هادی سروش
آشفتگی و سر درگمی هضم کننده همه دارایی های بالفعل و بالقوه یک فرد و یا یک جامعه است. در "آشفتگی اجتماعی" ؛ جامعه از تعادل خارج میشود و اندیشه های افراطی و رفتار تندروآنه بر صندلی اعتدال مینشیند، و تُن صدا ها و تریبون ها ؛ خشن و خارج از ادب میشود ،و قلم ها ؛ در یک چرخش ، پمپاژ نفرت و تفرقه میکند!
آشفتگی های اجتماعی نتیجه حداقل چهار عامل است:
اول؛ عمل نکردن به وعده ها
و دوم ؛ بروز فسادهای رسمی است که میتواند از یک و با چند مسئول سر زند!
و عامل سوم؛ انباشته شدن ذخایرانسانی و علمی کسانی است که ارزشمندترین سرمایه های کشور هستند.
واضح است وقتی جوانی بازحمت و هزینه به مدرکی رسیده که امروز جای خود در استفاده از استعداد و دانشش نبینید ، آشفتگی این جوان و خانواده او طبیعی است و سرایت این آشفتگی های فردی و خانوادگی به کل جامعه نیز ، انکار ناپذیر است !
عامل چهارم که نمیتوان او را "ندید" گرفت ؛ "چهره سازی منفی از دین" است.
گرچه عامل اول و دوم و سوم سایه شوم خود را تا حدودی بر جامعه ما انداخته ! اما اجازه دهید از عامل چهارم که "پای دین" در کار است و میتواند ره آوردی بنام "استبداد دینی" و نتیجتا "نفرت ازدین" را رقم زند ، سخنی با شما خواننده محترم داشته باشم ؛
"دین" بفرموده قرآن ؛ عامل حیات و پویندگی انسانی است که فرمود : "دعاکم لمایحییکم" (انفال/۲۴) ، وقتی بعنوان یک "ریاضت" مطرح شود ، یعنی دین عاملی شود برای محدودیت ها و سخت گیری های غیر مقبول و غیر مشروع ! و اهرمی باشد برای سلب حقوق آدمیان از رسیدن به قدرت مقبول و ثروت معقول ، تا عده ای بتوانند در این خلا جای خود را تثبیت و نهادینه کنند ، قطعاً آشفتگی در سطح جامعه بهم خواهد زد. مثلا ؛ اگر حق نمایندگی در مجلس و یا مدیریت در نهادها و شرکتها از آنِ یک عده ی خاص شود و یا پرداخت تسهیلات و اعطاء زمینه های رشد اقتصادی ، مِلک طِلق عده ای از همه بهتران شود ! بازخوردی جز این آشفتگی روانی و اجتماعی نخواهد داشت.
در مواجه با چنین پدیده شوم و فراگیر اجتماعی ، به "شجاعت عقلی" نیاز مبرم داریم. در این جا "شجاعت جنگی" و یا "شجاعت اخلاقی" ناکارآمد است چون میدان ، میدان جنگ و یا اخلاق نیست ، بلکه میدان ، میدان "تعقل و تدبر" است شجاعت عقلی یعنی ؛ حضور یک نیرو کارآمد - با "عذرخواهی" از آنچه که درگذشته موجبات اتلاف و تلف ها در جامعه را رقم زده ، - با ابتکار عمل و خارج از تقلید از الگوهای شعاری و بی جوابی که بارها امتحان شده ، شجاعانه وارد میدان در عرصه های داخلی و مرتبط با صحنه های بین المللی شده و با ریل گذاری درست و بجا ، جامعه را در مسیر تعالی و پیشرفت قرار دهد.
این شجاعت همیشه از رهبران فکری و اجرائی یک جامعه انتظار رفته و میرود. نشان این تغییر مهم در جامعه که میتواند همه نگرانی ها و آشفتگی ها را محو کند ، در سه چیز است :
اولا ؛ روحیه معنویت و انسانیت در جامعه رواج چشم گیری پیدا میکند. اگر چنین شود فساد و تملق گویی و فریب کاری و اشرافی گری و کاخ سازی و.. از سکه می افتد و بلکه کسی جرات چنین خیانتهایی را نخواهد داشت.چراکه در یک لباس یک پارچه سفید ،کوچکترین لکه ای نمایان میشود و برای صاحبش آبرو نمیگذارد.
وثانیا؛ اجازه انتقادهای مودبانه و خیر خواهانه نسبت به پیشوایان جامعه به افراد و چهرهای تاثیرگذار و رسانه ها داده میشود و دیگر با ارسال یک نامه و یا یک سرمقاله روزنامه و یایک جمله از سوی یک دلسوزی ، توپخانه ها برای محو نویسنده و گوینده آن، دست به آتش نمیبرند. واگر چنین شود در مرحله نخست؛ بازار "تقدس سازی" که از جنس "تملق گوئی" است ، بی رونق میشود و در مرحله بعد؛ جامعه بر اساس "عقل جمعی" اداره خواهد شد.
وثالثا ؛ اجتماع گرانسنگ اسلامی ما ، از تفرقه و تشتت و دو قطبی و یا چند قطبی بودن رها میشود. و بواقع "جماعت بزرگی از مسلمین" شکل عینی پیدا میکند.
این قلم ، این سه نشانه مهم را از حدیث معروف پیامبر عزیز اسلام (ص) بهره جسته که در آخرین حج خود که مهم ترین سخنانش را ایراد نمود ، در مسجد خیف فرمود: «ثلاث لا یغل علیه من قلب امری مسلم: اخلاص العمل لله و النصیحة لائمة المسلمین و اللزوم لجماعتهم» سه خصلت است كه دل هر فرد مسلمانی آن را داراست و در آن خیانتی نکند: خالص كردن عمل برای خدا ، خیرخواهی پیشوایان مسلمین ، و همراه بودن با جماعت » .(اصول کافی)
با این جمله حضرت امام (ره) این یادداشت را به پایان برم که تاکیدداشت: «انتقادها باید باشد زیرا تا انتقاد نشود اصلاح نمیشود... چون سرتاپای انسان عیب است و باید این عیب ها را انتقاد كرد تا جامعه اصلاح شود.»