مصطفی دلشاد تهرانی مدیر گروه نهجالبلاغه دانشگاه قرآن و حدیث پردیس تهران
سندی مهم از «زندگی» و «حکومت» امیرالمؤمنین(ع(
درباره سرگذشت امام علی(ع) متنی با ارزش در منابع تاریخی و حدیثی شیعه و سنی باقی مانده است که گرانقدرترین متن برای شناخت تحلیلی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی(ع) است. این متن که «نخستین سرگذشتنامه خودنگاشت» است، در اواخر حکومت حضرت علی(ع) توسط خود ایشان نوشته شده است و بیانگر مروری تحلیلی بر تاریخ زندگی آن حضرت از عصر بعثت تا زمان نگارش سرگذشتنامه – صفر یا ربیع الاول سال 38 هجری – است. تاریخ زندگی امام علی(ع) همچون دیگر بخشهای تاریخ اسلام دستخوش کاستیها و افزونیها، تغییرات و دگرگونیها و جعل و تحریفات بسیار است و از آنجا که کینهتوزیها و دشمنیها با شاخصههای زندگی و عملکرد حضرت علی(ع) بیاندازه بوده و بسیاری تحمل آزادیگرایی، عدالتورزی، انساندوستی، حقوقمداری، مردمگرایی، صلحطلبی، رفقورزی، قانونگرایی و اخلاقمداری او را نداشته و ماندگاری راه و رسم وی را پایانی بر ستمکاریها و تجاوزگریهای خود میدیدهاند تا توانستهاند در تاریخ زندگی او دخل و تصرف کردهاند؛ و البته جمعی نیز از سر جهالت و دوستی افراطی در وادی جعل تاریخ زندگی وی و دگرگون کردن آن گام زدهاند. در این میان، دستیابی به متنی تحلیلی که از نظر متن و سند تا اندازه زیادی قابل اعتماد باشد راهگشا و راهنما است. سرگذشتنامه خودنوشت امام علی(ع) متنی است گرانقدر در این جهت که در ذیل گزارشی مختصر درباره آن میآید. ترجمه کامل این سند تاریخی در مقدمه کتاب «پرتوی از نهجالبلاغه» دکتر سید محمد مهدی جعفری و همچنین در کتاب «لوح بینایی؛ تحلیل تاریخ حکومت امام علی(ع) با تأکید بر نهجالبلاغه» تألیف مصطفی دلشاد تهرانی در دسترس است.
در شرایطی که امام علی(ع) در اندوه از دست رفتن محمدبن ابیبکر، سقوط مصر، سستی کوفیان و ناهمراهی سران و بزرگان به سر میبرد، چند تن از یاران وی از جمله عمروبن حَمِق، حُجْر بن عَدی، حَبّه عَرَنی و حارث اَعْوَر نزد وی آمدند، در حالی که او گرفته و غمگین بود. از وی خواستند که نظرش را درباره ابوبکر و عمر برایشان بیان کند. امیرمؤمنان(ع) برآشفت و گفت: «برای این موضوع وقتی مناسبتر نیافتید؟! این مصر است که گشوده شده است و پیروان من در آن کشته شدهاند؟! با این حال، نامهای به دستتان میدهم که پاسخ خود را در آن بیابید؛ و از شما میخواهم برای پاسداشت حقّی که بر گردنتان دارم و تاکنون پاس نداشتهاید و آن را تباه کردهاید، این نامه را برای همه پیروان من بخوانید و پیوسته یاور حق باشید.»1
آنگاه امام(ع) سرگذشتنامه خود را به آنان داد. سپس کاتب خود عبیدالله بن ابیرافع را فراخواند و فرمود: «ده تن از اشخاص مورد اطمینان مرا به نزدم آور.» گفت: آنان را نام ببر. فرمود: «اَصْبَغبن نُباته، ابوطُفیل بن وائله کِنانی، زرّ بن حبیش اسدی، جویریه بن مسهر عبدی، خندف بن زهیر اسدی، حارثه بن مضرب هَمْدانی، حارث بن عبدالله اَعْوَر هَمْدانی، مصابیح نخعی، علقمه بن قَیْس، کمیل بن زیاد و و عَمَیْر بن زُراره را بگو بیایند.»2
عبیدالله بن ابیرافع آنان را فراخواند و ایشان نزد امام(ع) آمدند. بدانان فرمود: «این نامه را بگیرید و شما بر آن گواه باشید و عبیدالله بن ابیرافع هر روز جمعه آن را[برای مردم] بخواند؛ و اگر تحریککنندهای قصد سروصدا و هوچیگری داشت[تا این آموزهها به گوش مردمان نرسد[، میان خود و او قرآن را قرار دهید و به انصافش فراخوانید.»3
این سرگذشتنامه، سندی مهم در میان اسناد باقیمانده تاریخی از زندگی و بویژه حکومت امام علی(ع) است و در چهار منبع تقریباً به طور کامل با قدری اختلاف وارد شده است: «الامامه و السیاسه»؛ تألیف ابن قُتَیْبه دینوری، درگذشته به سال 276، «الغارات»؛ تألیف ابن هلال ثقفی، درگذشته به سال 283، «المسترشد فی امامه امیرالمؤمنین علی بن أبیطالب علیهالسلام»؛ تألیف ابوجعفر محمدبن جَریر طبری امامی از عالمان قرن چهارم و در «کشف المحجّه لثمره المهّجه»؛ تألیف سیّد ابن طاووس، درگذشته به سال 664. سیّد ابن طاووس این سرگذشتنامه را به نقل از کتاب «الرسائل» شیخ کلینی درگذشته به سال 329 روایت کرده است. البته تکههای این متن در منابع دیگر نیز گزارش شده است و شریف رضی 11 تکه از آن را به صورتی که در این منابع آمده یا با قدری اختلاف در ضمن مطالب نهجالبلاغه به صورت زیر نقل کرده است:
خطبه 26 / کلام 30 / کلام 54 / کلام 80 / خطبه 172 / کلام 217 / کلام 218 / کلام 229 / کلام 238 / نامه 62 / حکمت 202
این سرگذشتنامه دربردارنده تحلیل امام علی(ع) از حوادث عصر بعثت تا روزگار پس از شهادت محمدبن ابیبکر در 16 بند است.
1. شیعهشناسی 2. شرایط و اوضاع روزگار بعثت پیامبر(ص) 3. رهاورد پیامبر اکرم(ص) 4. رحلت پیامبر(ص) و دگرگونی در خلافت 5. مواضع امام علی(ع) پس از پیامبر(ص) 6. عصر خلفا 7. دلیل شایستگی امام علی(ع) برای جانشینی پیامبر(ص) 8. حقّ حکومت امام علی(ع) مبتنی بر حقّ حاکمیت مردم 9. استبداد قریش و نداشتن یار و یاور 10. شورش بر عثمان 11. بیعت با امام علی(ع) 12. فتنه جمل 13. پیکار صفّین 14. شورش خوارج 15. فراخوان برای نبرد دوباره با قاسطین و بازگشت به کوفه 16. تلاش امام علی(ع) برای بسیج مردمان و ناهمراهی سران و سستی مردمان.
به عنوان نمونه آنچه در سهبند 7 و 8 و 11 در این سرگذشتنامه آمده است، نقل میشود تا نگاه امام(ع) به موضوعاتی اساسی در اندیشه و سیره سیاسی وی مبتنی بر آموزههای نبوی روشن شود.
دلیل شایستگی امام علی(ع) برای جانشینی پیامبر(ص(
«دلیل من آن است که من شایسته این امرم نه قریش، زیرا پیامبر خدا (ص) گفت: «ولایت از آنِ کسی است که آزاد کند.» رسول خدا(ص) برای آزاد ساختن گردنها از آتش آمد و انسانها را از بند بندگی آزاد کرد. بنابراین ولایت این امّت را پیامبر(ص) دارد و هر حقّی که او داشت پس از او از آنِ من است. پس آنچه برای قریش، به خاطر برتریِ وابستگیشان به پیامبر(ص) روا است، برای بنیهاشم بیش از سایر خاندانهای قریش روا است و از میان افراد خاندان بنیهاشم مرا شایا است، بدان جهت که پیامبر(ص) در روز غدیرخم گفت: «هر کس را که من مولای اویم، علی نیز مولای اوست»؛ مگر اینکه قریش، بدون در نظر گرفتن پیامبر(ص)، خود را بر عرب برتر ادّعا کند! اگر چنین میخواهند پس بگویند!»5
گوهر پیشوایی مردمان در توانایی برای آزاد کردن آنان از همه غل و زنجیرها است تا در پرتو آزادی حقیقی، تعالی فرد و جامعه فراهم شود؛ و پس از پیامبر اکرم(ص) کسی جز علی(ع) چنین توانی نداشت.
حقّ حکومت امام علی(ع) مبتنی بر حقّ حاکمیت مردم
«جز این نیست که حقّ من بر این امّت همچون کسی است که حقّی بر مردمی تا سر رسید معیّن دارد، که اگر در پرداخت آن حق به نیکی، پیش از پایان یافتن سررسیدش شتاب کردند، سپاسگزارانه آن را میپذیرد و اگر پرداخت آن حق را تا پایان سررسید به تأخیر انداختند، بدون سپاسگزاری آن را میگیرد و البته شخص برای تأخیر روا شدن در حقّش، نکوهش نشود و نکوهش سزای کسی است که حقّ دیگری را بگیرد. همانا رسول خدا(ص) مرا متعهد پیمانی کرده و فرموده بود: «پسر ابوطالب! ولایت امّتم حقّ توست. اگر به درستی و عافیت تو را سرپرست خود کردند و با رضایت درباره تو به وحدتنظر رسیدند، کارشان را به عهده گیر و بپذیر؛ امّا اگر درباره تو به اختلاف افتادند، آنان را به خواست خودشان واگذار، زیرا خداوند راهگشایشی به روی تو باز خواهد کرد.»6
حقّ حکومت (شایستگی زمامداری) به سبب ویژگیهایی چون درایت، معرفت، عدالت، قوّت و سلامت از آنِ علی(ع) بود؛7 و حقّ حاکمیت (اختیار بر سرِ کار آوردن) از آن مردمان؛8 و این بنیاد اساسی برای شکلگیری حکومت و مشروعیت یافتن آن، به وسیله پیامبر(ص) به علی(ع) آموخته شده و آن حضرت، وی را بدان متعهّد ساخته بود و علی(ع) سخت پایبند این بنیاد اساسی برای حکومت بود.
بیعت با امام علی(ع(
«چون او را کشتید، نزد من آمدید تا با من بیعت کنید. من نپذیرفتم و شما نیز خودداری مرا نپذیرفتید. دستم را بستم و شما آن را گشودید و چون آن را گشودم، دستم را به سوی خود کشیدید. آنگاه برای بیعت کردن با من هجوم آوردید همچون شتران تشنه که روزِ آب خوردن تنه زنان به آبگیرهای خود درآیند تا آنجا که گمان کردم در این هیاهو مرا و برخی دیگر از خودتان را میکُشید، به گونهای که کفشها از پای کنده شد و ردا از دوشها افتاد و فرد ناتوان پایمال شد و شادی مردمان از بیعت با من بدانجا کشید که خردسالان به بیعت آورده شدند و سالخوردگان لرزان لرزان خود را رسانیدند و بیماران بر پشت حمل شدند و دختران جوان سربرهنه پیش آمدند. و گفتند: بر همان پایه با تو بیعت میکنیم که با ابوبکر و عمر بیعت شد که ما شایستهتر از تو برای این کار نمییابیم و جز به تو به دیگری رضایت نمیدهیم.
بیعت ما را بپذیر، که نه از پیرامونت پراکنده میشویم و نه با تو مخالفت میکنیم. بدین ترتیب، بر پایه کتاب خدا و سنّت پیامبرش(ص) بیعت شما را پذیرا شدم و از مردم خواستم با من بیعت کنند. پس هر که با شوق و رغبت بیعت کرد، بیعتش را پذیرا شدم و هر که خودداری ورزید از او دست کشیدم. نخستین کسان که با من بیعت کردند طلحه و زبیر بودند که گفتند: ما به شرطی با تو بیعت میکنیم که در کار زمامداری با تو شریک باشیم. گفتم: «خیر، بلکه در نیرو بخشیدن شریک من آیید و به هنگام ناتوانی دو یاورید.» به همین شرط بیعت کردند و اگر هم از بیعت خودداری میکردند، همچون دیگران به هیچ روی آنان را مجبور نمیکردم. »9
بیعت با امام علی(ع) بیعتی بود عمومی و همگانی، از سر شورمندی و خشنودی و بر اساس آگاهی و بینایی؛ و مردمان چنان اصرار ورزیدند که امام(ع) پذیرا شد و آنان بر عمل به کتاب و سنّت با وی بیعت کردند. و این بیعت در نهایت آزادی انجام شد و نه دست قدرتی بر مردمان گشاده بود و نه وعده مالی فرارویشان نهاده. 10
٭ پینوشتها در دفتر روزنامه موجود است.
منبع: روزنامه ایران