سید علی میرموسوی در مراسم احیای شب نوزدهم رمضان مدرسه اندیشه و قلم گفت: شرط اول انقلابی بودن این است که بپذیریم دیگران می توانند حرف مخالف شما را بزنند.
به گزارش خبرنگار جماران دکتر علی میرموسوی در مراسم شب احیای نوزدهم ماه رمضان در مدرسه اندیشه و قلم، طی سخنانی با موضوع «امام علی و ولایت بر بنیاد عدالت » افزود: یکی از باورهای مهم اهل تشیع اعتقاد به ولایت امیرمومنان حضرت علی(ع) است. ولایت دارای ابعاد گوناگونی است؛ بعد معنوی ولایت در حقیقت امری است که در پرتو مجاهده با نفس برای حضرت علی (ع) حاصل شده است. بعد مذهبی ولایت در واقع تبین و بیان احکام شریعت است و بعد سیاسی و اجتماعی که ولایت در حوزه عمومی است در واقع این بعد از ولایت می تواند به بیانی دیگر اقتدار سیاسی باشد.
میرموسوی بیان کرد: به اعتقاد شیعیان علی (ع) سزاوارترین فرد برای جانشینی حضرت پیامبر (ص) بوده است اما این بحث یک بعد تاریخی دارد که به نظر می رسد در شرایط کنونی تاریخ آن منقضی شده است و بحث کردن در این باب که چرا جانشینی به علی (ع) نرسید، نمی تواند به مسائل امروز جامعه خیلی مرتبط باشد.
مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید ابراز کرد: یکی از مهم ترین ابعادی که در ولایت وجود دارد و به وضعیت نظام و جامعه امروز ایران مربوط می شود این است که از دید حضرت علی (ع) ولایت در حوزه عمومی و سیاسی چه معنایی داشته است؟ اساساً خاستگاه آن چه چیزی بود است؟ چه انتظاری از مردم در برابر ولایت داشته اند؟ قلمرو ولایت آیا مطلق بوده یا محدود؟ و از آن جایی که در نظام سیاسی ایران اعتقاد بر منطبق شدن حکومت با سیره و رفتار علی (ع) است بررسی و پاسخ دادن به این سوالات مهم است.
علی میرموسوی ادامه داد: در فلسفه سیاسی موضوعی تحت عنوان مشروعیت مطرح است به این معنا که حق فرمانروایی و اطاعت کردن از کجا نشأت می گیرد. در طول تاریخ دیدگاه های متفاوتی در این باب مطرح شده است. برخی پادشاهان خود را منصوب خداوند بر روی زمین، برخی بر اساس علم و قدرت و برخی هم بنا به خواست طبیعت فرمانروا دانسته اند.
وی گفت: نقطه مشترک باور های مطرح شده این است که حق فرمانروایی را به امری بیرون از اراده انسان و برداشتی غیر اختیارانه در برابر مشروعیت بر می گرداند اما در مقابل یک دیدگاه دیگری وجود دارد که حق فرمانروایی را به اختیار خود انسان ها می دهد و تنها کسانی حق فرمان دادن را دارند که حکومتشان مبتنی بر رضایت باشد بنابراین مشروعیت به اختیار مردم است. و پرسش اصلی این است که علی (ع) منشأ ولایت را به کدام یک از این پرسش ها بر می گرداند؟ به خواست خدا، برتری علمی خودشان یا رضایت مردم ؟
یکی از مشکلاتی که برای پاسخ دادن به این سوالات وجود دارد گرفتار شدن به دست ایدئولوژی های محافظه کارانه و یا اسیر شدن در زمان پریشی های تاریخی است.
عضو هیأت علمی دانشگاه مفید بیان کرد: در دورانی زندگی می کنیم که حاکمیت و اقتدار سیاسی تفاوت های بنیادینی با آنچه در زمان علی (ع) وجود داشته پیدا کرده است اما با پرهیز از آفات مطرح شده می توان به یک نگاه دقیق تر رسید.
در اندیشه علی (ع) به نظر می رسد یک نظریه ای در باب مشروعیت مطرح است که تنها رضایت را منبع مشروعیت نمی داند بلکه رضایت مندی را یکی از عناصر در کنار عدالت محوری می داند و این نظریه ای است که مشروعیت را بر مبنای عدالت استوار می کند.
اگر مجموعه سخنان علی (ع) را مورد بررسی قرار دهیم مشاهده می کنیم که در واقع ولایتی که ایشان در حوزه عمومی برای خودشان پذیرفته اند، ولایتی بر مبنای عدالت بوده است و صرف رضایت مردم را کافی نمی دانستند چرا که این رضایت امکان دارد از سر اضطرار بوده و گزینه دیگری وجود نداشته باشد. به عنوان مثال: امام علی (ع) بعد از ماجرای ثقیفه پذیرفتند که با خلفا بیعت کنند اما این رضایت آیا دلیلی برای مشروعیت خلفا بوده است؟! اگر بنا مشروعیت را تنها بر مبنای رضایت بگذاریم پس رضایت حضرت دلیلی برای خلافت خلفا بوده است اما یاد دارم که روزی از مرحوم آیت الله منتظری همین سوال را پرسیدم و ایشان فرمودند: خیر چرا که صرف رضایت دلیل مشروعیت نیست و این معنی را نمی دهد که حاکم حق پیدا می کند. صرف اینکه مردم آمدند و رأی دادند دلیل حقانیت نیست. بنابراین مشروعیتی که علی (ع) مقید آن بود بر اساس عدالت است.
میرموسوی ادامه داد: حقانیت علاوه بر رضایت نیاز به یک امر دیگری به نام عدالت دارد چون عدالت است که رضایت را با خاطری مطمئن همراه می سازد. بنابراین حضرت علی (ع) ولایتی را دنبال می کند که مبتنی بر رضایتی حقانی باشد و بر وجوه عدالت استوار شود. بنابراین اگر جامعه نپذیرد که حکومت عادلانه است این ولایت بر حق نیست.
حجت الاسلام میرموسوی گفت: درکلام امام صادق (ع) ولایت به دو قسم، ولایت عدل و ولایت جور تقسیم می شود و اگر حکومت ها را بر اساس عدل تقسیم کنیم باید از حکومت عدل تبعیت کرد، در کلام علی (ع) نیز هیچ وقت پیدا نشده که حکومت بر اساس دینی و غیر دینی بودن تقسیم شده باشد بلکه حکومت در اندیشه ایشان همیشه بر اساس حکومتی مبتنی بر عدالت و حکومتی مبتنی بر عدم عدالت تقسیم شده است.
وی تاکید کرد: عدالتی که حضرت علی (ع) مطرح می کند ُدرد عدالتُ است، علی نظریه پرداز عدالت نیست اما اگر نهج البلاغه را با این نگاه مرور کنیم در می یابیم که علی (ع) چه چیزی را عادلانه و چه چیزی را جاهلانه می داند و این مواردی است که عقل بشری هم روی آن دلالت و فهم مشترکی دارد.
میرموسوی گفت: علی (ع) وقتی در مقام تعریف از عدالت بر می آید از انواع جور نام می برد اما بدترین نوع جور را جوری می داند که در لباس عدل باشد یعنی کسانی در جامعه جور می کنند اما عمل خودشان را به لباس عدل اراسته می کنند.
عدلی که علی (ع) مطرح می کند عدالت برای فقر زدایی است. از دید حضرت جامعه ای که فقر در آن به شکل فزاینده در حال افزایش است، این جامعه به شکل عادلانه اداره نمی شود. حکومتی که در آن فقر رو به افزایش است نمی تواند ادعای عادل بودن کند و بر عکس، اگر جامعه حرکتی در راستای کاهش فقر داشت آن جامعه عادل است و این چیزی است که وجدان مشترک بشری رو آن دلالت دارد.
علی میرموسوی ابراز کرد: معیار دیگر در برداشت علی (ع) از عدالت برابری در فرصت ها و منابع است. یکی از چالش های زمان حضرت، اشرافیت پروری ای بود که منجر به نابرابری زیادی در جامعه شده بود. در نامه ای به مالک اشتر حضرت از زبان پیامبر (ص) می فرمایند: جامعه به پاکی نمی رسد مگر روزی که ضعیف حق خود را از غنی بدون لکنت زبان بگیرد.
سید علی میرموسوی در حوزه سیاست و معیار های امام علی (ع) در این باب نیز گفت: حکومت در صورتی عادل است که منصب حکومت خود را امانتی از سوی جامعه قلمداد کند و آن را موهبت صرف الهی نداند. از این رو اگر حکومت را به مثابه امانت بدانیم دیگر مقدس نیست جرا که در معرض خطا، استبداد، خودکامگی و .. است.
در نگاه علی (ع) حکومتی که بر اساس تجاوز به امانت مردم تشکیل شده باشد یک حکومت مطلقه است. در فقهای معاصر نیز مرحوم نائینی می گوید ولایت یک امانت است و امکان دارد کسی در آن خیانت کند بنابراین باید آن را محدود کرد. حضرت علی (ع) نیز قدرت سیاسی را محدود می داند و می فرماید: یکی از بدترین حالت فرمانروایان نزد مردم این است که مردم گمان کنند حاکمان شیفته فخر فروشی هستند.
این استاد دانشگاه افزود: اگر حکومتی می خواهد مبتنی بر عدل باشد باید حق انتقاد را بپذیرد، حکومتی که حق اعتراض را نمی پذیرد حکومتی عادل نیست. حکومتی به انحراف می رود که انتقاد از حاکم ممنوع باشد.
میرموسوی ادامه داد: در فقه شیعه هیچ جایی سخن از انقلاب وجود ندارد اما در نهج البلاغه سخن از مقاومت است؛ آن کسانی که دائم حرف از انقلابی و انقلابی بودن می زنند باید بپذیرند که شرط اول انقلابی بودن این است که بپذیریم دیگران می توانند حرف مخالف شما را بزنند. انقلاب مبتنی بر این است که شما حق مقاومت را بپذیرید، حق مقاومت در صورتی است که شما حق انتقاد را بپذیرید بنابراین انتقاد کردن از حکومت با زبان رسا یکی از ویژگی هایی است که جضرت مطرح می کند و این اعتراض باید در معرض دید مردم باشد و فرد منتقد متهم به خروج نشود.
میرموسوی در خاتمه گفت: ولایت مبتنی بر عدل از دید علی (ع) به دنبال این است که باری را از دوش جامعه بردارد و نقص ها را برطرف کند نه اینکه خود باری بر دوش جامعه شود. بنابراین دیگر تفاوت نمی کند که چه کسی و یا از چه صنفی حکومت کند مهم کیفیت و حکومتی مبتنی بر عدالت است.