سید علی میرموسوی
رئیس حزب مؤتلفه اسلامی در انتقاد از اعدام های بی رویه خلخالی پس از پیروزی انقلاب گفته است:«آقای خلخالی در کارهایش دقت نداشت و در برخی از اعدام ها زیاده روی انجام می گرفت البته معمولاً اینگونه افراط و تفریط ها در خیلی از انقلاب ها پیش می آید. اما اگر ایشان برخی از همین موارد اعدام را به تاخیر می انداختند و رسیدگی دقیق تری می کردند. آثار گرانبهایی را برای مردم در پی داشت.
در خشونت آمیز بودن اقدامات مرحوم خلخالی تردیدی نیست؛ ولی اعلام آن در این شرایط کاری چندان مهم محسوب نمی شود. پرسش اصلی این است که با توجه به این که او حاکم شرع و رئیس دادگاه منصوب بوده، آیا مسئولیت این عمل و اقدامات خشونت آمیز تنها بر عهده وی است یا دیگران نیز در آن شریک بوده اند؟
واقعیت این است که انقلاب اسلامی ایران از نظر ایدئولوژی، رهبری، سازماندهی و عمل، بر ایده نفی خشونت استوار نبود، از این رو اقدامات خشن خلخالی هم در آن دوران خلاف اصل قلمداد نمی شد و چه بسا بسیاری از منتقدان کنونی، در آن زمان از آن پشتیبانی می کرده اند.
برای فهم ایده نفی خشونت، ناگزیر از توجه به تجربه طراح اصلی آن؛ یعنی گاندی هستیم. مقاومت بدون خشونت ایده ای بود که گاندی نخستین بار در هند در مخالفت با اقدام های تبعیض آمیز دولت در برابر رنگین پوستان طرح کرد. از دیدگاه وی در جریان مبارزه، پرهیز از هرگونه اقدام خشونت آمیز لازم است و حتی در واکنش به اقدامات خشن و سرکوب گرایانه حکومت نیز باید دردها را تحمل کرد و به مقاومت ادامه داد. گاندی افزون بر طرح این ایده، چه در دوران نهضت استقلال هند و چه پس از آن، با جدیت و مخالفت شدید با هر نوع خشونت، هرگز نگذاشت در کارنامه استقلال هند خشونتی به نام رهبران ثبت شود.
در سال 1922 در اوج نهضت استقلال هند، هنگامی که مردم در سراسر هند به حمایت از حزب کنگره ملی به رهبری گاندی، دست به تظاهرات زده بودند، در جایی در واکنش به خشونت پلیس، به پایگاه پلیس حمله کردند و چند تن از آنان را کشتند. گاندی در مخالفت با این اقدام از رهبری کنار کشید و به روزه روی آورد.
این اقدام گاندی، به مذاق چهره های برجسته حزب همچون نهرو و جناح خوش نیامد. نهرو در واکنش به این اقدام به وی گفت در شرایطی که همه مردم بیرون ریخته اند و ما در آستانه پیروزی هستیم، کناره گیری مصلحت نیست. گاندی در پاسخ گفت پیروزی که از این راه به دست آید را قبول ندارم. گاندی به روزه ادامه داد تا مردم در سراسر هند با دادن گل به نیروهای پلیس، به تظاهرات پایان دادند. پس از آن گاندی دستگیر و به شش سال زندان محکوم شد. ولی در نهضت استقلال هند اصل عدم خشونت نهادینه شد. پس از آزادی از زندان، مجددا حرکت خود را با رژه نمک از نو آغاز کرد، ولی این بار همه می دانستند، عدم خشونت اصل اساسی گاندی است.
هنگامی که او در راستای شکستن انحصار انگلیس بر تولید نمک، رژه نمک را آغاز کرد، گروهی از مردم در برابر کارخانه تولید نمک انگلیس دست به تظاهرات آرام زدند. با وجود سرکوب و زدن، مردم هیچ نوع واکنشی جز تحمل سرکوب و ضرب از خود نشان ندادند. چون اصل عدم خشونت در نهضت نهادینه شده بود. پس از پیروزی نهضت نیز در جریان خشونت مذهبی و کشتار مسلمانان توسط هندوها، باز به روزه روی آورد تا خشونت به پایان رسید. در نهایت نیز به دلیل دفاع از حقوق مسلمانان و تاکید بر اصل عدم خشونت از سوی یک هندو ترور شد.
آیا در انقلاب اسلامی ایران نیز چنین وضعیتی وجود داشت، تا اکنون همه مسئولیت بر گردن خلخالی باشد؟ بهتر است به جای محکوم کردن تنها او ، به بازنگری در کلیت ایدئولوژی گذشته بپردازیم و با تحولی بنیادین در آن در مسیر نفی خشونت گام برداریم.
رئیس حزب مؤتلفه اسلامی در انتقاد از اعدام های بی رویه خلخالی پس از پیروزی انقلاب گفته است:«آقای خلخالی در کارهایش دقت نداشت و در برخی از اعدام ها زیاده روی انجام می گرفت البته معمولاً اینگونه افراط و تفریط ها در خیلی از انقلاب ها پیش می آید. اما اگر ایشان برخی از همین موارد اعدام را به تاخیر می انداختند و رسیدگی دقیق تری می کردند. آثار گرانبهایی را برای مردم در پی داشت.
در خشونت آمیز بودن اقدامات مرحوم خلخالی تردیدی نیست؛ ولی اعلام آن در این شرایط کاری چندان مهم محسوب نمی شود. پرسش اصلی این است که با توجه به این که او حاکم شرع و رئیس دادگاه منصوب بوده، آیا مسئولیت این عمل و اقدامات خشونت آمیز تنها بر عهده وی است یا دیگران نیز در آن شریک بوده اند؟
واقعیت این است که انقلاب اسلامی ایران از نظر ایدئولوژی، رهبری، سازماندهی و عمل، بر ایده نفی خشونت استوار نبود، از این رو اقدامات خشن خلخالی هم در آن دوران خلاف اصل قلمداد نمی شد و چه بسا بسیاری از منتقدان کنونی، در آن زمان از آن پشتیبانی می کرده اند.
برای فهم ایده نفی خشونت، ناگزیر از توجه به تجربه طراح اصلی آن؛ یعنی گاندی هستیم. مقاومت بدون خشونت ایده ای بود که گاندی نخستین بار در هند در مخالفت با اقدام های تبعیض آمیز دولت در برابر رنگین پوستان طرح کرد. از دیدگاه وی در جریان مبارزه، پرهیز از هرگونه اقدام خشونت آمیز لازم است و حتی در واکنش به اقدامات خشن و سرکوب گرایانه حکومت نیز باید دردها را تحمل کرد و به مقاومت ادامه داد. گاندی افزون بر طرح این ایده، چه در دوران نهضت استقلال هند و چه پس از آن، با جدیت و مخالفت شدید با هر نوع خشونت، هرگز نگذاشت در کارنامه استقلال هند خشونتی به نام رهبران ثبت شود.
در سال 1922 در اوج نهضت استقلال هند، هنگامی که مردم در سراسر هند به حمایت از حزب کنگره ملی به رهبری گاندی، دست به تظاهرات زده بودند، در جایی در واکنش به خشونت پلیس، به پایگاه پلیس حمله کردند و چند تن از آنان را کشتند. گاندی در مخالفت با این اقدام از رهبری کنار کشید و به روزه روی آورد.
این اقدام گاندی، به مذاق چهره های برجسته حزب همچون نهرو و جناح خوش نیامد. نهرو در واکنش به این اقدام به وی گفت در شرایطی که همه مردم بیرون ریخته اند و ما در آستانه پیروزی هستیم، کناره گیری مصلحت نیست. گاندی در پاسخ گفت پیروزی که از این راه به دست آید را قبول ندارم. گاندی به روزه ادامه داد تا مردم در سراسر هند با دادن گل به نیروهای پلیس، به تظاهرات پایان دادند. پس از آن گاندی دستگیر و به شش سال زندان محکوم شد. ولی در نهضت استقلال هند اصل عدم خشونت نهادینه شد. پس از آزادی از زندان، مجددا حرکت خود را با رژه نمک از نو آغاز کرد، ولی این بار همه می دانستند، عدم خشونت اصل اساسی گاندی است.
هنگامی که او در راستای شکستن انحصار انگلیس بر تولید نمک، رژه نمک را آغاز کرد، گروهی از مردم در برابر کارخانه تولید نمک انگلیس دست به تظاهرات آرام زدند. با وجود سرکوب و زدن، مردم هیچ نوع واکنشی جز تحمل سرکوب و ضرب از خود نشان ندادند. چون اصل عدم خشونت در نهضت نهادینه شده بود. پس از پیروزی نهضت نیز در جریان خشونت مذهبی و کشتار مسلمانان توسط هندوها، باز به روزه روی آورد تا خشونت به پایان رسید. در نهایت نیز به دلیل دفاع از حقوق مسلمانان و تاکید بر اصل عدم خشونت از سوی یک هندو ترور شد.
آیا در انقلاب اسلامی ایران نیز چنین وضعیتی وجود داشت، تا اکنون همه مسئولیت بر گردن خلخالی باشد؟ بهتر است به جای محکوم کردن تنها او ، به بازنگری در کلیت ایدئولوژی گذشته بپردازیم و با تحولی بنیادین در آن در مسیر نفی خشونت گام برداریم.