محمدتقی فاضل میبدی
دردستگاه فکری وسلوک علمی آیت الله طالقانی (1289- 1358( سه برجستگی عمده و شاخص به چشم می خورد ؛ یکی احیای اندیشه دینی و بازگشت به قرآن و منابع اصیل اسلامی و دوم مبارزه با استبداد ، بویژه به شکل دینی آن و سوم اهتمامی که ایشان به تقریب مذاهب داشتند .
درمورد احیای اندیشه دینی از راه بازگشت به قرآن و منابع اصیل اسلامی ، که باید پیشگام آن را مرحوم سید جمال اسدآبادی دانست ، از دغدغه های آیت الله طالقانی پس از باز گشت ازقم به تهران پیش از شهریور 20بوده است . او می گوید :
« من خود به یاد دارم در حدود سال 1318 که از قم به تهران برگشتم ، در مسجد مرحوم پدرم شروع کرد م به تفسیر قران گفتن . اما از طرف مجامع دینی کوبیده شدم که چه حقی دارد کسی تفسیر قران بگوید ، این قران باید درست خوانده شود و مرم باید به قرائتش بپردازند چقدر من فشار تحمل کردم تا بتوانم این راه را باز کنم . که قران برای تحقیق و تفکرو تدبر است ، نه فقط برای خواندن و تیمن و تبرک جستن ». « عمل مسلمانان اعلان کننده این مطلب است که قران سمتی در جهان امروز ما ندارد و فقط برای تقدس و تبرک و تشریفان و از سر حدمرگ به آن طرف است . هر جا که صدای قران بلند می شود از مردن و گور و تلقین سخن شنیده می شود » .
« شما را به خدا باید فران را از دست عمال اموات بیرون بیاوریم . ببینید که این کتاب حیات ، کتاب حرکت ، کتاب قدرت ، کتاب هدابت و کتاب ایمان به چه سرنوشتی در میان ما دچار شده است » .
بازگشت به قرآن یعنی رها ساختن اسلام ازدست برخی ملایان ومداحانی که دین را وسیله معیشت و شادخواری کرده و مردم را به ناآگاهی برده اند . وهرنوع ظلمی را از راه دین توجیه می نمایند . باید گفت طالقانی اگر درمراکز حوزوی به تدریس فقه واصول ، به شیوه سنتی ادامه می داد ، بی شک از مراجع بنام می گشت . او اما با این همه استعداد واندوختگی حوزه را رها کرد و درمان درد ملت را در جای دیگر می جست . او به میان مردم بازگشت تا قرآن را احیا نماید و راه و رسم سید جمال را تداوم بخشد . طبیعی بود که این روش نه بکام حکومت خوش بود و نه به مذاق برخی متولیان دین . لهذا با دسیسه های سیاسی و ارتجاعی راهی زندان شد و در تنگنای زندان نیز، بازگشت به قرآن را رها نکرد . وتفسیر پرتوی ازقرآن را ، عمدتا ، درسیاهچال قصر و اوین نگاشت.
طالقانی را می توان بامصلحان بزرگی چون سید جمال ، محمد عبده واقبال لاهوری همسنگ وهم طرازدانست . طالقانی مانند نامبردگان ،درد انحطاط مسلمین رادرسر داشت و درپی بیدارگری واحیا گری برآمد . واین بیدارگری را جز از راه قرآن ممکن ومیسور نمی دانست. این شیوه بیدارگری راهی بود که شیخ محمدعبده در شمال آفریقا پیش گرفت و تفسیر«المنار» یادآور آن دوران است . به روایت خرم شاهی : اغلب مصلحان ازسید احمد خان هندی گرفته – که احمدامین او را به منزله عبده برای هند می شمارد - تاآیت الله طالقانی و دکترشریعتی تحت تاثیر افکار عمیق و شخصیت نافذ او- سیدجمال - قرارگرفته اند . بهرروی مرحوم طا لقانی در ظرف چهل سال دراندیشه طرح و گسترش قرآن در جامعه بود . او با نگارش «پرتوی ازقرآن» درپی نوشتن تفسیری دیگرچون تفاسیر پیشین نبود ، بلکه او می خواست قرآن رابا جامعه پیوند دهد . و کتاب خدا را از گور و گورستان به متن جامعه باز گرداند . لهذا نام کتاب خود را «پرتوی ازقرآن» گذاشت .
از مصیبتهای بزرگ دیگری که مرحوم طالقانی را می آزرد ، اختلافاتی بود که در بین مذاهب اسلامی وجود داشت. و پاره ای از ملایان متعصب از هر دو سو –شیعه وسنی -آن را دامن می زدند . و دراین بین ،بدخواهان اسلام از آن سود می بردند . طالقانی را می توان از بنیانگذاران تقریب مذاهب نام برد . وی به نمایندگی ازآیت الله بروجردی ، مرجع بزرگ شیعیان ، درسال 1338 برای شرکت درکنگره دارالتقریب قاهره به کشورمصرسفرکرد و پیام آیت الله بروجردی را به شیخ شلتوت ، مفتی و رئیس دانشگاه الازهر، درتقریب شیعه وسنی حامل بود . و پیش ازآن درکنگره جهانی شعوب المسلمین درکراچی پاکستان سخنرانی مهمی درباره مسائل جهان اسلام و راز عقب ماندگی مسلمین ایراد کرده بود که مورد توجه حضار قرار گرفت.
مرحوم طالقانی علاوه بر دو جبهه یادشده ،جبهه سومی برای خود گشوده بود ؛ و آن مبارزه با استبداد بود . شاید در میان عالمان دین کمتر کسی به اندازه طالقانی سرستیز با استبداد را نداشت . اهتمام او برای تشکیل شوراها ، به خاطر خطری بود که ازاستبداد در رای احساس می کرد . پس از پیروزی انقلاب اسلامی او همواره براین امر پای فشرد تا جامعه نوپای اسلامی گرفتار استبداد دینی نگردد . و درسال 1358 در شهر قم مسئله شوراها به میان کشید . سخن اودراین باره این است :
{هرمکتب ومذهبی که بشر را درمحدوده خودش نگه دارد وآزادی فکر واندیشه را از او بگیرد و محدودش کند ، این مکتب ضد بشر است ؛ حتی اگر اسلام باشد . آن مکتبی مکتب اسلام و بشریت است که به همه درخارج ازمحدوده مکتب ، آزادی بدهد . } نگرانی طالقانی پس ازانقلاب این بودکه ریشه استبداد دراین کشورنخشکد واستبداد به شکل دیگری سر برآورد.اوتجسم استبداد رادرفردنمی دید،تابارفتن یک دیکتاتوردموکراسی سایه افکند.ازنگاه طالقانی حنطل استبداد درفرهنگ یک ملت ریشه می کند وباید فرهنگ جامعه رادراین راستا دگرگون کرد.
ایشان در تفسیر پرتوی از قرآن که طاغوت را معنا می کند ، می گوید : طاغوت به معنای لغوی و وسیع ، هر خودخواه و سرکش براندیشه و آزادی و حق خلق است . ایشان ریشه استبداد دینی را بدفهمی از دین می دانست . یعنی کسانی که می خواهند بنام دین برمردم استبداد بورزند ، نخست دین را تحریف و بدفهمی از دین را رواج می دهند . می گوید :
بعضی ها مطالب و سخنانی از دین یاد گرفته و ظاهر خود را آن طور که جالب و برای عوام ساده باشد می آرایند و مردمی را که از اصول و مبانی دین بی خبرند ، می فریبند و به نام غمخواری دین و نگهداری آیین ظل الشیطان را بر سر عموم می گسترانند و با این روش مردم را مطیع خود قرار می دهند " بنابراین بر این مبنا استبداد دینی را بدترین نوع استبداد می دانست.
نزدیکی و قرابت فکری طالقانی با مرحوم نایینی به خاطر استبداد ستیزی است . نایینی درکتاب تنبیه الامة استبداد را ، چه سلطنتی و چه دینی ، محکوم می نماید . لهذا کتاب نا یینی را با مقدمه ای وزین در روزگار اختناق منتشر می کند . شاید مهمترین چیزی که این روحانی دردمند را نسبت به دیگران سرآمد می ساخت ، بردباری وتحمل او نسبت به مخالفین بود . سراسر وجود طالقانی اخلاق و دردمندی را فراگرفته بود . هیچگاه چیزی را برای خود نمی خواست . در ماههای اول انقلاب احساس کرد برخی با بی تحملی و احیانا سودجویی برآنند تا یاران واقعی انقلاب را ازمیدان بدر کنند . و سرنوشت این انقلاب مردمی را به سود وسوی طبقه ای خاص هدایت نمایند . وی همانند امام خمینی وآیت الله منتظری با حاکمیت طبقه روحانیت مخالف بود . و نگران این بود که باز استبداد واختناق به شیوه بدتر ازپیشین به جامعه باز گردد . همواره این خطررا چه درخطبه های نماز جمعه تهران وچه درجاهای دیگر گوشزد می کرد . و او مهمترین دست آورد انقلاب را آزادی وعدالت اجتماعی ، نه درحرف که درعمل ، می دانست . یادش گرامی باد.
چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت / حقوق خدمت ماعرضه کردید کرمت
روان تشنه ما را بجرعه ای دریاب / چومی دهند زلال خضر بجام جمت
همیشه وقت تو ای عیسی صبا خوش باد / که جان حافظ دلخسته زنده شد به دمت (حافظ)
محمدتقی فاضل میبدی
دردستگاه فکری وسلوک علمی آیت الله طالقانی (1289- 1358( سه برجستگی عمده و شاخص به چشم می خورد ؛ یکی احیای اندیشه دینی و بازگشت به قرآن و منابع اصیل اسلامی و دوم مبارزه با استبداد ، بویژه به شکل دینی آن و سوم اهتمامی که ایشان به تقریب مذاهب داشتند .
درمورد احیای اندیشه دینی از راه بازگشت به قرآن و منابع اصیل اسلامی ، که باید پیشگام آن را مرحوم سید جمال اسدآبادی دانست ، از دغدغه های آیت الله طالقانی پس از باز گشت ازقم به تهران پیش از شهریور 20بوده است . او می گوید :
« من خود به یاد دارم در حدود سال 1318 که از قم به تهران برگشتم ، در مسجد مرحوم پدرم شروع کرد م به تفسیر قران گفتن . اما از طرف مجامع دینی کوبیده شدم که چه حقی دارد کسی تفسیر قران بگوید ، این قران باید درست خوانده شود و مرم باید به قرائتش بپردازند چقدر من فشار تحمل کردم تا بتوانم این راه را باز کنم . که قران برای تحقیق و تفکرو تدبر است ، نه فقط برای خواندن و تیمن و تبرک جستن ». « عمل مسلمانان اعلان کننده این مطلب است که قران سمتی در جهان امروز ما ندارد و فقط برای تقدس و تبرک و تشریفان و از سر حدمرگ به آن طرف است . هر جا که صدای قران بلند می شود از مردن و گور و تلقین سخن شنیده می شود » .
« شما را به خدا باید فران را از دست عمال اموات بیرون بیاوریم . ببینید که این کتاب حیات ، کتاب حرکت ، کتاب قدرت ، کتاب هدابت و کتاب ایمان به چه سرنوشتی در میان ما دچار شده است » .
بازگشت به قرآن یعنی رها ساختن اسلام ازدست برخی ملایان ومداحانی که دین را وسیله معیشت و شادخواری کرده و مردم را به ناآگاهی برده اند . وهرنوع ظلمی را از راه دین توجیه می نمایند . باید گفت طالقانی اگر درمراکز حوزوی به تدریس فقه واصول ، به شیوه سنتی ادامه می داد ، بی شک از مراجع بنام می گشت . او اما با این همه استعداد واندوختگی حوزه را رها کرد و درمان درد ملت را در جای دیگر می جست . او به میان مردم بازگشت تا قرآن را احیا نماید و راه و رسم سید جمال را تداوم بخشد . طبیعی بود که این روش نه بکام حکومت خوش بود و نه به مذاق برخی متولیان دین . لهذا با دسیسه های سیاسی و ارتجاعی راهی زندان شد و در تنگنای زندان نیز، بازگشت به قرآن را رها نکرد . وتفسیر پرتوی ازقرآن را ، عمدتا ، درسیاهچال قصر و اوین نگاشت.
طالقانی را می توان بامصلحان بزرگی چون سید جمال ، محمد عبده واقبال لاهوری همسنگ وهم طرازدانست . طالقانی مانند نامبردگان ،درد انحطاط مسلمین رادرسر داشت و درپی بیدارگری واحیا گری برآمد . واین بیدارگری را جز از راه قرآن ممکن ومیسور نمی دانست. این شیوه بیدارگری راهی بود که شیخ محمدعبده در شمال آفریقا پیش گرفت و تفسیر«المنار» یادآور آن دوران است . به روایت خرم شاهی : اغلب مصلحان ازسید احمد خان هندی گرفته – که احمدامین او را به منزله عبده برای هند می شمارد - تاآیت الله طالقانی و دکترشریعتی تحت تاثیر افکار عمیق و شخصیت نافذ او- سیدجمال - قرارگرفته اند . بهرروی مرحوم طا لقانی در ظرف چهل سال دراندیشه طرح و گسترش قرآن در جامعه بود . او با نگارش «پرتوی ازقرآن» درپی نوشتن تفسیری دیگرچون تفاسیر پیشین نبود ، بلکه او می خواست قرآن رابا جامعه پیوند دهد . و کتاب خدا را از گور و گورستان به متن جامعه باز گرداند . لهذا نام کتاب خود را «پرتوی ازقرآن» گذاشت .
از مصیبتهای بزرگ دیگری که مرحوم طالقانی را می آزرد ، اختلافاتی بود که در بین مذاهب اسلامی وجود داشت. و پاره ای از ملایان متعصب از هر دو سو –شیعه وسنی -آن را دامن می زدند . و دراین بین ،بدخواهان اسلام از آن سود می بردند . طالقانی را می توان از بنیانگذاران تقریب مذاهب نام برد . وی به نمایندگی ازآیت الله بروجردی ، مرجع بزرگ شیعیان ، درسال 1338 برای شرکت درکنگره دارالتقریب قاهره به کشورمصرسفرکرد و پیام آیت الله بروجردی را به شیخ شلتوت ، مفتی و رئیس دانشگاه الازهر، درتقریب شیعه وسنی حامل بود . و پیش ازآن درکنگره جهانی شعوب المسلمین درکراچی پاکستان سخنرانی مهمی درباره مسائل جهان اسلام و راز عقب ماندگی مسلمین ایراد کرده بود که مورد توجه حضار قرار گرفت.
مرحوم طالقانی علاوه بر دو جبهه یادشده ،جبهه سومی برای خود گشوده بود ؛ و آن مبارزه با استبداد بود . شاید در میان عالمان دین کمتر کسی به اندازه طالقانی سرستیز با استبداد را نداشت . اهتمام او برای تشکیل شوراها ، به خاطر خطری بود که ازاستبداد در رای احساس می کرد . پس از پیروزی انقلاب اسلامی او همواره براین امر پای فشرد تا جامعه نوپای اسلامی گرفتار استبداد دینی نگردد . و درسال 1358 در شهر قم مسئله شوراها به میان کشید . سخن اودراین باره این است :
{هرمکتب ومذهبی که بشر را درمحدوده خودش نگه دارد وآزادی فکر واندیشه را از او بگیرد و محدودش کند ، این مکتب ضد بشر است ؛ حتی اگر اسلام باشد . آن مکتبی مکتب اسلام و بشریت است که به همه درخارج ازمحدوده مکتب ، آزادی بدهد . } نگرانی طالقانی پس ازانقلاب این بودکه ریشه استبداد دراین کشورنخشکد واستبداد به شکل دیگری سر برآورد.اوتجسم استبداد رادرفردنمی دید،تابارفتن یک دیکتاتوردموکراسی سایه افکند.ازنگاه طالقانی حنطل استبداد درفرهنگ یک ملت ریشه می کند وباید فرهنگ جامعه رادراین راستا دگرگون کرد.
ایشان در تفسیر پرتوی از قرآن که طاغوت را معنا می کند ، می گوید : طاغوت به معنای لغوی و وسیع ، هر خودخواه و سرکش براندیشه و آزادی و حق خلق است . ایشان ریشه استبداد دینی را بدفهمی از دین می دانست . یعنی کسانی که می خواهند بنام دین برمردم استبداد بورزند ، نخست دین را تحریف و بدفهمی از دین را رواج می دهند . می گوید :
بعضی ها مطالب و سخنانی از دین یاد گرفته و ظاهر خود را آن طور که جالب و برای عوام ساده باشد می آرایند و مردمی را که از اصول و مبانی دین بی خبرند ، می فریبند و به نام غمخواری دین و نگهداری آیین ظل الشیطان را بر سر عموم می گسترانند و با این روش مردم را مطیع خود قرار می دهند " بنابراین بر این مبنا استبداد دینی را بدترین نوع استبداد می دانست.
نزدیکی و قرابت فکری طالقانی با مرحوم نایینی به خاطر استبداد ستیزی است . نایینی درکتاب تنبیه الامة استبداد را ، چه سلطنتی و چه دینی ، محکوم می نماید . لهذا کتاب نا یینی را با مقدمه ای وزین در روزگار اختناق منتشر می کند . شاید مهمترین چیزی که این روحانی دردمند را نسبت به دیگران سرآمد می ساخت ، بردباری وتحمل او نسبت به مخالفین بود . سراسر وجود طالقانی اخلاق و دردمندی را فراگرفته بود . هیچگاه چیزی را برای خود نمی خواست . در ماههای اول انقلاب احساس کرد برخی با بی تحملی و احیانا سودجویی برآنند تا یاران واقعی انقلاب را ازمیدان بدر کنند . و سرنوشت این انقلاب مردمی را به سود وسوی طبقه ای خاص هدایت نمایند . وی همانند امام خمینی وآیت الله منتظری با حاکمیت طبقه روحانیت مخالف بود . و نگران این بود که باز استبداد واختناق به شیوه بدتر ازپیشین به جامعه باز گردد . همواره این خطررا چه درخطبه های نماز جمعه تهران وچه درجاهای دیگر گوشزد می کرد . و او مهمترین دست آورد انقلاب را آزادی وعدالت اجتماعی ، نه درحرف که درعمل ، می دانست . یادش گرامی باد.
چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت / حقوق خدمت ماعرضه کردید کرمت
روان تشنه ما را بجرعه ای دریاب / چومی دهند زلال خضر بجام جمت
همیشه وقت تو ای عیسی صبا خوش باد / که جان حافظ دلخسته زنده شد به دمت (حافظ)