هادی سروش
دو سخن زیبا از شیخ اشراق
"فلسفه اسلامی" دارای دو روش بوده: یکی ؛ "مشّاء" که بزرگانی چون فارابی و ابن سینا دارد. دیگری "اشراق" است که سرسلسله او "شیخ اشراق" است و بزرگی چون حکیم خواجه نصیرالدین طوسی را به خود جذب کرده. البته بعدها "حکمت متعالیه" که فلسفه صدرایی است ، مانند موجی آمد و تمام افکار آندو را با تلفیق و عرضه تفکر بسیاربالاتری به کنار نهاد.
شیخ اشراق دارای مباحث و ابتکاران فنی در حوزه فلسفه است . اما آنچه در این گفتار قابل عرضه و استفاده است دو کلام مهم از شیخ اشراق است :
۱ ) میفرماید : "شما" نور هستید ، پس از این نور بهرمند بوده و روشنایی بخش باشید. "شیخ اشراق" بر این باور است که تمام موجودات از نور به وجود آمده اند؛
قرآن میفرماید :"اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ" (نور/۳۵)
این موجودات که نوراند دارای این خصوصیت اند که میتوانندانوارشان را محدود به خود نکرده و به یکدیگر نیز بتابانند .در "فلسفه اشراق" ؛ این تابش متقابل ، به «اشراق» نامیده میشود. پس موجودات هم نوراند و دارای اشراق اند یعنی هم روشن اند و هم روشن میکنند.
زیباترین "اشراق" در نگاه این شیخ بزرگوار در آنجا شکل میگیرد که نور ضعیفی از نور قویی "اشراق" بگیرد و روشن تر شود. و اینجاست که میبینیم در "نصوص دینی" مانند قرآن و احادیث آمده که خود را به "نور الهی" روشن و منور کنید. مهمترین و پرفروغ ترین مصداقِ آن نور الهی که "نور قوی" است و نورش، نورِضعیف را قوی میکند ؛ نور قرآن ، نور اهلبیت (ع) است.
امام صادق(ع)در تفسير آيه «اللَّهُ نُورُ السَّمَـوَ تِ وَالْأَرْضِ» مى فرمايد : "آیه نور مَثَلی است که خدا برای ما قرار داده ؛ پیامبر و ائمه نشانه های الهی اند که دیگران را به توحید و دین راهنمایند ؛ - هُوَ مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللّهُ لَنا ، فَالنَّبِيُّ و الأْئِمَّةُـ مِن دَلالاتِ اللّهِ وَ آياتِهِ الَّتي يُهتَدى بِهَا إلَى التَّوحِيدِ وَ مَصالِحِ الدِّين .. " (توحید صدوق)
کسانیکه خودرا در معرض نوری مانند قرآن و اهلبیت (علیهم السلام) قرار دادند و میدهند به نورِ علم و معرفت نورانی شده ، و نیز ؛ برای دیگران نور و اشراق -که انعکاس نور است - خواهند داشت.
۲ ) سخن دیگر جناب شیخ اشراق در رابطه با «ذوق» است ، که میگوید: "اهل ذوق شویدراه باز است". "ذوق" به معنای چشیدن است، اما در ادبیات جناب شیخ اشراق بمعنای دریافت معارف و حقائق و اخبار، بصورت بلاواسطه از عالَم غیب است.
شیخ اشراق سهروردی قائل است؛ ارتباط و اتصال به جهان غیب و عالم ربوبی اختصاصی به افراد خاصی ندارد ، بلکه هر کسی بر اساس تهذیب نفس که با تقوا و سلوک معنوی ایجاد میشود، میتواند از آن سوی عوالم "خبرها و حرفهایی" را بگیرد. این "ذوق" یعنی شنیدن های ملکوتی ، که نصیب انسانهای وارسته میشود، نتیجه ی اشراقات "نورالانوار" است که خدای متعال میباشد. و این "ذوق" و یا ارتباط و شنیدن های ملکوتی ، که نفس وارسته ی انسان های مهذّب دریافت میکنند ، در سیره وزندگی و نوشته ها و سخنان آنان ظهور میکند.
آنچه از کلام شیخ اشراق درباره ارتباطات ملکوتی و بهرمندی از معارف غیبی ملاحظه نمودید ، ریشه در نهج البلاغه دارد. امیرالمومنین (ع) فرمود : « همیشه در دنیا افرادی هستند که خداوند در باطن ضمیرشان با آنها حرف می زند ؛ - وَ ما بَرِحَ لِلّهِ عَزَّتْ آلاؤُهُ فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فی اَزْمانِ الْفَتَراتِ عِبادٌ ناجاهُمْ فی فِکرِهِمْ وَ کلَّمَهُمْ فی ذاتِ عُقولِهِمْ» (خطبه ۲۲۰) و این اوجِ انتظار اهل بیت (ع) از عالمان و اندیشمندان دینی است که ؛ عالمان ربانی به رتبه ای از "علم و معرفت و خلوص" رسیده باشند که از باطن شان ، با آنان حرف زده شود و آنان از آن حقائق باطنی خبردار شوند - " انا لا نعد الفقیه منکم فقیها حتی یکون محدثا.." .
این مقام عالمانی است که به آنان معارف و حقائق از جای دیگری تفهیم میشود، چراکه روح شان بر اساس آن نورانیت چنان باز شده و دارای سعه صدری است که نور را گرفته و بدیگران بصورت اشراق منتقل میکنند.
استاد مطهری بر این باور زیباست که : "اینان عالمانی هستند که مافوق عدالت را واجدند،واز حد یک عالم عادی بالاتراند، یک صفا و معنویت و نورانیتی دارند که همان نورانیت مؤیدشان است و آنان را تأیید میکند. و در این مهم ؛ تنها مجهز بودنِ دستگاه فکری کافی نیست، بلکه باید دستگاه روحی و معنوی او هم مجهز باشد."
راه رسیدن به آنچه شیخ اشراق آموزش مان داده این حدیث است :رسول الله (ص) فرمود: "بر قلبي که با شهوات و فساد هاي اخلاقي انس گرفته ، حرام است که در ملکوت آسمانها سير و حرکت کند ؛ - حرام على كل قلب عزي بالشهوات أن يجول في ملكوت السماوات"(مجموعه ورام ، ج۲/ص۱۲۳)