Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

عدم جایگاه تفکر داعش در آموزه‌های پیامبر اسلام(ص)

عدم جایگاه تفکر داعش در آموزه‌های پیامبر اسلام(ص)

گزارشی از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر میرموسوی 28 صفر برابر با 19  آذر 1394  در محل مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مشکلاتی که جهان اسلام با آن روبروست و در حال تشدید است مشکل افراطی گری و تندروی است. قرن بیستم قرن جنگ های جهانی بود و قرن بیست و یکم قرن افراطی گری است. در حالی که این افراطی گری به اسم اسلام تمام می شود. بعضی ها فکر می کنند اسلام اصیل همین تندروی ها را دارد. مستند اینان آیات جهاد و آیات تبعیض بر اساس جنسیت و مذهب است. آیا واقعا این گونه است؟:

می توان گفت بخش قابل توجه این افراطی گری مستند به روش متن گرایانه خشک و بدون توجه به حقیقت و روح دین است. این جهل مقدس مستند به این است که متون دینی را بدون توجه به شرایط بیان متن ترجمه می کنند. متنی که اینان به عنوان "منهج" منتشر کرده اند حاکی از همین متن گرایی بدون توجه به شرایط بیان متن است. 

یکی از معیارها برای تشخیص این که یک مطلب دینی است یا غیر دینی وجدان انسانی است. روایتی از پیامبر به این مضمون نقل شده است که اگر خبری از ما به شما رسید ببینید آیا وجدانتان آن را تایید می کند؟ یکی دیگر از معیارها فهم مشترک جامعه دینی است. آیت الله منتظری در مکاسب محرمه می گوید الحق ان الاوامر و النواهی الوارده فی ابواب المعاملات و السیاسیات و الجزائیات من قبیل الاحکام الارشادیه الی ما یدرکه العقل و النظر ایضا بعد التنبه لها. یعنی احکام شرعی در امور اجتماعی و سیاسی از قبیل احکام ارشادی هستند و اگر عقل هم تامل کند به آن ها می رسد و اگر چیزی را فهم مشترک عقلای عصر پذیرفته است، دین هم خلاف آن نمی گوید. اخیرا در یک نظر سنجی مسلمانان کشورهای مختلف اعلام کرده اند جریان داعش جریان اسلامی نیست. 94% مردم لبنان و بیش از 80% مردم اردن و فلسطین تفکر داعش را غیر اسلامی دانسته اند. در صدر اسلام هم خوارج شبیه اینان فکر می کرده اند. البته داعشیان می گویند ما مثل خوارج نیستیم و مرتکب گناه کبیره را کافر نمی دانیم.

پیامبر دو هدف مهم و رسالت اصیل برای دین معرفی کرد: معنویت و مدنیت. مدنیت یعنی جامعه ای که انسان ها با وجود اختلاف مذهب و سلیقه بتوانند با هم در کنار هم زندگی کنند. یکی از متونی که به خوبی این هدف را نشان می دهد خطبه پیامبر در حجه الوداع است. پیامبر در این خطبه یازده مساله را مطرح کرده که اکثر آن ها در باره مدنیت و حقوق مردم است:

1. حق حیات: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ دِمَاءَكُمْ وَ أَعْرَاضَكُمْ‏ عَلَيْكُمْ‏ حَرَامٌ‏ إِلَى أَنْ تَلْقَوْا رَبَّكُمُ كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا فِي بَلَدِكُمْ هَذَا أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ اللَّهُمَّ اشْهَدْ. اى مردم! (ريختن) خون و آبروى شما بر شما حرام است تا به پروردگارتان برسيد، همانند حرمت اين روز شما در اين سرزمين شما. هان، آيا پيام گزاردم؟ ... بار الها گواه باش.

2. امانتداری: فَمَنْ كَانَتْ عِنْدَهُ أَمَانَةٌ فَلْيُؤَدِّهَا إِلَى مَنِ ائْتَمَنَهُ عَلَيْهَا. هر كس را امانتى سپردند بايد به سپارنده باز پردازد؛

3. حرمت ربا: متاسفانه امروز سود سرمایه بیش از سود کار است. إِنَّ رِبَا الْجَاهِلِيَّةِ مَوْضُوعٌ وَ إِنَّ أَوَّلَ رِباً أَبْدَأُ بِهِ رِبَا الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ. و به راستى هر بهره پول مانده از دوران جاهليّت باطل شده است و همانا نخستين بهره پولى كه به لغو آن آغاز كنم بهره پولهاى عبّاس بن عبد المطّلب است،  

4. عفو از قتل های زمان جاهلیت: إِنَّ دِمَاءَ الْجَاهِلِيَّةِ مَوْضُوعَةٌ وَ إِنَّ أَوَّلَ دَمٍ أَبْدَأُ بِهِ دَمُ عَامِرِ بْنِ رَبِيعَةَ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ‏ وَ إِنَّ مَآثِرَ الْجَاهِلِيَّةِ مَوْضُوعَةٌ غَيْرَ السِّدَانَةِ وَ السِّقَايَةِ. نيز هر خونخواهى كه از دوران جاهليّت مانده ملغى است و همانا نخستين خونى كه از آن درگذرم خون عامر بن ربيعه پسر حارث بن عبد المطّلب است. و به راستى رسمهاى روزگار جاهلى همه ملغى است بجز خدمتگزارى (خانه كعبه) و آب رسانى (به حجّاج).

5. مجازات قتل: الْعَمْدُ قَوَدٌ وَ شِبْهُ الْعَمْدِ مَا قُتِلَ بِالْعَصَا وَ الْحَجَرِ وَ فِيهِ مِائَةُ بَعِيرٍ فَمَنِ ازْدَادَ فَهُوَ مِنَ الْجَاهِلِيَّةِ. و بر قتل عمد قصاص‏است و شبه عمد آن است كه به چوبدستى و سنگ (بدون قصد) كشته شود و در آن صد شتر ديه باشد و هر كه فزونتر خواهد به جاهليت باز گشته است.

6. حرمت نسیء: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ يَئِسَ أَنْ يُعْبَدَ بِأَرْضِكُمْ هَذِهِ وَ لَكِنَّهُ قَدْ رَضِيَ بِأَنْ يُطَاعَ فِيمَا سِوَى ذَلِكَ فِيمَا تَحْتَقِرُونَ مِنْ أَعْمَالِكُمْ‏ أَيُّهَا النَّاسُ‏ إِنَّمَا النَّسِي‏ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ‏ وَ إِنَّ الزَّمَانَ قَدِ اسْتَدَارَ كَهَيْئَتِهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ‏ ثَلَاثَةٌ مُتَوَالِيَةٌ وَ وَاحِدٌ فَرْدٌ ذُو الْقَعْدَةِ وَ ذُو الْحِجَّةِ وَ الْمُحَرَّمُ وَ رَجَبٌ بَيْنَ جُمَادَى وَ شَعْبَانَ‏ أَلَا هَلْ بلغت اللهم اشهد. اى مردم! ابليس نوميد شده كه در سرزمين شما پرستش شود ولى گذشته از پرستش، خشنود است در پاره‏اى كارهاى خود كه آنها را كوچك مى‏شماريد از او پيروى كنيد. اى مردم! همانا نسي‏ء و [كبيسه كردن سال و تغيير دادن ماه حرام‏] افزايش در كفر است كه كافران به آن وسيله به گمراهى كشيده مى‏شوند، زيرا در سالى آن [ماه‏] را حلال مى‏شمارند و در سالى حرام تا [ظاهرا] با شماره ماههايى كه خداوند حرام گردانده است برابر كنند».  به راستى زمان چرخيده تا بدان وضعى رسيده كه خداوند آسمانها و زمين را آفريد( و حجّ به ماه ذى حجّه افتاد) بدانيد كه شماره ماهها نزد خداوند در كتاب الهى [لوح محفوظ از] روزى كه آسمانها و زمين را آفريده است، دوازده ماه است، كه از آن چهار ماه حرام است»  سه ماه پى در پى، ذو القعده و ذو الحجّه و محرّم، و يكى تنها، رجب ميان جمادى و شعبان. هان آيا پيام را رساندم؟ ... بار الهاگواه باش.

7. حقوق زنان: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِنِسَائِكُمْ عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيْهِنَّ حَقّاً حَقُّكُمْ عَلَيْهِنَّ أَنْ لَا يُوطِئْنَ أَحَداً فُرُشَكُمْ وَ لَا يُدْخِلْنَ أَحَداً تَكْرَهُونَهُ بُيُوتَكُمْ إِلَّا بِإِذْنِكُمْ وَ أَلَّا يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ فَإِنْ فَعَلْنَ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَذِنَ لَكُمْ أَنْ تَعْضُلُوهُنَّ وَ تَهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَ تَضْرِبُوهُنَّ ضَرْباً غَيْرَ مُبَرِّحٍ‏ فَإِذَا انْتَهَيْنَ وَ أَطَعْنَكُمْ فَعَلَيْكُمْ‏ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَ‏ بِالْمَعْرُوفِ‏ أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانَةِ اللَّهِ وَ اسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِكِتَابِ اللَّهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ فِي النِّسَاءِ وَ اسْتَوْصُوا بِهِنَّ خَيْراً. اى مردم! همانا زنانتان را بر شما حقّى و شما را بر ايشان حقّى است. حقّ شما بر آنان اين است كه (بر پاكدامنى بپايند) بيگانه‏اى را به بستر شما در نيارند و كسى را كه خوش نداريد جز به اجازه شما به خانه راه ندهند و هرزه‏گرايى نكنند و اگر چنان كردند خداوند به شما اجازه داده كه بر ايشان سخت گيريد و بستر آنها را ترك گوييد و آنها را بدان اندازه كه سخت و آزاردهنده نباشد، بزنيد و هر گاه بدان پايان دادند و از شما فرمان پذيرفتند، بر شماست كه خوراك و پوشاك ايشان را به اندازه متعارف برسانيد. شما ايشان را به عنوان امانت خداوند برگرفتيد و به موجب كتاب خدا به همسرى خود حلال كرديد پس در باره زنان از خداوند بترسيد و با آنان خوشرفتارى كنيد.

8. حقوق مومنان: أَيُّهَا النَّاسُ‏ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ وَ لَا يَحِلُّ لِمُؤْمِنٍ مَالُ أَخِيهِ إِلَّا عَنْ طِيبِ نَفْسٍ مِنْهُ أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَلَا تَرْجِعُنَّ كُفَّاراً يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ فَإِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ اللَّهُمَّ اشْهَدْ. اى مردم! همانا مؤمنان برادرند و مال برادر مؤمن بر مؤمنى ديگر جز با خرسندى صاحب مال روا نيست. هان، آيا پيام را رساندم؟ ... بار الها گواه باش

9. نفی تبعیض: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ وَ إِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ كُلُّكُمْ لِآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَابٍ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ‏ وَ لَيْسَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍّ فَضْلٌ إِلَّا بِالتَّقْوَى أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ قَالُوا نَعَمْ قَالَ فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ. پروردگار شما يكى است و پدرتان يكى، شما جملگى از آدميد و آدم از خاك، «.... (إِنَّ) أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ- گرامى‏ترين شما در نزد خدا پرهيزگارترين شماست «10» و هيچ عربى را بر هيچ غير عربى برترى نيست جز به پرهيزگارى. هان! آيا پيام را رساندم؟ ... گفتند: آرى.

10. تقسیم ارث: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ قَسَمَ لِكُلِّ وَارِثٍ نَصِيبَهُ مِنَ الْمِيرَاثِ وَ لَا تَجُوزُ لِوَارِثٍ وَصِيَّةٌ فِي أَكْثَرَ مِاى مردم! خداوند هر وارثى را بخشى از ميراث داده است، و وصيّت بر بيش از يك سوّم دارايى روا نيست، و فرزند از آن (صاحب) بستر استنَ الثُّلُثِ.

11. رعایت مقررات نسب: الْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ مَنِ ادَّعَى إِلَى غَيْرِ أَبِيهِ وَ مَنْ تَوَلَّى غَيْرَ مَوَالِيهِ فَعَلَيْهِ‏ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ‏ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ. هر كه خود را به ديگرى غير از پدر خود بندد و وابسته به كسى جز سرور خود سازد، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر او باد و خداوند از او توبه و فديه‏اى در عوض آن نپذيرد. درود و رحمت خداوند بر شما باد.

سیره امام حسن نیز موید همین روح دین است، یعنی مدنیت و همزیستی مسالمت آمیز، نفی خشونت و جلوگیری از خونریزی. بعد از امام علی(ع) همه کوفیان با امام حسن(ع) بیعت کردند. دو ماه که گذشت، حضرت نامه ای نوشتند به معاویه و از او خواستند که بیعت کند. معاویه 60000  نفر برای جنگ با آن حضرت فرستاد. امام حسن سپاهی با 20000  فراهم کرد به رهبری عبیدالله بن عباس. معاویه عبیدالله را جذب خود کرد. قیس بن سعد که جانشین عبیدالله بود نتوانست سپاه را خوب مدیریت کند. امام حسن نیز در ساباط با مشکلاتی مواجه شد و یکی از اصحابش به پای ایشان آسیب زد. امام به این نتیجه رسید که تداوم این حکومت جز به خونریزی ممکن نیست. از این رو قرارداد صلحی با معاویه امضا کرد که پنج ماده داشت: 1- معاویه کسی را جانشین خود قرارندهد. 2- بعد از او امام حسن و امام حسین به خلافت برسند. 3- سبّ علی(ع) برداشته شود. 4- خراج دارابگرد به امام حسن داده شود تا برای خاندان بنی هاشم و خانواده شهدای جمل و صفین هزینه کند. 5- با شیعیان و موالی اهل بیت خوش رفتاری شود. راضی شدن به این قرارداد صلح نشان می دهد حکومت برای امام حسن اصالت نداشته است. آن چه برای او اصل بود این بود که جلو خونریزی گرفته شود.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم