Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

نگاهی به مکتب اجتهادی قم مبانی و روش‌ها

سید محمد علی ایازی
چکیده:
مکتب اجتهادی قم، یکی از مکاتب تأثیر گذار در دوره متأخر در مجامع فقهی؛ بلکه علمی دینی حوزه‌ها است. تبلور این مدرسه فقهی، پس از دهه سی و پس از مهاجرت و تثبیت موقعیت آیت الله العظمی بروجردی(م1380 ق)، در قم بوده و نقطه عطفی تاریخی در جریان سازی اجتهاد و شاخص شدن مکتبی با ویژگی‌های خاص است. در باره این جریان از چند جهت می‌توان سخن گفت، یکی در باره معرفت شناسی و مبانی و اصول اجتهادی این مکتب است، و دیگری در باره روش استنباط و شیوه بیان و پیش فرض‌های این مکتب است.

 از نکات قابل ذکر در این تحلیل، توجه به مسائل هرمنوتیکی تفسیر و فهم نصوص و نقش آن در اجتهاد فقاهتی این مکتب، مانند شخصیت راویان، بستر شکل گیری فتاوا، سیر تحول و موقعیت صدور روایت و ناظر بودن فقه شیعه بر فقه عامه و توجه به تأثیر قدرت در شناخت مسائل استنباط احکام است. در این مقاله سعی شده با تأکید به هر سه جهت، سخن گفته شود و نمونه‌هایی آورده و به گفته شاگردان ایشان استناد شود. و در نهایت در یک جمع بندی امتیازات این مکتب را از جهت تحلیل تاریخی، به جای تطبیق نص و یا تطبیق اقوال فقها، تأکید این مکتب به فضاشناسی نزول، شناخت شناسی صدور حدیث، یا شرایط صدور فتوا، یا شناخت اهداف و انگیزه های مؤلفان، پایه گذاران فقه و تکیه بر سیر تاریخی اقوال فقها و لزوم آگاهی از منابع حدیثی و اقوال فقهای عامه و تکیه بر روش استنادی به جای تطبیق که از روش های کشف مناط، الغای خصوصیت، تعمیم احکام و تحلیل عقلی، معرفی کند و نتایج این جریان فقهی را پویایی و تحول پذیری، بالندگی و پاسخگویی به نیازهای مسائل جدید بویژه در مسائل پیچیده اجتماعی از طریق شناخت فضای صدور حدیث و سیر تکوین یک فتوا و تاثیر این جریان به فقه تقریبی و نزدیک کردن دو فقه فریقین بدون تعصب و پیش ذهنیت های مذهبی بداند.
کلید واژه: مکاتب اجتهادی، مکتب فقهی قم، روش تحلیلی در فقه، آیت الله بروجردی، تقریب بین مذاهب

 مقدمه
در تاريخ فقاهت، مجتهدانى صاحب سبك و مكتب ظهور كرده‌اند، که کمتر شناخته شده و یا مکتب آنان به خوبی بحث و بررسی نشده است. مکتب اجتهادی قم به عنوان جریانی که در مبانی و روش‌ها و گرایش‌ها متفاوت از جریانی دیگر مثل مکتب نجف، سامرا، و اصفهان، شکل گرفته و هویت و مشخصه‌های خاص خود دارد، و در باره آن تحلیل‌های فراوانی انجام گرفته، اما نکته مهم طرح معرفی این مکتب بگونه ای که نشان دهد، چگونه دارای هویت و هندسه خاص است. به نظر می رسد که جهت مهم این مکتب روش تحلیلی در استنباط و تأثیر گذاری آن در شیوه‌های فقهی در نسل‌های بعدی است. این مکتب هرچند از مدرسه‌های فقهی دیگر تغذیه شده و به ویژه از حوزه هزار ساله نجف استفاده برده، اما برگرفته از مجموعه‌ای از اندیشه‌ها، مبانی و روش‌ها و شخصیت بنیان گذار مکتب است. پرسش نخستین آن است هویت این مکتب در چه مسائلی است و از چه مبانی تغذیه می کند و متکی به چه روشهایی بوده است؟
بی گمان تبلور این مدرسه فقهی، پس از دهه سی و پس از مهاجرت آیت الله العظمی بروجردی(م1380 ق)، بوده و نقطه عطفی تاریخی در جریان سازی اجتهاد و شاخص شدن مکتبی با ویژگی‌های خاص است. از آنجا که سخن من در باره مکتب اجتهادی قم و شخص تأثیر گذار آن است، لذا اگر در باره مکتب قم سخن گفته می‌شود، به این معنا نیست که هرکس در قم است، هرچند تابع مکتب نجف و استاد خاص باشد، بلکه منظور مکتب قمی است که تأثر از این جریان پذیرفته و شاگردانی پیرو مکتب تربیت کرده باشد.
در باره این مکتب در دو بخش می‌توان سخن گفت:
یکی، در باره معرفت شناسی و مبانی و اصول اجتهادی مکتب اجتهادی قم است، و دیگری در باره روش استنباط و شیوه بیان و پیش فرض‌های این مکتب است. زیرا سخن گفتن در باره روش اجتهاد یک مکتب، بدون توجه به مبانی اجتهادی آن ناتمام خواهد بود. همواره روش‌ها برگرفته از مبانی هستند، هر چند که در این میان پیش فرض‌ها جای بررسی مستقلی را می‌طلبد
نکته دیگر، در شناخت این جریان، توجه به مسائل هرمنوتیکی، یعنی بررسی شخصیت بنیانگذار مکتب است. امروز در تفسیر پژوهی، افزون بر متن، مسائل پیرامونی متن و روش تحلیل هرمنوتیکی صاحب جریان، وارسی می شود. مانند بررسی عصر این مکتب، جریان‌های تأثیر گذار و بررسی ابعاد روانیِ شخصیت صاحب مکتب، آن گونه که در تفسیر بررسی می‌شود و شرایط تاریخی و عصر مؤلف، استادان، شاگردان و معاصران و یا فضای آموزشی و عوامل روان شناسی و جامعه شناسی و حتی حکومت دوره فقیه کنکاش می‌شود.
از سوی دیگر اگر مكاتب فقهى مجتهدانِ بزرگ بررسى و مقايسه شود، از این جهت به خوبی آشکار می‌شود که بررسی مبانی، مكانيزم استدلال، و شيوه برداشت آنان از قرآن و سنت، کافی نیست و باید به سراغ پیش فرض‌های آنان رفت، تئوری ها و پیش فرض‌هایی که راه آنان را از دیگران تا حدی جدا می‌کند، که ای بسا جنبه کلامی دارد، و یا مبتنی بر تفسیری از مشى اجتهادى گذشتگان بوده و یا نقدی از وضع موجود باشد. گاه بدون آن که در این باره سخن بگویند و یا پیش فرض‌های خود را منقح کنند، تأثیر گذار در اجتهاد آنان بوده است. جالب این که بسیاری از این روش‌ها، که منتهی به ایجاد مکتب مستقل و با هویتِ مشخص شده، برگرفته از اصول عقلایی و روش تجربی و تحلیل نظری است و «نقلى» در این باره نرسيده است، هر چند این نکته را نمی‌توان کتمان کرد که بعضاً برخی از اصول و قواعدى كه براى اجتهاد ابداع كردند، متأثر از تحولات علمی و سازگار با علوم و مسائل جديدى بوده كه بر فقه و یا علم اصول افزوده‌اند.
البته نمی توان فراموش کرد، این مکتب به دلیل شرایط تاریخی و حوادث پس از انقلاب و چالش های سیاسی ناظر به شاگردان مبرز این مکتب، هم بحث و بررسی در باره روش اجتهاد در مکتب فقهی قم به عنوان روشی بالنده جدی گرفته نشده است. و هم موجب آن شده که این راه توسط آنان دنبال نشود. یا در محاق عطف به قدرت کم رنگ و نادیده انگاشته شود. از سوی دیگر در سنت مَدرسی حوزه‌های علمیه به ویژه در بحث‌های خارج کمتر به تحلیل مکتب اجتهادی خود می‌پردازند و یا اصول خود را به صورت مجزا نقد و بررسی می‌کنند و اصول منقح شده‌ای را نشان می‌دهند، این مشکل در باره روش دیگران هم صادق است، تا از اين زاويه به سراغ بررسی و نقد روش فقيهان برویم. این نگاه‌های معرفت شناسانه است که به فهم یک مکتب کمک می‌کند تا زمینه شناخت و مقایسه را به وجود آورد.
اهمیت این بررسی بدان جهت است که با شناسايى مبانی و اصول موضوعه و یا پیش فرض‌ها، زمینه مقایسه و نقد و گزینش بهترین‌ها فراهم می‌گردد و راهنماى خوبى براى پاسخ گويى به مسائل مستحدثه و بالنده كردن فقه در روزگار ما مى‌شود.
روش بررسی
در شناخت یک مکتب، دو روش باید همواره مد نظر باشد، یکی از راه بررسی متون آنان و یا نکاتی که شاگردان آن مکتب بیان کرده که بخشی از مباحث این بحث برگرفته شده از شاگرد بزرگ این مکتب که اینجانب از آن استفاده کرده و بارها نکاتی را از استاد خودم، یعنی آیت الله العظمی منتظری شنیده‌ام، می‌باشد، و دیگری استفاده از انظار استاد مطهری که در جای جای سخنان خود به آن استناد شده و اینجانب بعضاً آرای فقهی ایشان را تحلیل کرده و نشان داده(1) چگونه این روش اجتهادی در فتاوا تأثیر گذاشته و لازم است با روش و آرای دیگران مقایسه شود.
در بررسی مبادى روانى و موقعیت جغرافیایی ره پویان مکتب، نیز توجه شده، زیرا موضوع شخصیت و ساختار اجتماعى تربیت، وضعيت سياسى و خواست اجتماعى عصر فقیه در گرایش مکتب تأثیر می‌گذارد، و این بحث از آن جهت دارای اهمیت است که به چند و چون شکل گیری مواضع فقیه و آثار به وجود آمده آن در مقطع خاص، در یک مکتب و شیوه‌های تأثیر گذار در استنباط فقه می‌پردازد. این مسئله اتفاقاً از سوی شاگردان این مکتب مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان نمونه تبيين نقش شخصيّت فقیه در كلام مطهري(م1358) در باب فقه است. «اگر كسي فتواي فقها را با يكديگر مقايسه كند و ضمناً به احوال شخصيت و طرز تفكر آن‌ها در مسائل زندگي توجه كند، مي‌بيند كه چگونه سوابق ذهني يك فقيه و اطلاعات او از دنياي خارج در فتواهايش تأثير داشته؛ به طوري كه فتواي عرب، بوي عرب مي‌دهد و فتواي عجم، بوي عجم. فتواي دهاتي، بوي دهاتي و فتواي شهري، بوي شهري(2)» .
ایشان در جایی دیگر می‌نویسند: «پس چگونه ممكن است فقيهى از نظامات و جريان طبيعى بى‏خبر باشد، به تكامل و پيشرفت زندگى ايمان نداشته باشد و آنگاه بتواند دستورهاى عالى و مترقى اين دين حنيف را كه براى همين نظامات آمده و ضامن هدايت اين جریان‌ها و تحولات و پیشرفت‌هاست کاملاً و به‏طور صحيح استنباط كند؟! (3)
جالب این که شهید صدر(م1401ق) به ابعاد سلبی – و نه معرفت شناسانه آن- توجه کرده و از خطر دخالت شخصیت مجتهد در استنباط به عنوان خطر ذاتی در کشف و استخراج نظام احکام شرعی یاد می‌کند. یعنی این گونه بیان می‌کند که هر مجتهد در شرایط و محیطی که قرار گرفته، خود به خود افکاری در آن به وجود آمده که هنگام اجتهاد ناخود آگاه با آن احکام شرعی را درک می کندو در نتیجه امانت موضوعیت دلیل شرعی به مخاطره می‌افتد.(4) در متن روایات و آموزه‌های دینی کلمات و نکاتی آمده حاکی از تفطن و توجه به ویژگی‌های شخصیت فقیه، گاه از این حقیقت در قالب مثال به حیوانات یاد شده است، مانند تشبیه فهم‌های مختلف به درک مورچه که چون خود شاخک دارد، فکر می‌کند که باید خدا هم شاخک داشته باشد. اين روايت از حضرت باقر ـ عليه السلام ـ رسيده و عبارت چنين است: «و لَعّل النَمل الصَغار تَتَوَهَمُ اَنّ لِلِه زَبانتين، فانّهما كمالها، و تَتَصَوَرُ اَنّ عَدَمَها نُقصانٌ لِمَن لايَكونُ لَهُ». و چنين گمان كند مورچه كوچك كه براى خدا دو شاخك است و اين دو كمال اوست و تصور می‌کند هر كس آن دو را نداشته باشد، براى او نقص است.(5) از این جهت در بررسی مکتب اجتهادی قم به شرایط بالندگی آن از بُعد هرمنوتیکی آن نیز باید اشاره شود.
شرایط بالندگی مکتب قم
این اصل مسلم است که هر انسان از محيط خود تأثير مى‌پذيرد، تربیت خانوادگی، آموزه‌هاى مدرسه، عوامل محيطى و اقليمى، شرايط اجتماعى، دوستی‌ها و دشمنی‌ها افكار و روح او را مى‌سازد. چنانكه زندگى اجتماعى نيز مرهون فرآورده‌هاى دانش و علمى است كه در آن جامعه ارزش شده است و همان علوم و دانش‌ها، زندگى اجتماعى را شكل و جهت مى‌دهد و افزون بر تأثير در انديشه‌هاى فقيه، روابط اجتماعى كه موضوع فقه است تحول مى‌پذيرد.
بر اين اساس، نمى‌توان علم فقه را بر كنار از تأثير دانش‌های ديگر و بى نياز از ديگر علوم پنداشت. چنانكه علوم انسانى، اعتقاد و اخلاق فقيه در انديشه‌هاى فقهى او مؤثر است. علوم تجربى و دستاوردهاى آن در قالب صنعت و تكنيك نيز در موضوع سازى فقه و تأثير بر استنباط مجتهد از راه موضوع، تأثير مى‌گذارد. شخصیت فقیه بنیان گذار مکتب
مکتب قم که از سال‌های اواخر ده بیست پا گرفت، پس از اتمام اشغال ایران توسط متفقین و نضج حزب توده و کاهش فشارها بر مردم مذهبی و روحانیت پس از سقوط دوره رضاخانی و ورود به مرحله جدید از حضور روحانیت در صحنه اجتماعی و گسترش کمی و کیفی حوزه قم بوده است. این عوامل را نمی‌توان در کنار شخصیت ویژه آیت الله بروجردی شاگرد مکتب آخوند خراسانی از بنیان گذاران مشروطه و دانش آموخته شهر اصفهان با همه مسائل آن، نادیده گرفت. به همین دلیل درس آیت الله بروجردی رونق فزاینده پیدا می‌کند و طلاب از اطراف و اکناف ایران و حتی کسانی که در گذشته به نجف می‌رفتند به قم آمدند و یا کسانی که برایشان در نجف ممکن نبود به سمت قم آمدند و حوزه بزرگ درسی با استعداد را فراهم ساختند. از سوی دیگر در جهان عرب به ویژه کشور مصر تحول می‌یابد و تعامل ایران با مصر زمینه ارتباط فرهنگی و رفت و آمد عالمان مصری به ایران و از ایران به مصر زمینه‌های گفتگو فراهم می‌شود تا جایی که وقتی قرار می‌شود بحث فتن کتاب بحار چاپ شود، آیت الله بروجردی مانع آن می‌شوند و یا از کتاب‌هایی که در جهت تحریک فرقه گرایی شود، ممانعت می‌کند. این حرکات بیرون از فقه نیست و در فقه و شیوه استنباط جای خود را پیدا می‌کند. از سوی دیگر صنعت چاپ گسترش یافته و یکایک منابع و آثار حدیثی و فقهی شیعه در اختیار عالمان قرار می‌گیرد و در همین دوره آثار بسیاری با اشراف و حمایت ایشان به چاپ می‌رسد، مانند وسائل الشیعه که با تحقیق آیت الله ربانی شیرازی و با حمایت ایشان به چاپ می‌رسد و کارهای دیگر.
ویژگی‌های شخصیتی آیت الله بروجردی
از سوی دیگر ویژگی‌های شخصیت آیت الله بروجردی که با آگاهى گسترده نسبت به رجال حديث، طبقات روات، و آگاهى به حوادث و وقايع تاريخ اسلام. ذهن جوّال و عميق در بررسى و درك جوانب مختلف مسأله مورد بحث. ذوق سليم و حسن سليقه در انتخاب بهترين معنى و مفهوم از متون نقلى و قواعد عقلى است. این ویژگی به او کمک می‌کرد تا بتواند پایه‌های یک روش اجتهادی را بریزد. از سوی دیگر زمان آگاهى، و بصيرت نسبت به حوادث واقعه. اصالت فكر و استقلال رأى. ايجاد ارتباط متعادل بين علوم معقول و منقول. شجاعت علمى در ابراز نظر و اظهار عقيده. انسجام فكرى و انضباط در جمع‌بندى مسائل و در دست داشتن اصول و مبانى محورى و پايه، در شاگردان دنبال کننده مشی او دیده می‌شود و زمینه‌های پیدایش یک مکتب را با توجه به شرایط تاریخی و فرهنگی فراهم ساخته است. البته این مکتب در شخصیت ایشان خلاصه نمی‌شود، و در امتداد باروری مکتب به وجود آمد. از نکات جالب این شخصیت در آگاهی به جهان اسلام و تاریخ معاصر و نقد شرایط موجود و یا مبارزه با برخی خرافات و یا عزاداری های خلاف شرع و دروغ است. استاد مطهری در این باره می‌نویسد: معظم له كه علاوه بر جنبه فقاهت مطالعاتى در متن اسلام و معتقدات اسلامى داشت و اسلام را خيلى بى‏پيرايه و عريان از توهمات عوامانه پذيرفته بود و از طرفى برخلاف اقران و اسلاف خود از تاريخ قرون جديد و اوضاع عصر حاضر تا حدود نسبتاً خوبى آگاه بود(6).
نکته جالب تر این که آیت الله بروجردی با آگاهی از مشی و روش خود در کنار تدریس فقه خود را ملتزم به بیان اصول و روش خود می دانست، چنانکه آیت الله منتظری در مقدمه البدر الزاهر نوشته و این شیوه را از خصوصیات درس ایشان بیان کرده است(7) .
اندیشه تقریب و شیوه برخورد با آن
وحدت اسلامى: يكى از بنیانگذار این مکتب توجه و علاقه فراوانى بود كه به مسئله وحدت اسلامى و حسن تفاهم و تقريب بين مذاهب اسلامی داشت‏.(8) مطهری در این باره می‌نویسد: معظم له را نبايد گفت نسبت به اين مسئله علاقه‏مند بود، بلكه بايد گفت عاشق و دلباخته اين موضوع بود و مرغ دلش براى اين موضوع پر مى‏ زد(9) .
براى اولين بار بعد از چندين صد سال بين زعيم روحانى شيعه و زعيم روحانى سنّى شيخ عبد المجيد سليم و بعد از فوت او به فاصله دو سه سال شيخ محمود شلتوت مفتى حاضر مصر و رئيس جامع ازهر روابط دوستانه‏اى برقرار شد و نامه‏ها مبادله گرديد.(10) مرحوم مطهری نقل می‌کند که آيت اللَّه بروجردى و مرحوم شيخ عبدالمجيد سليم مفتى اعظم مصر توافق كرده بودند بر اين اساس كه اهل تشيع احاديث معتبر اهل تسنن را بپذيرند(11) .
این نگرش او در تحلیل منابع اهل سنت و استفاده از کتاب‌ها و احادیث غیر معارض آنان و توجه ویژه به فقه اهل سنت در فقه او و شاگردانش تأثیر فراوان گذاشت.
تحلیل در موضع گیری با اهل سنت:
از نکات دیگر این نگرش شیوه تحلیل نسبت به مسائل نزاعی و کلامی میان شیعه و اهل سنت است. تحلیل وی و شاگردانش تاریخی دانستن موضوع خلافت است که دیگر نباید روی آن مانور داد. به عنوان نمونه استاد مطهری می نویسد: مرحوم آيت اللَّه بروجردى هميشه اين مطلب را گوشزد مى‏كردند كه: باید دو مطلب را از يكديگر تفكيك بكنيد، آن وقت اختلافات ما با سنی‌ها حل مى‏شود و به نفع ما هم حل مى‏شود: يكى مسئله خلافت و زعامت، و ديگر مسئله امامت. در مورد خلافت و زعامت، پس از پيغمبر مى‏بايست زمامدار، حضرت امير عليه السلام مى‏شد. آن‌ها مى‏گويند نه، ابابكر است. اختلاف دیگر مسئله امامت است؛ يعنى ما تنها روى شأن زمامدارى و حكومت پيغمبر بحث نمى‏كنيم، پيغمبر شأن ديگرى هم داشت و آن مبيّن احكام بودن پیامبر است. يعنى قول چه كسى براى ما حجت است؟ بعد ايشان مى‏گفتند كه ما به سنی‌ها مى‏گوييم كه ما يك بحثى راجع به زمامدارى بعد از پيغمبر با شما داريم، ولى اين موضوع گذشته است. نه حضرت على وجود دارد كه زمامدار باشد و نه ابوبكر. پرونده اين موضوع را مى‏بنديم و راكد مى‏گذاريم. ولى يك مسئله ديگر هست و آن اينكه قول چه كسى بعد از پيغمبر حجت است؟ حديث «انّى تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَيْنِ: كِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى» مقام مرجعيت علمى عترت را بيان مى‏كند و آن امروز هم به درد ما مى‏خورد، بله، گفت. ما روى خلافت و زمامدارى با شما بحث نمى‏كنيم اما اين مسئله روز را بايد عمل كنيم. ما چرا خودمان را سر موضوع زمامدارى خسته كنيم؟ ‏(12)
این شیوه از بحث در میان مذاهب که مسائل تاریخی را با مسائل اعتقادی یکدست نگیریم، کمک می کند که اختلافات فرو کاهش داده شود و در طرح مسائل کلامی و فقهی به اهداف و کارکردها توجه شود و از پیشداوری و تعصب تا حدزیادی جلوگیری شود و در آن صورت تأثیر گذار در فقه است.
نظریه پردازی در فقه و قواعد آن
این مکتب بیشتر دغدغه نظریه پردازی و تفکر در مبانی احکام دارد. لذا استاد زیاد دیدن علامت تفکر و تحقیق نیست، بلکه تأمل و بررسی در آرا و مقلد نبودن از گذشتگان به تحول در فقه و پاسخگویی به نیازهای دینی می انجامد. آقاى بروجردى را اغلب ايراد مى‏گرفتند كه كم استاد ديده، و از نظر ما حسنش همين بود كه خيلى استاد نديده بود. هر چند ايشان هم كم استاد نديده بود، ده دوازده سال استادهاى درجه اول ديده بود، هفت هشت سال نجف و سه چهار سال اصفهان استاد ديده بود. ولى نجفی‌ها قبولش نمى‏كردند، مى‏گفتند اين استاد كم ديده، مثلاً بايد سى سال استاد ديده باشد. و به همين دليل كه كمتر استاد ديده بود، ابتكارش از اغلب آن علما بيشتر بود، يعنى فكر مى‏كرد. مسائلى كه مطرح كرده مسائلى است كه خودش فكر مى‏كرد، چون مجال فكر كردن داشت(13) .
آشنايى با روش‌های مختلف فقهى شيعه و سنّى
از سوی دیگر در هرمنوتیک یکی از دغدغه ها تأثیر نظریات پیشین در فکر محقق است، تا جایی که زمینه تقلید را افزایش می دهد که از آن تعبیر به تأثیر قدرت فرهنگی و آرای گذشته بر فکر محقق سخن گفته می شود. لذا باید هم دوره های و جریان های تاریخی را شناخت و هم از تأثیرگذاری های غیر مستقیم و ناخودآگاه آن پرهیز کرد. در تقسیم میان مجتهدان می‌توان به قول مطهری دو گونه مجتهد داشت، مجتهدانی صاحب نظر، مستقل و مجتهدانی که مقلّد هستند، مقلّدهايى در سطح بالاتر. شما مى‏بينيد. مطهری می‌نویسد: «در هر چند قرن يك نفر پيدا مى‏شود كه اصولى را تغيير مى‏دهد، اصول ديگرى بجاى آن مى‏آورد و قواعد تازه‏اى [ابداع مى‏كند]، بعد همه مجتهدها از او پيروى مى‏كنند. مجتهد اصلى همان يكى است، بقيه مقلّدهايى به صورت مجتهد هستند كه از اين مقلّدهاى معمولى كمى بالاترند(14)» .
خود معظم له كه به تاريخ فقه آشنا بودند و اسلوب‌های مختلف فقهى را مى‏شناختند و يكى از مزايا و امتيازاتشان همين آشنايى با روش‌های مختلف فقهى شيعه و سنّى بود. فقه را تقريباً به چهار دوره تقسيم مى‏كردند به اين ترتيب:
1. دوره ماقبل شيخ طوسى.
2. از زمان شيخ طوسى تا قرن دهم كه تقريباً مقارن با زمان شهيد ثانى است.
3. از زمان شهيد ثانى تا يك قرن اخير (15)
به این روی، بعد از شيخ انصارى، اگر بخواهيم از مقطعى اسم بياوريم و بگوييم‌ تحولى در فقاهت در ایران انجام شده که جنبه مکتب ساز بوده، مکتب قم با روش اجتهادی آیت الله بروجردی است، آن مقطع، که همه زمینه‌های یک تحول به لحاظ اجتماعی، فرهنگی فراهم گردید و در آن مقطع حیات ایشان پایه‌های آن برای گسترش توسط شاگردانش به وجود آمد، چنانکه این تحول در ابعاد دیگر در قم مانند تفسیر و کلام و حدیث شناسی پایه‌های آن پی ریزی شده است كه يك مقطع و باب جديدى است كه آن بزرگوار در كار فقاهت باز كرد.
بنابراین وقتی از آيت اللّه بروجردى، سخن گفته می‌شود، هرچند محوریت از آن ایشان است، اما نمی‌توان شخصیت‌های دیگر این مکتب مانند امام خمينى، آیت الله منتظری، و مرتضی مطهری را نادیده گرفت و در توسعه و فهم درست اندیشه و تبیین نظرات بنياد گذاران دیگر این شيوه فقاهتى را فراموش کرد، که در آن هنرشان در پى ريزى ده‌ها مبانى نو در اصول، فقه، يا آفريدن اصول و قواعد جديد يا عرضه روشى نو در اجتهاد بوده است.
ادب علمی و پرهیز از قضاوت‌های عجولانه
یکی از ویژگی‌های شخصیتی آیت الله بروجردی ادب علمی در برابر مخالفان و نقد علمی آنان بود. او به گونه‌ای سخن می‌گفت که جای تفسیر و حمل به صحت باز شود. در برابر شیخ طوسی که می‌رسید، به گونه‌ای سخن می‌گفت تا توجیه کند که با این حجم انبوه از تألیف اشتباه او قابل اغماض است. ایشان به نقل از استاد گاهی در باره شیخ نقدی داشتند، هنگامى كه به چنين استدلال‌هایی از جانب شيخ بر مى‌خورد چنين براى او عذر مى‌آورد كه عمرى كوتاه داشته است به‌ گونه‌اى كه اگر بنا بود عمرش بر آثار خجسته‌اى كه در زمينه‌هاى گوناگون از قلم او پديد آمده و در كنار آن بر تدريس و تدبيرهاى سياسى كه براى دفاع از حريم تشيّع داشته است قسمت شود، هرگز بسنده نمى‌كرد. خداى او را رحمت كند و آن را هم كه براى او چنين عذرى آورده بيامرزد(16) .
همواره به تعبیر مطهری این آیه را می‌خواند: «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا و لِاخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقونا بِالْايمانِ وَ لاتَجْعَلْ فى قُلوبِنا غِلًّا لِلَّذينَ امَنوا رَبَّنا انَّكَ‏ رَؤوفٌ رَحيمٌ» كه مرحوم آقاى بروجردى مى‏ديدم گاهى اين دعا را مى‏خواند(17).
به همین دلیل روش فقهى ایشان تبدیل به جریانی شد و به تعبیر استاد سبك و سليقه معظم له در فكر و سليقه حوزه علميه قم زياد اثر كرد؛ تا حدّ زيادى روش‌ها را عوض كرد و اميدواريم هرچه بيشتر سبك و روش ايشان پيروى شود و تعقيب بلكه تكميل گردد(18) .
معرفت شناسی مکتب
1- فقه تحلیلی
تردیدی نیست که یکی از شاخصه‌های این مکتب، فقه تحلیلی است، به این معنا که شکل استنباط و استناد بر اساس تحلیل روایات، اقوال فقها و نقد تاریخی آن است. کسانی که از روش تحلیلی این مکتب سخن می‌گویند، ممکن است که برخی از مکاتب اجتهادی دیگر هم فقه آنان تحلیلی باشد، اما تحلیلی تا تحلیلی داریم، تحلیل بر اساس مبانی، و پیش فرض‌هایی که بعداً به آن اشاره خواهد شد و یا تحلیل موقعیت کلام معصوم و اقوال فقها. یا تحلیل جریان های فقهی برای استنباط. گاهی این تحلیل کمک می‌شود تا حکم روشن شود، یا مناط حکم منقح گردد. شکی نیست که این جریان فقهی، با کسانی که روش تطبیقی را برگزیده‌اند و یا از روش استنادی صرف پیروی کرده‌اند، متمایز است.
نمونه های فقه تحلیلی
روش تحلیل در فقه در ابعاد مختلفی وجود دارد، یکی تحلیل حکمی، تحلیل موضوعات حکمی، تحلیل تاریخی، تحلیل شخصیت فقیه، تحلیل منابع گذشته و تحلیل در سیر تحول فتوا. در تحلیل تاریخی ایشان این نکات را به منزله قرینه داخلی برای فهم آیه و حدیث و یا جایگاه حکم بیان می کند(19) .
در سطح کلی تر هدف تحلیل در این مکتب شناخت درست موضوع، قلمرو احکام و دلایل گوناگونی روایات و یافتن وجه جمع میان آنها و یا حتی علل یک فتوا در تاریخ فقه است که به دو نمونه زیر اشاره می گردد.
الف: تفاوت نیت با داعی و انگیزه
در باره تحلیل موضوعات احکام، به عنوان نمونه در بحث نماز جمعه ایشان برای طرح آن از شواهد تاریخی استفاده می کند در بحث صلات جمعه می نویسد: اعلم أنّ ها هنا نكتة تاريخية تكون بمنزلة القرينة المتصلة للأخبار الصادرة عنهم عليهم السلام فيجب التوجه إليها في فهم مفاد الأخبار. (20). استاد مطهری می‌گوید: آقاى بروجردى در باب نيّت، كافى نمى‏دانستند كه داعى در نفس انسان وجود داشته باشد، و اوايل ما تعجب مى‏كرديم كه در باب نيّت چنين بحثى آقاى بروجردى داشته باشند. چون در باب نيّت، اغلب علما داعى را كافى مى‏دانند؛ يعنى همين قدر كه انسان يك انگيزه روحى يعنى قصد قربت داشته باشد كافى است، به طورى كه اگر از او بپرسيم چه مى‏كنى، بگويد براى خدا نماز مى‏خوانم. و اگر غفلت از اين مقدار بيشتر شود، هيچ عالمى آن را كافى نمى‏داند. مثلاً انسان نماز مى‏خواند؛ اگر وقتى از او مى‏پرسند چه مى‏كنى، فكر كند و جواب دهد، نماز باطل است؛ يعنى اگر حد غفلت و ماشی واری كار به اينجا برسد كه اگر از او بپرسيم چه مى‏كنى، كمى فكر كند و بعد جواب دهد، به اجماع علما نماز باطل است. ولى مرحوم آقاى بروجردى يك حرف ديگرى هم مى‏گفتند و آن اينكه اساساً در ابتداى عمل، اين مقدار توجه كه داعى شخص به عملْ قصد قربت باشد به طورى كه غفلت نداشته باشد، كافى نيست بلكه بايد در قلب خود خطور دهد كه گويى خودش دارد با خودش حرف مى‏زند: چهار ركعت نماز ظهر ادائى (به قصد ادا) بجا مى‏آورم قربةً الى اللَّه، آن وقت بگويد: اللَّه اكبر. البته از لحاظ انگيزه تأثيرى ندارد؛ انگيزه بجاى خود، ولى وقتى كه به اين صورت در بيايد، كارْ بيشتر از سطح ناآگاهى به سطح آگاهى مى‏آيد، يعنى انسان كارش را آگاهانه‏تر انجام مى‏ دهد(21) .
ب: تحلیل اجاره تسلط مال اجاره بر عین
نمونه دیگر تحلیل در احکام برای مشخص کردن این نکته است که آیا تحولی در آن رخ داده یا خیر که نمونه در بحث اجاره مال است که صاحب این مکتب می خواهد روشن کند، آیا آن گونه که فقهای گذشته گفته اند، درست است، یا خیر. لذا گفته می شود: «از لحاظ فقه ما كارفرما عمل و منفعت كارگر را مى‏خرد، گو اينكه نظر بعضى فقها مثل مرحوم آقاى بروجردى اين است كه حقيقت اجاره عبارت از تسليط مستأجر بر عين است، يعنى موضوع ايجاد سلطه عين است نه منفعت، و اين تعبير كه اجاره عبارت است از تمليك منفعت، از نظر ايشان قابل قبول نبود. بعلاوه فرق است بين اجاره رقبه و اجير شدن براى عمل خاص». (رجوع شود به كتاب الاجاره حاشیه عروة(22))
2- اهتمام به تتبع در حدیث و اقوال
مکتب قم از دو جهت اجتهاد را بر دو پایه تتبع و تحقیق بنا می‌ریزد. تتبع در این مکتب و دیدن اقوال و احادیث در ابواب مختلف تأکید بسیار می‌شود. اولین نکته مکتب ایشان در حوزه اهتمام به دیدن منابع در یک حوزه هندسی منابع نخستین، اقوال اهل سنت، سیر تاریخی اقوال است. از سوی دیگر تتبع تنها هم کافی نیست، باید این انبوه اطلاعات را تحلیل کرد. از این رو گفته می‌شود تحقیقی که متکی به استقصای حدیث و اقوال در مسئله نباشد، تحقیق کامل نیست. لذا در این مکتب افزون بر این که اقوال را بررسی می‌کند، می‌خواهد همه جوانب کلام آن‌ها ملاحظه شود. نکته دیگر تحلیل منابع و یا تفسیر منابع است. مثلاً آن گونه که ایشان در بسیاری از روایات توضیحات راوی و یا اضافه در متن می‌داند.
جمع میان تتبع و تحقیق
در بين فقهاى ما كم هستند كسانى كه هم محقق باشند و هم متتبع؛ بتوانند بين اين دو جمع كنند. معروف بود كه آيت اللّه بروجردى اين چنين است: هم محقق و هم متتبع، ولی جایگزین نداشت.(23) به فرمایش آية الله بروجردى (ره) فقه زير لحافى كه انسان سرش را زير لحاف كند و به منابع و مدارك مراجعه نكند، فقه نيست. (الف- م، جلسه 175 درس) (24)فقه آن است که به موضوعاتی که احکام بر آن بار شده رسیدگی کند، اگر می بیند که خرید و فروش خون حرام شده، ببیند کدام خون حرام شده، حتی آن خونی که منفعت حلال دارد، یا محدود در جایی است که منفعت حرام باشد و این نیازمند تفحص، دقت، مراجعه به شرایط تاریخی آن عصر است. نمونه دیگر آن در باب صلات مسافر و محدود سفر است(25).
3- اهتمام به تحقیق در قرائن در نسبت اقوال
یکی دیگر از نکات این مکتب، وارسی اقوال و تحلیل جایگاه و دلایل یک نظریه و بررسی روایت ناظر به آن است. استاد بزرگوار ما از مرحوم آية اللّه العظمى بروجردى- قدس اللّه روحه- در اين زمينه نقل فرمودند: چون در جوامع اوّليۀ شيعه روايات بسيارى بوده كه همۀ اين روايات به دست ما نرسيده است، لذا از اتفاق و اجماع فقها در یک فتوا درمى يابيم كه آنان روايت كامل و صحيحى از نظر سند و دلالت دردست داشته‌اند كه در مسير زمان به‌ ما نرسيده است. از سوی دیگر ایشان گاهی این کاوش را در جمع میان تتبع و تحلیل ارائه می‌دادند، مثلاً در باره قسمت آخر آيه «وَ الْيَتامىٰ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ» با مقایسه بخشی از آیه با بخش دیگر می‌فرمودند: در اين جا نكته‌اى كه مرحوم آيت اللّه بروجردى از آيه استفاده مى‌كردند می‌گفتند: «لام در اين جا تكرار نشده، ولى در رسول و ذى القربى، تكرار شده است. از تكرار نشدن «لام در اين جا، استفاده مى‌شود كه يتامى و مساكين و ابن سبيل به نحوى بايد تقييد بشود به ذى القربى. يعنى يتامى من ذى القربى، مساكين من ذى القربى و ابن سبيل من ذى القربى(26)» ‌.
اهمیت تتبع از چند جهت است. 1) آگاهی به نظریات گوناگون و شیوه استدلال آن. 2) گسترده شدن ذهن فقیه و ایجاد آمادگی برای جرئت کردن در صدور فتوا در صورتی که ببیند در میان فقهای گذشته در این باره نظری همرأی او دارند و یا مخالفت او موافق با مخالفت یکی از گذشتگان است. 3) جامع نگری و اشراف کامل به موضوع و فروعات یک حکم.
4- توجه به شرايط صدور روايات:
در مقام بررسى آیات و روايات، معمولاً كوشش مى‌كنند زمان دقيق و شرايط اجتماعى- سياسى حاكم بر زمان صدور آیه را بیان کنند، مثلاً ایشان در تفسیر آیة مربوط به نماز جمعه که «فترکوک قائما» را که بسیاری از مفسران وجوب قیام خطیب در هنگام خطبه دانسته ایشان احتمال می‌دهد یک قضیه کلی نباشد بلکه یک مورد خاص برای شخص باشد.(27) و همچنین به زمان صدور به این شرایط توجه می‌کند تا موقعیت حکم را در روايت نيز به دست آورند، و از اين طريق، مسائل بسيارى را مانند اينكه آيا روايت در شرايط تقيه بيان شده يا در شرايط عادى؟ ناظر به فتاواى مخالف و يا دربارى آن زمان بوده يا نه؟ نيز مورد بررسى و نتيجه‌گيرى قرار دهند. به عنوان مثال ايشان در درس خارج فقه‌شان،(28) دربارۀ اينكه آيا «فئ» نيز مانند غنيمت و غيره «خمس» دارد يا نه، روايتى را از وسائل الشيعة به نقل از تفسير عياشى نقل كردند، كه ظاهر روايت عياشى اين بود كه در فئ نيز مانند غنيمت، خمس وجود دارد. اما اين حديث عياشى تعارض داشت با احاديث ديگرى كه مى‌گويند در في‌ء خمس نيست. آيه شريفه خمس، از مثل زمین‌هایی كه براى عموم مسلمين في‌ء است، منصرف است، چنانچه از تقريرات بحث حضرت استاد آيه الله العظمى بروجردى (ره) در رابطه با خمس مى‌توان چنين استفاده نمود، چون خطاب در آيه شريفه متوجه به خصوص كسانى است كه خود غنيمت گرفته‌اند يا در جنگ حضور داشته و مجاهدت نموده و غنيمتى بدست آورده‌اند، و زمین‌ها، غنيمتى نيست كه به آن‌ها برگردد، بلكه غنيمت براى اسلام و عنوان مسلمين است، و ظاهر خطاب در «غنمتم» اشخاص غنيمت گيرنده‌اند نه جهات و عناوين .(29)
ايشان در مقام حل تعارض اين روايات و كشف منشأ آن، هم از مطالعۀ تطبيقى و مقارن فقه مذاهب اسلامى استمداد گرفتند، و هم از شيوۀ «لزوم توجه به شرايط صدور روايت» و با تحقيقات و بحث‌های مفصلى كه انجام دادند نتيجه گرفتند كه روايت مرسله تفسير عياشى، گذشته از ضعف سند در مقام محاجه بوده و نمى‌توان به آن استناد كرد.(30) چنانکه ایشان در راستای استنباط درست احکام شناخت حکم در میان فقهای آن عصر را لازم می‌دانستند. و می‌گفتند یکی از ابعاد پیرامونی حدیث و فقه آگاهی بر فقه ساير فرق مسلمين است که شخص آیت الله بروجردی بر آن تأکید داشتند و معتقد بودند که آگاهی به روش و مسلك آن‌ها در استنباط فقه مؤثر است. «معرفت رجال حديث شيعه و سنّى از يك طرف و اطلاع بر فتاوى و فقه ساير فرق اسلامى از طرف ديگر موجب مى‏شد كه گاه اتفاق مى‏افتاد حديثى طرح مى‏شد و ابتدا يك معنا و مفهوم از آن به نظر مى‏رسيد، ولى بعد معنای دیگری پیدا می‌کرد. (31)
تحلیل در موقعیت صدور حدیث
بی گمان فضا شناسی صدور حکم در آیه و روایت در فهم اهمیت بسیار دارد. این فضا شناسی گاه موجب توسعه حکم و گاه موجب تضیق حکم می شود، خصوصا در صورتی که از ارتکازات مخاطبان استفاده شود و گفته شود وقتی این حکم بیان شده مردم این گونه می فهمیده اند. نمونه این روش در تحلیل‌های فراوان صدور حدیث در کتاب‌های ایشان و شاگردانش دیده می‌شود. مثلا بروجردی در ضرورت نصب امام جمعه می نویسد: شیوه و روش از عصر پیامبر تا زمان خلفا چنین بوده و در اذهان تمام مسلمین حتی اصحاب ائمه همین معنا ارتکاز یافته و اگر غیر این بود، باید پیامبر و ائمه این ارتکاز را اصلاح کنند: «فكان جميع الأخبار الصادرة عنهم عليهم السلام ملقاة إلى الذين ارتكز في أذهانهم كون إقامة الجمعة من خصائص الخلفاء و الأمراء و لم يكن يخاطر ببالهم جواز إقامة سائر الناس لها. فلو كان حكم الله و رأي الأئمة عليهم السلام على خلاف ذلك لكان يجب عليهم بيان ذلك و تكراره و الإصرار عليه و إعلام أصحابهم بأنّه يجب على جميع المسلمين السعي في إقامتها و أنها لا تختص ببعض دون بعض، كما استقر على ذلك سيرتهم عليهم السلام في جميع المسائل التي خالف فيها أهل الخلاف لأهل الحق كمسألتي العول و التعصيب و نحوهما» .(32)
گاهی این فقه الحدیث به کاوش در موقعیت حدیث و شرایط خاص تاریخی و یا بیان حساسیت موضوع منتهی می‌شد. باز این روش ایشان بوده که جغرافیای حدیث و موقعیت بیان آن را شناسایی کند. مثلاً مطهری در باره این فراز از حدیث: اللَّهُمَّ بَلى‏ لاتَخْلُو الْارْضُ مِنْ قائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّة»؛ می نویسد: من از مرحوم آقاى بروجردى شنيدم كه مى‏فرمود اين جمله را حضرت در بصره بيان كرده‏ و اين جمله به دنبال حديث معروف كميل است كه گفت روزى على عليه السلام دست مرا گرفت و با خودش برد تا از شهر خارج شديم و به محلى به نام جَبّان رسيديم. همين كه از شهر خارج شديم و خلوت شد فَتَنَفَّسَ الصُّعَداءَ، آهى كشيد و بعد فرمود: «يا كُمَيْلُ! انَّ هذِهِ الْقُلوبَ اوْعِيَةٌ فَخَيْرُها اوْعاها، فَاحْفَظْ عَنّى ما اقولُ لَكَ» دلهاى فرزندان آدم به منزله ظرف‌ها هستند و بهترين ظرف‌ها آن است كه بهتر مى‏تواند نگه دارد . (33)
یا روش فقهى ایشان در تعیین هندسه حدیث جالب توجه است. كلمه‏اى در حديث بود كه در عرف عام امروز يك معناى معين داشت، ولى با تحلیلی که به دست می دهد چنین می نماید كه اين كلمه در محيط خاصى كه در آن وقت محل پرورش سؤال كننده حديث بوده، معنى ديگرى داشته است. (34)
موضع گیری در برابر اخباریان
آیت الله بروجردی تعلق ویژه به مکتب اصفهان و جریان تاریخی آن از زمان مجلسی دوم به بعد داشت. اگر کسی مطالعه‌ای در تاریخ علوم دینی اصفهان و تألیف آثار حدیثی در اصفهان و تأثیر آن را در علمای اصفهان داشته باشد، در می‌یابد که جریان حدیث گرایی حتی تا امروز در شهر اصفهان چقدر قوی و تأثیر گذار بوده است، با این همه می‌توان موضع علنی و شفاف آیت الله بروجردی را در برابر جریان اخباری گری و تحلیل‌های مختلف از موضع فکری و نقد حدیث گرایی آنان، تحلیل و نقد روایات و بسنده نکردن به ظاهر حدیث و مسائل مختلف آن را مشاهده کند، اطمینان پیدا می‌کند که رویکرد حدیثی این مکتب از سنخ مکتب اصفهان اخباری نیست، که به دو نمونه آن اشاره می‌گردد.
تحلیل تاریخی در پيدايش اخباری گری در شيعه
1- تحلیل تاریخی بستر پیدایش و نقد اخباریون در وجوه مختلف آن. در این زمینه ایشان اخباریون را بسیار شبیه به حسیون در مکتب فلاسفه غرب می‌داند. در این زمینه استاد مطهری می‌نویسد: «آيت اللَّه بروجردى اعلى اللَّه مقامه در بروجرد بودند و به قم نيامده بودند، يك روز سخن از همين فكر اخباریون شد. ايشان در ضمن انتقاد از اين فكر، فرمودند كه پيدايش اين فكر در ميان اخباریون اثر موج فلسفه حسى بود كه در اروپا پيدا شد. اين را من آن وقت از ايشان شنيدم، بعد كه به قم آمدند و درس اصول ايشان به اين مبحث يعنى مبحث حجيت قطع رسيد من انتظار داشتم دوباره اين مطلب را از ايشان بشنوم، ولى متأسفانه چيزى نگفتند. (35)
از نکات جالب توجه دیگر، بازگویی خطر این جریان که چگونه می‌تواند در عالم تشیع خطر آفرین شود و خردگرایی و نقادی دینی و رشد علمی را به افول ببرد. مطهری در این باره بارها نوشته است که زيان اخباری گری، اين تعصب افراطى احمقانه‏اى كه راجع به اخبار پيدا كردند كه صحيح و ضعيف را با هم يكى دانستند، يكى از آن جریان‌های فكرى خطرناكى است كه در دنياى اسلام پيدا شد و اثرش هم جمود فكرى است، همان چيزى كه الآن ما به آن مبتلا هستيم. این‌ها به عالم تشيع سرايت مى‏كند .(36)
موضع گیری در برابر تحریف
2- موضع گیری در برابر اندیشه تحریف قرآن: این برخورد از دو جهت قابل توجه است، یکی سوء استفاده‌ای که از این کار می‌شد، دیگری خدشه دار شدن قداست قرآن. در این باره استاد نوشته‌اند: «چند سال پيش، این‌ها مشغول به چاپ كردن قرآن خودشان، بودند، آيت اللَّه بروجردى متوجه شدند و فوراً جلو چاپش را گرفتند و بردند در دريا ريختند. وای به حال اينكه قرآن‌ها چاپ مى‏شد و به دست یهودی‌ها و مسیحی‌ها مى‏رسيد و مى‏گفتند مسلمان‌ها كه مى‏گويند قرآن ما تحريف نشده است، حالا خودشان يك قرآن ديگر در آورده‏اند كه با قرآنى كه دارند خيلى اختلاف دارد» .(37)
مبانی مهم فقهی و رجالی مکتب
1- سیره عقلا
از شگفتی‌های این مکتب که گاه بر خلاف آن می‌توان شواهد بسیار دید، موضع گیری نسبت به سیره عقلا است. آیت الله منتظری در این باره می‌گوید: ایشان سیرة عقلا را در یک نوع نگاه آلی می‌داند و آن‌را حجت مستقل نمی‌داند. برای عقل نیز زمینه‌ای جهت مصدریت مستقل نمی‌بیند و معتقد است که آنقدر ما منبع داریم که در فقه کاربرد نیازی به آن نداریم. شرایط اعتبار منابع هم در دیدگاه ایشان با بقیه فرق می‌کند.(38) البته ایشان استاد ما تأکید به جایی داشتند، که اگر بنای عقلا وثوق و اطمینان بیاورد، افزون بر این که امضای خاص شارع را لازم ندارد و عدم ردع کلی هم کافی است، به ویژه آنکه به جز امور عبادی از قبیل معاملات، از اسرار غیبی نیست تا نتوانیم وجه قبول عقلا از این معاملات را بفهمیم، بلکه معاملات برای رفع نیازهای جامعه است. از این رو عمل آنان وجه روشن دارد و می‌تواند قابل وثوق باشد و شارع آن را قبول دارد و می‌شود به آن عمل کرد. (39)
2- حجیت اخبار حدیث
ایشان حدیث را از دو جهت برخورد می‌کند، یکی در حدیث متواتر است. ایشان خبر متواتر را خبری می‌دانستند که در هر طبقه آن قدر روایت نقل کرده باشند که تواطی آن‌ها عادتاً بر کذب محال باشد، نه این که تواتر در هر قرن کافی باشد. و خلاصه می‌فرمودند: آن تواتری حجت و یقین آور است که بر اساس همین طبقه بندی استاد و شاگرد باشد. (40)البته ایشان تأکید می‌کردند تواتر به معنای کثرت روات در هر طبقه به اندازه‌ای که «یمتنع تواطؤهم علی الکذب» خیلی کم است.
در اعتبار این حدیث، باز نکته دیگری داشتند و آن این که منقول در اصول متلقات و کتبی باشد، که دست به دست رسیده باشد.(41) در ثانی مثلاً دربارة حجیت خبر واحد غالباً حجیت آن را فی‌الجمله می‌دانند. ولی خیلی به موضوع دقت نمی‌کنند. لذا به تعبیری در باره احادیث آیت الله بروجردی این اعتبار را فی‌الجمله را می‌داند. وی می‌گوید سیره عقلا آن است که بر اساس وثوق عقلایی آن‌را حجت می‌دانند.
ایشان منابع بیشتری را حجت می‌داند. آیت الله منتظری نوشته‌اند: آية اللّه بروجردى اگر روايتى در كتب اربعه نيامده بود به آن اعتنا نمى‌كرد، ايشان مى‌فرمود: كتب اربعه از جوامع حديثى نقل شده كه در همه اعصار خوانده مى‌شده است؛ ولى اينكه مثلاً يك كتاب آورده‌اند خدمت مرحوم مجلسى به عنوان صحيفة الرضا تأليف مرحوم صدوق، آيا واقعاً آن كتاب صحيفة الرضا بوده است؟!.(42) حضرت آية اللّه بروجردى رضوان اللّه عليه، در ضمن «مبحث لباس مصلّى» و «ما لا تتمّ فيه الصّلاة» كه بحث مى‌كردند، فرمودند: ما نمى‌توانيم مثلاً با يك روايت كه در يك كتاب هست در مسأله نظر قطعى ابراز كرده و فتوا بدهيم، اگر در يك مسأله پنج و شش روايت باشد، تازه مى‌فهميم كه از معصومين (ع) و مثلاً امام صادق (ع) در آن زمينه مطلبى صادر شده است .
از اینجا مرز ایشان با مکتب فقهی اصفهان روشن می‌شود و کسانی که ایشان را متأثر از جریان حدیثی دانسته‌اند، اشتباه گرفته‌اند. موضع ایشان اولاً کتاب های اربعه است و آن هم با نقد و وارسی، ثانیاً تکیه به الفاظ نیست، و ملاک بر وثوق است که با چند خبر حاصل شود.(43)
3- علم فقه علمی تاریخمند
منظور از تاریخمندی علم فقه این است که خود این علم متأثر از حوادث و جریانات اجتماعی و نیازها و پرسش‌های راویان و شیوه استنباط فقها و ناظر به نزاع‌های عامه و اتفاقات تاریخی بوده است. ایشان این تعبیر را نیاورده اند؛ ولی از روش تحلیلی ایشان این نکته را به خوبی می‌توان استنباط کرد.چنانکه خود ایشان به لحاظ سابقه یک علم و نامگذاری ها این عنایت را دارد که نشان دهد چگونه در بستر تاریخی علمی پدید می آید و با چه مشکلاتی مواجه می شود، نمونه این بحث را در باره علم کلام مطرح می کند. (44)
و از جهتی دیگر صدور حدیث که پشتوانه و مستند این احکام است، گاه در شرایط خاص صادر شده و اگر فقیه به آن توجه نکند، قلمرو دلالت حدیث را در نمی‌یابد. فقیه باید سیر شکل گیری فقه را بداند و حساسیت‌های آن در بستر حوادث را بشناسد. مثل کلمه اجتهاد و قیاس قبول و رد آن در تاریخ فقه یکسان نبوده است. از عصر ائمه تا زمان شیخ کلمه اجتهاد مطرود بوده و کسی می‌گفته اجتهاد می‌کند، مذمت می‌شده است.(45) ایشان در باره قیاس می‌گفته است که تنقیح مناط و الغای خصوصیت و یا دلیل اولویت خودش یک قیاس است که اسمش را برداشته و نام دیگری گذاشته‌اند .(46)
از سوی دیگر به اجماع و شهرت و جایگاه آن را می‌توان این گونه منزلت بخشید. لذا برخلاف بعضی که اصولاً تاریخ را در بر داشت فقهی دارای محلی از اعراب نمی‌دانند. بر این اساس ایشان اجماع و شهرت را به عنوان منابع قبول دارند و همچنین در باره شهرت نیز آن‌را به اصول متلقات، بر می‌گرداند و شهرت‌های این چنینی را در بستر پذیرش اصحاب از روایت می‌پذیرد. و حتی می‌گوید فتوای برخی از علمای اقدم حتی مثل فقه الرضا و یا مقنعه از متن حدیث گرفته شده است. گرچه شهرت‌هایی که منصوص نیستند و صورت مسئله بعد از عصر حضور مطرح شده و به صورت اجتهادی فتوا داده‌اند را حجت نمی‌داند. اما دو بخش منصوص یا نزدیک به منصوص را می‌پذیرد و بر اساس تفسیر ایشان اجماع و شهرت بسیار نزدیک می‌شوند. آيت الله العظمى بروجردى طاب ثراه دربارۀ اجماع مورد قبول شيعه بارها مى‌فرمودند: مسائلى كه در فقه شيعۀ اماميه عنوان گرديده به دو گونه است:
1- مسائل بنيادين و اصلى كه از ائمه معصومين (ع) به دست ما رسيده است.
2- مسائل فرعى كه فقهاى ما از مسائل اصلى استنباط و استخراج نموده‌اند.
فقهاى پيشين ما، در تأليفات فقهى خويش فقط مسائل قسم اول را مى‌نوشته و نقل مى‌كرده‌اند و در نقل حتى به آوردن عين الفاظ روايات دقت و محافظت داشتند تا تغييرى در مفهوم آن ايجاد نگردد، به گونه‌اى كه اگر كسى کتاب‌های آن‌ها را از نظر مى‌گذرانيد مى‌پنداشت كه به طور كلى این‌ها اهل اجتهاد و نظر نبوده و متأخرين از متقدمين تقليد مى‌كرده‌اند. در اين باره مى‌توان کتاب‌هایی همانند مقنع و هدايه و الفقيه شيخ صدوق و مقنعۀ شيخ مفيد و رسائل علم الهدى و نهايۀ شيخ طوسى و مراسم سلار و كافى ابى الصلاح و مهذب ابن براج و ساير کتاب‌هایی از اين قبيل را از نظر گذرانيد.(47) مرحوم آيه الله بروجردى در این جور جاها كه بحث مى‌شد خمس در چند چيز است، بر اين مطلب اصرار داشتند كه فقه ما جورى نبوده كه بين آن فترت پيدا شده باشد و از ائمه (ع) منقطع شده باشد، بلكه اصحاب ائمه روايات را به شاگردانشان منتقل مى‌كردند تا زمان شيخ طوسى و مفيد كه آن‌ها هم به ما منتقل كرده‌اند، و مى‌گفتند اين عناوينى كه در كتب فقهيه فقها ما هست مثل نهايه، مقنعه ... براى اصول متلقات از معصومين وضع شده و جورى نيست كه اجتهاد فقها در این‌ها بكار رفته باشد .(48)
4- اهتمام به علم طبقات حدیث از ویژگی‌های حدیث شناسی
توجه به علم طبقات، یکی دیگر از ویژگی‌های این مکتب و تأثیر گذار در جریان‌های دیگر رجال شناسی بوده است. کتاب معجم رجال آیت الله خویی پس از کتاب آیت الله بروجردی و تأکیدهای فراوان ایشان نوشته شده و اهمیت آن برای اهل نظر در شناخت صحت حدیث روشن است. آقای خویی در قسمت آخر رجال خود تمام روایات یک راوی را ذکر می‌کردند تا معلوم شود؛ از این راوی چه روایاتی نقل شد، اما آیت الله بروجردی در طبقات خود رجال را به صورت استاد و شاگردی دوره به دوره و در متوسط سن 30 سال نقل می‌کردند، و در هر طبقه آنان را به کبار و صغار تقسیم می نمودند(49) و نتیجه این روش اولاً تشخیص سقط در اسناد روایت بود، در ثانی، با این روش، شناختی از متشابهات در رجال، پیدا می‌شد، مثلاً این فرد حسن است، یا حسین که در برخی از نسخه‌ها اختلاف است و یا این فرد مروی عنه، نام پدرش کیست، در ترتیب طبقات مشخص می‌شد.(50) ثالثاً، امکان تحمل حدیث روشن می‌شود، مثلاً می‌شود تشخیص داد که این راوی اگر بخواهد از فلان مرد حدیثی را نقل کند، باید در سنی باشد و حافظه و قدرت ذهنی داشته باشد که تحمل حدیث کند .(51) به همین دلیل مطهری در باره ایشان می‌نویسد: بر حديث و رجال حديث تسلط كامل داشت، طبقات روات و محدّثين را کاملاً مى‏شناخت و خود يك طبقه بندى مخصوصى كرده بود كه بى‏سابقه بود.(52) با يك نگاه به سند حديث اگر خللى در سند آن وجود داشت درك مى‏كرد.(53) این شیوه را شاگرد ایشان آیت الله منتظری بکار می‌گرفت، مثلاً گاهی چنین می‌گفت: «ابى عبد اللّه برقى» همان «محمد بن خالد برقى» است كه از طبقۀ شش يا هفت راويان بوده است؛ هر چند كه آيه اللّه بروجردى او و پسرش احمد، هر دو را در طبقۀ هفتم مى‌دانست، يعنى معاصر امام جواد (ع)، و معتقد بود اينان تفاوتى در طبقه روايتى با همديگر ندارند.(54) یعنی روش ایشان و شاگردانش در بررسی سند ذکر طبقه و تعیین جایگاه نقل حدیث برای کشف وثوق به خبر و ایمنی از جعل واضعان حدیث بود.
توجه به موضوع شناسی در مکتب قم
گرچه موضوع شناسى در رديف علوم مورد لزوم مجتهد شمرده نشده، و می‌گویند شأن فقیه دخالت در موضوع نیست، ولى آگاهی از موضوع مقوم استنباط صحيح و درست است؛ زيرا ده‌ها عوارض، قيودات، ملاكات و مصالحى كه شرع بر حفظ و توجه به آن‌ها نظر دارد و ممكن است در وقتى با موضوع باشد تأثیر گذار در حکم باشد و در جایی دیگر آن قیود همراه موضوع نباشند، این آگاهی موجب می‌شود که به هنگام استنباط فقيه را ملزم ‌كند كه دريافت و شناخت صحيحى از موضوع داشته باشد.
نمونه‌ای از تحلیل شناخت موضوع در عقد و ايقاع‏
روش آیت الله بروجردی و شاگردانش از امام خمینی گرفته تا استاد مطهری این چنین بود. مثلاً استاد مطهری در مباحث اقتصادی به ویژه در بحث بیمه می‌نویسد: «معاملات به‏طور كلى، يعنى غير عبادات، كارهاى اجتماعى، يا بگوييم امورى كه با يك نوع تعهد صورت مى‏گيرد، معمولاً تقسيم مى‏شود به عقد و ايقاع. مثلاً نكاح را مى‏گويند عقد، و طلاق را مى‏گويند ايقاع، يا قرض دادن و قرض گرفتن را مى‏گويند عقد و ابراء دَيْن، يعنى برئ الذمّه كردن طرف را مى‏گويند ايقاع. فرق بين عقد و ايقاع چيست؟ مرحوم آقاى بروجردى تعبير نسبتاً جامع و لطيفى در اينجا داشتند، مى‏گفتند آنجا عقد است كه تصرف مستلزم تصرف در سلطان دو طرف باشد؛ يعنى من در آنچه كه تحت سلطه خودم هست تصرف مى‏كنم و بعلاوه در چيزى كه تحت سلطه ديگرى هست نيز تصرف مى‏كنم، و از اين نظر دو نفر بايد دخالت داشته باشند. چون من حق دارم در آنچه كه در سلطه خودم هست تصرف‏ بكنم، اما اگر اين امر مستلزم اين باشد كه در چيزى هم كه در سلطه ديگرى هست تصرفى صورت بگيرد، در اين صورت او هم بايد دخالت داشته باشد. پس قهراً مى‏شود دو طرفى، مى‏شود عقد. اما اگر كارى باشد كه از نظر حقوقى صرفاً در سلطه من است و هيچ چيزى در سلطه طرف نيست، در اين صورت براى تصرف من نيازى به قبول او نخواهد بود و بنابراين مى‏شود ايقاع، مثل مسئله دَيْن كه از همه چيز واضح‌تر است.
من اگر از كسى طلبكار هستم و مى‏خواهم از طلب خودم صرف نظر بكنم، در اينجا من نمى‏خواهم تصرفى كرده باشم در چيزى كه در سلطه اوست بلكه مى‏خواهم آنچه را كه مربوط به خودم هست بردارم، رفع كنم. بنابراين [ابراء دَيْن‏] ايقاع است، نيازى به قبول طرف ندارد. روى اين حساب، در باب بيمه قهراً تصرفِ در سلطه دو طرف است: بيمه‏گر و بيمه گزار، و بنابراين بيمه عقد است .(55)
لوازم اطلاع و احاطه به موضوعات ‏
نکته دیگر در زمینه مقدمات شناخت موضوع است. درست است که فقيه و مجتهد كارش استنباط و استخراج احكام است، اما اطلاع و احاطه او به موضوعات، نیازمند شناخت مسائل دیگر و از آن جمله تنقیح جهان بينى‏اش است. زیرا استنباط در فتوا منوط به شناخت اطراف خود و جریانات مرتبط با موضوع است. فقيه بايد احاطه كامل به موضوعاتى كه براى آن موضوعات فتوا صادر مى‏كند داشته باشد. اگر فقيهى را فرض كنيم كه هميشه در گوشه خانه و يا مدرسه بوده و او را با فقيهى مقايسه كنيم كه وارد جريانات زندگى است، اين هر دو نفر به ادلّه شرعيه و مدارك احكام مراجعه مى‏كنند، اما هركدام يك جور و يك نحو به خصوص استنباط مى‏ كنند .(56)
بنابراين، سد ثغور موضوع نيز وظيفه فقيه است. او، بايد حدود موضوع را كه در لسان دليل آمده مشخص و تعيين موضوع كند. به گفته شهيد صدر: «رابطه موضوع و حكم، به سان علاقه بين سبب و مسبب است، مثل آتش و حرارت. همان گونه كه مسبب بنيادش بر سبب است، حكم نيز، بر موضوعش مبتنى است؛ چه علیت حکم و استمرار و انقضاى آن منوط به موضوع است» بر اين اساس، رتبه موضوع پیش‌تر از حكم است. فقيه تا موضوع را با تمام شرايط و خصوصيات نشناسد، مقومات موضوع و آنچه را در ساختار آن مؤثر است در نيابد، چه بسا حكمى صادر كند كه همخوان با آن موضوع نباشد .(57)
تحلیل در منابع و اقوال اهل سنت
تحلیل این کتب این است که خلاف شیخ طوسی و غنیه ابن زهره و انتصار سید مرتضی در مقابل اهل سنت باشد. و این بزرگان در این گونه کتاب‌ها در نظر نداشتند که آرای شیعه را به عنوان اصول متلقات مطرح کنند، بلکه بنایشان در این کتاب‌ها نوعی مقابله با اهل سنت بود و هدفشان جنگ و مجادله و مقهور کردن طرف مقابل، در نتیجه آگاهی از کتب اهل سنت برای تشخیص اجماعات شیخ در این کتاب‌ها است.(58) از سوی دیگر تحلیل آيت اللّه العظمى بروجردى که از وی نقل كردند كه كليه روايات اهل سنت در احكام فقهى، بيش از پانصد روايت نيست كه مسلّماً نظر ايشان به رواياتى است كه منتهى به شخص رسول اكرم (ص) مى‌شود. و در نتيجه، مجبور شوند به اصول موهونى چون قياس و استحسان روى آورند .(59)
اهمیت آگاهی و تتبع در این منابع، این است که گاه روایتی متفرد در منابع حدیثی یافت می‌شود که با آشنایی با فتواها و روایات عامه و تاریخ تطورات مسأله در تحصیل وثوق و اطمینان نقش دارد. اگر با تتبع در روایات و فتواهای عامه و خاصه و... در مسئله‌ای وثوق حاصل نشد، از باب این که شریعت سمحه جلوی احتیاط مطلق را گرفته، باید ظن مطلقی بشویم.(60) بر اين اساس، فقاهت تتبعی و نقادانه منابع گوناگون تكامل پذير و پویا در برابر یافته های جدید با نگاه های درونی و پیرامونی متن است. امروز دیگر مانند گذشته نیست که بر فقیه کتاب و نظری پوشیده بماند، پويايى فقه، عرضى نيست، طولى با نگاه به اطراف است. خلع و لبس نيست، لباسی پس از لباس دیگر است. .(61)
تأکید بر کاوش‌های شهر شناسی راویان در استنباط و فهم روایات
از آنجا که این مکتب به آگاهی بر روایات و جهت آن اهمیت بسیار می‌دهد، به این که این روایت از چه کسی نقل شده و او چه کسی بوده و در چه شهری زندگی می‌کرده و در آن شهر چه مسائلی مطرح بوده و فضای دینی و اعتقادی آن چه بوده، توجه داشتند، بررسی می‌کردند که این راوی از اهل بصره است و یا کوفه و در کوفه آن زمان چه می‌گذشته و یا این فرد اگر شامی باشد، چنین و چنان است. این راوی خراسانی است و در خراسان آن مسائل می‌گذشته است. استاد مطهری می‌نویسد: معظم له تشريح مى‏كرد كه اين شخصى كه اين سؤال را از امام كرده، اهل فلان شهر يا فلان منطقه بوده و در آنجا مردم تابع فتواى فلان فقيه از فقهاى عامه بوده‏اند و فتواى آن فقيه اين بوده است، و چون آن شخص در آن محيط بوده و آن فتوا در آن محيط شايع بوده پس ذهن وى مسبوق به چنان سابقه‏اى بوده، پس مقصود وى از سؤال اين بوده كه سؤال كرده و جواب شنيده. وقتى كه معظم له اين جهات را تشريح مى‏كرد و به اصطلاح روحيه راوى را تحليل مى‏كرد، مى‏ديديم كه معنى و مفهوم سؤال و جواب عوض مى‏شود و شكل ديگرى به خود مى‏ گيرد .(62)
تحلیل و تثبیت منابع
یکی از کارهای تحلیلی این مکتب، تحلیل در منابع و تعیین جایگاه هر کتاب برای برخورد مناسب با آن در استنباط است. یکی از موارد تأکید این مکتب توجه به فقه قدما بود. از خدمات بسیار ارزنده احیاء فقه قدما بود. زمانی که ایشان به قم آمدند، کتاب‌هایی نظیر جوامع الفقهیه، مفتاح الکرامه اصلاً مطرح نبود. اما آیت الله بروجردی با آن سبک و روش خودش طلاب و فضای حوزه قم را ملزم کرد که به دنبال آن کتاب‌ها باشند و در نتیجه کتب فقهی قدما احیا شد.(63) یا ایشان کتاب‌های آنان را تحلیل و جایگاه و اهداف هرکدام را نشان می‌داد، مثلاً در مورد کتاب‌های شيخ مانند: نهایه، تهذیب، و استبصار مى‌فرمود: در واقع شيخ، در زمينه فقه سه كتاب نوشته كه براى هر يك از آن‌ها هدفى جز هدف دو كتاب ديگر داشته است.
یا در باره کارهای قدما بحث مبسوطی داشتند و برای این که جایگاه این کتب را نشان دهند، به تحلیل این کتب روی می‌آوردند که این سبک از بیان از اختصاصات این مکتب است. مثلاً می‌گفتند، شيخ در كتاب مبسوط خويش گام‌هایی را در جهت گسترش و بيان مسائل تفريعى فقه برداشت، شيخ در مقدمۀ همين كتاب مبسوط مطالبى مى‌فرمايند كه خلاصۀ آن این‌گونه است:
«استمرار اين سيره در بين اصحاب ما به گونه‌اى شده بود كه سبب طعنۀ مخالفين ما گرديده و بدين سبب پيوسته فقه اصحاب ما را مورد تحقير قرار مى‌داده‌اند با اينكه تمام آنچه آنان در کتاب‌های خويش متذكر شده‌اند در اخبار و روايات ما موجود مى‌باشد و تمام آن فروعى كه با آن کتاب‌های خويش را انباشته‌اند اصول آن در کتاب‌های ما موجود است و فروع‌ها را نيز از آن‌ها مى‌توان استخراج و استنباط نمود. (64)
یا ایشان برای کتب اربعه جایگاه ویژه‌ای قائل بودن و استدلال ایشان این بود که این کتاب‌ها در میان اصحاب دست به دست می‌شده و در معرض علما قرار گرفته است. مثلاً آیت الله منتظری می‌فرمودند: آيه اللّه بروجردى فرموده‌اند، آن اعتمادى كه به كتب اربعه هست، به غير كتب اربعه نيست، و اضافه مى‌كردند: «مثلاً يك كتابى است كه در فلان گوشۀ هندوستان کتابی (مثل جعفریات)(65) بوده و پشتش هم نوشته شده است از امام صادق (ع) است، ما چطور مى‌توانيم به طور قطعى حكم كنيم كه از امام صادق (ع) است، خيلى نمى‌شود اعتماد كرد».(66) اگر کتابی پیش استادی با اسناد پی در پی بر صحت و سلامت آن نباشد و خوانده نشود، در این صورت چگونه می‌توان اعتماد کرد که مال این نویسنده است.
کتاب‌های شيخ:
از سوی دیگر در تحلیل اقوال وقتی به توصیف کتاب‌های قدما می‌پرداخت، در باره کتاب‌های شیخ در جاهای مختلف سخن گفته شده، از آن جمله می‌گفتند: به اين ترتيب كه نهايه را تنها براى ارائه دیدگاه‌های امامان، عليهم السلام، و خلاف را براى بيان فتاواى مسلمانان، و مبسوط را براى يادآورى فروع و نتايج [فتواهاى معصومان (ع)] نوشته است و روشن است كه پرداختن به اين فروع و پيامدها، عکس‌العملی بوده در برابر اهل سنّت كه بر شيعه خُرده مى‌گرفتند و مى‌گفتند کتاب‌های فقهى شيعه، از ذكر فروع خالى و عارى بوده و تنها در بر دارنده مضمون صريح رواياتند؛ از اين روى شيخ، كه خداوند اجر بسيارش دهد و نیکی‌هایش افزون سازد، به منظور زدودن اين لكّه از پيشانى فروزان شيعه به نگارش كتاب مبسوط پرداخت و به همين خاطر، سزاوار است كه در مورد اين فروع به نوشته‌هاى اهل سنت نيز مراجعه شود، تا هم چگونگى ورود اين مباحث به حوزه شيعى روشن شود و هم با كاوش در روايات نقل شده دليلى هر چند اشارت وار بر آن‌ها يافت گردد . (67)
در باره شرایع: مرحوم آيت اللّه بروجردى در باره شرایع مى‌فرمود: «يكى از بزرگان [مرحوم وحيد بهبهانى يا سيد مهدى بحر العلوم، ترديد از من است گفته بود در تمامى متون فقهى، كتابى به خوبى شرايع نيست.» دومين كسى كه ملقب به محقق شده است، صاحب جامع‌المقاصد است كه محقق ثانى نام گرفته است و پيش از مرحوم اردبيلى بوده است‌.
وسائل الشيعه: آيت اللّه بروجردى، اشکالی به وسائل شیعه داشتند که روایات را تقطیع کرده و فهم حدیث را دچار مشکل می‌کند و فقیه که سیاق حدیث را ندیده به استنباط دیگری روی آورده و تألیف جامع احادیث شیعه بر این اساس بوده است. اشكالى كه به مرحوم صاحب وسائل هست و مرحوم آيت اللّه بروجردى هم اين اشكال را به ايشان داشت اينست كه ايشان به مناسبت‌هاى مختلف روايات را در جاهاى متعدد نقل كرده و گاهى آن‌ها را قطعه‌قطعه كرده و هر قطعه را به مناسبت در جایی آورده است. (الف- م، جلسه 219) .(68) مطهری هم در این باره می‌نویسد:
«معظم له مكرر در ضمن اعتراف به پاره‏اى از محاسن كتاب حديث معروف وسائل الشيعه تأليف شيخ حرّ عاملى نواقص اين كتاب را تذكر مى‏داد و آرزو مى‏كرد كه كتابى در حديث نوشته شود كه محاسن وسائل الشيعه را داشته باشد و اما نواقص آن كتاب را نداشته باشد. بالاخره اين آرزو جامه عمل پوشيد و تحت نظر و مراقبت خود معظم له عده‏اى از فضلاى طلاب به اين كار مشغول شدند و در حدود ده سال طول كشيد تا بالاخره در دو سه سال قبل به اتمام رسيد». (69)
همچنین ایشان توصيه مى‌فرمود: «وقتى به وسائل الشيعه رجوع مى‌كنيد، به آن عنوانى كه ‌مرحوم صاحب وسائل زده است، اكتفا نكنيد. اگر او مى‌فرمايد «وجوب عينى نماز جمعه بدون شرط اذن امام و سلطان عادل» شما به اين عنوان بسنده نكنيد، برويد روايات را مورد بررسى قرار دهيد، ببينيد آيا در واقع چنين چيزى از رواياتى كه او ذيل اين عنوان آورده استفاده مى‌شود، چون لازمه سخن اين است كه بيشتر مردم، فاسق باشند؛ زيرا‌ نماز جمعه نمى‌خوانند.»‌. اين همان روش مرحوم اردبيلى است كه بايد روايات را از زاويه‌هاى مختلف مورد بررسى قرار داد، آن گاه فتوا داد .(70)
اهتمام به قرآن
یکی دیگر از ویژگی‌های این مکتب توجه مجدد به قرآن است. برخلاف مکتب نجف که در آغاز بحث که به دنبال مقتضای اصل است، این مکتب به دنبال این است که آیا آیه ای به صراحت و یا عمومات و اطلاقات دلالت بر حکم دارد و اگر دارد، حد آن چیست. این جریان تا علامه حلی و محقق اردبیلی بسیار بارز و طبیعی پیشرفته است. کتاب تذکره را مشاهده کنید که شیوه بحث از قرآن شروع می‌شود، اما این شیوه و عنایت به قرآن آرام آرام به ویژه پس از دولت صفوی و ظهور گری کاهش می‌یابد، تا جایی که به تعبیر علامه طباطبایی پایه‌های علوم اسلامى; به ويژه فقه و اصول فقه را به گونه‌ای تنظيم كرده كه نيازى به قرآن نباشد تا آن جا كه فردى بتواند در تمام مدت عمر خود تحصيل كند و بدون نياز به قرآن و يا کم‌ترین مراجعه به قرآن به پايه اجتهاد برسد. لذا ایشان می‌نویسد: می‌نویسد: «اگر كسى با چشم بصيرت در اين علوم نگاه كند درمى يابد كه آن‌ها چنان تنظيم شده‌اند كه اصلاً نیازی به قرآن ديگر ندارند، حتى ممكن است كسى تمام اين علوم را بخواند، مانند، صرف، نحو، بيان، لغت، حديث، رجال، علم درايت، فقه و اصول و نهايت اين رشته‌ها را طى كند و صاحب نظرى ماهر شود با همه این‌ها نيازى به قرآن نداشته باشد و قرآن را نخواند و حتى مصحف را لمس نكند».(71) این سبک توسط مکتب قم مجدداً شروع شد، و با بازگشت به قرآن، نقطه عطفی تاریخی در سبک اجتهاد شد. در سبك استنباط، در هر بحثى، ابتدا آيات ‌مربوط را مطرح مى‌شود، سپس روايات را جدا جدا مورد بررسى قرار مى‌دهند. از فتاواى فقها شيعه، رضوان الله تعالی علیهم، پس از بحث قرآنی بهره مى‌گيرد و گاه به فتاواى فقها عامه نيز، اشاره می‌کند مرحوم آيت اللّه بروجردى نيز، چنين روشى داشت. (72)
موضع این مکتب نسبت به اخبار آحاد
در بسيارى از مسائل اين بحث، شمارۀ اخبار و روايات به اندازه‌اى زياد است كه در مجموع علم اجمالى پيدا مى‌كنيم به اينكه برخى از آن‌ها از معصوم صادر شده و ما از اين موضوع به عنوان «تواتر اجمالى» ياد مى‌كنيم، اين مقدار در اثبات اصل موضوع مورد بحث و مورد استدلال كفايت مى‌كند، هر چند نتوان به مضمون جداگانه تك تك اين روايات استناد نمود. (73)
از كلام شيخ الطائفه (شيخ طوسى ره) چنين بر مى‌آيد، به رواياتى كه از طريق سنت از امیرالمؤمنین و ساير ائمه معصومين (ع) نقل شده، عمل كردن روا مى‌باشد، مشروط بر اينكه از طريق شيعه، روايات و اجماعى كه مخالف آن باشد وجود نداشته باشد. ظاهر اين است كه در رواياتى كه راويان سنت، از پيامبر اكرم (ص) نقل كرده‌اند نيز اين ملاك وجود دارد. (74)
توجه به شخصیت روات
یکی از نکات جالب در نقد روایات، تحلیل در باره شخصیت راویان حدیث در این مکتب است. مثلاً مرحوم آقاى بروجردى مى‌فرمود: روايات عمار ساباطى، بيشتر، اضطراب در متن دارند، زيرا عمار ساباطى عجم بوده است [اهل ساباط مدائن و نمى‌توانسته‌اند حديث را با تمام آن ویژگی‌هایی كه از امام صادق (ع) مى‌شنود، ثبت و ضبط كند، از اين روايات وى مقدارى اضطراب دارند .(75)
توجه به سير تاريخى فتاواى فقهى:
بيشتر فتاواى فقهى مورد اختلاف، داراى تاريخچه‌اى به خصوص بوده و سير تاريخى ويژه‌اى را در طول زمان پشت سر گذاشته است. گاهی این موضوع نیازمند آگاهی به سیر جریان در یکی از مکاتب کلامی است، چنانکه ایشان در علم اصول به مناسبت بحث طلب و اراده، سخن از اشاعره و معتزله می کند و می نویسد: قد ذكر في الكفاية في هذا المقام مسألة كون المادة موضوعة للوجوب أو الندب، و لكنا نؤخرها إلى المبحث الرابع لتوقفها على فهم حقيقة الطلب. و لا بد لنا قبل الخوض في المقصود من بيان ما هو مطرح أنظار الأشاعرة و المعتزلة في النزاع في هذه المسألة و الإشارة الإجمالية إلى مبدأ نشأ مذهبي الاعتزال و الأشعرية(76)».
توجه به اين سير تاريخى و پيگيرى علمى دقيق و تطبيقى آن در طول زمان، روشنگر‌ بسيارى از حقايق و مى‌تواند در استنباط صحيح احكام، بسيار مؤثر واقع شود. چنانکه مطهری می نویسد شيوۀ استاد بزرگوار مرحوم آيت الله العظمى بروجردى اعلى الله مقامه نيز بر همين مبنى استوار بود .(77)
از سوى ديگر چه بسا رواياتى از ائمه ما «عليهم السلام» در مسائل گوناگون نقل شده كه ناظر بر روايات و فتاواى مشهور فقهاى سنّت در زمان آنان است و در روايات و فتاواى آنان قرينه‌هايى وجود دارد كه معنى و مقصود روايات ائمه ما را روشن مى‌گرداند .(78)
بستر شناسی در فقه
بى گمان بررسى تاريخ مباحث علمى نقش بسزايى در دست يازى به حقيقت آن‌ها دارد، به ویژه در علوم نقلى و تتبعى همچون دانش فقه. یکی دیگر از ویژگی‌های این مکتب توجه به سیر تاریخی و بستر پیدایش یک فتوا است. این حرکت از سویی به سیر روند تاریخی آن توجه می‌کند و از سویی کاوش در زادگاه آن و عوامل شکل گیری آن می‌کند. به عنوان نمونه آیت الله بروجردی در درس خود می‌گفتند، از آنجا كه فقه شيعه به گونه حاشيه بر فقه عامه محسوب مى‌شود و بدون اطلاع از فقه عامه محسوب مى‌شود و بدون اطلاع از فقه عامه استنباط درست ميسور نيست و بسيارى از احاديث ائمه (عليهم السلام) ناظر به مذاهب و كلمات آنان است. (79)
آيه اللّه بروجردى با كلمات و نظرات فقيهانى كه روزگار آن‌ها نزديك به عصر حضور ائمه عليهم السلام بوده معامله حديث مى‌كنند، زيرا آن‌ها را برگرفته از احاديث امامان معصوم-/ عليهم السلام-/ مى‌دانند. از اين رو نقش آفرينى تحقيق تاريخى در مسئله مورد بحث دو چندان مى‌شود. (80)
آيه الله بروجردى به شهرت قدما خيلى اهميت مى‌دادند و از آن كشف وجود نصّ مى‌كردند. امروزه در سطح جهان در میان عقلا و متفكران نيز چنين است كه به نظريات زبدگان و خبرگان فن كه به صورت نظريۀ مشهور درآمده اهميت مى‌دهند. هنر مجتهد اين است كه سخن مشهور را خوب بفهمد؛ دلايل نظريۀ آنان را درست بررسى كند و چراى پذيرش اين نظريه را بفهمد و تحقيق كند كه چرا آنان نظريه مقابل را نپذیرفته‌اند .(81)
پیش فرض‌های این مکتب
منظور از پیش فرض، اموری است که در پیش ذهنیت فقیه جای گرفته و بسا منقح نشده، یا شده و اتفاقاً تأثیر گذار در استنباط می شود. مانند مسائلی که گاه فقیهی در باره یک شخص، جریان فکری و سیاسی یا در باره یک دانش دارد و تبدیل به حساسیت شده، کسانی هستند که نسبت به مذهب مخالف حساسیت دارند، این حساسیت موجب موضع گیری های غیر پیش بینی شده، تا جایی که به مجرد آنکه کتابی و یا سخنی از این مخالف می شنوند، بدون تأمل موضع می گیرند. این پیش فرض ها بر دو قسم هستند، پیش فرض های شخصیتی و روانی و ناظر به خلق و خوی و تربیت وآموزش و فضای خانوادگی است و برخی پیش فرض ها علمی و با سائقه ای فرهنگی و تاریخی و آموزشی است. منظور از علمی بودن به این معنا نیست که مستدلانه و در فرایند بحث و بررسی به دست آمده باشد، بلکه اندیشه ای در میان کتابها بوده و تدریجا به صورت اصل مسلم در آمده و کسی در باره آن تردید نکرده است. بسیاری از عقاید از ظنون متراکم و یا از قبیل صرفیون چنین گفتند، ما چنین می گوییم، می باشد.
1- تورم در علم اصول
آیت الله بروجردی از شاگردان محقق خراسانی بود که معتقد به جمع و کوتاه کردن علم اصل بود. آخوند پس از آنکه شاگردان و فرزندش تقریرات اصول را نوشت، به آن قانع نشد و خود مبادرت به تلخیص و فشرده کردن آن در کتاب کفایه شد. با چنین پیشینه ای از استاد آیت الله بروجردی به قم آمد. شیخ عبدالکریم حائری نیز در قم از مدافعان تلخیص علم اصول بود. وقتی ایشان به قم آمد بود، و حائری کتاب درر الفوائد را نوشته بود، زمینه دیگری برای انتقاد از علم اصول را برای او فراهم کرده بود. استدلال ایشان به عدم کاربردی بودن این علم در بخشهایی بود. و به نظر ایشان علم اصول نوعی تمرین و ورزش فکری بود، بدون آنکه به صورت عملی تأثیری داشته باشد. در این باره استاد مطهری نوشته اند: با همه تبحرى كه در اصول فقه داشت، كمتر مسائل فقهى را بر مسائل شكى اصولى مبتنى مى‏كرد و هرگز گرد مسائل فرضى نمى‏رفت. گاه به طعنه مى‏گفت كه آقايان طلاب منتظرند كه يك «اصل» را گير بياورند و دستاويز قرار دهند و به بحث و جدل بپردازند .(82)
استاد آیت الله منتظری(ره) گاهی می‌گفتند بهتر است که برخی از مباحث اصول در فقه مطرح شود، تا کاربردی شود و نقد و بررسی آن عینی باشد. البته مفهوم این سخن این نبود که علم اصول بی فایده است، بلکه علم اصول فعلی متورم شده است.
باز استاد مطهری در این باره می‌نویسد: «علم اصول فقه به وسيله علامه محقق حاج شيخ مرتضى انصارى اعلى اللَّه مقامه الشريف كه حقاً لقب «خاتم المجتهدين» درباره‏اش اغراق و مبالغه نيست، مخصوصاً در قسمت‌هایی مانند آنچه به نام «اصول عمليه» ناميده مى‏شود، پيشرفت و ترقى شايانى كرده و تقريباً آن را به صورت يك علم نيمه معقول در آورده است، مباحثى جذاب و سرگرم كننده پيدا كرده است، ميدان مسابقه و زور آزمايى و تمرين هوش و استعداد شده، هر چند از زمان شيخ به اين طرف اين علم جلو نرفته (با اينكه زمينه جلو رفتنش هست) ولى شاخ و برگ زيادترى پيدا كرده. روى هم رفته ترقى و كمالى در اين علم پيدا شده و وسعت پيدا كرده و فضلاى طلاب را به خود مشغول ساخته و به همين جهت موجب شده كه فضلاى طلاب از ساير شعب علوم اسلامى باز بمانند.(83)
به نظر اینجانب از تورم اصول براى نخستين بار آية اللّه بروجردى در قم سخن گفت. اين نقد او ذهن برخى از انديشه گران حوزه را به خود منعطف ساخت. حقيقت اين است كه طرح تورم اصول نه به معناى نفى كاركرد اصول، كه راهى براى صيانت از اين كار کرد است. تورم را آفتى بايد گرفت كه بر اصول عارض گشته و از كاربرد مهم و كاركردِ بى بديل آن در استنباط كاسته است.
به لحاظ بستر شناسی این اندیشه را افزون بر نجف و کربلا، باید در مکتب اصفهان و توجه ویژه به حدیث و کارکردگرایی آن در علم اصول دانست. البته با توجه به بحث‌های پردامنه كاوش در نظريات وحيد بهبهانى و شاگردان او همچون محقق كاظمى و نيز امتداد انديشۀ انتقادى نسبت به اصول در دیدگاه‌های آية اللّه بروجردى و امام خمينى دليلى روشن به این واقعيت است كه ميزان و نحوۀ پرداختن به اصول همواره نقد شده است.
2- کاستی‌های علم اصول
یکی دیگر از ویژگی‌های این مکتب، نشان دادن کاستی‌های علم اصول است. این مکتب همین‌طور که از چاق و چله شدن بی حساب علم اصول سخن می‌گوید، از کاستی بخشی از آن سخن می‌گوید. مانند بحث دلالت، و مباحث الفاظ برخلاف بحث حقیقت شرعیه. اين مرحله به تازگى آغاز شده و جرقه‌های آن هرچند از سوی عالمانى همچون آیة الله بروجردى، زده شده، اما در مرحله دیگر توسط امام خمينى، علامه طباطبايى و شهيد صدر و مرتضی مطهری دنبال شده است. یکی از موارد آن توجه به مباحث قیاس که در میان قدما تا محقق حلی مرسوم بوده و تأثیر گذار در کشف دلالت آن است و ایشان در مباحث فقهی خود مانند تنقیح مناط، الغای خصوصیت استفادمی برد. نمونه این روش در بحث مسافر عاصی است که حکم آن اتمام است، اما اگر از معصیت پس از زوال ظهر منصرف شد، در صورتی که پیش از ظهر باشد، تردیدی در شکسته شدن آن نیست، اما بعد از طهر تردید است، لذا ایشان می نویسد: إذا كان عاصيا بسفره فنوى الصوم، ثم تبدّل قصده إلى الطاعة، فإن كان قبل الزوال فلا ريب في وجوب الإفطار عليه، و أمّا إذا كان بعد الزوال فهل يصحّ صومه أو لا؟ الظاهر هو الصحة، فإنّ ما دلّ على صحة صوم المكلف إذا خرج من بيته بعد الزوال يدل بالفحوى و تنقيح المناط على الصحة في المقام أيضا، بداهة أنه ليس للخروج من المنزل بما هو هو دخل في الحكم، بل الملاك فيه تحقق موجب القصر بعد الزوال.. (84)
روش استنباط مکتب قم
از مبانی و پیش فرض‌های این مکتب که بگذریم، آن مبانی تأثیر ویژه‌ای در روش استنباط برجای گذاشت و به آن هویت مستقلی داد و این گونه نبود که در برخی از امور و جزئیات تفاوت داشته باشد، بلکه از روش استنباط گرفته، تا شیوه بیان و ورود و خروج در بحث و ترتیب و چینش مباحث تفاوت‌هایی با مکتب نجف داشت. این مکتب مانند شخصیت راویان، بستر شکل گیری فتاوا و سیر تحول و موقعیت صدور روایت را مد نظر قرار می‌داد و معتقد بود که فقه شیعه حاشیه بر فقه اهل سنت و به تعبیری ناظر بر فقه عامه است. مسائل قدرت سیاسی و حاکمیت فقهای اهل سنت و احکامی را فقیه حکومت بیان می‌کرده را نباید از نظر دور داشته و توجه به تأثیر قدرت در شناخت مسائل استنباط احکام بسیار کارساز است. با این توضیح مهم‌ترین جلوه این جریان روش تحلیلی مصادر استنباط و تعیین جایگاه فقیه در انتخاب این فتاوا است. این روش تحلیلی خود نیازمند توضیح در اسلوب کار است، که به نمونه‌ای از این موارد اشاره می‌گردد.
روش مقایسه و تطبیق
در طرح هر مبحث و مسأله اين است كه در ابتدا آيات شريفه‌اى كه بر موضوع دلالت دارد، نقل نموده، آنگاه به ذكر روایت‌هایی كه از پيامبر اكرم (ص) چه از طريق شيعه و يا سنت نقل شده مى‌پردازد. آنگاه روایت‌های منقول از امیرالمؤمنین و ساير ائمه عليهم السلام را به ترتيب درج مى‌كند.(85) می‌داند که بسیاری از روایات ناظر به قرآن بوده، پس اگر بخواهد حدیث را بشناسد، باید تفسیر آیه را به خوبی بداند و تفسیر آیه نیازمند آگاهی از فضای نزول و شرایط تاریخی است.
از سوی دیگر آیت الله بروجردی از منادیان تقریب بود. او از مشوقان و حمایت کنندگان تأسیس مجمع تقریب بین مذاهب بود. این مشی او تنها در حوزه مسائل اجتماعی و جایگاه مرجعیت نبود، روش او در استنباط به این گونه بود که آرا و انظار آنان را نادیده نیانگارد، و موضع همدلانه داشته باشد. آیت الله منتظری در این باره می‌نویسد: روش استاد بزرگوار ما مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى طاب ثراه همواره در بحث‌های فقهى‌شان بر اين مبنى استوار بود كه مباحث را در تطبيق با نقطه نظرهاى ساير مذاهب‌ اسلامى طرح مى‌كردند و ما نيز با اقتدا به ايشان در اين كتاب همين راه را پيموده‌ايم و در مباحث مختلف، فتاواى علماى سنت و رواياتشان را متذكر شده‌ايم. (86)
اسلوب بیان و طرح استنباط
از مسائل دیگر روش شناسی در یک جریان فقهی، شناخت اسلوب بیان و شیوه طرح و ترتیب مباحث است. این مکتب برای خود اسلوب متمایز از مکاتب دیگر داشت. به ظاهر به نظر می‌رسید که مقدمات بحث را از بسیار دور برداشته و آرام آرام به سوی موضوع پیش می‌رود، اما در حقیقت سیر بحث و بیان مقدمات ذهنی برای فهم و بیان از ویژگی‌های این مکتب در بیان استنباط‌ها فقهی است. آیت الله بروجردی گاهى براى رسيدن به يك مسأله، چند مقدمۀ اساسى را به صورت مفصل به بحث مى‌گذارند تا نهایتاً به گونه‌اى طبيعى و منطقى، نتيجۀ مطلوب به دست آيد. قبل از هر پیش‌داوری، مسأله را مطرح مى‌كنند، سپس آيات و روايات مربوط به آن را به صورت كامل مى‌آورند و به بحث و بررسى و جرح و تعديل آن از جهت سند، لغت، مفهوم و منطوق مى‌پردازند، آنگاه اگر آيه و روايت و يا اصل و قاعده‌اى معارض آن باشد، مطرح مى‌كنند و به ردّ و ايراد آن مى‌پردازند .(87)
این مسئله را شاگرد دیگر ایشان تأیید می‌کند که آيت اللّه العظمى بروجردى در تمام مباحث فقهى خود در هر بحث معمولاً نقطه نظرها و فتاواى رؤساى مذاهب و علماى برجستۀ اهل سنت را به صورت تطبيقى نقل نموده و به بحث و مذاكره در اطراف مبانى و طرق استدلال آن مى‌پردازند. با مهارت فوق‌العاده‌ای در طبقات رجال حديث، به ويژه رجال حديث شيعه داشت. در مقام استنباط احكام از اخبار و روايات، به طبقات رجال توجه دقيق و ويژه‌اى مبذول داشته و از اين طريق به صحت و يا ضعف متن حديث مأثور مى‌رسند.(88) مرحوم مطهری نقل می‌کند: مرحوم آيت اللَّه بروجردى و مرحوم شيخ عبدالمجيد سليم مفتى اعظم مصر توافق كرده بودند بر اين اساس كه اهل تشيع احاديث معتبر اهل تسنن را بپذيرند .(89)
دور شدن از مسئله سازی‌های فرضی و دور از عینیت
روش فقهى در ميان فضلا و اهل نظر برخی از مکاتب فقهی، به ویژه مکتب نجف عادی شده كه مى‏توان نام آن را عادت به «مسئله سازى» گذاشت، به اين معنا كه مسائلى را فرض و تخيّل مى‏كنند و در اطراف آن مسائل فرضى به بحث و مناظره‌های طولانی مى‏پردازند، نمونه آن مسائل در اشتغال و برائت و یا علم اجمالی در استصحاب است. این روش اشکال فراوانی ایجاد کرده، یکی آنکه فقه را ذهنی کرده و دیگری به دلیل موشکافی‌ها از واقعیت احکام و بیان حدیث و از سهل و سمحه بودن دین دور شده و احتیاط در فتوا را فراوان کرده است. مطهری در این باره و سیر تاریخی و پیشینه آن می‌نویسد: «يك بار ديگر هم در تاريخ اسلامى روحيه «مسئله سازى» و دنبال مسائل فرضى رفتن پديد آمده و آن در قرن دوم هجرى يعنى هنگامى است كه در عراق مكتب رأى و قياس به وسيله ابوحنيفه پيشواى معروف يكى از فرقه‏هاى اهل تسنن پايه گذارى شد و براى قبول و سنديّت حديث شرايط زيادى قائل شدند و ميدان فعاليت به دست رأى و قياس افتاد. (90)
جمع بندی و نتیجه گیری
اکنون وقت آن رسیده که به صورت خلاصه، امتیازات این مکتب بازگو شود، و در مرتبه بعدی آثار و نتایج این روش که می تواند از امتیازات این جریان فقهی است، شمارش شود.
در یک جمع بندی امتیازات این مکتب را در چند جهت عمده می توان خلاصه کرد.
1- تحلیل تاریخی به جای تطبیق نص و یا تطبیق با اقوال فقها، یا معین کردن و فراتر نرفتن از اقوال آنان، که این روش با ابعاد هرمنوتیکی و شناخت مسائل پیرامونی آن تناسب بسیار دارد و در باره شخصیت و شرایط راوی، موقعیت شهر وی و سیر تحول تاریخی آن را بررسی می کند.
2- تأکید فراوان به فضاشناسی نزول، شناخت شناسی صدور حدیث، یا شرایط صدور فتوا، و یا شناخت اهداف و انگیزه های مؤلفان فقهی پایه گذاران فقه مانند شیخ طوسی، علامه حلی، محقق حلی، شهید اول و دوم، و داشتن تعریف و تحلیل از این آثار.
3- تکیه بر سیر تاریخی اقوال فقها و لزوم آگاهی از آن برای فقیه و کسی که می خواهد استنباط کند.
4- لزوم آگاهی از منابع حدیثی و اقوال فقهای عامه به این معنا که فقه شیعه ناظر به آن فقه استنباط و تدوین یافته است.
5- تکیه بر روش استنادی به جای تطبیق و تنزیه که از روش های کشف مناط، الغای خصوصیت، تعمیم احکام و تحلیل عقلی استفاده می کند. از سوی دیگر خود را درگیر اصول عملیه و مباحث اصول نمی کند و مقلدین خود را تشویق به احتیاط ها نمی نماید. از سوی دیگر خود را فراتر از نص نمی برد و هر استنباط حکمی را با عبور از نص و استناد به آن می داند.
آثار و نتایج مکتب فقهی قم
در پایان این پرسش مطرح است که نتایج این جریان فقهی چیست و چه آثار و نتایج بر این فقه مترتب می شود.
1- پویایی و تحول پذیری در سیر علمی خود که همواره به دنبال روش شناسی های جدید می گردد و روش خود را تحلیل و نقد می کند. اینجانب تاکنون مکتبی را ندیده ام که نگاهی جامع و موضع دار به روش فقهی خود داشته باشد و اصول و مفاهیم خود را تعریف و تحلیل کند و با مقایسه روش های دیگر را نقد کند. این شیوه خواه و ناخواه منجر به تحول خواهد شد و تحولاتی که پس از فوت آیت الله بروجردی بوجود آمده معلول همین ویژگی است.
2- پاسخگویی به نیازهای مسائل جدید بویژه در مسائل پیچیده اجتماعی از طریق شناخت فضای صدور حدیث و سیر تکوین یک فتوا.
3- تاثیر این جریان به فقه تقریبی و نزدیک کردن دوفقه فریقین بدون تعصب و پیش ذهنیت های مذهبی.
فهرست منابع
منتظرى حسين على، مبانى فقهى حكومت اسلامى، 8 جلد، مترجم: صلواتى محمود و شكورى ابوالفضل، مؤسسه كيهان، قم، ايران، اول، 1409 هـ ق
منتظری، حسين على، البدر الزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر، تقریرات درس آیت الله بروجردی، قم، انتشارات تفکر، 1373.
مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏20، ص 148 مزايا و خدمات مرحوم آيت الله بروجردى (شش مقاله) و دیگر مجلدات. قم، صدرا.
فاضل میبدی، محمد تقی، یادنامه خاتمی، مجموعه مقالات علمی و تحقیقی در بزرگداشت آیت الله حاج آقا روح الله خاتمی، قم مؤسسه معارف اسلامی امام رضا، بهار 1376ش.
نجفى، صاحب الجواهر، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 43 جلد، دار إحياء التراث العربي، بيروت - لبنان، هفتم، هـ‍ ق.
بروجردى، آقا حسين طباطبايى، البدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر، در يك جلد، دفتر حضرت آية الله، قم - ايران، سوم، 1416 ه‍ـ ق.

یادداشت ها

1.از آثار فقهی ایشان که در جلد 19، 20، 21، با عنوان فقه و حقوق (مجموعه آثار) به چاپ رسیده، به شرح زیر است: حقوق زن در اسلام - حجاب - اجتهاد در اسلام - امر به معروف و نهى از منكر - جهاد - ربا و بانك - بيمه - اقتصاد اسلامى - سرمايه دارى و سوسياليسم از ديدگاه اسلام - انفال - ارث و ...
2.مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏20، ص182. این نحلیل نمونه های بسیار دارد، که به عنوان نمونه می توان از صاحب جواهر یاد کرد، که با ادبیاتی جغرافیا و ملی گرا، در مواردی نام گذاری و تحلیل او وصف نژادی پیدا می کند، مثلاً در جایی از شیخ طوسی، به عنوان رئیس الاعاجم یاد می کند(الجواهر، ج13، ص78) یا در جایی با این تعبیر: بعض المتفقهین الاعاجم(ج30، ص188)در حکم طلاق، یا در دو جا در نقد یکی از عالمان می گوید: هذا اوفق بفقه الاعاجم(ج33، ص56و 58). در نقد فیض کاشانی در وجوب صلات جمعه می نویسد، این سخن مربوط به بلاد عجم است: حتى حكي عن بعضهم أنه لا يحتاط في فعل الظهر معها ناشئا من حب الرئاسة و السلطنة و الوظائف التي تجعل له في بلاد العجم». جواهر الكلام؛ ج‌11، ص: 178، در باره ابوجمیله به نقل از نجاشی(رجال/135) می نویسد: من ابناء الاعاجم.(ج43، ص74). که نشان می دهد که مسئله موضگیری و نژادی و یا تأثیر شرایط فرهنگی و جغرافیایی در میان فقها و مفسرین غیر قابل انکار است.
مجموعه‏ آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏20 ، ص 3.182.
اقتصادنا، ص 402، به نقل از مقاله مجموعه آثار گنگره زمان و مکان، ج6، ص 4.169 .
5.مجلسى، بحار الانوار، ج 66، ص 293. فيض كاشانى المحجة البيضاء، ج 1، ص 219ـ 220. مرحوم امام در تفسیر این روایت می‌نویسد: اين حّب نفس است. معلوم می‌شود در نمله هم اين ]حبّ[ هست. اين نمله هم چيز عجيبى است. حالا آن جا دارد كه لَعَل خيال ]مى[كند ]خدا[ دو تا شاخ ]دارد[. اين شاخ را كمال می‌داند. ما هم وقتى بخواهيم تعبير بكنيم ]به [يك چيزهايى كه پيش خودمان است، يك مطالب، يك كمالاتى كه پيش خودمان است. اين طور خيال مى كنيم. اين نمله همان است كه راجع به حضرت سليمان می‌گوید: «بى شعورند این‌ها»: (يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لاَ يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ * فَتَبَسَّمَ ضَاحِكاً مِنْ قَوْلِهاَ).]سليمان مى خندد از اين[ كه به من می‌گوید: بى شعور. اين همين حرف نمله است كه همه جا هست.ر . ک: ایازی، تفسیر قرآن مجید، ج3، ص
مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏20، ص6.156..
7.البدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر؛ ص: 8: كان في أثناء تدريسه لأبواب الفقه يميز المسائل الأصلية الأساسية المتلقاة عن الأئمة عليهم السّلام من التفريعات المستنبطة التي أعمل فيها الرأي و الاجتهاد، و يشير في كل مسألة إلى تأريخها و التطورات اللاحقة لها في أدوار فقه الفريقين، ثم يأتي خلال الاستدلال عليها بما هو الركن و الأساس و عليه اعتماد الفحول، و يحذف ما لا يفيد من الزوائد و الفضول،
8. مجموعه‏ آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏20 ص 154..
9.مجموعه‏ آثاراستاد شهيد مطهرى، ج‏20، ص155
10. مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏20، ص 155.
11. مطهری، يادداشت‏ها، ج‏6، ص528.
مجموعه ‏آثاراستاد شهيد مطهرى ، ج‏21، ص 125 12.
مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏22، ص 528 13.

مجموعه ‏آثاراستاد شهيد مطهرى ، ج‏22 ص 529 .14.
مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏20، ص 149 15.
16. مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌2، ص: 105..
17. مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏27، ص: 157..
18. مجموعه‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏20 ، ص 154..
19. البدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر؛ ص: 16.
البدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر؛ ص: 16. 20.
21. مجموعه‏ آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏22، ص: 643..
مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏20، ص470 22.
23. مجله فقه اهل بيت عليهم السلام (فارسى)؛ ج‌6-5، ص: 132..
24. مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌5، ص: 55.
در این باره ر. ک: ملاکات احکام و روش استکشاف آن، ص25.
27. منتظری، البدر الزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر، تقریرات درس آیت الله بروجردی، ص 14.
28.درس خارج فقه، مورخ 3/ 12/ 1366. مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌1، ص: 75
مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌6، ص: 29.114.
مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌1، ص: 30.75
همان.31.
32.البدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر؛ ص: 38. البته می توان از این روایات و برخی شواهد دیگر استفاده کرد که نصب امام متوقف به اذن امام و یا منصوب خاص و یا عام امام عادل است، اما لزومی ندارد که در یک شهر بزرگ هر نماز جمعه ای به اذن امام باشد و فقط نمازهای جمعه محلات هم نصبی باشد..
مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏4، ص: 796. 33.
مجموعه‏آثاراستاد شهيد مطهرى ج‏20 153. 34.
مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏20 ص 169. 35.
مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى ج‏21 109 36..
مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى ج‏21 108 37.
38. یادنامه خاتمی، مصاحبه با آیت الله منتظری، ص169..
39. همان، ص.172..
یادنامه خاتمی، مصاحبه با آیت الله منتظری، ص162. 40.
41. همان، ص152..
42. مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌3، ص: 168.
مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌4، ص: 157 مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌4، ص: 43.349..
44.اعلم أن أول مسألة اختلف فيها بين الأشاعرة و المعتزلة مسألة تكلم الباري تعالى. و كان غرضهم من هذا النزاع إثبات أن القرآن حادث أو قديم، و قد سفكت الدماء الكثيرة على هذه المسألة، و كان بعض الخلفاء العباسيين كالمأمون مثلا مائلا إلى مذهب الاعتزال، فكانوا يحبسون من يعتقد قدم القرآن من الأشاعرة و يؤذونهم على ذلك. و لما كانت مسألة تكلم الباري أول مسألة وقع فيها البحث من المسائل الكلامية سمّي العلم الباحث في الأصول الدينية بعلم الكلام». نهايةالأصول، صفحه 89
45.در این باره ر. ک: ملاکات احکام و روش استکشاف آن، از نویسنده در فصل قیاس که نشان داده ام اولا چگونه در برخی از روایات از اجتهاد مذمت شده و اخباریان این کلمه را گرفته و به مجتهدان تاخته اند و ندانسته اند که موضوع اجتهاد تغییر پیدا کرده و همچنین چگونه شیخ طوسی این کلمه را بکار گرفته و در تفسیر تبیان از این که می خواهد تفسیر اجتهادی بنویسد افتخار می‌کند.
این مطلب را خود بارها از زبان ایشان در درس آن استاد بزرگ و محفل علمی می شنیدم. 46
مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌2، ص: 47104.
48. مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌6، ص: 108.
49. یادنامه خاتمی، مصاحبه با آیت الله منتظری، ص168..
50. ر. ک: یادنامه خاتمی، مصاحبه با آیت الله منتظری، ص1 16-162..
51. یادنامه خاتمی، مصاحبه با آیت الله منتظری، ص164..
52.آیت الله منتظری در مصاحبه خود به این بی سابقه بودن اشاره می‌کند و می‌گوید: طبقه بندی رجال بین عامه مرسوم بوده و آن‌ها رجال را به نحو استاد و شاگرد طبقه بندی کرده اند و در بین شیعه به این معنا مرسوم نبوده است و شیخ طوسی که رجال را طبقه بندی کرده به این نحو نبوده است. ر. ک: یادنامه خاتمی، مصاحبه با آیت الله منتظری، ص167.
مجموعه‏آثاراستاد شهيدمطهرى، ج‏20 ، ص 1. 53.50.
54. منتظری، مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌5، ص: 55..
55. مجموعه‏آثاراستاد شهيدمطهرى، ج‏20، ص: 352.
مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏20، ص352. 56.
57. مجله فقه اهل بيت عليهم السلام (فارسى)، ج‌1، ص: 12‌..
58. یادنامه خاتمی، مصاحبه با آیت الله منتظری، ص 174..
59. همان. البته آیت الله منتظری به این نظر ایشان انتقاد دارند و می گویند در این بخش ایشان به خوبی استقصا نکردند. ر. ک: یادنامه خاتمی، مصاحبه با آیت الله منتظری، ص 140..
60. یادنامه خاتمی، مصاحبه با آیت الله منتظری، ص 164..
61. يادداشت‏ها ،ج‏6 ، ص528..
مجموعه‏آثاراستاد شهيد مطهرى، ج‏20 ، ص153. 62.
63. یادنامه خاتمی، مصاحبه با آیت الله منتظری، ص 165..
مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌2، ص: 64.105..
65. یادنامه خاتمی، مصاحبه با آیت الله منتظری، ص0 16..
66. مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌4، ص: 137.
مجله فقه اهل بيت عليهم السلام (فارسى)؛ ج‌6-5، ص: 67.131.
مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌3، ص: 68.562.
69. مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏20، ص154 .
70. همان..
71. محمد حسين طباطبائى، الميزان، ج 5، ص 276..
72. مجله فقه اهل بيت عليهم السلام (فارسى)؛ ج‌6-5، ص: 146.
مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌1، ص: 73.102
74. مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌1، ص: 103.
75. همان.
76. نهايةالأصول، صفحه 88.
77. مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌1، ص: 102.
78. مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌1، ص: 102.
79. مجله فقه اهل بيت عليهم السلام (فارسى)؛ ج‌9، ص: 205.
80. مجله فقه اهل بيت عليهم السلام (فارسى)؛ ج‌20-19، ص: 13.
81.  مجله فقه اهل بيت عليهم السلام (فارسى)؛ ج‌10، ص: 112.
مجموعه‏آثاراستاد شهيد مطهرى ج‏20 153. 82.
مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏20، ص151. 83.
84. البدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر؛ ص: 286.
85. مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌1، ص: 105..
86. مبانى فقهى حكومت اسلامى، ج‌1، ص: 106‌.
87. مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌1، ص: 74.
88. مبانى فقهى حكومت اسلامى؛ ج‌1، ص: 75.
89. يادداشت‏ها ، ج‏6 ، ص89528..
90. مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏20 ، ص151-152..

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم