سید علی میرموسوی
پارهای حوادث چنان فاجعه بارند که زبان و قلم در رثای آن فرو میمانند. چونان آوار بر سر انسان فرو میریزند و فرصت آه و فریاد را از او میستانند. در سوگ سرنشینان هواپیمای سرنگون شده چه میتوان گفت. کاروانی ارزشمند از آدمیان، با سرمایهای پرافتخار از نخبگان، که سودای افتخارآفرینی بیشتر در سر داشتند، فدای معرکهای از انتقامجویی شدند که نه در آن نقشی داشتند و نه اندک احتمالی نسبت به آن میدادند.
آنان که این فاجعه را آفریدند، اگر بر جان آدمیان حساس بودند، دست کم با اعلام وضعیت اضطراری، از آن جلوگیری می کردند. مگر میتوان به بهانه خطای انسانی، این گناه بزرگ را بخشودنی کرد، یا زندگی و جان از دست رفته قربانیان را بازگرداند، یا از غم و اندوه بازماندگان، کاست.
گیرم خطای انسانی پذیرفتنی باشد، پنهان کاری و دروغ و فریب در خبر رسانی چه؟ آنان که در جریان پرتاب موشک بودند و همان زمان که هواپیما سقوط کرد، بی هیچ تردیدی جنایت را دریافتند، چرا دست کم به جای سکوت و وعده کوشش برای علت یابی درست، بر اخبار و تحلیل های نادرست و دروغ پافشاری کردند.
آنان نه تنها به خطا انسان های شریف را به کام مرگی دردناک و سخت فرستادند، که با دروغ و کتمان، انسانیت و اعتماد ملت را نیز به مسلخ بردند. مردمی که همین دیروز با تشییعی پرشکوه و کم نظیر، میهن دوستی و حق شناسی نسبت به سردار پر افتخار خود را به جهانیان نمایاندند و در اوج احساسات گروهی از آنان زیر فشار مظلومانه، جان باختند.
سختتر آن که مسئولان آن گاه لب به سخن گشودند، که با فشار شدید قدرتها و رسانههای بیگانه روبرو شدند؛ واکنشی که صداقت مسئولان را بیشتر در معرض تردید قرار داد و بسیاری را با این پرسش رو برو کرد که آیا اگر چنین فشاری نبود، دست اندرکاران حاضر به اعلام بودند؟
چگونه میتوان به آسانی چوب حراج بر اعتماد و اعتبار ملتی زد،که بیش از چهل سال بر تمام سختیها بردباری پیشه کرده و با وجود ناملایمات از همراهی باز نایستاده است؟ آیا این را نیز میتوان به بهانه خطا توجیه کرد؟ زخمی که در این حادثه بر خانواده های قربانیان و احساسات پاک مردم رفت، به راحتی التیام نمی پذیرد و اگر با عقلانیت و تدبیر خسارت آن جبران نشود، معلوم نیست سر از کجا درآورد.
نخستین کاری که برای التیام این فاجعه میتوان کرد، افزون بر پرداخت بیچون چرای غرامت، برخورد قاطع با عاملان اصلی آن است. دست کم انتظار میرود به جای انداختن گناه آن بر سر فردی بیپناه و قربانی کردن وی، مسئولان اصلی نه تنها از کار برکنار بلکه در دادگاهی بیطرف به شکلی عادلانه محاکمه شوند.
خود را به جای مردم بگذاریم و از دید آنان به واقعیتها بنگریم. آنان نه تنها داغدار از دست رفتن عزیزان پرافتخارشانند، که در رثای راستی و صداقت گریان و نالانند. به جای هراس، بگذاریم با صدای بلند فریاد بزنند و از مسئولان خود شکوه و شکایت کنند و به آنان ناسزا گویند. به جای سرکوب با آنان همدلی کنیم و چونان پیشوایمان علی(ع) از آنان دلجوئی کنیم.
منه دل بدین دولت چند روز به دود دل خلق خود را مسوز
پارهای حوادث چنان فاجعه بارند که زبان و قلم در رثای آن فرو میمانند. چونان آوار بر سر انسان فرو میریزند و فرصت آه و فریاد را از او میستانند. در سوگ سرنشینان هواپیمای سرنگون شده چه میتوان گفت. کاروانی ارزشمند از آدمیان، با سرمایهای پرافتخار از نخبگان، که سودای افتخارآفرینی بیشتر در سر داشتند، فدای معرکهای از انتقامجویی شدند که نه در آن نقشی داشتند و نه اندک احتمالی نسبت به آن میدادند.
آنان که این فاجعه را آفریدند، اگر بر جان آدمیان حساس بودند، دست کم با اعلام وضعیت اضطراری، از آن جلوگیری می کردند. مگر میتوان به بهانه خطای انسانی، این گناه بزرگ را بخشودنی کرد، یا زندگی و جان از دست رفته قربانیان را بازگرداند، یا از غم و اندوه بازماندگان، کاست.
گیرم خطای انسانی پذیرفتنی باشد، پنهان کاری و دروغ و فریب در خبر رسانی چه؟ آنان که در جریان پرتاب موشک بودند و همان زمان که هواپیما سقوط کرد، بی هیچ تردیدی جنایت را دریافتند، چرا دست کم به جای سکوت و وعده کوشش برای علت یابی درست، بر اخبار و تحلیل های نادرست و دروغ پافشاری کردند.
آنان نه تنها به خطا انسان های شریف را به کام مرگی دردناک و سخت فرستادند، که با دروغ و کتمان، انسانیت و اعتماد ملت را نیز به مسلخ بردند. مردمی که همین دیروز با تشییعی پرشکوه و کم نظیر، میهن دوستی و حق شناسی نسبت به سردار پر افتخار خود را به جهانیان نمایاندند و در اوج احساسات گروهی از آنان زیر فشار مظلومانه، جان باختند.
سختتر آن که مسئولان آن گاه لب به سخن گشودند، که با فشار شدید قدرتها و رسانههای بیگانه روبرو شدند؛ واکنشی که صداقت مسئولان را بیشتر در معرض تردید قرار داد و بسیاری را با این پرسش رو برو کرد که آیا اگر چنین فشاری نبود، دست اندرکاران حاضر به اعلام بودند؟
چگونه میتوان به آسانی چوب حراج بر اعتماد و اعتبار ملتی زد،که بیش از چهل سال بر تمام سختیها بردباری پیشه کرده و با وجود ناملایمات از همراهی باز نایستاده است؟ آیا این را نیز میتوان به بهانه خطا توجیه کرد؟ زخمی که در این حادثه بر خانواده های قربانیان و احساسات پاک مردم رفت، به راحتی التیام نمی پذیرد و اگر با عقلانیت و تدبیر خسارت آن جبران نشود، معلوم نیست سر از کجا درآورد.
نخستین کاری که برای التیام این فاجعه میتوان کرد، افزون بر پرداخت بیچون چرای غرامت، برخورد قاطع با عاملان اصلی آن است. دست کم انتظار میرود به جای انداختن گناه آن بر سر فردی بیپناه و قربانی کردن وی، مسئولان اصلی نه تنها از کار برکنار بلکه در دادگاهی بیطرف به شکلی عادلانه محاکمه شوند.
خود را به جای مردم بگذاریم و از دید آنان به واقعیتها بنگریم. آنان نه تنها داغدار از دست رفتن عزیزان پرافتخارشانند، که در رثای راستی و صداقت گریان و نالانند. به جای هراس، بگذاریم با صدای بلند فریاد بزنند و از مسئولان خود شکوه و شکایت کنند و به آنان ناسزا گویند. به جای سرکوب با آنان همدلی کنیم و چونان پیشوایمان علی(ع) از آنان دلجوئی کنیم.
منه دل بدین دولت چند روز به دود دل خلق خود را مسوز