صدرالمتالهین معروف به "ملاصدرا" از حکمیان عارف مسلک بی نظیر جهان علم و معرفت است. او در شناخت و توصیف عالمان بدخُلق جداً بی نظیر است . چرا که خود او گرفتار طعن و تحریم آنان واقع شد و در آخر پناه به روستایی دور افتاده بنام "کهک" در اطراف قم آورد و بدون نام و نشان ، هفت سالِ زندگی پایان عمرش را در آن خطه با نوشتن هفت جلد تفسیر قرآن و نُه جلد کتاب اسفار و دیگر کتابها ، سپری نمود.
آن حکیم بی بدیل ، در "رساله سه اصل" موفق به شناسائی عالمان قدرت جو و دنیا طلب گشت که واقعا خواندنی است و مطالعه مکرر آن مورد سفارش اساتید علوم عقلی به شاگردان شان بوده و هست. ملاصدرا در این رساله کوچک براساس آیات قرآنی و حِکَم ایمانی که در بیان انبیاء و اولیاء متبلور گشته ، به توصیفِ دانشمندان سوء می پردازد.
امیدوارم بتوانم عباراتی گزارش گونه از آن مفاهیم بلندی که در ذهن حکیمانه آن فیلسوف و عارف بزرگ گذر نموده را با عباراتی روشن تقدیم کنم .
ملاحظه بفرمایید؛
عالمان سوء ؛ از خدا و پیامبر سخن گفتن آنان و ذکرگوئی شان؛ بی معرفتانه است ؛ چرا که از خدا غافل اند! و نشانه غفلت شان این است که دربِ خانه اهل دنیا را "قبله" خود کرده اند و ابواب قدرت ؛ "محراب" شان قرار گرفته است.
با مُردگان مینشینند و به اختیار آنان زبان می گشایند. سخن حق در گوش هواپرست شان تلخ و ناخوش است. طبق آیه ۱۷۶ اعراف ؛ زبان دراز و بدخوی بوده و در پی گزندگی نسبت هر کسی میشوند!
سینه ای دارند که روزی دو هزار بار به جنگ مسلمانان رفته و با مردمان خصومت کنند و زبان شان از افترا و دروغ و ناسزا مملو است !در حالیکه "عالمان نیک" دارای سینه ای وسیع و ایمانی هستند بگونه ای که روزی دو هزار بار میهمان ارواح انبیاء که به زیارت شان شتافته اند ، میشوند و مصداق این آیه هستند که ؛ "فرشتگان از هر دری به آنان وارد شده و سلام حق را میرسانند" . مهم این است که این سینه پر از نور و محبت کجا و آن سینه پر از نفرت کجا؟!
دانشمندان دنیا طلب و قدرت جو ؛ منشاء قساوت و نفرت اند . آنان طبق بیان خدا به داود پیامبر : "قطاع الطریق" اند که بدون ذره ای خوف و خشیت از خدا ، اسباب قساوت و غلظت را فراهم می آوردند!
باری ؛ علم اگر علم باشد نباید قامتش کوتاه ، عرصه معرفت اش تنگ و پای خردمندی اش لنگ باشد و بر کدورت ها افزوده کند !
و در پایان عین عبارت ملاصدرا در خطاب مستقیم به دانشمندانی که دارای سوء اندیش و سوء گفتار و سوء رفتار هستند را تقدیم کنم : " ای زاده آدم .. این جاه و منصب که تو بدان مفتخری هزار وبال از آن میخیزد و این عمل و دانش که تو بدان مغروری خرمنی از آن به جُوی نمی ارزد ؛ "رُب تال القرآن و القرآن یلعنه ؛ - چه قرآن خوانی که قرآن لعن اش میکند" .
آن حکیم بی بدیل ، در "رساله سه اصل" موفق به شناسائی عالمان قدرت جو و دنیا طلب گشت که واقعا خواندنی است و مطالعه مکرر آن مورد سفارش اساتید علوم عقلی به شاگردان شان بوده و هست. ملاصدرا در این رساله کوچک براساس آیات قرآنی و حِکَم ایمانی که در بیان انبیاء و اولیاء متبلور گشته ، به توصیفِ دانشمندان سوء می پردازد.
امیدوارم بتوانم عباراتی گزارش گونه از آن مفاهیم بلندی که در ذهن حکیمانه آن فیلسوف و عارف بزرگ گذر نموده را با عباراتی روشن تقدیم کنم .
ملاحظه بفرمایید؛
عالمان سوء ؛ از خدا و پیامبر سخن گفتن آنان و ذکرگوئی شان؛ بی معرفتانه است ؛ چرا که از خدا غافل اند! و نشانه غفلت شان این است که دربِ خانه اهل دنیا را "قبله" خود کرده اند و ابواب قدرت ؛ "محراب" شان قرار گرفته است.
با مُردگان مینشینند و به اختیار آنان زبان می گشایند. سخن حق در گوش هواپرست شان تلخ و ناخوش است. طبق آیه ۱۷۶ اعراف ؛ زبان دراز و بدخوی بوده و در پی گزندگی نسبت هر کسی میشوند!
سینه ای دارند که روزی دو هزار بار به جنگ مسلمانان رفته و با مردمان خصومت کنند و زبان شان از افترا و دروغ و ناسزا مملو است !در حالیکه "عالمان نیک" دارای سینه ای وسیع و ایمانی هستند بگونه ای که روزی دو هزار بار میهمان ارواح انبیاء که به زیارت شان شتافته اند ، میشوند و مصداق این آیه هستند که ؛ "فرشتگان از هر دری به آنان وارد شده و سلام حق را میرسانند" . مهم این است که این سینه پر از نور و محبت کجا و آن سینه پر از نفرت کجا؟!
دانشمندان دنیا طلب و قدرت جو ؛ منشاء قساوت و نفرت اند . آنان طبق بیان خدا به داود پیامبر : "قطاع الطریق" اند که بدون ذره ای خوف و خشیت از خدا ، اسباب قساوت و غلظت را فراهم می آوردند!
باری ؛ علم اگر علم باشد نباید قامتش کوتاه ، عرصه معرفت اش تنگ و پای خردمندی اش لنگ باشد و بر کدورت ها افزوده کند !
و در پایان عین عبارت ملاصدرا در خطاب مستقیم به دانشمندانی که دارای سوء اندیش و سوء گفتار و سوء رفتار هستند را تقدیم کنم : " ای زاده آدم .. این جاه و منصب که تو بدان مفتخری هزار وبال از آن میخیزد و این عمل و دانش که تو بدان مغروری خرمنی از آن به جُوی نمی ارزد ؛ "رُب تال القرآن و القرآن یلعنه ؛ - چه قرآن خوانی که قرآن لعن اش میکند" .