هادی سروش
در دینی که همه ارکانش بر مسئولیت دار بودن افراد تأکید دارد، حتی مسئولیت نسبت به حقوق حیوانات گنجانده شده (نهج البلاغه خ/۱۶۷) جا ندارد خدای ناخواسته ، بر اساس یک تنگ نظری، دستبرد به حق الناس زده شود، و باعث بی تفاوتی شهروندان، به مهمترین و حیاتی ترین امور، مانند حساسیت و دخالت در سرنوشت خویش، شود.
بسمه تعالی
در مقاله ای که چندی قبل از این قلم ، منتشر گشت در«جهت اثباتی» حق الناس بود که گویای اهمیت آن و تقدّم آن بر «حق الله» و نیز عدم قابلیت «توجیه یا توبه» در باب تضییع حق الناس به رشته تحریر آمد. امّا در این نوشتار بررسی اجمالی راجع به «پیامدهای سلب حق الناس» است تا خطرات آن مطلع بوده و همواره ، از مراقبت نسبت به نفس خویش غافل مشویم ، در نتیجه بنای ما در این مقاله به آسیب شناسی قرار دارد .
پیامدهای منفی دستبرد به حق الناس بر دو بخش مهم قابل ارزیابی است:
اول پیامدهای اخروی
و دوم پیامدهای دنیوی
در بخش نخست که پی گیری آن نه در یک مقاله ، بلکه یک کتاب، حرف بدنبال دارد. بصورت اجمالی می توان اشاره کرد که:
الف) تضییع حق الناس از مصادیق غیر قابل انکار” ظلم” است ، (کافی۲/۴۴۳)
ب) که روی پای نگه داشتن ضایع کننده حق الناس و جاری شدن خون از بدن او، از کمترین عقابهای روز جزاء برای ایشانست (کافی ۲/۳۶۷)
ج) تضییع حق الناس ،غیرقابل “بخشش” و” توبه ناپذیر” است . (زبده البیان/۶۶۴ مسالک شهید ثانی ۴/۲۰۲ – لوامع مجلسی اول ۶/۶۷)
د) وخارج از چتر حمایتی “شفاعت” میباشد (المیزان ۲/۳۹۷)
چراکه تضییع و بی اعتنائی به حق الناس موجب دوری از نظر لطف الهی (وسائل ۱۸/۴۲۳) و دوری از نظر عنایت پیامبر (ص) و عترت او (ع) می شود تا حدّی که پیامبر از نماز بر بدن ضائع کننده حق الناس ، دوری می فرماید. (کافی ۵/۹۳)
پیامدهای سیاسی و اعتقادی “دستبرد به حق الناس“
تأثیرات منفی تضییع حق الناس در بخش دنیوی در حوزه های گوناگون قابل بررسی است که ما از تمام آنها به دو حوزه سیاسی و اعتقادی توجه لازم را مبذول می داریم:
امّا پیامدهای اعتقادی
اگر تضییع حقوق الناس در ساختاری شکل بگیرد که این ساختار سیاسی در اسم و شعار «اسلام» را ، تابلو خود قرار داده باشد و خصوصاً شخصیتهائی مطرح باشند که در کسوت مقدس دینی باشند قطعاً پیامدهای سنگینی برای اعتقادات مذهبی «تضییع شوندگان» ، خواهد داشت و به این مهم، امام راحل اشاره فرمودند: «آبروی اسلام بسته به اعمال همه، خصوصاً روحانیون است اگر خدای نخواسته اشتباهی صادر شود این به پای اسلام تمام می شود. اگر در رژیم سابق یک اشتباهی می کردیم پای اسلام حساب نمی شد ….. امروز خطای ما خصوصاً قشر روحانی و قشر پاسدارهای اسلامی، پای اسلام حساب می شود». (صحیفه امام ۸ /۲۵۸ و ۳۸۹)
وبه تعبیر مخاطره افکن استاد شهید مطهری باید بدید دقت و عبرت ، نظر کرد که: «یخرجون من دین الله افواجاً »(یادداشتها ۴/۲۳۳)
بر سکانداران نظام بضروت عقل، فرض است با دید عمیق رفتار خود را رصد کنند که خدای ناخواسته باطن جامعه، یعنی فکر و اعتقاد جامعه، بر اساس رفتار غیر صحیح ، به دوران گذشته باز نگردد .
پیامدهای سیاسی
۱ سلب حق الناس از «ذی حق» باعث «بی تفاوتی» آنان می شود که مقوله بی تفاوتی ، هیچ سازگاری با دینداری ندارد. (یادداشت های استاد مطهری ۷/۸۲)
در دینی که همه ارکانش بر مسئولیت دار بودن افراد تأکید دارد، حتی مسئولیت نسبت به حقوق حیوانات گنجانده شده (نهج البلاغه خ/۱۶۷) جا ندارد خدای ناخواسته ، بر اساس یک تنگ نظری ، دستبرد به حق الناس زده شود، و باعث بی تفاوتی شهروندان، به مهمترین و حیاتی ترین امور، مانند حساسیت و دخالت در سرنوشت خویش، شود. و از سوی دیگر این «بی تفاوتی» نهایت آمال و آرزوی دشمنان یک ملت است تا بتوانند به «تمام» خواسته های شیطانی خود برسند و همه مصالح یک کشور را به راحتی زیر پا بگذارند.
نمونه بارز این بی تفاوتی شهروندان را در تاریخ کبیر فرانسه، بعد افراطی گری های مسئولانش، می توان مشاهده کرد.
۲) اثر سوء دیگری بر “سلب حق الناس” در فضای سیاسی مترتب می شود «رخوت و سستی» است چراکه “ذی حق” مشاهده میکند در روز روشن حقوق او را به یغما میبرند و پشتیبانی برای احقاقش نمیبیند، اینجاست که روحیه نشاط و توانایی را از دست میدهد ، خصوصا در جهانی که علم و تکنولوژی، در پیشرفت سریع و شگفت آوری قرار دارد، فقط کافی است ملّتی و خصوصاً نیروهای پر نشاط فکری و کاری آنان، گرفتار رخوت و سستی شوند که بدون شک همه ساز و کار پیشرفت، در آن جامعه به «مرگِ غیرِ بازگشت» خواهد رفت، و در جمهوری اسلامی چنین عامل پرخطری در تفکر سیاسی امام (ره) کمک به ظلم، به هدر رفتن خون مظلومان و شهیدان ،و در آخر انهدام مصالح عالیه اسلام و کشور خواهد بود. (صحیفه ۵/۱۵۴)
۳ «ضعف و زبونی» پیامد خطرناک دیگر برای مسلوب الحقوق هاست. ضعف و زبونی همان عامل پرخطری است که قرآن به آن گوشزد فرمود: «وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ» (آل عمران / ۱۳۹)
آیا امروز به عیان ضعف و زبونی بخشی از جهان اسلامی را در مقابل دشمنان مشاهده نمی کنیم؟ آیا این ضعف و زبونی ها ، علتی غیر از تضییع حقوق آن ملّت ها توسط حاکمانشان دارد؟ آیا تقویت روابط آنان با دشمنان جنایتکار، به عاملی غیر از زبونی و ضعف بر می گردد؟ پاسخ این پرسش های ملال آور را امام خمینی نتیجه «زبونی یک ملت» می داند (صحیفه ۱۷/۶۶) و این سستی و زبونی نتیجه زیر پا گذاشتن حقوق حقه شهروندان آن کشورهاست .
۴ «بی خبری و ناآگاهی» ، بیچارگی دیگری است که بر روح و جان «مسلوب الحق ها» وارد می شود و بدون تردید ، همه گناهش به گردن عاملان آگاه و حتی ناآگاه تضییع کنندگان حق الناس است.
پر واضح است همیشه ضربه های کاری بر یک ملت و یا انقلاب، از ناحیهای وارد شده که مردمان آن جوامع در «بی خبری» بودند، «بی خبری و ناآگاهی» که تضییع کنندگان حقوق ملت ها بر ملتی وارد می کنند ، همان شگرد قبیحی است ، که حاکمان ظالم بر سر جامعه شان وارد می سازند تا بتواند منویات خود را در جامعه ، پیاده کند.
در نهج البلاغه(خطبه ۵۲ ) می خوانیم که این حرکت ناجوانمردانه یکی از برنامه های مدون حکومتی معاویه بوده که مردمانش را در «بی خبری و ناآگاهی» قرار میداد تا بتواند به اهدافش دست پیدا کند.
۵ «بی اندیشگی و خرافه پرستی» نتیجه شوم دیگری است که برای «مسلوب الحق ها» . بله وقتی فرد یا گروهی از حق مسلّم شان محروم شدند ، طبعا ابزار و میدان وسیع تفکر و ارائه ره آور تفکرات و نظرات خود را ، از دست می دهند و رفته رفته قدرت درک و تحلیل آنها به ضعف رفته و فاقد «عقلانیت و اندیشگی» می شوند و چه بسا اگر این «عقلانیت» در مدت طولانی به تعطیلی کشیده شود، آن جامعه برای اتکاء به پشتوانه فکری در امورات سیاسی و اجتماعی تکیه به «اوهام و خرافات» پیدا میکند، که ما این پیامد منفی را در همه اعصار و امم در تاریخ گذشته به روشنی می بینیم.
روش دینمدارانه و عاقلانه نسبت به کسانی که دستی در «حق الناس» دارند ایجاب می کند به این پیامدهای منفی تضییع حقوق الناس توجه کامل داشته باشند، تا غیر از عواقب خطرناک اخرویِ حق الناس برای خویش، جامعه را در فرط سقوط اعتقادی و سیاسی ، قرار ندهند. «فاعتبروا یا اولی الابصار»