رضا احمدی (پژوهشگر)
اشاره
قرآن مجيد از ناحيه الله تعالي برپيامبر اسلام(ص) نازل شد. هدف از نزول، هدايت انسان است. قرآن از روزهاي اول نزول، مورد توجه مسلمانان قرار داشت. توجه به درک و فهم بيشتر محتواي قرآن دغدغه بسياري از تازه ايمان آورندگان بود. آنهايي که در حضور حضرت رسول(ص) بودند، اگر در فهم و محتواي قرآن با سوالي يا ابهامي روبرو مى شدند به حضرت مراجعه مى کردند. در پي آن، نسلي در محضر رسول خدا(ص) تربيت شد که توان فهم محتواي پيام قرآن را داشتند، شاخص ترين آنها حضرت علي (ع) بود. پس از رحلت رسول خدا تلاش براي فهم محتواي قرآن ادامه يافت. گروهي از مسلمانان که براي فهم و درک پيام قرآن تلاش مى کردند، مفسر قران ناميده شدند. مفسران اوليه براي فهم پيام وحي از روايات پيامبر اسلام بهره مي گرفتند. اهل بيت نيز به تربيت نسلي از مفسران پرداختند که مفسران سده اول تا سوم را تشکيل مي دهند. علم تفسير دوره هاي مختلفي را طي کرد. اين علم تحت تاثير علوم عصر خود توانست روند تکاملي پيدا کند؛ بدين خاطر تفسير به روش هاي مختلف روايي، قرآن به قرآن ، اجتهادي، عرفاني و عصري جلوه کرد. در ذيل گزارشي از سير تحول تفسير آمده است.
سير تحول در تفسير قرآن
آنچه امروز تحت عنوان تفسير قرآن پيشرو داريم، محصول چهارده قرن تلاش بي وقفه عالمان قرآن شناس است. تفسير در لغت از« فسر» به معناي روشن کردن ، پرده برداشتن و کشف کردن است.(التحقيق في کلمات القرآن،ج9،ص86. ) بنابر اين، تفسير در اصطلاح، علمي است که مفاهيم و معاني آيات قرآن را روشن مى کند: «هو علم يفهم به کتاب الله تعالي المنزل علي نبيه.» (البرهان في علوم القرآن،ج1، ص 13.) بين ترجمه و تفسير تفاوت وجود دارد. در ترجمه هدف، رسيدن به معاني ظاهر الفاظ است. مترجم الفاظ را از زباني به زبان ديگر بر مي گرداند. در حالي که هدف تفسير رسيدن به معاني پنهان در کلام است. علم تفسير رسالت کشف معاني پنهان قرآن را عهده دار است. هدف از تفسير رسيدن به مقاصد نزول آن مي باشد.
روش هاي تفسيري
مقصود از روش تفسير، مسير يا فرآيندي است که براي تحصيل يک معرفت طي مي شود و مقصود از آن در دانش و معرفت تفسير ، فرآيندي است که مفسر آن را در فهم آيات دنبال مى کند و اختلاف در آن سبب تفاوت در فهم آيات مى شود. (روش هاي تفسير قرآن، ص12.) روش هاي تفسير به ما کمک مى کنند تا مراد آيات به خوبي نمايان گردد. قدما به دو روش نقلي و عقلي در تفسير اشاره مى کنند. در عصرما تقسيم بندي ديگري نيز صورت گرفته است.
ا- روش روايي
تفسير قرآن با استناد به روايات و سنت معصومين(ع) است. اين روش اولين شيوه تفسير قرآن بود. روش روايي از سده اول تا چهارم روش غالب تفسيري بود.
2- روش قرآن به قرآن
در اين شيوه، تفسير قرآن به قرآن است. که در آن هر آيه اي به کمک و استناد آيات ديگر آن سوره تفسير مي گردد. تفسير الميزان مهم ترين نمونه کامل آن مى باشد.
3- روش عقلي - اجتهادي
تفسير آيات قرآن با کمک عقل است و مراد الهي با استدلال و برهان معلوم مي گردد. زيرا عقل نيز مهم ترين مستندات تفسير شمرده شده است.
4- روش باطني(عرفاني)
در اين روش، با کمک و استناد شهود و اشارات و رمز است. در اين روش مستند اصلي ، فهم معاني آيات، کشف و شهود باطني مى باشد. (روش هاي تفسير قرآن، ص14.)
5- تفسيرعصري
تفسيري که در آن، چهره اي نو متناسب با نيازهاي روز از قرآن نمايانده شود و حقيقتي جديد از پيام قرآن عرضه شود.( التفسيرو المفسرون في ثوبه الغشيب، ج2،ص440.)
در اين روش از علوم مختلف روز بهره گيري مي شود تا معاني پنهان وحي را آشکار گردد.
تمدن و تفسير
رابطه بين رشد تفسير و پيشرفت هاي تمدني امري بديهي است . هرچه تمدن اسلامي گسترش يافت، تفسير قرآن هم از عمق و رشد بيشتري برخوردار شد. سده اول هجري که هنوز تمدن اسلامي شکل نگرفته بود، علم تفسير هم مراحل اوليه خود را طي مي کرد . پس از فتوحات و آشنايي مسلمانان با ديگر تمدن ها، علوم مختلف در بين مسلمانان گسترش يافت و تفسير قران هم به روش اجتهادي و عقلي مرسوم شد. قرن چهارم، عصر شکوفاي تمدن است. پس از اين دوره، تعداد تفسير هاي قرآن رو به فزوني گذاشت. در قرن پنجم و ششم، تفاسير جامع بوجود آمد. تبيان شيخ طوسي، اولين تفسير کامل قرآن بين اهل سنت و شيعه است. نخستين تفسير کامل از قرآن کريم است که مباحث تفسيري را به صورت دقيق ، علمي و اجتهادي همراه با تحليل و نقد و بررسي در قرن پنجم در ده جلد گردآورده است.( آشنايي با تاريخ تفسير و مفسران، ص221.)
به موزات رشد علمي و تمدني، علم تفسير هم از دستاورد هاي آن جهت رشد خود بهره مى گرفت. در قرن چهارم، اولين ترجمه تفسيري، در اختيار فارسي زبان ها قرار گرفت. در قرن چهارم زمان منصور بن نوح ساماني به وسيله وزير عرب نژادش، معروف به بلعمي، تفسير طبري به فارسي ترجمه شد .(خدمات متقابل اسلام و ايران، ص462.)
رشد علم تفسيرکه از قرن چهارم آغاز شده بود تا قرن ششم ادامه يافت. با هجوم مغول در 616ق همان گونه که تمدن اسلامي دچار انحطاط گرديد، علم تفسير هم در قرن هفتم دچار رکود شد.
در عصر جديد که علوم در جوامع اسلامي رشد کرد، شاهد رونق دوباره تفسير هستيم . سده چهارده عصر شکوفايي علوم تفسير است.
تطور و تحول تفسير در سده هاي مختلف
سده اول: پيدايش و تاسيس
پس از رحلت پيامبر اسلام (ص) و منع کتابت حديث در عصر خليفه دوم، کتابت تفسير قرآن دچار مشکل شد. پيروان امام علي (ع) از همان آغاز، با نقل، تاليف و تدوين مطالب تفسيري توسط امام علي (ع) و شاگردان آن حضرت شکل گرفته و آنان منتظر رفع ممنوعيت کتابت توسط خلفا نشده اند. شاگراني چون ابن عباس(68م )، ابن مسعود (34م) ، جابربن عبدالله انصاري( 74م) ابي بن کعب (20م) و.... به تفسير پرداختند. امام علي (ع) نخستين مفسر پس از پيامبر اسلام بود.
سده دوم : جدايي تفسير از علم حديث
تفسير در آغاز، در قالب حديث بيان مى شد. پس از برداشته شدن منع کتابت حديث ، تفسير، پاي در راه ديگري گذاشت. آرام آرام راه خود را از ديگر علوم جدا کرد و دانش مستقل از حديث را بنا نهاد. ائمه(ع) و شاگردان ائمه در اين دوره به تدوين و تاليف تفسير دست زدند.
سده سوم : دوره تدوين
گرچه از اين دوره اثر زيادي بر جا نمانده است اما چونکه اهل بيت پيامبر به ويژ امام باقر (ع) و امام صادق(ع) شاگرداني بسيار تربيت کردند، ياران اين دو امام و شاگردان آنها در همين زمينه دست به تدوين کتابهاي مستقل و ممتازي زدند.
سده چهارم : تثبيت گرايش اثري (روايي)
قرن چهارم، قرن شکوفايي دانش مسلمين است. در اين قرن، انديشه ها در حوزه فرهنگ اسلامي رشد شايسته اي مي يابد و در ابعاد مختلف آثارگوناگوني نگاشته مي شود. در اين دوره، درگيري هاي اجتماعي فروکش کرده و علوم مختلف در بين مسلمانان متداول شده است، کاغذ در جهان اسلام توليد مي شد و کتابخانه هاي بزرگ سر برآوردند. دراين سده شيعيان از موقعيت ويژه اي برخوردار شدند و تفسير به روش اثري تثبيت شده و تفسير طبري و عياشي در اين سده تدوين گرديد.
سده پنجم: عصر شکوفايي و بالندگي
پس از دوره آشنايي و ترجمه علوم، عصر نوآوري تمدن اسلامي آغاز گرديد و علوم عقلي وارد تمدن اسلامي شد. در اين دوره، آزادي و تبادل انديشه و امکان عرضه افکار مذاهب مختلف فراهم آمده بود. گرايش عقلي علماي بزرگي چون شريف رضي، سيد مرتضي ، شيخ مفيد و شيخ طوسي عصر جديدي را رقم زد. در اين عصر برخلاف سده هاي پيشين، دانش تفسير بر پايه روش اجتهادي و عقلي به صورت شفاهي بنا گرديد و از حالت نقل حديث و متعابعت از روش اثري، خارج شد. در اين دوره، مهم ترين تفسير و اولين تفسير کامل جامع و اجتهادي «التبيان في التفسير» اثر شيخ طوسي ( 460ق ) تدوين گرديد.
سده ششم : بالندگي روش اجتهادي
پس از پايان قرن پنجم و تثبيت روش اجتهادي، بالندگي در اين روش تفسير آغاز گرديد. بدون شک عنصر اجتهاد و بهره گيري از عقل در تاريخ تفسير، معلول علل و عواملي است. تفسير جامع، مجمع البيان اثر فضل بن حسن طبرسي (548ق) در ده جلد تدوين گرديد.
سده هفتم: افول تفسير
حمله مغول در آغاز اين قرن، يکي از سهمگين ترين حوادثي است که هيچ گاه ضايعات و صدمات آن فراموش شدني نيست. پس از شکوفايي قرن چهار تا ششم، با حمله مغول همه دستاوردهاي تمدني مسلمانان نابود شد و به موازات افول تمدن اسلامي، علم تفسير هم دچار افول گرديد.
سده هشتم: انحطاط فرهنگي
حضور مغول در شرق اسلامي، رشد و بالندگي جهان اسلام را متوقف کرد و با حمله تيمور لنگ روند انهدم کامل کرد. شروع نزاع ها، جنگ هاي تعصب آميز مذهبي بين شيعيان، شافعيان، حنفييان، شهرها را ويران و انحطاط فرهنگي را کامل تر کرد و دراين فضا علوم دچار رکود گرديد و ظاهرگرايي و تصوّف فرهنگ غالب بود و عقل دچار انسداد شد.
سده نهم : تفاسير عرفاني
پس از هجوم مغولان ، ايلخانان و تيمورگورکان، اوضاع فرهنگي، اجتماعي و سياسي شرق اسلامي بحراني شد. اين وضعيت تاثير فوق العاده اي در حرکت هاي علمي و فرهنگي جامعه مى گذاشت و انسدادي در رشد علم و دانش بوجود مي آورد. در اين فضاي فکري و فرهنگي جريان تصوف رونق فراوان يافت. خانقاه ها به کانون تجمع مردم تبديل شد. شيوخ تصوف به مرجعيت علمي و تربيتي جامعه تبديل شدند. آموزه هاي خانقاه بدور از عقل گرايي بود و همه را به پيروي از خليفه و مرشد دعوت مي کرد. در دوره استيلاي افکار متصوفانه ، شيوخ تصوف به نوشتن تفسير مبادرت کردند و در اين دوره چند تفسير عرفاني منتشر شد. تفسير شاه نعمت الله ولي کرماني (731-834ه) و المحيط الاعظم سيد حيدرآملي (م749) از علماي شيعه در اين برهه از زمان نوشته شد. در نتيجه، تفسيرهاي عرفاني جو غالب اين سده شد و تفاسير عقلي و اجتهادي به محاق فرورفت!
سده دهم : حرکت دوباره
به قدرت رسيدن خاندان صفويه، محصول عصر تصوف بود. حاکميت خاندان شيعه صفويه در ايران زمينه سازحمايت از علما شيعه شد. به موازات روي کار آمدن صفويه و اجراي شريعت ، شاهد درخشش آثار تفسيري - فقهي در بين شعييان هستيم. گرچه ساختار فقه پژوهي قرآن در تشيع برخلاف اهل سنت به شکل موضوعي است، اما عموم عناوين اين دسته از تفاسير با آيات الاحکام و احکام القرآن است. دسته اي از اين آثار، چون زبدة البيان اردبيلي و معدن العرفان ابراهيم بن حسن دراق (م 968) مربوط به سده دهم است. از تحولات مهم ديگر اين سده، انتشار تفاسيري به زبان فارسي براي استفاده عموم مي باشد. تفسيرهايي چون جواهرالتفسير، منهج الصادقين، تفسيرشاهي و... در اين دوره تدوين شد. ويژگي مهم تفسيرها در اين دوره، روايي بودن آنهاست .
پس ا ز رکود سده هفتم تا نهم، سده دهم، عصر، جان گرفتن دوباره علوم اسلامي بود. حرکت دوباره تفسير نقطه شروع ديگر بود.
سده يازدهم : پاياني بررکود
حاکميت دولت صفوي بر ايران، موجب مهاجرت علماي شيعه از سراسر جهان به ايران شد. حمايت هاي حکومت، موجب گسترش و رشد علوم اسلامي گرديد و علم تفسير نيزمورد توجه قرار گرفت.تنش هاي بين فقها و صوفيان در اين سده، واکنش هاي اجتماعي پديد آورد. اين نزاع ها زمينه ساز گرايش به ظاهر و نص گرايي در برابر عارفان و فيلسوفان شيعه فراهم آمد. در ميان گرايش ظاهري اين سده، شاهد تفسيرالقرآن الکريم از ملاصدراي شيرازي هستيم که تفسيري عقلاني از قرآن است. از خصوصيات اين دوره اين است که، تعليقه نويسي در اين دوره مرسوم مي شود.
سده دوازدهم : گرايش به روش اثري
رواج مسـلک ظـاهـري و اخباري گري در بين علماي شيعه از سده دهم به بعد، موجب غلبه اين گرايش در سده دوازدهم شد و همه علوم به اين گرايش سوق يافت. اين مسلک، ظاهر قرآن را حجت نمي دانست و استناد به آيات قرآن را تنها در سايه روايات اهل بيت(ع) تجويز مي کرد و معتقد بود قرآن تنها به پيامبر و اهل بيت او نازل شده و ديگران نمي توانند آن را بفهمند، مگر اينکه از اهل بيت، تفسيري درباره آيه رسيده باشد. تفسير اثري شکل غالب تفسيري در اين سده است. اين نوع از تفسير در حقيقت، بازگشت به تفسيرهاي سده اول بود. دو اثر مهم که تفاسير اين اين سده را نمايندگي مي کنند، عبارتند از تفسير برهان، نوشته سيد هاشم بحراني (م1107) و نورالثقلين اثر عبدعلي بن جمعه عروسي هويزي (م 1112ه).
سده سيزدهم : احياي دوباره روش اجتهادي
استيلاي اخباري گري و بي اعتنايي به اجتهاد، حوزه هاي علوم ديني را به رکود کشاند. ظهور وحيد بهبهاني (م 1205) و فعاليت وي، موجب درهم پيچيده شدن جريان اخباري گري شد. بازگشت دوباره به اجتهاد و عقل، دريچه نوي بود که بر علوم اسلامي و تفسير گشوده شد. مدرسه اجتهاد و فلسفه که در سده هاي پيشين متروک مانده بود، رونقي دوباره گرفت. تفسير عبدالله شبّر(م1224) ،الجوهرالثمن في تفسير الکتاب المبين و الوجير، اين سده را نمايندگي مى کند.
سده چهاردهم: بازگشت به قرآن و اوج شکوفايي
سيد جمال الدين اسدآبادي و ديگر مصلحان مسلمان، بر اين باور بودند که براي جبران عقب ماندگي مسلمين، راهي جز بازگشت به کتابي که تنها سند وحيّاني و مقبول تمام مسلمانان است، نيست. عصر بازگشت به قرآن و تنوع نويسي، در تمام زمينه هاي تفسير علمي، فرهنگي و اجتماعي رواج يافت. بهره گيري از اجتهاد و علوم مختلف، موجب شکوفايي دوباره تفسير در سده چهاردهم شد. نگارش تفسير الميزان، تحول کمي و کيفي تفسير شيعه را پديد آورد. در اين سده صدها تفسير به زبان هاي عربي و فارسي و ديگر زبان ها نگاشته شد. در هيچ يک از دوره هاي تاريخي، تفسير، اين گونه رشد کمي و کيفي نيافته بود. گذشته از نگاشته شدن تفسير، ده ها دانشکده تفسير و علوم قرآن در ايران و کشورهاي اسلامي تاسيس گرديد.
(سير تطور تفاسيرشيعه،ص156.)