرْ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَیهِ  فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَبْوَابِ الشُّكْرِ: به افراد پایین دست نگاه کنیم و نه بالا دست تا روحیه شکرگزاری در ما ایجاد شود و تداوم یابد.بسیارند از کسانی که غرق در نعمت فرزندی صالح، همسر شایسته، منزل وسیع، آبرومندی اجتماعی و مانند آن هستند اما همواره آه و ناله و ناسپاسی آنها به گوش می رسد، ریشه آن این است که خود را با انسانهای بالاتر و جلوتر از خود در امورمادی و دنیایی مقایسه کنند و احساس کمبود می کنند، رهنمود علی (ع) آن است که خود را با پایین دستها سنجش کن تا درهای شکر برایت گشوده شود.
۱۱. از دوستى با سبك مغزان هرزاندیش و بدكاران و بدنامان بپرهیز:
از یارانی که در فکر و نظر ضعیفند و عمل آنها ناشایسته است بر حذر باش، زیرا مقیاس سنجش شخصیت هر کس را یارانش تشکیل می دهند. :وَ احْذَرْ صَحَابَةَ مَنْ یفِیلُ رَأْیهُ  وَ ینْكَرُ عَمَلُهُ فَإِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ: مردم در جامعه انسان را از دو طریق شناسایی می کنند: یکی گفتار و رفتار فردی و موضع گیری های اجتماعی و دیگر از نشست و برخاست با دیگران ، مصاحبت و همنشینی معیار خوبی برای نمره دادن مثبت و منفی به انسانهاست.در ادامه این دستورنامه اخلاقی حضرت(ع) شفاف تر به این مسأله اشاره کرده اند: از همنشینی با فاسقان بپرهیز که شر به شر می پیوندد.: وَ إِیاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ  فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَقٌ:نسیم با آن لطافتی که دارد هنگامی که از روی مزبله عبور می کند بوی بد می گیرد و آزار دهنده می شود، مراقب باش روح لطیف خود را که با رنگ عبودیت و عطر بندگی خو گرفته گرفتار بوی بد گناه نکنی و دوستان ناباب فضای جان و روح تو را آلوده نسازند که اگر روحت رنگ گناه گرفت و گفتارت نیز به فسق و فجور آلوده خواهد شد.
۱۲. در شهرهاى بزرگ مسكن گزین:
در شهرهای بزرگ سکونت کن: وَ اسْكُنِ الْأَمْصَارَ الْعِظَامَ: زیرا مرکز اجتماع مسلمانان است: فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ : و ازسکونت در محلهاى فراموش شده و بریده از خلق جاهایی که مردم آن از یاد خدا غافلند و به یکدیگر ستم روا می دارند و بر اطاعت از خدا به یکدیگر کمک نمی کنند، بپرهیز: وَ احْذَرْ مَنَازِلَ الْغَفْلَةِ وَ الْجَفَاءِ  وَ قِلَّةَ الْأَعْوَانِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ:در شهرهای بزرگ براثر تکثر اقوام تلاقی فرهنگ ها صورت می گیرد ودیدگاه توسعه ای بوجود می آیدوانسانها بیشتر حالت شهروندی پیدا می کنند که باهمبستگی با همدیگر قانون مدار ی به صورت فرهنگ نهادنیه می کنند وهمه باهمکاری باهمد یگر سبب رشد وتوسعه می گردند بعکس محیط های کوچک که تعصب ها ووابستگی به آداب ورسوم گا ها غیر سازنده ودخالت کردن در احوال شخصیه همدیگر ظرفیت توسعه وپیشرفت کم می شود ولذا درفرهنگ قرآنی وروائی ما مسئله هجرت برای آزادی در پرستش خداوند ورهائی از استضعاف مطرح گردیده است. 
۱۳. دوری ازجایگاه حضور شیطان
رای و فکر خود را، به چیزی که به کارت می آید منحصر نما  :وَ اقْصُرْ رَأْیكَ عَلَى مَا یعْنِیكَ : زنهار از نشستن در محلهایی از بازار که - افراد بیکاره و فاسد -  در آنها می نشینند که به راستی آن مکانها جای حضور شیطان و عرضه شدن فتنه و فساد است : وَ إِیاكَ وَ مَقَاعِدَ الْأَسْوَاقِ  فَإِنَّهَا مَحَاضِرُ الشَّیطَانِ وَ مَعَارِیضُ الْفِتَنِ: گرچه شیطان مانند خون در تن انسان جاری است و همه جا انسان را رصد می کند و کمین کرده تا زمینه های لغزش او را فراهم آورد اما در برخی زمان ها و مکان ها حضور پر رنگ تر و جدی تر دارد، از جمله آن مکان ها، اماکن عمومی مانند بازار است که زمینه گناه و انجام حرام بیشتر است از این رو پیامبر اکرم (ص) فرمود  شیطان ها صبحگاهان با پرچم های خود به بازار می روند و با هر که زودتر به بازار رود داخل می شوند و با هر که دیرتر درآید، بیرون می آیند. :ان الشیاطین تغدوا برایاتها الا الأسواق فیدخلون مع اول داخل و یخرجون مع آخر خارج)   ۱۹. نهج الفصاحه، شماره ۶۳۸)بنابراین زمینه شیطنت شیطان ها در بازار فراهم تر است، چه انسان هایی با هزاران دوز و کلک مردم را می فریبند و شیطان گونه با سوگند و قسم های پی در پی و با شیوه های ویژه ای که دارند، باغش درمعامله اجناس را به قیمت بالا به مشتریان ناآگاه می فروشند و نام آن را هم زرنگی و کیاست می گذارند.البته روشن است که امام (ع) درمقام آسیب شناسی این مسئله رامطرح می کنند وبه افرادبیکاره ای که درگذرگاه های بازار پاتوق می کنند  توجه دارند وگرنه اصل بازار وتجارت باقواعد وقانون شرع وهنجارهای شرعی عرفی ازضروریات زندگی انسانهااست ودر فرهنگ اسلامی ما مورد توجه وامضا واقع گردیده است.
Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم