Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

تشریح سیاست و اخلاق از منظر علی(ع)

تشریح سیاست و اخلاق از منظر علی(ع)

 سید علی میرموسوی: سیاستی مطلوب است که بتواند آزادگی را تامین کند

شیما مفیدی راد: «سوگند به خدا، معاویه از من سیاستمدارتر نیست، اما معاویه حیله‏ گر و جنایتکار است، اگر نیرنگ ناپسند نبود من زیرک‏ترین افراد بودم، ولى هر نیرنگى گناه و هر گناهى نوعى کفر و انکار است…»؛ این جملات که بخشی از ترجمه خطبه ۲۰۰ نهج البلاغه است، تا حد زیادی بر تاکید حضرت علی(ع) بر ضرورت اخلاقی بودن سیاست صحه می‌گذارد، اما در دنیایی که اگر حواست نباشد، کلاهت را باد می‌برد و سیاستمداران بزرگ به سر بریدن با پنبه شهره‌اند، اخلاق با سیاست چه نسبت و سازشی دارد؟ این سوال برای افراد بسیاری مطرح است که ضرورت اخلاقی بودن سیاست و تأکید امیرالمومنین(ع) بر آن از کجا ناشی می شود؟ اصلا در تعریف و عمل، سیاست چیزی جز توانمندی در نیرنگ است؟ و در غیر این تعریف، سیاست اخلاقی شده چه ویژگی ها و نمودهایی دارد؟ این پرسش ها و پاسخ روش و نگاه حضرت علی(ع) برای آنها را با حجت الاسلام والمسلمین دکتر سیدعلی میرموسوی به بحث گذاشته ایم.

این نویسنده و پژوهشگر حوزه دین با تاکید بر اینکه حضرت علی(ع) معتقد بودند که در عرصه سیاست نمی‌توان از اصول اخلاقی عبور کرد و اصول اخلاقی در عرصه سیاست، استثناپذیر نیست، به خبرنگار شفقنا می‌گوید که مشخصه اصلی سیاست اخلاقی از دیدگاه امام، این است که در آن مصالح عموم در پای منافع و مصالح شخصی یا جناحی جریان حاکم ذبح نمی شود.

او سیاست مطلوب در نگاه حضرت را سیاستی اخلاقی و رهایی بخش می داند آزادگی انسان ها را پاس می‌دارد و مانع از دربند کشیدن انسان‌ها است و تاکید می کند که آن رسالت اخلاقی که در سرلوحه وظایف اخلاقی دولت از دیدگاه حضرت قرار دارد، همین است که «لا تکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرا». این حریت و آزادگی یکی از آرمان‌های اخلاقی است که در سیاست باید داشته باشیم و آن سیاستی مطلوب است که بتواند این اصل حریت و آزادگی را تأمین کند. یکی از ملزومات این امر برابری است؛ منظور عمدتا برابری سیاسی و نبود حق ویژه‌ای برای گروهی خاص است.

گفت وگوی سید علی میرموسوی با شفقنا را در زیر می‌خوانید.

*گاهی افرادی مدعی می‌شوند که اگر امام علی(ع) تا این حد به رعایت اخلاق سیاسی پایبند نبودند، شاید حکومت و در نتیجه تفکر ایشان دوام و اثرگذاری بیشتری داشت. با توجه به این موضوع، ضرورت اخلاق‌مدار بودن سیاست در نگاه حضرت علی(ع) چیست؟

میرموسوی: در آغاز میلاد امام علی(ع) را تبریک می‌گویم؛ امام تنها پیشوای شیعیان و مسلمانان نیستند بلکه پیشوایی برای بشریت بودند. بی‌تردید وجه اخلاقی و پایبندی ایشان به اصول اخلاقی در عرصه سیاست یکی از عوامل مهم در جاودانگی و جهانی شدن شخصیت بزرگ ایشان است. یکی از وجوه برجسته شخصیت امام(ع) بینش اخلاقی ایشان به سیاست است که در گفتار و رفتارشان بازتاب یافته است. در کانون این بینش نیز نگرش ایشان به انسان قرار دارد که بر مبنای اصل کرامت انسانی و آزادگی استوار است. در ارتباط با نسبت اخلاق و سیاست، دیدگاه های متفاوتی مطرح است. برخی نگاهی فضیلت گرایانه به رابطه اخلاق و سیاست دارند، برخی وظیفه گرایانه و برخی نیز نگاه پیامدگرایانه دارند. به نظر می‌رسد دیدگاه حضرت در ارتباط با رعایت اخلاق در حوزه سیاست، فضیلت‌گرایانه یا وظیفه‌گرایانه باشد. اساسا حضرت معتقد بودند که در عرصه سیاست نمی‌توان از اصول اخلاقی عبور کرد و اصول اخلاقی در عرصه سیاست، استثناپذیر نیست. در حالی که بر اساس نگاه پیامدگرایانه، که می‌توان گفت ماکیاولی در این زمینه شهرت بیشتری دارد، اصول اخلاقی بر پایه نتایج سیاسی آن مورد ارزیابی قرار می‌گیرند. بر فرض اگر راستگویی موجب پیروزی در عرصه سیاست شود، خوب است و اگر نشود، خوب نیست. در حقیقت از این دیدگاه، اهداف همان پیروزی و موفقیت در عرصه سیاست است و وسایل بر اساس این اهداف ارزیابی می‌شوند. به تعبیری، هدف وسیله را توجیه می کند، اما دیدگاه حضرت دقیقا در برابر این قرار دارد و از دید ایشان در عرصه سیاست، هدف وسیله را توجیه نمی کند بلکه ابزارها و وسایل نیز باید مشروع و موجه باشند. بر این اساس نمی‌توان در عرصه سیاست از اصول اخلاقی صرف‌نظر کرد، آن را نادیده گرفت و استثنا کرد. در حقیقت این مهمترین وجه اخلاق سیاسی در دیدگاه حضرت علی(ع) است. وجه دیگری از پیوند اخلاق و سیاست در بینش امام علی(ع) اصالت یافتن منافع یا مصالح عمومی است. از دیدگاه امام، مشخصه اصلی سیاست اخلاقی این است که در آن مصالح عموم در پای منافع و مصالح شخصی یا جناحی جریان حاکم ذبح نمی‌شود. البته می‌توان گفت اخلاق سیاسی، بعد دیگری هم دارد و آن اصول و آموزه‌هایی است که یک سیاستمدار حوزه سیاست باید به آن پایبند باشد تا بتواند سیاستمدار موفقی در عرصه سیاست باشد. این را هم حضرت در نظر داشته‌اند یعنی اخلاق کارگزاران در حوزه سیاست را هم مورد توجه قرار داده‌اند. به طور مثال نامه‌ای که حضرت به مالک اشتر نوشتند یا بیانات دیگری که ایشان در نهج البلاغه دارند، به خوبی بیان کننده این اندرزها و دستوراتی است که حضرت در این ارتباط می‌دادند.

*این اخلاق سیاسی در دیدگاه امیرالمومنین(ع) توسعه همان اخلاق فردی در ظرفی وسیع تر و تکامل یافته آن است یا دایره متفاوتی با هم دارند؟

میرموسوی: می‌توان گفت از جهاتی تفاوت دارند. در عرصه سیاست، اصولی داریم که سیاستمداری که بخواهد پایبند به اخلاق باشد، برای موفقیت و پیروزی در عرصه سیاست باید این اصول را مدنظر قرار دهد، بنابراین اصول اخلاق فردی و اصول اخلاقی در حوزه سیاست، یکسان نیست، اما در نگاه حضرت، تعارضی نیز با هم ندارند.

*این تفاوت ها کجاست یعنی بحث تفاوت مطرح است یا بر دایره اخلاق سیاسی، اصولی فراتر از اخلاق فردی افزوده می شود؟

میرموسوی: اخلاق سیاسی از این دیدگاه نوعی اخلاق حرفه ای است و با اخلاق فردی که مجموعه هنجارهای عامی است که همگان باید به آن پایبند باشند، تفاوت دارد. در واقع تفاوت این دو به نقش خاصی باز می‌گردد که فردی که حرفه سیاست را برگزیده باید ایفا کند و از این رو برای انجام درست این نقش باید به اصولی پایبند باشد. به عنوان نمونه می‌توان از سعه صدر یاد کرد که حضرت آن را یکی از شرایط و ویژگی‌های لازم برای ریاست می‌دانند. یکی دیگر از این موارد نهی از خودشیفتگی و خودپسندی رهبران است که بخشی از بیانات حضرت مربوط به این است. حضرت می‌فرمایند که «یکی از بدترین حالات زمامداران این است که دچار خودشیفتگی شوند و مردم تصور کنند آنها دوست دارند مورد ثنا و ستایش قرار بگیرند و بخواهند این گونه با زمامدار برخورد و از او تملق و ستایش کنند». اگر چه در عرصه فردی نیز خودشیفتگی ناپسند است ولی در عرصه سیاست، ناپسندی آن شدت بیشتری می یابد. حضرت می فرمایند که «با من آنگونه که باستمگران سخن می گویید، سخن نگویید. در حضور من آن گونه ای نباشید که در پیشگاه حکام سخت گیر، خود را جمع و جور می کنید. به صورت تصنعی با من رفتار نکنید. فکر نکنید که اگر مطلب حقی را گفتید من ناراحت می شوم یا تصور کنید که من به دنبال خودبزرگ کردن هستم. اگر شنیدن حق برای زمامدار دشوار باشد، عمل کردن به آن برای او سخت تر است بنابراین توصیه می کنم که هرگز از گفتن سخن حق و مشورت عدالتخواهانه با من خودداری نکنید.». در نهایت نیز حضرت می فرمایند که «من فراتر از آن که خطا کنم نیستم» یعنی حضرت در واقع خود را به عنوان یک زمامدار در معرض خطا می دانند. به نظر می رسد که این جمله تا اندازه ای، مساله اخلاق سیاسی را با اخلاق فردی متفاوت می کند. شاید در حوزه فردی، بحث به این جدیت مطرح نباشد که انتقاد کنید یا اگر مشورتی به حق دیدید حتما از آن فروگذاری نکنید. بر این اساس به نظر می رسد که از دیدگاه حضرت اخلاق در عرصه سیاست، تا اندازه ای جدی تر می شود و می توان از اصول اخلاقی خاص حوزه سیاست سخن گفت.

*آیا می توان گفت حضرت علی(ع)، حکومت ایده‌آل و حاکم مطلوب اسلامی را حکومت و حاکمی با سیاستی اخلاقی شده می‌داند؟

میرموسوی: دقیقا؛ یعنی در حقیقت از دید حضرت، حکومت و نظام سیاسی مطلوب، نظام سیاسی ای است که بتواند علاوه بر اینکه معیشت انسان‌ها و افرادی که در آن حکومت زندگی می‌کنند را به خوبی تأمین کند، آبادانی را برقرار کند، برابری در توزیع فرصت ها و دارایی ها را محقق کند، بی عدالتی ها را برطرف کند، حکومتی است که بتواند افراد را از نظر اخلاقی هم تعالی دهد یعنی حکومتی که بتواند راستگویی، درستکاری، وفاداری و امانتداری را گسترش دهد. این موارد در حقیقت رسالت های اخلاقی حکومت مطلوب از دید حضرت است . تحقق این رسالت اخلاقی بیش از هر چیز به اخلاق مداری کارگزاران سیاسی وابسته است، بنابراین دقیقا همینطور است یعنی سیاست مطلوب، سیاستی اخلاقی و رهایی بخش است، آزادگی انسان ها را پاس می دارد و مانع از دربند کشیدن انسان ها است. می توان گفت آن رسالت اخلاقی که در سرلوحه وظایف اخلاقی دولت از دیدگاه حضرت قرار دارد، همین است که در بیانات دیگر ایشان هم مشاهده می شود که «لا تکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرا». این حریت و آزادگی یکی از آرمان های اخلاقی است که در سیاست باید داشته باشیم و آن سیاستی مطلوب است که بتواند این اصل حریت و آزادگی را تأمین کند.

*تحقق حریت و آزادگی توسط سیاست از چه طریقی صورت می گیرد یعنی آن سیاست مطلوب و اخلاقی شده که می تواند اصل آزادگی را محقق کند، چه ملزوماتی دارد؟

میرموسوی: یکی از ملزومات این است که حقوق مردم در حاکمیت مورد پذیرش قرار بگیرد، حاکمیت، حقی از حقوق مردم شناخته شود و به تعبیر امروزین حق تعیین سرنوشت به مردم داده شود، نه اینکه گروه خاصی ادعا کنند که حق تعیین سرنوشت از آن ماست. این اولین گام در این مسیر است. دومین گام، حق انتقاد از حاکمان است که مردم بتوانند به سادگی از حاکمان و دستگاه حکومت انتقاد کنند. نمونه آن هم در سخنی که حضرت بیان کردند، گفته شد. در آنجا حضرت علی(ع) به شدت به مردم توصیه می کنند که هیچگاه از انتقاد مستقیم نسبت به حکومت خودداری نکنید. در آن دوران مانند امروز، رسانه ها نبوده اند که انتقاد را بیان کنند، اما حضرت در فضای عمومی و وقتی خطبه می خوانند، از مردم درخواست و به آنها توصیه می کنند که انتقاد کنید. به نظر می رسد این حق انتقاد را پذیرفتن و توصیه کردن مردم به نظارت عمومی یکی از ویژگی های مهمی است که باید در این راستا مورد توجه قرار بگیرد. یکی از ملزومات این امر برابری است؛ منظور عمدتا برابری سیاسی است. در جامعه ای که نابرابری سیاسی باشد و در عرصه سیاست حق ویژه ای برای گروه خاصی نسبت به دیگران پذیرفته شود، به نظر می رسد که این آزادگی تحقق پیدا نمی کند. خود این برابری سیاسی و این نظارت همگانی که حضرت در قالب بحث امر به معروف و نهی از منکر مطرح می کنند، از عوامل مهم برای تحقق آزادگی یاد شده است.

*با توجه به تأکید امام علی(ع) بر اهمیت رأی و نقش آفرینی مردم در نگاه سیاسی امام علی(ع)، جایگاه مصلحت سنجی در سیاست اخلاقی ایشان کجاست و وقتی خواست جامعه خلاف مصلحتی باشد که توسط حاکمیت، سنجیده شده است، در دستگاه امام علی تکلیف چیست؟

میرموسوی: حضرت علی(ع) در توصیه های خود به مالک، سه معیار را در تصمیم گیری سیاسی بیان می کنند. یک اینکه آن سیاست، بیشترین میزان رضایت مردم را داشته باشد؛ دوم اینکه از نظر حقانیت، میانه ترین باشد به این معنا که أَوسَطُها فی الحقّ یعنی میانه روترین سیاست نسبت به حق باشد و سوم اینکه از نظر عدالت هم فراگیر باشد و میزان گسترده تری از عدالت را فراهم کند. این سه معیار یعنی معیار رضایت مردم، حقانیت آن عمل و معیار گسترده بودن عدالت، معیارهایی است که حضرت برای تصمیم گیری سیاسی مطرح می کنند. بر این اساس می توان گفت مصالح سیاسی هم باید در همین چارچوب تعیین شود. مصلحت از دیدگاه حضرت، اگر منطبق با این معیارها باشد، مورد پذیرش است، اما اگر مصلحت فقط مصلحت یک گروه باشد که در رأس قدرت فرار دارند یا مصلحت شخص حاکم باشد، از دید حضرت مورد پذیرش نیست. بر این اساس در رفتار سیاسی حضرت هم مشاهده می شود که اگر در جاهایی احساس می کرده اند این امر سیاسی در شرایط کنونی با عدالت، سازگار است، با رضایت مردم هم همراه است و حقانیت هم دارد، آن را می پذیرفتند حتی اگر با نظر خود ایشان متفاوت بود. به این معنا که ممکن بود کاری از دید حضرت، درست قلمداد نشود، اما می پذیرفت چون آن معیارها را داشت. بر این اساس به نظر می رسد مصلحت از دید حضرت باید در چارچوب این معیارها باشد.

*در حقیقت در نگاه حضرت علی(ع) نسبت به مصلحت سنجی جامعه، نگاه شخصی و گروهی و سلیقه ای نفی می شود؟

میرموسوی: اساسا در دیدگاه حضرت، نگاه سلیقه ای در مصلحت سنجی مطرح نیست. اینکه حضرت وقتی از همگان برای اظهار نظر، انتقاد، بیان دیدگاه های خود و مشورت دادن دعوت می کنند، نشان می دهد که ایشان در مقام تشخیص دادن مصلحت، هیچگاه نظر شخصی خود را ملاک قرار نمی دادند و موضوع، جنبه سلیقه ای پیدا نمی کرد.

*در صحبت هایتان به ویژگی ها و ملزومات سیاست اخلاقی شده علوی اشاره کردید، حال اگر در شرایطی سیاست، گفت وگوهای سیاسی و تریبون های سیاسی از چارچوب اخلاقی که در نگاه امیرالمومنین(ع) تعریف می شود، خارج شود، چه آفاتی برای جامعه دارد؟

میرموسوی: در دیدگاه حضرت نوع رفتار کسانی که در عرصه حکومت هستند و در نقش های گوناگون فعالیت می کنند، تأثیر بسیاری بر پایبندی جامعه به اخلاق می گذارد و همان تعبیر موجود که «الناس علی دین ملوکهم» به نوعی در بیانات حضرت هم منعکس شده است. در حقیقت اگر در رفتار سیاسی زمامداران و کارگزاران سیاسی، اصول اخلاقی رعایت نشود، بنیان اخلاق را در جامعه متزلزل می کند. وقتی که جامعه ببیند زمامداران به اخلاق پایبند نیستند، اخلاق برای جامعه هم دیگر آن ارزش را نخواهد داشت. وقتی جامعه می بیند که گروه های سیاسی به اخلاق عمل نمی کنند و پایبند نیستند، به سمت بی اخلاقی پیش می رود. واژگون شدن ارزش های اخلاقی هم یکی از پیامدهای مهم این امر است یعنی در جامعه ای که سیاست با اخلاق فاصله بگیرد، کم کم ارزش های اخلاقی واژگون می شود. به این معنا که مثلا دروغ و نفاق که از نظر اخلاقی، ناپسند هستند، کم کم امر پسندیده ای می شوند دفاع از حق که امر پسندیده ای است، کم کم یک امر ناپسند می شود. به نظر می رسد واژگون شدن ارزش های اخلاقی در نظام های سیاسی که به اخلاق پایبند نیستند و در حوزه عمومی به سادگی اخلاق را مورد حمله قرار می دهند و برای آنها اهمیتی ندارد، یکی از پیامدهای بسیار بد این امر است.

*تحقق این اخلاق سیاسی که در نگاه حضرت علی در مورد آن صحبت شد در عمل چقدر ممکن است؟ در حکومت های تجربه شده در طول تاریخ، بیشتر نگاه ماکیاولیستی است که غلبه دارد و نه اخلاق سیاسی؛ با توجه به این مساله چقدر تحقق عملی آن شکل حکومت و آن شکل سیاست محتمل و دست یافتنی است؟

میرموسوی: این پرسش بسیار مهمی است. یکی از عواملی که موجب می شود سیاست بتواند در راستای ارزش های اخلاقی باشد، وجود نهادهاست یعنی سیاست با موعظه و توصیه، اخلاقی نمی شود و باید نهادهای لازم برای این امر باید فراهم شود و هزینه اخلاقی عمل کردن در عرصه سیاست، کمتر از اخلاقی عمل نکردن شود. یکی از مشکلاتی که ممکن است سبب گسترش بی اخلاقی در عرصه سیاست شود، همین است که هزینه اخلاقی عمل کردن معمولا بیشتر از هزینه اخلاقی عمل نکردن است. اگر نهادهایی پدید آید که در نتیجه آن، سیاستمداری که دروغ گفت و منافقانه عمل کرد، اعتبارش کاهش پیدا کند و ارزشش کمتر شود،خود این موضوع باعث ارتقای اخلاق می شود بنابراین نهادها بسیار مهم است. به نظر می رسد همانطور که اشاره کردید در جهان کنونی، سیاست همچنان با اخلاق فاصله دارد و معمولا نگاه حاکم در نظام های سیاسی به اخلاق، نگاه پیامدگرایانه است و به ندرت افرادی پیدا می شوند که در عرصه سیاست همچنان پایبند به اخلاق باشند. افرادی مثل ماندلا و گاندی در بین سیاستمداران بسیار کم هستند. به نظر می رسد نهادهایی مثل یک قوه قضاییه مستقل می تواند کمک فراوانی به این موضوع داشته باشد. استقلال نهاد قضایی و اینکه نهادقضایی از گرایش ها و جریان های سیاسی و از دستگاه و جریان حاکم مستقل باشد و بتواند خود، بر مبنای همین اصول اخلاقی که در قوانین متجلی شده است، به شکلی مستقل این کار را پیگیری کند، یکی از شرایط است. رسانه های مستقل نیز شرط دیگر است و خود وجود رسانه های مستقل می تواند اخلاق را بسیار افزایش دهد. یکی نیز خود نهادهای آموزشی مستقل است و استقلال نهادهای آموزشی و نهادهای علمی از جمله دانشگاه ها و حوزه های علمیه. از حکومت بسیار مهم است. اگر حوزه علمیه بتواند مستقل از حکومت و بدون پروای از حکومت، نظر خود را بیان و حکومت را نقد کند، می تواند اخلاق را بسیار ارتقا دهد. همچنین در مورد دانشگاه نیز این موضوع مطرح است. مرحوم آقای مطهری بحثی را در مزایای روحانیت شیعه مطرح می کردند و می گفتند که روحانیت شیعه از حکومت مستقل است. در حالی که باید امروز بررسی کرد که این امر تا چه حد تحقق دارد. مرحوم مطهری می گفتند که روحانیت شیعه مشکلی دارد و آن این که عوام زده است، اما امتیازی دارد و ان اینکه از حکومت مستقل است که به نظر می رسد امروز آن امتیاز هم تحت الشعاع قرار گرفته است یعنی روحانیت ممکن است تا حدی عوام زدگی داشته باشد و تا حدی هم حکومتی شده است. یکی دیگر از این نهاد ها نظام انتخاباتی درست و عادلانه و رقابتی و ازاد است، زیرا وقتی دستگاه انتخاباتی سالم باشد، مردم می توانند سیاستمداران بی اخلاق را تنبیه و آنان را کنار بگذارند.

*آقای دکتر به نظر می رسد مواردی که اشاره کردید، رابطه ای دو سویه دارند یعنی شاید باید آن اخلاق سیاسی حاکم باشد که این اتفاق بیفتد. درست فکر می کنم؟

میرموسوی: بله! یک رابطه دوسویه دارند یعنی همانطور که اشاره کردید نظام های اقتدار گرا و استبدادی مانع از گسترش و رواج اخلاق می شوند بلکه بداخلاقی را ترویج می دهند و خود این بداخلاقی ها به نوعی این نظام ها را تداوم می بخشد. از این نظر رابطه ای دوسویه است کمااینکه وجود یکسری از نهادهایی که اشاره کردم در ارتقای وضعیت اخلاق تاثیر می گذارد، اما به نظر می رسد راهی برای این مساله هست و آن این که نیروهایی که خواهان اصلاح و دگرگونی جامعه هستند و می خواهند وضعیت نظام سیاسی را در راستای اخلاقی شدن تغییر دهند، خود باید بسیار اخلاقی باشند یعنی اصلاح طلبان باید به اخلاق پاینبد باشند تا این اتفاق کم کم در جامعه رخ دهد.

*یعنی برای حاکمیت اخلاق سیاسی به دنبال راه عجیب و غریبی نباید بود…

میرموسوی: بله تنها باید از تجربه و دستاوردهای بشری در این حوزه بهره برد. بشریت در جریان تجربه سیاسی طولانی خود به نهادهایی دست یافته است که با کوشش برای تحقق آن می توان وضعیت اخلاق در حوزه سیاست را بهبودی بخشید. به همین دلیل برخی دولت مدرن را دولت اخلاقی دانسته اند ، زیرا در پرتو این نهادها توانسته است بین منافع عمومی و منافع خصوصی پیوند وسازگاری برقراری کند. نکته قابل توجه در این جا این است که در تحقق این نهادها، پایبندی رهبران سیاسی به اخلاق شرطی ضروری است. به طور مثال گاندی نظامی را در هند تأسیس کرد که امروز جزو بهترین دموکراسی های دنیا به شمار می رود. خود گاندی، نمونه و اسوه ای برای اخلاق بود و خود این تأثیر فراوانی در نتایج حاصل شده داشت. ماندلا در آفریقای جنوبی نظام آپارتاید را ملغی کرد، شاید آنچه موجب شد ماندلا در این امر موفق باشد، وجه اخلاقی ماندلا بود که خود خیلی پایبند بود. به نظر می رسد بسیار مهم است که رهبران یک جامعه تا چه اندازه ای به اخلاق پایبند باشند. اینکه در فرمایش حضرت روی این موضوع تأکید فروانی می شود و خیلی از خودشیفتگی رهبران، خودپسندی، تملق و چاپلوسی نسبت به رهبران سرزنش می شود، برای همین است.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم