Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

پیامدهای جدایی مردم از حکومت در کلمات امیر المومنین (ع)

پیامدهای جدایی مردم از حکومت در کلمات امیر المومنین (ع)

سید ابوالفضل موسویان
یکی از مباحثی که در جریانات سیاسی اهمیت ویژه ای دارد ارتباط حکومت و مردم است طبیعتا اگر حکومت بخواهد سیاست‌هایی را اجرا و اعمال کند بدون داشتن مردم که در حقیقت سیاست‌های دولت را عملی خواهند کرد، در سیاست‌های خود ناموفق خواهد بود. یکی از مباحث این است که فاصله بین مردم و حکومت نگران کننده است و باید فکری برای آن کرد لذا سیاسیون و متفکرین سیاسی بحث مشروعیت و مقبولیت را مطرح کرده‌اند که حکومت باید مشروع و مقبول باشد تا بتواند سیاست‌های خود را اعمال کند. و اگر این فاصله بوجود بیاید در نتیجه آن حکومت ناموفق خواهد بود، شاید چند صباح با فشار‌ها و زوری که حاکم می‌کند کاری پیش ببرد اما این وضعیت دوام نخواهد داشت و مسلما به نتیجه مطلوب خود نمی‌رسد و بعد از مدتی ناموفق خواهد بود لذا گسست بین حکومت و مردم بحثی جدی است. در این بخش بحث باید از کلمات امیرالمومنین استفاده کنم این دغدغه در طول تاریخ وجود داشت و امیرالمومنین نیز به این موضوع پرداخته است، اگر چه در خطبه‌های متعددی به این مساله پرداخته شده است، اما یکی از خطبه‌ها که با صراحت به این قضیه اشاره می‌کند در خطبه 216 نهج البلاغه است که در صفین ایراد شده است. همانطور که می دانید صفین جنگی بین امیرالمومنین و معاویه بود.
ابتدا گزارشی از ابتدای خطبه عرض می‌کنم. و بعد به مساله‌ای می‌رسیم که مد نظر ما است. در اینجا امیرالمومنین بحث حقوق را مطرح می کنند، حقی من به گردن شما دارم و حقی شما به گردن من دارید و از اینجا بحث حقوق حاکم و حقوق مردم چیست مطرح می‌شود و بعد از آن می‌فرمایند این ادعا که همه به دنبال حق هستند ادعایی است که همه دارند و همه خود را به دنبال حق و حقیقت و عدالت معرفی می کنند اما کسانی که به عدل و انصاف عمل می کنند بسیار کم هستند.
در اهمیت اینکه اجرای حق نسبت به همه چه فوایدی دارد سخن می‌گویند و بعد درباره بزرگترین حقی که بعد از حق خداوند متعال وجود دارد می‌فرمایند که حق والی بر رعیت و حق رعیت بر والی است و این دو حق را مطرح کرده‌اند و می‌فرمایند فَلَیسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلاَةِ، یعنی اگر رعیت بخواهد اصلاح شود جز به اینکه حاکمان اصلاح شده باشند تحقق پیدا نمی‌کند. و رعایت اصلاح رعیت با اصلاح حاکمان است. این نکته در خطبه‌های مختلفی از امام مطرح شده است. اگر چنانچه حاکمان و مدیران جامعه مسائل را رعایت کنند در رفتار و کردار مردم تاثیر دارد در روایت دیگر است که امام می‌فرمایند اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ، یعنی مردم به حاکمان خود شبیه‌ترند تا به پدرانشان، یعنی تاثیر اخلاقی حاکمان تاثیر بسیار زیادی بر مردم است و حتی تاثیر آن از مسائل خانوادگی نیز بیشتر است و این نکته قابل تامل و بحث است و در جای خود باید از منظر نگاه جامعه شناسی بحث شود و تاثیر جامعه و حاکمان و حکومت بر جامعه و مردم بیشتر از تاثیر خانواده است. بنابراین این مساله بسیار مهم است و مد نظر امیرالمومنین بوده است و حتی در جایی امیر المومنین می‌فرمایند: اگر چنانچه کسی می‌خواهد مردم را اصلاح کند اول باید به تادیب خود بپردازد یعنی حاکم اول باید خود را اصلاح کند تا جامعه نیز اصلاح شود.
از اینکه بگذریم نکته مورد نظر امام این است که بعد از این حقوق و موقعیت حکومت در جامعه بحثی در این خصوص دارند که اگر اینها با هم بودند چه فوایدی دارد؟ و بخش بعدی در این مورد است که اگر این‌ها از هم جدا شدند چه مضراتی وجود دارد. در خطبه‌ای که مد نظر ما است امام می‌فرمایند: اگر چنانچه قدرت از دست حکومت که باید همه کارها را کنترل کند گرفته شد و رعیت دیگر به حرف حاکم گوش نمی‌کنند. و یا اینکه والی و حاکم بخواهند بر رعیت ستم کنند، این دو به تعبیر ادبی با واو به هم عطف نشده است بلکه با هو عطف شده است و چه این و چه آن هر دو یک تاثیر دارد، فرقی نمی‌کند چه مردم از حکومت فرمانبرداری نداشته باشند و چه آنجا که حکومت بخواهد با زور بر مردم حکومت کند در این دو صورت امام می‌فرمایند این آثار به جا می‌ماند اول: اختلفت هناک الکلمه، یعنی اختلاف کلمه ای بوجود می‌آید و مردم چیزی می‌گویند و حکومت چیز دیگری می‌گوید. این اولین اختلاف است و اختلاف دردناکی است و برای جامعه مشکل‌ساز است که مردم چیزی می‌گویند و حکومت چیز دیگری می‌گوید، این اختلاف از مفاسدی خواهد بود که بعدا به آن اشاره خواهم کرد. دومین نکته، ظهور نشانه‌های ظلم است چون این‌ها با هم هماهنگ نیستند و حال یکی باید بر دیگری ظلم کند. مردم یک راه طی می‌کنند و حکومت راه دیگری طی می‌کند و در اینجا اختلافی بوجود می‌آید و نشانه‌های ظلم و جور در میان مردم زیاد می‌شود. حضرت می‌فرمایند چنانچه این اختلاف بوجود آمد موجب می‌شود که ادغال در دین بوجود بیاید یعنی چیزهایی که در دین نیست وارد دین می‌شود. برخی در معنای «اَدغال» گفته‌اند، یعنی دغل‌ها و دغل‌کاری‌ها درست می‌شود و هم اِدخال یعنی چیزی را در دین داخل کردن و در اینجا حکومت برای اینکه بخواهد حاکمیت خود را بر مردم استوار کند از دین مایه می‌گذارد یعنی چیزهایی را در دین وارد می‌کند که به تعبیری بدعت در دین است تا مردم فکر کنند و باور کنند و اعتقاد پیدا کنند که این دین است و دستور دینی آنهاست که باید اجرا کنند پس چیزهایی را در دین وارد می کنند و یک سری اندیشه ها و تفکرات و افکار و عقایدی را درست می‌کنند که در دین وجود ندارد و آنها را در دین وارد کرده اند. یعنی وقتی دینی را می‌بینیم که مردم را به عدالت خواسته و از مردم خواسته با انصاف و محبت و رئفت با هم زندگی کنند دینی درست می‌شود که این دین پر از خرافات و اندیشه‌های غلطی است که برای سرگرم کردن مردم و منحرف کردن مردم از مسائل اصلی بوجود می‌آید یعنی مسائلی که ربطی به دین ندارد در دین وارد می‌شود. گاهی می‌بینیم اندیشه‌هایی درست می‌کنند و این اندیشه‌ها و افکار و عقایدی که منشا دینی ندارد و فقط برای سرگرم کردن مردم است و فقط برای این است که مردم را به وجود دین در جامعه دلخوش کنند. یکی از این‌ها مظاهر و ظواهر دینی است و آنقدر به این مسائل اهمیت داده می‌شود که از اصل و محتوا می‌افتد. همانطور که می‌بینیم در دوره بنی‌امیه برای اینکه بتوانند از مردم استفاده کنند آنچنان ظواهر دینی را تبلیغ و ترویج می‌کردند که مردم کاملا به ظواهر پایبند بودند و از خواندن قرآن و نماز جماعت و... همه با شکوه برگذار می‌شد و ما از این جهت هیچ نقصی نمی‌بینیم، اما آن چیزی که باید از دین شناخته می شد مورد توجه نبود. اینکه آیا اساسا این حکومت درست است یا نیست؟ آیا کارهایی که انجام می‌گیرد مطابق با خواسته‌های پیامبر است یا نه؟ یعنی تمام اهداف و اندیشه‌ها کنار گذاشته شد و فقط به این پرداخته شد.
زمانی معاویه از ابن عباس پرسید تو چه می‌کنی؟ و او گفت من تفسیر می‌گویم. معروف است و بسیاری از مباحث تفسیری ما از ابن عباس نقل شده و مفسرین شیعی و سنی مطالب را از ابن عباس نقل کرده اند، ابن عباس شاگرد امیرالمومنین بود و مطالبی را از امیرالمومنین یاد گرفته است. معاویه او را منع می‌کند و می گوید حق ندارید تفسیر بگویید، قرآن را با صدای خوب بخوانید و قرآن به قرائت‌های مختلف خوانده شود ولی از این تفسیر خبری نیست. روایتی از امام صادق وجود دارد و امام می‌گویند در دوره بنی‌امیه مردم با خدا آشنا شدند ولی با شرک آشنا نشدند تا مردم با کارهای انجام شده و شرکت آشنا نشوند و متوجه نباشند. لذا چیزهایی را در دین وارد می‌کنند و برخی مسائل را پر رنگ و برخی را کم رنگ می‌کنند، تا اینکه اهداف خود را جامه عمل بپوشند و این همان چیزی است که در نهایت اصل دین را از بین می‌برد، یعنی بعد از مدت‌ها مردم متوجه می‌شوند این حکومت همان حکومتی است که در دوره قبل از اسلام وجود داشت ولی امروز به نام اسلام حکومت می‌کند. و یا چیزی را در دین وارد می‌کنند و یا با دغل کاری‌ها و فسادی که در تحریف دین دارند حقیقت دین را مخفی نگه می‌دارند. این نکته در کلام امیرالمومنین نکته مهمی است. شاید کسی بگوید این تعبیر حضرت در حکومت اسلام است اما ظاهر کلام حضرت این است که این مطلب را به طور کلی بیان می‌کنند یعنی از ابتدای این خطبه در مورد حقوقی که حاکم و مردم دارند و اگر از هم جدا شدند چه آثاری دارد صحبت می‌کنند و اینکه ربطی به اسلام ندارد و اساسا همه حکومت‌ها به نوعی از این تفکر و اندیشه دینی مردم و مقدساتی که در میان است بهره برداری می‌کنند بنابراین این کلام کلی است و در همه حکومت‌ها اگر پیوند و ارتباط درست نباشد نتیجه این خواهد شد ویکی از چیزهایی که به طور جدی دستخوش بازی حکومت ها می‌شود همین دخالت در دین مردم است. معروف است که وقتی انگلیسی‌ها در عراق سلطه پیدا کرده بودند موذنی را در حال اذان گفتن می‌بینند و سوال می‌کنند او چه می‌گوید و مترجم ترجمه می‌کند گفتند این کاری به ما ندارد و اگر کاری ندارد بگویند. یعنی اگر مسائل دینی بخواهد دخالتی در مسائل اجتماعی پیدا کند و به مردم توصیه داشته باشد و از ظلم‌ها و اجحافات جلوگیری کند یقینا آن بخش از دین تحریف می‌شود و کنار گذاشته می‌شود. و این نکته ای است که امیرالمومنین به آن اشاره می‌کند.
نکته بعدی که امام به آن اشاره می‌کند ترک شدن سنت‌های خوب در میان مردم است، در جوامع سنت‌هایی وجود دارد که ممکن است برخی از این رسوم و روش‌هایی که در میان جامعه وجود دارد که برخی درست وبرخی نادرست است. از منظر سنت‌های درست مورد توجه حضرت قرار دارد و چنانچه روابط بین مردم و حاکم بهم بخورد ان سنت‌های خوب هم از میان جامعه برداشته می‌شود و ترک می‌شود. فَعُمِلَ‌ بِالْهَوى‌، وَ عُطِّلَتِ‌ الْأَحْکامُ،‌ امام نتیجه گیری می‌کنند که دو اتفاق می افتد مردم به جای پرداختن به سنت‌ها و روابط خوب بین خانواده‌ها و مسائل فرهنگی و آموزشی و بهداشتی به دنبال خواسته‌های خود می‌روند و هر کسی گلیم خود را بالا می‌کشد. و احکام معطل می‌شوند و تعطیل می‌شود یعنی برخی از احکام پر رنگ و برخی از احکام اصلی که باید مورد توجه باشند کم رنگ می‌شوند.
نقل شده است که وقتی ابوذر از شام برگشت به دارالخلافه خلیفه سوم رفت و دید اموالی در اختیار او است و غنائمی پیش روی او است و از یکی از اطرافیان سوال کرد آیا من می‌توانم این مال‌ها را نگه دارم تا اموال دیگری برسد وبعد بین مردم تقسیم کنیم و او گفت عیبی ندارد و ابوذر بسیار ناراحت شد و قضیه‌ای را تعریف کرد و گفت روزی پیامبر ناراحت بودند و فردای آن روز او را خوشحال دیدم و سوال کردم دلیل ناراحتی دیروز و خوشحالی امروز چیست؟ حضرت فرمودند شب مقداری از اموال به دست من رسیده بود و من نگران تقسیم آنها بودم و من فرصت کار را نداشتم ولی امروز به حمدالله توانستم مستحقین را پیدا کنم و این پول را به آنها برسانم. اهمیتی که برخی از مسائل پیدا می‌کند کنار گذاشته می‌شود. در خطبه‌های زیادی می‌بینیم که حضرت علی (ع) روی اموال عمومی و بیت المال حساسیت بیشتری داشتند تا برخی از مسائل دیگر و گاهی می‌بینیم این مسائل در جوامع جابجا می شود. و این مسائل کنار گذاشته می‌شود و حیف و میل‌های زیادی صورت می‌گیرد و در برخی از مسائل ظاهری توجه شدیدتر می‌شود. برخی از امور اساسی در این نوع حکومت ها تعطیل می‌شود و مسائل جزئی قوت می‌گیرد.
وَ کَثُرَتْ‌ عِلَلُ‌ النُّفُوسِ، یعنی بیماری‌ها و کسالت‌ها یعنی بیماری های روحی بوجود می‌آید. به جای اینکه ما تواضع و رحمت داشته باشیم و عدالت داشته باشیم تکبر و حسد و مال مردم خوری می‌آید و این روحیه در انسان زنده می‌شود، و روحیه‌ای که باید برخوردهای سازنده داشته باشد از بین می‌رود. سپس حضرت می فرمایند نتیجه این کار و عوض شدن روحیات و بیمار شدن و جانشینی ظلم به جای عدالت و تکبر به جای تواضع این است که فَلاَ یُسْتَوْحَشُ لِعَظِیمِ حَقٍّ عُطِّلَ، وَ لاَ لِعَظِیمِ بَاطِل فُعِلَ،  فعل یعنی نتیجه این خواهد شد که اگر یک حقی تعطیل شود دیگر کسی نگران نیست. بزرگترین مساله کنار گذاشته شده و تعطیل شده است و عین خیال کسی نیست و یا کار باطلی انجام می‌شود و مردم ناراحت نیستند که چرا این کار باطل تحقق پیدا کرده است وقتی کسی شروع به تمجید از امیرالمومنین می‌کند حضرت فورا جلوی او را می‌گیرند و می‌فرمایند این حالت از بدترین حالات حاکم است اینکه بخواهیم دیگران از ما تعریف کنند درحالیکه حضرت علی (ع) هر آنچه در توان داشت برای مردم گذاشته بود و جا داشت از حضرت تعریف شود ولی حضرت می فرمایند این از سخیف ترین و زشتترین کارهاست که بخواهد او را تمجید و تعریف کنند. ما در این رابطه باید کارهایی انجام می دادیم که نداده ایم و شما باید آنها را از ما بخواهید. نوع برخورد باید اینطور باشد، و می‌بینیم بدترین چیزها اتفاق می‌افتد و مردم ناراحت نمی‌شوند این بخاطر عوض شدن روحیات و اخلاق و نوع تفکر است. حضرت می‌فرمایند در این صورت است که نیکان در این جامعه ذلیل می‌شوند. یعنی همان حالتی که در جاهلیت وجود دارد و اگرچه به نام اسلام است نیکان ذلیل و خوار می شوند و اشرار بالا می‌آیند. امیرالمومنین در جایی وضعیت دوره جاهلیت را تعریف می‌کنند و می‌گویند از صفات دوره جاهلیت همین بود، اینکه عالم ها ملجم و جاهل ها منعم می‌شوند یعنی دهان عالمان در آن جامعه بسته بود و کسی حرفی از آنها نمی خواست و اجازه سخن گفتن به آنها داده نمی شد اما افراد جاهل می توانستند حرف خود را بزنند و حرفی که پایه و اساسی نداشت پذیرفته می شد. در ادامه امیرالمومنین جهات دیگری را نیز برای این عدم ارتباط بیان می کنند.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم