محمدعلی ایازی
دعای مکارم الاخلاق یکی از ادعیه معروف امام سجاد(ع) در دعای بیستم صحیفه سجادیه است. این دعا به دلیل مضامین بلند و ابعاد تربیتی و سیر و سلوکی از سوی سالکان و عارفان و محققان و دعا پژوهان مورد توجه بسیار قرار گرفته و شرح و تفسیرهای فراوان بر آن نوشته شده است.
بررسی این دعا از این جهت دارای اهمیت است که دارای ابعاد گوناگون و از آن جمله توجه به حیات جمعی و تلقین و ارزش گذاری اموری است که فرد در زندگی خود باید آنها را بکار گیرد. در گفتوگویی که با حجتالاسلام و المسلمین سید محمد علی ایازی داشتیم، به بررسی شرح و تفسیر بیشتر این دعا پرداختیم.
*لطفاً در مورد تأثیر دعا در روح و روان و زندگی انسانها توضیحاتی بفرمایید.
بدون هیچ تردیدی باید گفت که دعا بر انسان اثر عینی و روحی و روانی می گذارد، نخستین اثر را میتوان در ایجاد آرامش و استحکام روحی و نشاط و بهجت و شوق معنوی نشان داد که البته در قرآن کریم از این صفتِ ذکری، به عنوان اطمینان قلبی یاد شده است: الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب (رعد/28) . البته این اثر عینی وقتی است که از اعماق قلب بر خیزد و در آن صورت کمتر کسی است که تأثیر آن را در وجود خود نیافته باشد، چه به صورت تلقین و ایجاد امید و شادابی و چه به صورت تکوینی و خارجی و پذیرفته شدن خواسته. هر انسانی می تواند شهادت دهد که در تجربه دعاییِ خود چگونه دعاهایش پذیرفته شده و در خارج اتفاق افتاده است.
در قرآن بارها این استجابت دعا از سوی انسانهای معمولی و پیامبران یادآوری شده است. (آل عمران/195، انفال/9، یوسف/34، انبیا/76، 84، 88، 90). اما روشن است که هر دعایی استجابت نمیشود و آثار دعا قانونمند و تابع شرایط است و بستری از حالات روحی و عینی و اجتماعی و فراهم کردن امکانات و تلاشهای مقدماتی را می طلبد. اگر بنا شود هر خواستهاى صرفاً از طريق دعا بدون تلاش به انسان برسد، بساط کوشش و تلاش و تدبیر و برنامه ریزی برای انجام خواستهها برچیده می شود و بشر ضعيف از لحاظ بدن و اخلاق و فكر و توجه به فعالیت و مسئولیت طلبی بار مىآيد و اين برخلاف سنت تكوين است که هرکاری با اسباب و مقدمات آن حاصل میشود. به عنوان نمونه در روایات رسیده که نباید به ستمگر فرصت ظلم داد و بی تفاوت بود، که در آن صورت هر چند دعا کند، پذیرفته شدنی نیست[4].
پس بايد دعا مقرون به تدبیر و عمل و تلاش باشد. انسان دعا میکند که تدبیر و تلاش او مؤثر واقع شود و درست در جای خود قرار گرفته باشد، و امید و اعتماد داشته باشد و از کار خود مأیوس نشود، به همین دلیل نقش اولیه روحی دعا، قدرت ایستادگی در مواجهه با مشكلات و گرفتار نشدن به آثار منفی مصائب و شكستها است که او را آبدیده و سخت ستبر کند.
استجابت دعا در ضمن دیدن اين مشكلات و تلاش برای برطرف کردن آنهاست كه بسيار لذيذ و عالى است.دعا براى اين نيست كه خودخواهىهای وی تقويت شود و این موفقیت را به خود و یا چرخ و فلك نسبت دهد و یا دعا تابع هوا و هوس ما واقع شود. یا موجب فرار از مسئولیت و تعهد جمعی و یا فراموش کردن نقش دیگران باشد.
*مفهوم دعاهای اجتماعی
از نظر تقسیمبندی دعاها و خواستههایی که انسان میتواند داشته باشد، برخی از آنها به خود فرد و خصوصیات تکاملی روحی و فردی او بر می گردد. مثلاً آنجا که میگوید: اَللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي.اى خداوند، به لطف خود نيت مرا از هر شائبهای مصون بدار، خواسته درونی و دعایی فردی برای اصلاح نیت انسان در کارها است. و برخی خواستههایی است که نه برای خود که برای دیگران و در ارتباط با جامعه است. اموری که شخص برای دیگران میخواهد و یا در تلقین و تکرار، خود را موظف به انجام آن برای جامعه میکند. آنجا که میخواهد: «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْر»َ.و بر دست من، در حق مردم كارهاى خير جارى كن. دعا برای موفقیت خود در حق دیگران است. تلقین و ارزشگذاری میکند که فردی مفید و مؤثر برای جامعه باشد، بتواند کارهای نیک انجام دهد، یا به دیگران ستم نکند، حقوق آنان را رعایت کند، یا اگر آنان اشتباه کردند، از اشتباه آنان در گذرد. البته ابعاد اجتماعی این دعاها متفاوت است. گاهی این که برای مردم چه بخواهیم و چه نخواهیم، به آگاهی و درک ما از نیازها و شرایط اجتماعی و چالش های آن وابسته است.
*دلایل نام گذاری دعای مکارم
یکی از اهداف اصلی دعوت پیامبران، آموزش اخلاق در مرتبه بالای آن است. این مسئله در جمله معروفی که در اسناد مختلف فریثین آمده، که پيامبر اكرم(ص) درباره فلسفه بعثت خود فرمود: «إنّی بُعثتُ لاُتمِمَ مكارم الاخلاق».[10]من از طرف خدا برانگيخته شدم تا مكارم اخلاق را به كمال رسانده و تمام كنم. از امام سجّاد عليه السلام هم نزدیک به این مضمون از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه فرمود: من از طرف خدا براى مكارم و محاسن اخلاق مبعوث شدهام[11]. در روایت از امام متقین حضرت على عليه السلام نيز بر اهميّت تهذيب نفس تأكيد شده و رعايت آن را مايه خوشبختى انسان دانسته است و مىفرمايد: « لَوْ كُنَّا لَا نَرْجُو جَنَّةً وَ لَا نَخْشَى نَاراً وَ لَا ثَوَاباً وَ لَا عِقَاباً لَكَانَ يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَطْلُبَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّهَا مِمَّا تَدُلُّ عَلَى سَبِيلِ النَّجَاحِ».[12] بر فرض كه اميدى به بهشت و ثواب و بيمى از دوزخ و عقاب نداشتيم، باز شايسته آن است كه در پى مكارم اخلاق باشيم، زيرا خوشبختى و سعادت را از اين راه مىتوان به دست آورد. اکنون با این توضیح لازم است توجه شود: که عالمان بسیاری در باره مکارم اخلاق کتاب نوشتهاند از آن جمله طبرسی که کتاب مکارم الاخلاق را نگاشت، چنانکه شرحهای بسیار در باره این دعا نوشته شده است.
از این رو طبیعی است که دعا برای آموزش و تمرین قلبی برای کسب بهترین ارزشهای اخلاقی است که در سرلوحه تعلیمات دینی پیامبران و امامان است. از آنجا که در این دعا اموری خواسته شده که در تعریفهایی که در باره این کلمه آمده، این دعا در زبان امام به این نام یاد شده و معارف فراوانی در این دعا که حاکی از معارف بلند اخلاقی، بیان شده است.
*محتوای این دعا در ادعیه و مأثورات
اهل بیت نور واحدی هستند و از یک آبشخوار سیراب شده اند. معارفی که آنان در احکام، اخلاق و ادعیه عرضه کرده، در یک مسیر و خط و جهان بینی قرار دارد، و به خوبی شباهتهای آن را میتوان مشاهده کرد. نمونهای از این معارف اجتماعی که در دعای مکارم دیده میشود، پایههایش در معارف اخلاقی پیامبر و اهل بیت رسیده است. به عنوان نمونه، آموزش و تلقین نوعی از گذشت و ایثار و فداکاری در حق دیگران آمده است: وَ سَدِّدْنِي لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُّصْحِ وَ أَجْزِيَ مَنْ هَجَرَنِي بِالْبِرِّ وَ أُثِيبَ مَنْ حَرَمَنِي بِالْبَذْلِ. و رستگارى بهبخش مرا تا كسى را كه با من ناراستى كند به اخلاص پاسخ دهم و كسى را كه از من دورى گزيند، به نيكويى جزا دهم و كسى را كه مرا محروم مىدارد به بذل و احسان بنوازم. «وَ أُكَافِيَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَةِ وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْرِ وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ وَ أُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ». و با آن كس كه رشته مودت بريده است، بپيوندم و كسى را كه از من به بدى ياد كرده، به نيكى ياد كنم و خوبى را سپاس گويم و از بدى چشم فرو بندم.
این بخشها دقیقاً هم سیاق با دستهای از تعلیمات است که به عنوان تجلی مکارم اخلاق یاد شده و از ما خواسته شده که آنها را در زندگی بکار بندیم. به عنوان نمونه در روایتی از وصیت پیامبر به امام علی(ع) آمده است.
«یَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ مِنْ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، أَنْ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ تَصِلَ مَنْ قَطَعَكَ وَ تَحْلُمَ عَمَّنْ جَهِلَ عَلَيْك».[16]در دنیا و آخرت سه چیز از مکارم اخلاق است ، به بخشی از کسی که به تو ستم کرده است، آن کس که با تو قطع ارتباط کرده، پیوند برقرار کنی، و کسی که به تو نادانی کرده، بردباری نشان دهی. یا در روایتی دیگر آمده است: عَلَيْكَ فِي طَرِيقِكَ بِتَقْوَى اللَّهِ تَعَالَى وَ إِيثَارِ طَاعَتِهِ وَ اجْتِنَابِ مَعْصِيَتِهِ وَ اسْتِعْمَالِ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ الْأَفْعَالِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ حُسْنِ الصِّحَابَةِ لِمَنْ صَحِبَكَ وَ كَظْمِ الْغَيْظِ. بر شما باد در راه خود به تقوای الهی و عمل به فرامین او و اجتناب از معصیت و بکارگیری مکارم اخلاق و افعال نیک و حسن خلق و برخورد خوب با کسی که با او صحبت می کنی و فرونشاندن خشم.
باز در کتاب عِلَلِ الشرایع و من لایحضر صدوق آمده است: «عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع كَتَبَ إِلَيْهِ كِتَاباً فِيهِ أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ يَدْعُو إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ لَيْسَ مَعَهَا طَاعَةٌ فِي أَمْرٍ وَ لَا نَهْيٍ وَ إِنَّمَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ بِالْفَرَائِضِ الَّتِي افْتَرَضَهَا اللَّهُ عَلَى حُدُودِهَا مَعَ مَعْرِفَةِ مَنْ دَعَا إِلَيْهِ وَ مَنْ أَطَاعَ وَ حَرَّمَ الْحَرَامَ ظَاهِرَهُ وَ بَاطِنَهُ وَ صَلَّى وَ صَامَ وَ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ وَ عَظَّمَ حُرُمَاتِ اللَّهِ كُلَّهَا وَ لَمْ يَدَعْ مِنْهَا شَيْئاً وَ عَمِلَ بِالْبِرِّ كُلِّهِ وَ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ كُلِّهَا وَ تَجَنَّبَ سَيِّئَهَا».[18]مفضل بن عمر می گوید که امام صادق به من نامه ای نوشت که درآن آمده که خداوند پیامبر مبعوث نشده که تنها به معرفت الهی برسند و طاعت امری و ترک نهیی نیست. همانا خداوند کسی که فرائضی را با همه قلمرو آن ملتزم شود. کسی که اطاعت کند و از محرمات ظاهر و باطنش اجتناب کند و نماز و روزه و حج و عمره انجام دهد وچیزی را فرو گذار نکند و به همه نیکی ها عمل کند و همه مکارم اخلاق را انجام دهد، آنگاه است که پذیرفته خواهد شد.
در روایت دیگر این مکارم اخلاق دهگانه به گونه دیگر شمارش شده است: «قال (ع) مكارم الأخلاق عشرة اليقين و القناعة و الصبر و الشكر و الحلم و حسن الخلق و السخاء و المروءة و الغيرة و الشجاعة ثم قال ع هذه العشرة خصال من صفات المؤمنين فمن كانت فيه فليعلم أن ذلك من خير إرادة الله تعالى به و زاد عليها فقال و البر و الصدق و أداء الأمانة و الحياء». در روایت دیگر این مکارم اخلاق دهگانه یقین، قناعت، صبر، شکر، بردباری، نیک خلقی، سخاوت، جوانمردی، غیرت، شجاعت، شمارش شده است. باز در روایت دیگر آمده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ الْأَنْبِيَاءَ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَمَنْ كَانَتْ فِيهِ فَلْيَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى ذَلِكَ وَ مَنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ فَلْيَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لْيَسْأَلْهُ إِيَّاهَا». خداوند پیامبران را به مکارم اخلاق اختصاص داده، پس هرکس که دارای این صفات است، سپاس خدا را بگوید و آن کس که ندارد از خدا بخواهد که چنین اوصافی را دارا شود. و روایات فراوان دیگری که این اوصاف را بیان کرده است.
شیوه شروع دعا
دعا مطابق با آداب آن، یعنی با صلوات بر پیامبر انجام گرفته و با آهنگی خاص با وزن و ریتم معین از مسائل درونی و خواستههایی از تزکیه نفس آغاز می شود: اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ. و آنگاه درخواست مراتب ایمانی و کمال آن و رسیدن به یقین، و برترین یقینها میشود: «وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ». انسانی یقین ندارد و در شک و دودلی است آرامش نارد، از این رو از خدا خواسته میشود که صفت ایمان و یقین را به دست آورد. باز میخواهد: ايمان مرا به كاملترين درجات ايمان. وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ.و يقين مرا به برترين مراتب يقين و نيت مرا به نيكوترين نيتها و عمل مرا به بهترين اعمال فرا بر... این شیوه ادامه مییابد تا جایی که به حالات و صفاتی میرسد که بستر سیر و سلوک و نهادینه کردن اوصاف اخلاقی در درون انسان است.
*تکرار برخی از فرازها و فلسفه آن
گفتیم این دعا بر صلوات بر پیامبر و آل شروع میشود و مهم تر آنکه در این دعا 20 بار صلوات بر محمد و آل او تکرار شده و در هر قسمت پس از صلوات خواستهای جدید و مهم بیان شده است. فلسفه این تکرار درود چیست؟ شاید مهم ترین فلسفه آن تعیین الگو و استمداد از تعالیم آنان است. در بخشی از دعا اسوه عملی آن خواسته، پیامبر و آل او هستند. در مرحله نخست، قطعهبندی و تعیین فرازها است که بخشی از آن گاهی با تعداد 9 و یا 8 و یا 7، مورد خواسته، دسته بندی شده است. در مرحله دیگر کسب انرژی در پی خواسته جدید اما مهم، یعنی دعایی در ضمن دعای دیگر و دعایی بر استجابت دعایی دیگر است.
جهان بینی دعای مکارم
مبنای این خواستهها نوعی نگرش و به تعبیری نگاههای کلی و پسینی شخص به این عالم است. این جهان بینی بر مبنای تعلیمات اعتقادی شکل میگیرد که از پیش تعیین شده و یا در قالب دعا بیان شده است. مانند: وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ. و روزهاى عمر مرا در كارى كه مرا براى آن آفريدهاى مصروف دار. در این قسمت مفروض این است که این جهان هدفمند است و ما در این جهان بیهوده آفریده نشده ایم.
نمونه دیگر از این جهان بینی، خواهش قطع طمع از مال دیگران را بیان میکند: وَ لاَ تَفْتِنِّي بِالنَّظَرِ . و به نگريستن به حسرت در مال و جاه كسان دیگر گرفتار مساز. اهمیت این اعتقاد از آنجاست که روزی انسان در این جهان مقدر و معلوم است و دلیلی ندارد که غصه بخورد که چرا این و آن را ندارد. حرص بزند و چشم به مال دیگران داشته باشد. او باید تلاش و کوشش کند و تنبلی و بی تدبیری را کنار بگذارد، اما نباید نگران باشد و رنج بکشد. و یا حسرت در مال و جاه كسان دیگر را داشته باشد، که این برخلاف آن اعتقاد از قضا و قدر الهی است.
نمونه دیگر تلقین این نکته است که دعا و عبادت نباید مغرورانه باشد: وَ لاَ تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ. و عبادتم را به عجب و غرور تباه مكن.
جالب ترین نمونه این ادعیه مبتنی بر جهان بینی، تلقین این اصل است که باید زندگی ما الهی و در مسیر صفات کمالی حضرت حق بشود. وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ. و عمر مرا دراز نماى و چنان كن كه در طاعت تو به سر شود. از سوی دیگر اگر در جا و محیطی قرارگرفتیم که احتمالاً زمینه انحراف وجود دارد، این دعا را تلقین می کنیم که مرگ به از زندگی شیطانی و چراگاه شیطان شدن است. فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَيَ.و چون مرتع عمر من چراگاه اهريمن گردد، پيش از آنكه خصومت تو بر من تازد يا خشم تو مرا به سر در اندازد، جان من بستان.
*گونههای اجتماعی دعای مکارم
دعاهای اجتماعی دو سویه است. از سوی از فرد به جامعه و از سوی دیگر از جامعه به فرد. از این رو دو قسم از این دعا آمده است.
1.دعايى كه صرفاً نيايش و مناجاتهاى عاشقانه و عاجزانه و حداكثر استغفار و طلب تقرب و تصفيه قلب است.
وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ.و يقين مرا به برترين مراتب يقين و نيت مرا به نيكوترين نيتها و عمل مرا به بهترين اعمال فرا بر.
یا در جایی دیگر آمده: وَ مَتِّعْنِي بِهُدًى صَالِحٍ لاَ أَسْتَبْدِلُ بِهِ . و مرا به راه شايسته هدايت راه بنماى و چنان كن كه راه ديگرگون نكنم. وَ طَرِيقَةِ حَقٍّ لاَ أَزِيغُ عَنْهَا وَ نِيَّةِ رُشْدٍ لاَ أَشُكُّ فِيهَا. و طريق حق پيش پاى من بگشاى و چنان كن كه به راه باطل نگرايم، و نيتى صوابم ده و چنان كن كه در آن ترديد روا ندارم.
2. اما فرازهایی هستند که با تکرار و تلقین آنها، به دنبال ایجاد تحول و ایجاد ارزش در جامعه می شویم. هر چند در اخلاق اسلامى ظاهراً به آداب و سننى كه به طور مستقيم با تهذيب روح و تزكيه در ارتباط است، بيشتر اهميت داده شده است، ولى با توجّه به اينكه اسلام دين زندگى و از سوی دیگر آن تهذیب نفس و تزکیه باید حقیقت خودش را در بیرون و ارتباط با انسانها نشان دهد و زندگى میدان این کارزار و وسيلهاى براى تعالى و تكامل روحى است، در نتيجه هيچ گوشهاى از حيات انسان از حيات روحى او جدا نيست.
*محورهای مهم دعاهای اجتماعی
همانطور که اشاره شد، دعا تلقین ارزش و نوعی آموزش است. این آموزش و تلقین در بخشی از آنها ناظر به چالش های اجتماعی است.این دعاها گاهی خواسته هایی است که ما از دیگران و جامعه توقع داریم، مانند این فراز از دعا: وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَو بدل بفرماى كينهتوزى دشمنان مرا به محبت.
دشمنی باعث هدر رفتن نیروها و امکانات اجتماعی می شود. امام علی می گوید: «إنّ للخصومة قُحَماً و إنّ الشیطان لَیحضُرها». نزاع و دشمنی جایگاهی برای نابودی جامعه و شیطان همواره در آن حاضر است.
*خطر حسد در حیات اجتماعی
بخش مهمی از مشکلات و نابسامانی های اجتماعی ریشه در خصوصیات تربیتی و روانی افراد جامعه مایه می گیرد، اما آثار زیانبارش به جامعه بر می گردد که حسد یکی از آنهاست که در حوزه اجتماعی فتنه ها برمی انگیزد و زشتی ها بوجود می آورد. امام علیه السلام در این فراز به این بیماری اشاره می کند: وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْيِ الْمَوَدَّةَو حسد حسودان مرا به مودت. در این بخش از دعا به موضوع حسد نه هر حسدی، بلکه آنان که اهل بغی هستند، با نگاه اجتماعی اشاره دارد، زیرا هرچند عداوت و دشمنی، فخر فروشی، بزرگ بینی، احساس حقارت و اختلال شخصیت از دیگر آثار آن است. به همین دلیل جای نگرانی و طلب یاری از خداوند است. به عنوان نمونه وقتی در جامعه حسد است و کسی به داشته های دیگران چشم می دوزد و احساس ناراحتی می کند، آرزوی نابودی برخورداری دیگران را دارد، این بیماری نخستین زیانش ایجاد ناامنی است. زیان دیگرش ستم کردن است. در هر لحظه تهمتی و توطئه ای جدید احتمال می رود.
*بدگمانی و بی اعتمادی
زيانهاى اجتماعى سوء ظن گسستن رشته الفت است که در این دعا دوری از آن خواسته شده است. وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلاَحِ الثِّقَةَو بدگمانى صالحان را در حق من به اعتماد مبدل ساز. زیرا يكى از زيانبارترين نتايج سوء ظن اين است كه رشته الفت و مودّت مردم را از هم مىگسلد و بين آنان تفرقه و جدايى به وجود مىآورد. حضرت على عليه السّلام فرمود: «مَن غَلِبَ عَليه سُوء الظّنّ لَم يُترك بينه و بين خليل صلحاً». بر هر كس بدگمانى غلبه كند هر گونه صلح و صفا بين او و دوستانش از بين مىرود. از زيانهاى فردى سوء ظنگوشهگيرى است. چون شخص بدگمان به دليل بی اعتمادی به مردم، هميشه در رنج و ناراحتى بسر مىبرد و به گمان بد خود ديگر كسى را نمىيابد كه با او معاشرت كند، چون افراد بدبين به خاطر ترسى كه از مردم دارند و آنان را مورد اعتماد خود نمىدانند، جز اينكه گوشه نشينى اختيار كرده و دور از اجتماع زندگى كنند و به طور كلى روابط خود را با مردم قطع نمايند، چارهاى ندارند زيرا از همه مىترسند. بازحضرت على عليه السّلام فرمود: «مَن لَم يَحسُن ظنّه استوحش مِن كلّ أحد». كسى كه بدبين است از همه وحشت دارد.
*دشمنی اقربا و نزدیکان
یکی دیگر از مشکلات، دشمنی برخی از اقربا و نزدیکان انسان است. از حسد و یا سوء ظن و یا عوامل دیگر که آرامش را به هم می ریزد. در این دعا آمده است: وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَيْنَ الْوَلاَيَةَ و دشمنى نزديكان را به دوستى.وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِي الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّةَ و كژتابى خويشاوندان را به نيكخواهى مبدل ساز. وَ مِنْ خِذْلاَنِ الْأَقْرَبِينَ النُّصْرَةَ و فرو گذاشتن اقرباى مرا به ياريگرى. وَ مِنْ حُبِّ الْمُدَارِينَ تَصْحِيحَ الْمِقَةِ. و دوستى ناپايدار مجاملهگران را به دوستى پايدار.
*حسّ تعاون و تعاضد و خدمت
از نقاط بسيار حساس در اخلاق اجتماعی اسلام، حسّ تعاون و تعاضد و خدمت به مردم بویژه خدمت به مؤمنان و صالحان است. از مجموع تعاليم اسلامى و سيره اولياء استفاده مىشود كه پس از اداى فرايض، بالاترين وسيله براى تقرّب به خداوند متعال اين خصلت نيكو است. اولياى خداوند همواره در خدمت مردم بودند و شخصا در رفع حوايج آنان اقدام مىكردند. و در اين ميان، احترام به شخصيّت و كرامت انسان از ارزش والايى برخوردار است، چنانکه رعایت کرامت همه انسانها و به تعبیر قرآن کرامت بنی آدم اهمیت پیدا می کند: وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنى آدَمَ (اسراء/17: 70). ما بنى آدم را گرامى داشتيم و در این دعا آمده: وَ مِنْ رَدِّ الْمُلاَبِسِينَ كَرَمَ الْعِشْرَةِ.و ناسازگارى معاشران را به معاشرتى كريمانه. از این رو در ميان اين همه آداب اخلاقى و سنّتهاى اجتماعى، آداب معاشرت و حسن برخورد با عامه مردم در اخلاق اسلامى جايگاه ويژهاى دارد كه با مطالعه در آيات و اخبار، اهميّت مطلب كاملا مشهود مىشود.
اما بخشهایی از دعا این است که جامعه از ما توقع دارند و در این فرازها می خواهیم که ما به اخلاق و رفتاری متخلق شویم که حقوق دیگران را رعایت کنیم. چون آداب زندگى و حسن سلوك با مردم، مانند: وَ مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِي مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَةِ بَاطِلٍ أَوِ اغْتِيَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ نُطْقاً بِالْحَمْدِ لَكَ وَ إِغْرَاقاً فِي الثَّنَاءِ عَلَيْكَ.هر ناسزا و لغو و دشنام در آبرو، يا شهادت باطل، يا غيبت مؤمن غايب يا ناسزا به حاضران و از اين گونه كه اهريمن بر زبان من مىافكند.
زیرا از ويژگيهاى يك مسلمان واقعى و داراى صبغه الهى و از وسايل تعالى و تزكيه جامعه اسلامى به شمار مىرود. هر حكمى در اسلام داراى دو بُعد معنوى و اجتماعى است. آداب و سنن اجتماعى نيز در عين آنكه جنبه اجتماعى دارد، از بعد معنوى و عاطفى هم برخوردار است. مثلا يك مسلمان خوش اخلاق با آغاز به سلام، هم به ديگران احترام گذارده و هم با اظهار تواضع روح خود را از كبر و غرور صيقل مىدهد و با يك تير دو هدف را نشانه مىگيرد.
*حُسن سلوك و خوش رفتارى
يكى ديگر از نشانههاى اخلاق و سنن مرضيه اسلامى و انسانى و از علائم حسن سلوك و خوش رفتارى با مردم است. انسان بايد پيوند عاطفى خود را با خويشان نسبى (ارحام) استمرار بخشد و هيچگاه ارتباط و علاقه خود را با آنها قطع نكند و چون خويشاوندان انسان از جهت نيازهاى انسانى و عاطفى متفاوتند در برابر هر نياز، پاسخ متناسب بدهد. در این موضوع تعبیرهای فراوانی در این بیان ادا شود.
وَ أَجْزِيَ مَنْ هَجَرَنِي بِالْبِرِّ و كسى را كه از من دورى گزيند به نيكويى جزا دهم.
وَ أُثِيبَ مَنْ حَرَمَنِي بِالْبَذْلِ. و كسى را كه مرا محروم مىدارد به بذل و احسان بنوازم.
نمونه دیگر که در این دعا بیان شده، صله رحم (رسيدگى به وضع خويشان و بستگان نسبى و پيوند مستمر با آنان) است. قطع ارتباط با خويشاوندان نسبى به گونهاى كه پيوند خويشاوندى كاملا قطع شود از گناهان كبيره است. بنابراين، صله رحم به معناى مهربانى و رسيدگى نسبت به خويشان و نزديكان است كه از حقوق بيشترى نسبت به ديگران برخوردارند. از این رو در این دعا بیان شده: وَ أُكَافِيَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَةِ.و با آن كس كه رشته مودت بريده است، بپيوندم.
وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْرِ و كسى را كه از من به بدى ياد كرده، به نيكى ياد كنم.
وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ وَ أُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ. و خوبى را سپاس گويم و از بدى چشم فرو بندم.
*توجه به کرامت جامعه
و گاهی از دعاهایی است هرچند به سیر و سلوک شخص بر می گردد، ولی در حقیقت به حیثیت و کرامت انسانها و از سویی حقوق جامعه و اخلاق عمومی باز می گردد، مانند نفی عیب جویی دیگران، در قالب حرمت غیبت، افشاگری، و بزرگ نمایی و طعنه و کنایه زدن نسبت به عیوب دیگران که در دعاهای زیر بیان شده است: وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ مَعَرَّةِ الْعِبَادِ. رنج عيبجويى مردم را از من دور بدار.وَ لاَ تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ . و كارهاى خير من به شائبه منت نهادن بر خلق خداى مياميز، که منت گذاشتن به دیگران برخلاف کرامت و شخصیت انسانی است. همچنین معاشرت کریمانه از این بخش است.وَ مِنْ رَدِّ الْمُلاَبِسِينَ كَرَمَ الْعِشْرَةِ.و ناسازگارى معاشران را به معاشرتى كريمانه عطا کن.
ضرورت داشتن الگو
این الگو ها معین شده است، مانند صالحین و متقین. و جهت گیری آن هم تعیین شده، در بسط عدالت.
وَ حَلِّنِي بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ.اى خداوند، مرا سيماى صالحان ده.
وَ أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ فِي بَسْطِ الْعَدْلِ. و جامه پرهيزگاران: در گستردن عدل را به من بپوشان.
اَللَّهُمَّ اسْلُكْ بِيَ الطَّرِيقَةَ الْمُثْلَى اى خداوند، مرا به طريقت اعلى رهبرى كن.
*مبارزه با خشونت گری
و فعالیت اجتماعی برای ایجاد آرامش، و تخفیف خشونت یکی دیگر از آموزه های اجتماعی این دعا است. این آموزه ها به شکل های مختلف بیان شده، مانند خاموش کردن آتش کینه و ایجاد صلح و آشتی دادن به خصومتها. زیرا سعى و كوشش براى اصلاح ميان مردم يكى از نكتههاى اخلاق سلامت و آرامش اجتماعى است كه در قرآن كريم و روايات اهل بيت عليهم السلام اهميت فوق العادهاى به آن داده شده است و اينك به برخى از آن آيات و روايات اشاره مىكنيم. قرآن مجيد مىفرمايد: «انَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اخْوَةٌ فَاصْلِحوُا بَيْنَ اخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ». (حجرات/49:10). مؤمنان برادر يكديگرند. بنابر اين ميان دو برادر خود صلح برقرار سازيد و تقواى الهى پيشه كنيد تا مشمول رحمت او شويد. و در جاى ديگر مىفرمايد: «وَ الصٌّلْحُ خْيْرٌ».(نساء/4: 128). صلح و آشتى بهتر است. در روايات اسلامى هم به اندازهاى به اين موضوع (اصلاح ذات البين) اهميت داده شده و به عناوين مختلف مردم را به اين امر تشويق و ترغيب كردهاست. در بعضى از این روايات به عنوان بهترين صدقه و در روايتى ديگر به عنوان بهترين عبادت از آن ياد كردهاند. فيض کاشانی در تفسیر صافی ذيل آيه: «انَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اخْوَةٌ فَاصْلِحوُا» (حجرات/10) از حضرت امام صادق عليهم السلام روايتى نقل مىكند كه فرمود: «عَنْ حَبِيبٍ الْأَحْوَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ إِصْلَاحُ بَيْنِ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبُ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا»[24].صدقه و بخششى را كه خدا دوست مىدارد، اصلاح بين مردم است هنگامى كه به فساد گرايند [: با يكديگر اختلاف پيدا كنند]، و نزديك ساختن آنها به يكديگر است، زمانى كه از هم دور شوند. از نظر امير مؤمنان عليه السلام اصلاح بين مردم برترين عبادت است، كه در آخرين وصاياى خود آنگاه كه در بستر شهادت بود به فرزندانش وصيت كرد و فرمود: « قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي وَصِيَّتِهِ عِنْدَ وَفَاتِهِ لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وُلْدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنَّ جَدَّكُمَا رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةٍ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ»[25].از جدّ شما [پيامبر] صلّى اللّه عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود: اصلاح بين مردم از همه نماز و روزهها برتر است [و احتمالا از نماز و روزههاى معمولى ثوابش بيشتر است. به همین دلیل یکی از خواسته های اجتماعی که با سه تعبیر بیان شده، در جهت فروکاهش دادن دشمنی ها، حل اختلافات و اصلاح میان مسلمانان است. به همین دلیل در سه فراز ذیل به این مسئله می پردازد و از خدا توفیق آن را می خواهد و می فرماید:
وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ. و خاموش كردن آتش دشمنى
وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ. و به هم پيوستن تفرقه جويان.
وَ إِصْلاَحِ ذَاتِ الْبَيْنِ. و آشتى دادن خصمان.
اهمیت مسابقه اجتماعی
جامعه میدان مسابقه و فراهم شدن فرصت رقابت مثبت است. اگر رقابت نباشد، رشد و تکامل نخواهد بود. همان گونه کار بد اثرات خود را در جامعه می گذارد، سنت های نیک در جامعه هم در فراهم کردن شرایط برای موفقیت در زندگی اجتماعی تأثیر گذار است، از این رو، در این دعا به این نکات اشاره شده است. به همین جهت در این دعا آمده است: وَ السَّبْقِ إِلَى الْفَضِيلَةِ وَ إِيثَارِ التَّفَضُّلِ و سبقت در فضيلت و ايثار در بخشش.
عيب زدايى و عيب جويى
از جمله ويژگيهاى انسان مؤمن و متخلّق به اخلاق حسنه صفت عيبزدايى از خود و پرهیز از عیب جویی از دیگران است. همه مىدانند كه عيب جويى از صفات زشت و ناپسند به شمار مىرود، در این دعا آمده: وَ تَرْكِ التَّعْيِيرِ وَ الْإِفْضَالِ عَلَى غَيْرِ الْمُسْتَحِقِ.و دم فرو بستن از عيب ديگران و ترك افضال در حق كسى كه در خور افضال نباشد.
ولى عيبزدايى از صفات بسيار خوب و پسنديده است، زيرا انسان در صورتى كامل مىشود كه عيوب خويش را برطرف سازد و شك نيست كه تمام افراد بشر دارای كمبودهايى هستند و هيچ يك از تقصير يا قصور خالى نيست. بنابر اين، تمام افراد بايد در صدد عيب زدايى برآيند و اين اقدام در صورتى امكان پذير است كه نخست انسان عيبهاى خود را بشناسد و به آن اعتراف داشته باشد، زيرا تا انسان به عيوب و نواقص خويش آگاه و معترف نباشد به چارهجويى بر نمىخيزد. اما انسان چگونه به عيوب خود واقف مىشود؟ پاسخ: انسان مىتواند از سه راه به عيبهاى خود آگاه شود. از این رو در این دعا آمده:وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ.و گفتن سخن حق، هر چند دشوار بود. وَ اسْتِقْلاَلِ الْخَيْرِ وَ إِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي. و اندك شمردن نيكيهاى خود در كردار و گفتار هر چند بسيار بود.وَ اسْتِكْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي. و بسيار شمردن بديهاى خود در كردار و گفتار هر چند اندك بود.
*نفی ستمگری و ظلم
از خطرناک ترین صفات انسان، روحیه ستمگری است. هرچند که همه افراد می توانند تشخیص دهند که ستم چیست. درک مبارزه با این ستم عمومی همیشه ممکن نیست و بسا افرادی می خواهند که رضایت به آن دهند. البته گاهی ستم حالت فردی به فردی دارد، و گاهی ستم به خانواده، و جامعه و گاهی به نسل های آینده است و گاهی به پروردگار خود ستم می کند. در هر حال در قرآن کریم آیاتی که به نهی از ظلم آمده، از همسر و یتیم گرفته، تا ظلم قدرتمندان و تجاوزگران به حقوق زیر دستان خود، همچون فراعنه فراوان است. خطرناک تر آن است که گاهی این ستم موجه جلوه می کند و افراد توجیه می کنند. تا جایی که افراد دعا می کنند: «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ». (اعراف/23)و گفتند: اگر رحم نكنى بطور دائم و به تمام معنا زيانكار خواهيم شد. اين سخن نهايت تضرع و التماس انسان را را مىرساند، امام در این فراز از دعا می فرماید: وَ لاَ أَظْلِمَنَّ وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى الْقَبْضِ مِنِّي.و من بر كس ستم نكنم، زيرا تو قادرى كه مرا از ستمگرى باز دارى.
*نفی طغیان گری و تجاوز به حقوق دیگران
یکی از صفات زشت و خطرناک در انسان صفت طغیان گری و قدرت طلبی و برتری جویی است. این صفت بروز و ظهورش در انسان اجتماعی و در برابر دیگران است، حتی در جایی که نسبت به خدا داشته باشد. خداوند در سوره علق می فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى». انسان وقتی به قدرت و مکنت رسید، اگر خود را تهذیب نکند و نظارت نباشد، بجاى شكر و از موقعیت به دست آمده درست استفاده کردن، طغيان مىكند، يعنى پا از گليم خود فراتر مىنهد، از محدوده خود تجاوز می کند، آن جایی که احساس بی نیازی کند. أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى"- كلمه" رَآهُ" از مصدر رأى است، نه مصدر رؤيت، يعنى ديدن به چشم، و فاعل" رَآهُ" و نيز مفعولش همان انسان است، و این جمله علت طغيان انسان را بيان كند، مىفرمايد علت طغيان انسان اين است كه او خود را بى نياز از پروردگار مىداند، پروردگارى كه بر او نعمت های گوناگون چون سلامتی، علم، ثروت، قدرت داده و سراپاى وجود او را نعمت های آشکار و مخفی پر کرده است، و باز او را كفران مىكند. و در نتيجه از پروردگارش غافل مىشود، و به هيچ وجه خود را محتاج او نمىبيند. چون اگر خود را نیازمند او مىديد، غرور و تکبر و احساس بی نیازی نمی کرد، به دیگران ستم نمی کند و همين احساس خطرناک و فریبنده، وادارش مىكرد كه به ياد او بيفتد، و او را ولى نعمتهاى خود بداند، و شكر نعمتهايش را بجاى آورد.
و باز در سوره شمس پس از تشویق به تزکیه، فرمود رستگار باشد آن کسی که نفس خود را پاک کند، به نمونه ای از آسیب های تزکیه نکردن اشاره می کند، و به قوم ثمود مثال می زند که چگونه سرکشی کرده و صالح پیامبر را تکذیب کردند و فرمود: «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواه». قوم ثمود از روى سركشى وی را تكذيب كردند. كلمه" طغوى" مانند كلمه" طغيان" مصدر است، و حرف" باء" كه بر سر آن در آمده، باى سببيت است. یعنی به خاطر طغیانگری بوده که آنها حقیقت را کتمان کردند و نه این که از روی ندانستن باشد. طغیان چنین آسیب های به انسان می زند، حق را کتمان می کند، به حقوق دیگران تجاوز می کند، غرور و تکبر به خرج می دهد. به همین دلیل خدا در جایی دیگر از جایگاه این گروه باز سخن می گوید: تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ». اين سراى آخرت را از آن كسانى ساختهايم كه در اين جهان نه خواهان برترىجويى هستند و نه خواهان فساد. و سرانجام نيك از آن پرهيزگاران است.
از این رو امام سجاد در این دعا می فرماید: وَ لاَ أَطْغَيَنَّ وَ مِنْ عِنْدِكَ وُجْدِي.و هرگز گردنكشى نكنم كه قدرت و توان من از توست.
*ادب اجتماعی و اخلاق عمومی
بسيارى از سنّتهاى اخلاقى ممكن است به تنهايى و به صورت فردى واجب نباشد، ولى هنگامى كه در ظرف اجتماع و در راستاى رشد و تكامل و تعالى جامعه، به عنوان فرهنگ جامعه مطرح می شود - حكم الزامى به خود مىگيرد، زيرا جامعهاى كه بخواهد انسانى و اسلامى زندگى كند و زندگى با صفا و حياتى خدا پسندانه و پاک داشته باشد، بايد در عمل به اين گونه آداب پاى بند باشد. اگر انسانى و اسلامى زيستن لازم است، رعايت آدابش نيز ضرورت دارد. اصولا فرهنگ جامعه و اخلاق آن با آداب و سنن درهم آميخته و تفكيك ميان آنها نا معقول و نادرست است. جامعه بى فرهنگ، جامعهاى حيوانى و ميان تُهى است. در چنين جامعهاى پيوندهاى انسانى و معنوى و اجتماعى از هم گسسته و رفتار و اخلاق عمومى بىپشتوانه خواهد بود. به همین دلیل در بخشی از دعا آمده است: وَ مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِي مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَةِ بَاطِلٍ أَوِ اغْتِيَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ.بار خدایا هر ناسزا و لغو و دشنام در آبرو، يا شهادت باطل، يا غيبت مؤمن غايب يا ناسزا به حاضران و از اين گونه كه اهريمن بر زبان من مىافكند، از من دور بدار.
زیرا چنین حرکاتی برخلاف ادب و اخلاق عمومی و مایه ایجاد کینه و جدایی و انحطاط و فرومایگی انسانی می گردد. از سوی دیگر در این تحقیرها و دشنام دادنها، ستم به دیگران و ضایع شدن حق خواهد بود.
*دوری از اسرافکاری
دقت در استفاده از اموال و به درستی خرج کردن، چه در زندگی خصوصی باشد، و چه از مال دیگران و بیت المال، در حقیقت عملی اجتماعی است. زیرا وقتی به درستی مصرف نشود، سرمایه های ملی کاهش پیدا می کند و آذوقه و مواد خوراکی کمبود پیدا می کند. وای به حال اسراف کاری از بیت المال و اموال عمومی باشد، که در آن صورت از حقوق مردم است و برخلاف مصالح استفاده شده و خیانت به آنان است. از این رو حضرت می فرماید: وَ امْنَعْنِي مِنَ السَّرَفِ. و مرا از اسرافكارى باز دار.
*پاسخ خوب در برابر کار بد
یکی دیگر از مکارم اخلاق این است که اگر کسی با ما ناراستی کرد، نخواهیم متقابل به مثل کنیم و بدی او را به بدی پاسخ دهیم. گاهی انسان از کسی مشورت می خواهد و اقتضا می کند که مشورت شونده در مشورت خیانت نکند و بر اساس حقیقت پاسخ دهد، اما او به دلایلی خیانت می کند و حقیقت را نمی گوید، یا دیده است که ما به اشتباه افتاده ایم و او به ما چیزی نگفته است. در چنین مواردی چه باید کرد؟ امام در این دعا می فرماید: وَ سَدِّدْنِي لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُّصْحِ. و رستگارى بخش مرا تا كسى را كه با من ناراستى كند، به اخلاص پاسخ دهم. یعنی ما در برابر چنین رفتاری از خدا می خواهیم که با اخلاص و درستی و حقیقت برخورد کنیم.
*مسئولیت پذیری و مدیریت درست
خدمتگزاری به مردم و جامعه از ارزش هایی است که در فرهنگ اجتماعی و اخلاقی اسلام آمده و مهم تر درست انجام دادن آن و کار را به نیکی و نهایت تدبیر انجام دادن است. در تقسیم مسئولیت به کسانی کار را واگذار کند که هم توانایی و لیاقت و دانش آن کار را دارند و هم فرصت طلب و منفعت جو نیستند. کارها را سمبل نمی کنند و به درستی و نهایی کار را انجام می دهند. به همین دلیل امام در این دعا یکی از خواسته هایش نیکو انجام دادن کارها و مسئولیت شناسی و مدیریت درست است: وَ سُمْنِي حُسْنَ الْوِلاَيَةِ و بر آنم دار كه هر كار كه مىكنم نيكو به انجامش رسانم.