محمدجعفر سعیدیان فر
بازهم هفتم تیر فرارسید؛ روزی که غم جانکاه به شهادت رسیدن محمد به جانمان ریخته شد. خشونت طلبان که فقط خود و ایده هایشان را حق و مطلق می دانستند، با انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، انسان هائی والا و فرهیخته همانند استاد محمد منتظری وآیت الله دکتر بهشتی را به شهادت رساندند تا به گمان خویش راه را برای رسیدن خود به قدرت آماده کنند؛ ولی غافل از اینکه به گفته مجاهد نستوه مرحوم آیت الله طالقانی، در سخن و پیامی که پس از اولین ترورها در روزهای آغازین انقلاب ایراد کردند: "ترور، ترور می آورد و خشونت خشونت؛ و این دور معیوب تکرار می شود و هیچ ایده ای با این ابزار در جهت رفاه و سعادت ملت به ثمر نمی رسد و استفاده کنندگان از خشونت خود قربانی آن خواهند شد." برخی از دوستان بزرگوار از من خواستند که درباره شهید محمد، به مناسبت 7 تیر ماه 1400 و با توجه به سابقه طولانی دوستی، ارادت، الگو پذیری و همرزمی، مطلبی یا خاطره ای بنویسم و البته سال های قبل هم این مسأله مطرح می شد ولی به دلایلی- که شرح آن بماند برای بعد- این توفیق برای من حاصل نمی شد. ولی این سالها که غمی جان سوزتر با فقدان مرادمان و مرجع بزرگمان فقیه عالیقدر والد معظم شهید محمد و پدر همه حق طلبان عدا لت طلب و آزادی خواه بر دل هایمان نشسته، تصمیم گرفتم دل نوشته ای از قبل را بازنویسی و بروزآوری کنم و گوشه ای از دریافت خودم از همراهی با شهید محمد را به قلم بیاورم.
خلاصه ای از ویژگی های شهید محمد:
1- معتقد به جامعیت اسلام به عنوان مکتب راهنمای عمل بود و این موضوع در سخن و رفتارش آشکار بود.
2- بر مقابله با متحجرین خوارج صفت تاکید داشت و مکرر یادآور زخم ها و ضعف هائی بود که از آغاز توسط اینان بر امام علی و رهروان عدالت طلب او در طول تاریخ وارد آمده است.
3- بر دوری از التقاط اصرار داشت و در فضای دهه چهل، که حاکمیت ادبیات و فرهنگ با چپ ها بود، او واژه التقاط را مطرح می کرد و با این که توصیه زیادی به مطالعه همه کتاب ها داشت، اواخر دهه چهل و آغاز دهه پنجاه که اوج محبوبیت سازمان های مبارز مسلح مذهبی بود کتاب های "شناخت" مجاهدین خلق و "اقتصاد به زبان ساده" آن ها را دارای اشکال و ا لتقاطی با ایده های مارکسیستی می دانست. البته ضعف روحانیون را هم آن زمان مطرح می کرد که درجهت نزدیکی عملی با مبارزین و معرفی اسلام راهنمای عمل و رفع شبهه ها به جز اندکی از آن ها اقدامی نمی کردند و در آن دهه که ادبیات و فرهنگ چپ مسلط بود و مبارزین با انگیزه های عدالت طلبانه وگرایش به سوسیالیسم به نفی مالکیت خصوصی می رسیدند توصیه زیادی به مطالعه کتاب "مالکیت دراسلام" مجاهد کبیر آیت الله طالقانی داشت و مطالعه "اصول فلسفه وروش رئالیسم" علامه طباطبائی با پاورقی های استاد مطهری را توصیه می کرد. با این که اعضای سازمان مجاهدین آن زمان رابطه خوبی با این کتاب ها نداشتند و با توجه به فضای عمل زدگی آن زمان می گفتند این کتاب ها مبارزین را ازعمل دورمی کند.
4- آگاه به زمان، افرادشناش و جریان شناس بود و تاکید زیادی بر هوشیاری در مقابل نفوذ سازمان های جاسوسی در حرکت انقلابی و به بیراهه کشیدن آن داشت .
ویژگی ها، روش ها و منش های شخصیتی محمد منتظری:
او تحول خواه و انقلابیِ دارای مکتب و راهبرد برای عمل بود. استراتژی او حرکت همگان بود. او هیچ گاه گردش بسته نخبگان را در مبارزه قبول نداشت و روش او کشف توانمندی افراد و توجه به آن و استفاده از همه استعدادها در مبارزه بود. در فضای آن زمان که حرکت های انقلابی تحت سیطره ایدئولوژی چپ وسازمان هائی با مرکزیت آهنین به اصطلاح سانترال دمکراتیک بود و این سازمانها، حرکت های عمومی همانند پانزده خرداد چهل دو را شورش های کور که زمان آن گذشته است تحلیل می کردند، او به ایجاد هسته های اجتماعی و شبکه های گسترده مردمی عمیقا معتقد بود و اولین اقدام عملی او طرح هسته های اولیه روزنامه خوانی و مطالعه کتاب های روز با ایجاد کتاب خانه های سیار بود. چگونگی اجرای کار هم این بود که در محیط بسته حوزه آن زمان که روزنامه خواندن واخبار گوش کردن حساسیت برانگیز بود هرگوشه ای از مدرسه علمیه یک نفر روزنامه تهیه می کرد و با تعدادی افراد محدود با نوبت بندی زمانی مطالعه می کردند و کتابخانه سیار هم بدین گونه بود که تعدادی کتاب روز و انقلابی در اختیار یک نفر قرارمی گرفت و او با توجه به شرائط امنیتی در اختیار افراد دیگر قرار می داد که باعث ایجاد گروه های کوچک مطالعاتی و پیوستن افراد زیادی به نهضت می شد. البته این برنامه از دو سو تهدید می شد: یک- ساواک که هرگونه آگاهی بخشی وآگاه شدن را حرکتی برعلیه رژیم می دانست. دو- فضای بسته حوزه وروحانیون مخالف حرکت امام که هرگونه تحول خواهی را با انگ سیاسی بودن طرد می کردند و روحانیون فعالِ این طرح ها را منزوی و از پایگاه اجتماعی شان جدا می کردند. محمد تنها حرکت نمی کرد کادرسازی می نمود. توانمندی های افراد را خوب می شناخت و به آن ها مسئولیت می سپرد. اهل حرکت جمعی و تشکیلات باز بود و در یک جا نمی ماند، چه حزب، سپاه و چه روزنامه. تشکیلات ایجاد می کرد و کادرسازی می نمود مسئولیت را به افرادی که آمادگی پذیرش مسئولیت پیدا کرده بودند می سپرد و باز طرحی نو می افکند که مرحوم امام هم پس از شهادتشان خطاب به پدر بزرگوارشان فقیه عالیقدر می نویسند: او با دید وسیعی که داشت سعی در گسترش مکتب و پرورش افراد فداکار می نمود. شما فرزندی متفکر و هدفدار تسلیم جامعه نمودید با افراد ارتباط برقرار می کرد توانمندی های آن ها را می شناخت و به آن بها می داد و قدر انسان ها را می دانست. نام و نشان برایش مطرح نبود و حسادت در زندگی ا و مفهومی نداشت. با رشد دیگران خوشحال می شد و در جلسات به افراد و نظریات و طرح های آنان توجه زیادی می کرد.
پس از سپری کردن سه سال زندان با شکنجه های طاقت فرسا و آزادی از زندان قزل قلعه و ورود مجدد ایشان به حوزه علمیه قم در فضای آن زمان که مبارزات مدنی و قانونی شکست خورده، و مبارزات مسلحانه اصالت پیدا کرده و همه ارزش های مبارزه در آن خلاصه شده بود و سازما ن مجاهدین و فدائیان آن زمان سمبل این مبارزه شده بودند. محمد با این که ارتباط خوبی با سرا ن سازمان داشت و حتی من در قم او را با مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه دیده بودم و حتی با همراهی مجید به حجره ما در فیضیه آمده بود ولی راه مبارزه را ایجاد حلقه های اجتماعی جهت آگاهی و بیداری مردم و نقش دین و روحانیت را اساسی می دانست و می گفت: با این سازمان های مسلح تحول اساسی ایجاد نخواهدشد بلکه باید درحوزه و دانشگاه آگاهی و بیداری عمومی شکل گیرد و به توده های مردم گسترش پیدا کند. با همین راهبرد در سال 48 و 49 در کنار شبکه های ایجاد شده کلاس های زبان انگلیسی ودرس های اقتصاد را شروع کرد که تعدادی زیاد از طلبه های فاضل و جوان به این کلاس ها می آمدند که ساواک وعوامل آن با تحریک بعضی افراد نا آگاه حوزه مانع تشکیل کلاس ها در سالن مسجد اعظم شدند و روز بعد کلاس در ایوان مسجد برگزار شد و پس از آن با ریختن آب در ایوان که دیگر قابل نشستن نبود کلاس را به سالن نمور و مخروبه ای که در کنار رختشوی خانه قدیم فیضیه بود منتقل کردیم ولی متاسفانه با ایجاد فضای رعب و ابهام شاگردها کم شدند و با تهدید های ساواک تعطیل شد؛ ولی همان مدت کوتاه تاثیر بسیار مثبتی درفضای حوزه گذاشت. محمد ایرا ن را می شناخت و رژیم و حرکت ها و طرح هایش را خوب درک می کرد وهنگامی که در مقابل حرکت به اصطلاح اصلاحی انقلاب سفیدگروه های زیادی منفعل شده بوده بودند و سئوا ل های زیادی برای همه جوانان و خود ما مطرح بود دقیقا به یاد دارم که تحلیلی ارائه کرد که این بظاهر اصلاح ها برای جلوگیری از انفجار اجتماعی است و می خواهند جامعه و اقتصاد و عمدتا کشاورزی ایران را به کارگری نیمه صنعتی تبدیل کنند و با ادغام در اقتصاد جهانی منابع کشور مخصوصا نفت را ببرند و ما را به یک کشور وارد کننده تبدیل کنند. سخن درباره شهید استاد محمد بسیار است که در گنجایش این مقال نیست، بماند برای زمان و فرصت دیگر، که نقدهائی که برحرکت او در برهه ای از زمان وارد است مطرح شود. البته با این انصاف که، خود ایشان در آخر عمر بعضی از اشتباهات را قبول داشت و حتی می گفت: در معرفی بعضی از مصداق ها اشتباه شده؛ و من از او سئوا ل کردم: حاضری عمومی اعلام کنی؟ او گفت: حتما در فرصتی این کار را خواهم کرد. او صادقانه می گفت چون نه جاه طلب بود و نه برای قدرت کاری می کرد و نه از مال دنیا چیزی داشت و نه به آن وابسته بود. او مبارزی خستگی ناپذیر و عد ا لت طلبی نستوه بود و همه وجودش اسلام و انقلاب و کشور عزیز ایران بود؛ و اگر انقلاب بین الملل یا صدور انقلاب را مطرح می کرد به معنی دادن سلاح و پول به انقلابیون نبود بلکه می گفت حمایت و همبستگی با انقلابیون منطقه باعث مصونیت انقلاب و ایران عزیز از تهاجم دشمنان می شود.
با یادآوری یک خاطره کوتاه از شهید محمد این نوشتار را به پایان می برم:
خاطره یکم :
در سال های آخر دهه چهل آیت الله حاج آقا حسن قمی که در کرج تبعید بودند اجازه یافتند که برای معالجه به تهرا ن بروند؛ و پس از آن برای زیارت به قم آمدند و مهمان فقیه عالیقدر شدند و با توجه وضعیت مزاجی ایشان غذای مرغ آماده کرده بودند که آن روز جزو سبد غذائی عموم مردم مخصوصا ضعفا نبود. محمد به مدرسه فیضیه آمد و به من گفت -و بعد متوجه شدم که با افراد دیگر هم مطرح کرده بود- که به پدر اعتراض کنید که چرا مرغ که غذای اشرافی است تهیه شده وقتی حضور فقیه عالیقدر رسیدیم و مطرح کردیم ایشان کسالت ایشان را مطرح کردند و ما بعد به محمد گفتیم: شما چرا این قدر حساسیت نشان دادید؟ ایشان گفتند: اتفاقا باید روی این مسائل ولو کوچک حساسیت نشان داد چون آقایان الگو و مراجع فعلی و آینده مردم اند و باید زندگی آنان با طبقات پائین جامعه برابر باشد و این جمله را از نهج البلاغه امام علی قرائت کردند: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ (نهج البلاغة, خطبه 209). خدا بر پيشوايان دادگر واجب فرموده خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندى تنگدست را به هيجان نياورد و به طغيان واندارد. روحش شاد و یاد او و شهیدآیت الله بهشتی و شهدای هفتم تیر ماه شصت گرامی باد و درود و رحمت خداوند بر روح بلند منادی آزادی و دفا ع از حقوق مظلومان و محرومان، فقیه همیشه عالیقدر حضرت آیت الله العظمی منتظری باد.
خاطره دوم از فقیه عالیقدر پس از شهادت محمد رحمت و رضوان خداوند بر پدر و پسر باد:
به هنگام وقوع انفجار هفتم تیرماه 60 بنده فرمانده ومسئول سپاه پاسدران انقلاب اسلامی قم بودم واقعه بسیار تکان دهنده بود وشهادت همه عزیزان درحزب فاجعه بود ودرمیان آنها شهادت آیت الله بهشتی و استاد شهید محمد منتظری همه ما را در غم واندوهی جانگداز فرو برده بود وبرای من تحمل مصیبت فقدان شهید محمد بسیار سنگین بود جامعه به شدت دچار احساسات شده بود وخواهان انتقام بودند درهمین شرایط به من پیام دادند که فقیه عالیقدر می خواهند شما را به بینند ومن در بهت و حیرت که چگونه با این مصیبت دردناک با ایشان روبرو شوم بهر حال تلاش کردم که برخودم مسلط شوم که بتوانم به یک پدر داغ دار شهادت فرزندش را که دوست و همرزم و یکی از ا لگوهای مبارزاتی و زندگیم بود به ایشان تسلیت بگویم پس ازورود به محضر ایشان وگفتن تسلیت ابتدا فقیه عالیقدر گریه کردند وگفتند محمد امیدی بود برای من و آینده و سپس فرمودند تو بیش از هر کس عمق علاقه مرا به جگرگوشه ام محمد می دا نی و ادامه داد: اینها را گفتم تا بدا نی من هم یک پدرم و از عمق رابطه و دوستی شما هم باخبرم ! تو عزاداری که یک دوست عزیز وهمرزم را ازدست داده ای ولی من فرزند دلبندم را از دست داده ام، ولی خوب حواست را جمع کن! مبادا عقل، مغلوب احساسات شود. شما الآن فرمانده ارگانی هستی که تفنگ در دست دارید. قدرت در دست شماست، بغض و کینه انباشته دارید، نکند به بهانه شهادت محمد و دیگران، خون را با خون بشوئید. نکند برای انتقام و تشفی قلب خود، به کسی کمترین ظلم و ستمی روا دارید! حتی اگر یک سیلی هم برای احساسات و تشفی غیظ به کسی بزنید پیش وجدان انسانی پاسخی ندارید و در قیامت در محضر عدل الهی باید پاسخگو باشید و چه بزرگ بود این مرد که انسان خلیفه خدا در زمین این گونه است انسانی که برای دفاع از حقوق انسانها و حقگویی از همه دنیا و قدرتش گذشت و مصلحت اندیشی های منعت طلبانه را در مقابل حقیقت قربانی کرد.
درود ورحمت خدا برآن انسان بزرگ و فرزند شهیدش محمد منتظری باد.
بازهم هفتم تیر فرارسید؛ روزی که غم جانکاه به شهادت رسیدن محمد به جانمان ریخته شد. خشونت طلبان که فقط خود و ایده هایشان را حق و مطلق می دانستند، با انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، انسان هائی والا و فرهیخته همانند استاد محمد منتظری وآیت الله دکتر بهشتی را به شهادت رساندند تا به گمان خویش راه را برای رسیدن خود به قدرت آماده کنند؛ ولی غافل از اینکه به گفته مجاهد نستوه مرحوم آیت الله طالقانی، در سخن و پیامی که پس از اولین ترورها در روزهای آغازین انقلاب ایراد کردند: "ترور، ترور می آورد و خشونت خشونت؛ و این دور معیوب تکرار می شود و هیچ ایده ای با این ابزار در جهت رفاه و سعادت ملت به ثمر نمی رسد و استفاده کنندگان از خشونت خود قربانی آن خواهند شد." برخی از دوستان بزرگوار از من خواستند که درباره شهید محمد، به مناسبت 7 تیر ماه 1400 و با توجه به سابقه طولانی دوستی، ارادت، الگو پذیری و همرزمی، مطلبی یا خاطره ای بنویسم و البته سال های قبل هم این مسأله مطرح می شد ولی به دلایلی- که شرح آن بماند برای بعد- این توفیق برای من حاصل نمی شد. ولی این سالها که غمی جان سوزتر با فقدان مرادمان و مرجع بزرگمان فقیه عالیقدر والد معظم شهید محمد و پدر همه حق طلبان عدا لت طلب و آزادی خواه بر دل هایمان نشسته، تصمیم گرفتم دل نوشته ای از قبل را بازنویسی و بروزآوری کنم و گوشه ای از دریافت خودم از همراهی با شهید محمد را به قلم بیاورم.
خلاصه ای از ویژگی های شهید محمد:
1- معتقد به جامعیت اسلام به عنوان مکتب راهنمای عمل بود و این موضوع در سخن و رفتارش آشکار بود.
2- بر مقابله با متحجرین خوارج صفت تاکید داشت و مکرر یادآور زخم ها و ضعف هائی بود که از آغاز توسط اینان بر امام علی و رهروان عدالت طلب او در طول تاریخ وارد آمده است.
3- بر دوری از التقاط اصرار داشت و در فضای دهه چهل، که حاکمیت ادبیات و فرهنگ با چپ ها بود، او واژه التقاط را مطرح می کرد و با این که توصیه زیادی به مطالعه همه کتاب ها داشت، اواخر دهه چهل و آغاز دهه پنجاه که اوج محبوبیت سازمان های مبارز مسلح مذهبی بود کتاب های "شناخت" مجاهدین خلق و "اقتصاد به زبان ساده" آن ها را دارای اشکال و ا لتقاطی با ایده های مارکسیستی می دانست. البته ضعف روحانیون را هم آن زمان مطرح می کرد که درجهت نزدیکی عملی با مبارزین و معرفی اسلام راهنمای عمل و رفع شبهه ها به جز اندکی از آن ها اقدامی نمی کردند و در آن دهه که ادبیات و فرهنگ چپ مسلط بود و مبارزین با انگیزه های عدالت طلبانه وگرایش به سوسیالیسم به نفی مالکیت خصوصی می رسیدند توصیه زیادی به مطالعه کتاب "مالکیت دراسلام" مجاهد کبیر آیت الله طالقانی داشت و مطالعه "اصول فلسفه وروش رئالیسم" علامه طباطبائی با پاورقی های استاد مطهری را توصیه می کرد. با این که اعضای سازمان مجاهدین آن زمان رابطه خوبی با این کتاب ها نداشتند و با توجه به فضای عمل زدگی آن زمان می گفتند این کتاب ها مبارزین را ازعمل دورمی کند.
4- آگاه به زمان، افرادشناش و جریان شناس بود و تاکید زیادی بر هوشیاری در مقابل نفوذ سازمان های جاسوسی در حرکت انقلابی و به بیراهه کشیدن آن داشت .
ویژگی ها، روش ها و منش های شخصیتی محمد منتظری:
او تحول خواه و انقلابیِ دارای مکتب و راهبرد برای عمل بود. استراتژی او حرکت همگان بود. او هیچ گاه گردش بسته نخبگان را در مبارزه قبول نداشت و روش او کشف توانمندی افراد و توجه به آن و استفاده از همه استعدادها در مبارزه بود. در فضای آن زمان که حرکت های انقلابی تحت سیطره ایدئولوژی چپ وسازمان هائی با مرکزیت آهنین به اصطلاح سانترال دمکراتیک بود و این سازمانها، حرکت های عمومی همانند پانزده خرداد چهل دو را شورش های کور که زمان آن گذشته است تحلیل می کردند، او به ایجاد هسته های اجتماعی و شبکه های گسترده مردمی عمیقا معتقد بود و اولین اقدام عملی او طرح هسته های اولیه روزنامه خوانی و مطالعه کتاب های روز با ایجاد کتاب خانه های سیار بود. چگونگی اجرای کار هم این بود که در محیط بسته حوزه آن زمان که روزنامه خواندن واخبار گوش کردن حساسیت برانگیز بود هرگوشه ای از مدرسه علمیه یک نفر روزنامه تهیه می کرد و با تعدادی افراد محدود با نوبت بندی زمانی مطالعه می کردند و کتابخانه سیار هم بدین گونه بود که تعدادی کتاب روز و انقلابی در اختیار یک نفر قرارمی گرفت و او با توجه به شرائط امنیتی در اختیار افراد دیگر قرار می داد که باعث ایجاد گروه های کوچک مطالعاتی و پیوستن افراد زیادی به نهضت می شد. البته این برنامه از دو سو تهدید می شد: یک- ساواک که هرگونه آگاهی بخشی وآگاه شدن را حرکتی برعلیه رژیم می دانست. دو- فضای بسته حوزه وروحانیون مخالف حرکت امام که هرگونه تحول خواهی را با انگ سیاسی بودن طرد می کردند و روحانیون فعالِ این طرح ها را منزوی و از پایگاه اجتماعی شان جدا می کردند. محمد تنها حرکت نمی کرد کادرسازی می نمود. توانمندی های افراد را خوب می شناخت و به آن ها مسئولیت می سپرد. اهل حرکت جمعی و تشکیلات باز بود و در یک جا نمی ماند، چه حزب، سپاه و چه روزنامه. تشکیلات ایجاد می کرد و کادرسازی می نمود مسئولیت را به افرادی که آمادگی پذیرش مسئولیت پیدا کرده بودند می سپرد و باز طرحی نو می افکند که مرحوم امام هم پس از شهادتشان خطاب به پدر بزرگوارشان فقیه عالیقدر می نویسند: او با دید وسیعی که داشت سعی در گسترش مکتب و پرورش افراد فداکار می نمود. شما فرزندی متفکر و هدفدار تسلیم جامعه نمودید با افراد ارتباط برقرار می کرد توانمندی های آن ها را می شناخت و به آن بها می داد و قدر انسان ها را می دانست. نام و نشان برایش مطرح نبود و حسادت در زندگی ا و مفهومی نداشت. با رشد دیگران خوشحال می شد و در جلسات به افراد و نظریات و طرح های آنان توجه زیادی می کرد.
پس از سپری کردن سه سال زندان با شکنجه های طاقت فرسا و آزادی از زندان قزل قلعه و ورود مجدد ایشان به حوزه علمیه قم در فضای آن زمان که مبارزات مدنی و قانونی شکست خورده، و مبارزات مسلحانه اصالت پیدا کرده و همه ارزش های مبارزه در آن خلاصه شده بود و سازما ن مجاهدین و فدائیان آن زمان سمبل این مبارزه شده بودند. محمد با این که ارتباط خوبی با سرا ن سازمان داشت و حتی من در قم او را با مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه دیده بودم و حتی با همراهی مجید به حجره ما در فیضیه آمده بود ولی راه مبارزه را ایجاد حلقه های اجتماعی جهت آگاهی و بیداری مردم و نقش دین و روحانیت را اساسی می دانست و می گفت: با این سازمان های مسلح تحول اساسی ایجاد نخواهدشد بلکه باید درحوزه و دانشگاه آگاهی و بیداری عمومی شکل گیرد و به توده های مردم گسترش پیدا کند. با همین راهبرد در سال 48 و 49 در کنار شبکه های ایجاد شده کلاس های زبان انگلیسی ودرس های اقتصاد را شروع کرد که تعدادی زیاد از طلبه های فاضل و جوان به این کلاس ها می آمدند که ساواک وعوامل آن با تحریک بعضی افراد نا آگاه حوزه مانع تشکیل کلاس ها در سالن مسجد اعظم شدند و روز بعد کلاس در ایوان مسجد برگزار شد و پس از آن با ریختن آب در ایوان که دیگر قابل نشستن نبود کلاس را به سالن نمور و مخروبه ای که در کنار رختشوی خانه قدیم فیضیه بود منتقل کردیم ولی متاسفانه با ایجاد فضای رعب و ابهام شاگردها کم شدند و با تهدید های ساواک تعطیل شد؛ ولی همان مدت کوتاه تاثیر بسیار مثبتی درفضای حوزه گذاشت. محمد ایرا ن را می شناخت و رژیم و حرکت ها و طرح هایش را خوب درک می کرد وهنگامی که در مقابل حرکت به اصطلاح اصلاحی انقلاب سفیدگروه های زیادی منفعل شده بوده بودند و سئوا ل های زیادی برای همه جوانان و خود ما مطرح بود دقیقا به یاد دارم که تحلیلی ارائه کرد که این بظاهر اصلاح ها برای جلوگیری از انفجار اجتماعی است و می خواهند جامعه و اقتصاد و عمدتا کشاورزی ایران را به کارگری نیمه صنعتی تبدیل کنند و با ادغام در اقتصاد جهانی منابع کشور مخصوصا نفت را ببرند و ما را به یک کشور وارد کننده تبدیل کنند. سخن درباره شهید استاد محمد بسیار است که در گنجایش این مقال نیست، بماند برای زمان و فرصت دیگر، که نقدهائی که برحرکت او در برهه ای از زمان وارد است مطرح شود. البته با این انصاف که، خود ایشان در آخر عمر بعضی از اشتباهات را قبول داشت و حتی می گفت: در معرفی بعضی از مصداق ها اشتباه شده؛ و من از او سئوا ل کردم: حاضری عمومی اعلام کنی؟ او گفت: حتما در فرصتی این کار را خواهم کرد. او صادقانه می گفت چون نه جاه طلب بود و نه برای قدرت کاری می کرد و نه از مال دنیا چیزی داشت و نه به آن وابسته بود. او مبارزی خستگی ناپذیر و عد ا لت طلبی نستوه بود و همه وجودش اسلام و انقلاب و کشور عزیز ایران بود؛ و اگر انقلاب بین الملل یا صدور انقلاب را مطرح می کرد به معنی دادن سلاح و پول به انقلابیون نبود بلکه می گفت حمایت و همبستگی با انقلابیون منطقه باعث مصونیت انقلاب و ایران عزیز از تهاجم دشمنان می شود.
با یادآوری یک خاطره کوتاه از شهید محمد این نوشتار را به پایان می برم:
خاطره یکم :
در سال های آخر دهه چهل آیت الله حاج آقا حسن قمی که در کرج تبعید بودند اجازه یافتند که برای معالجه به تهرا ن بروند؛ و پس از آن برای زیارت به قم آمدند و مهمان فقیه عالیقدر شدند و با توجه وضعیت مزاجی ایشان غذای مرغ آماده کرده بودند که آن روز جزو سبد غذائی عموم مردم مخصوصا ضعفا نبود. محمد به مدرسه فیضیه آمد و به من گفت -و بعد متوجه شدم که با افراد دیگر هم مطرح کرده بود- که به پدر اعتراض کنید که چرا مرغ که غذای اشرافی است تهیه شده وقتی حضور فقیه عالیقدر رسیدیم و مطرح کردیم ایشان کسالت ایشان را مطرح کردند و ما بعد به محمد گفتیم: شما چرا این قدر حساسیت نشان دادید؟ ایشان گفتند: اتفاقا باید روی این مسائل ولو کوچک حساسیت نشان داد چون آقایان الگو و مراجع فعلی و آینده مردم اند و باید زندگی آنان با طبقات پائین جامعه برابر باشد و این جمله را از نهج البلاغه امام علی قرائت کردند: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ (نهج البلاغة, خطبه 209). خدا بر پيشوايان دادگر واجب فرموده خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندى تنگدست را به هيجان نياورد و به طغيان واندارد. روحش شاد و یاد او و شهیدآیت الله بهشتی و شهدای هفتم تیر ماه شصت گرامی باد و درود و رحمت خداوند بر روح بلند منادی آزادی و دفا ع از حقوق مظلومان و محرومان، فقیه همیشه عالیقدر حضرت آیت الله العظمی منتظری باد.
خاطره دوم از فقیه عالیقدر پس از شهادت محمد رحمت و رضوان خداوند بر پدر و پسر باد:
به هنگام وقوع انفجار هفتم تیرماه 60 بنده فرمانده ومسئول سپاه پاسدران انقلاب اسلامی قم بودم واقعه بسیار تکان دهنده بود وشهادت همه عزیزان درحزب فاجعه بود ودرمیان آنها شهادت آیت الله بهشتی و استاد شهید محمد منتظری همه ما را در غم واندوهی جانگداز فرو برده بود وبرای من تحمل مصیبت فقدان شهید محمد بسیار سنگین بود جامعه به شدت دچار احساسات شده بود وخواهان انتقام بودند درهمین شرایط به من پیام دادند که فقیه عالیقدر می خواهند شما را به بینند ومن در بهت و حیرت که چگونه با این مصیبت دردناک با ایشان روبرو شوم بهر حال تلاش کردم که برخودم مسلط شوم که بتوانم به یک پدر داغ دار شهادت فرزندش را که دوست و همرزم و یکی از ا لگوهای مبارزاتی و زندگیم بود به ایشان تسلیت بگویم پس ازورود به محضر ایشان وگفتن تسلیت ابتدا فقیه عالیقدر گریه کردند وگفتند محمد امیدی بود برای من و آینده و سپس فرمودند تو بیش از هر کس عمق علاقه مرا به جگرگوشه ام محمد می دا نی و ادامه داد: اینها را گفتم تا بدا نی من هم یک پدرم و از عمق رابطه و دوستی شما هم باخبرم ! تو عزاداری که یک دوست عزیز وهمرزم را ازدست داده ای ولی من فرزند دلبندم را از دست داده ام، ولی خوب حواست را جمع کن! مبادا عقل، مغلوب احساسات شود. شما الآن فرمانده ارگانی هستی که تفنگ در دست دارید. قدرت در دست شماست، بغض و کینه انباشته دارید، نکند به بهانه شهادت محمد و دیگران، خون را با خون بشوئید. نکند برای انتقام و تشفی قلب خود، به کسی کمترین ظلم و ستمی روا دارید! حتی اگر یک سیلی هم برای احساسات و تشفی غیظ به کسی بزنید پیش وجدان انسانی پاسخی ندارید و در قیامت در محضر عدل الهی باید پاسخگو باشید و چه بزرگ بود این مرد که انسان خلیفه خدا در زمین این گونه است انسانی که برای دفاع از حقوق انسانها و حقگویی از همه دنیا و قدرتش گذشت و مصلحت اندیشی های منعت طلبانه را در مقابل حقیقت قربانی کرد.
درود ورحمت خدا برآن انسان بزرگ و فرزند شهیدش محمد منتظری باد.