محمدعلی کوشا
حکومت امری عرفی است وبراساس نیاز طبیعی انسان ها به وسیله خود آنها شکل می گیرد. درنهایت، گاه می تواند متبلور ملاک ها ومعیارهای دینی باشد یا نباشد. البته سیرتحول وتطور فرهنگ ها درایجاد کیفیت حکومت ها را نباید نادیده انگاشت. بنابراین ممکن است درحکومتی کم وبیش موازین دینی راه یابد ویا راه نیابد. این دیگر بستگی به خواست های مردمی است که پایه وستون حکومت بردوش آنان استوار است.
اما اینکه حکومت اختصاص به معصوم دارد وباید منتظر بود تا معصومی پیدا شود وسپس مردمان تن به حکومت او دهند ! این دیگر تنها یک آرزوی بهتر است که درشرایط عدم توانایی برتشکیل یک حکومت عادلانه در ذهن وزبان آرزو طلبان خلجان می کند و چه بسا به بهانه همین انتظار هم هیچ گونه تحرکی از سوی چنین آرزومندانی برای تحقق وعینیت خارجی آن صورت نگیرد! وتنها منتظر این بمانند تا دستی ازغیب برآید و کاری بکند!
اینان ازخود نمی پرسند که وجود شرط بودن حاکم وفرمانروا آیا بدین معناست که نفس عصمت زمامدار مانع بروز و ظهور هرگونه جرمی در افراد زیرمجموعه او می شود ودر نتیجه درقلمرو حکومت او انسان ها همه فرشته خو می شوند وزیرمجموعه حاکمیت او هیچ نقص و نقصانی شکل نمی گیرد؟! درحالی که تاریخ می گوید حتی درحکومت ده ساله شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وحاکمیت تقریباً پنجساله امیرمؤمنان که هردو معصوم بودند گاه درزیرمجموعه افراد تحت حاکمیت آنان کم وبیش خطاهای فاحش رخ می نمود واتفاقات ناگواری مانند قتل بی گناهان ویا اختلاس وفساد درشماری ازدست اندرکاران حکومت رخ می نمود!
داستان جنایت خالد بن ولید به بهانه زکات گرفتن از عده ای که او آنان دشمن سابق خویش می دانست در حکومت پیامبر و اختلاس و خطاهای برخی از استانداران درحکومت امام امیرالمومنین شاهد گویای این گونه لغزش ها در حکومت معصوم است .
آیا اصلاً معقول است که برفرض فراگیرشدن اسلام دربیشتر نقاط کره زمین، مردمان ساکن شهرها سال ها و قرن ها تن به هرج ومرج بی حکومتی بدهند وبه انتظار معصومی آسمانی بنشینند تا بیاید وسرنوشتشان را درقالب یک حکومت عادلانه رقم بزند بدون اینکه خود درعمل به تلاش و تکاپویی دراین باره بیفتند؟!
این را باید بدانیم که به انسان بما هو انسان، هرگز طبع وخوی فرشته پیدا نمی کندتا به یک حکومت بدون نقص و نقصان دست یابد. تازه درهمان حکومت امام معصوم موعود ادیان که در برهه ای اززمان تحقق پیدا خواهدکرد معلوم نیست چنین آرزویی به نحو صد درصد کامل در همه قلمرو حکومت تحقق پیدا کند، چرا که صرفِ حکومت معصوم، خلق وخو و طبیعت ذاتی انسان ها را نمی تواند تغییر دهد واینکه دربرخی روایات نیز (با همه چون وچرا هایش) شهادت امام زمان نیز پیش بینی شده است گویای همین امر است! پس معلوم میشود جنایتکارانی هم درهمان حکومت عدل نیز خواهند بود که دست به جنایت می زنند و اتفاقاً اشاره آیه 55 نور هم مؤید این معناست : «... ومن کفر بعد ذلک فاولیک هم الفاسقون».
معنای حکومت جهانی امام زمان علیه السلام این نیست که در میان دست اندرکاران آن هیچ خطایی اتفاق نیفتد! بلکه بدین معناست که قانون درآن اجرا می شود وعدالت تاجایی که زمینه داشته باشد محقق می گردد.
نتیجه آنکه حکومت، امری مردمی است وبر اساس نیازهای اجتماعی، مردم شکل می گیرد و مردم هم راهی جز تشکیل آن ندارند. درنهایت افرادجامعه باید دراین زمینه تلاش کنند که مناسب ترین شخص را برای مدیریت کشور برگزینند و براساس قانون مدوّن خویش، حد و مرز اختیارات اورا مشخص نمایند،
و طبعاً برای سامان دادن بهتر، مجلس شورایی تشکیل می دهند تا خلأهای قانونی را پرسازند، و نیز برای تحقق عدل ورسیدگی به وضعیت شاکیان ومتشاکیان، قوه قضائیه ای به وجود می آورند و رئیس آن را خود قاضیان با اکثریت آرا برمی گزینند. به هرحال شکل حکومت وچگونگی هرسیستم حکومتی به دست مردم و اراده خود آنان است.
نقش دین دراینجا همان هدایت یعنی تقویت بنیادهای فکری وفرهنگی است تا براساس آن، ایمان و عمل صالح شکل گیرد. البته طبیعی است که هرحکومتی صبغه حکومتی اش کم وبیش متاثر از فکر وفرهنگ آنان خواهد بود که خواه ناخواه برخاسته از تعلقات دینی ومذهبی یا گرایش های اجتماعی وفلسفی آنان است.
حکومت امری عرفی است وبراساس نیاز طبیعی انسان ها به وسیله خود آنها شکل می گیرد. درنهایت، گاه می تواند متبلور ملاک ها ومعیارهای دینی باشد یا نباشد. البته سیرتحول وتطور فرهنگ ها درایجاد کیفیت حکومت ها را نباید نادیده انگاشت. بنابراین ممکن است درحکومتی کم وبیش موازین دینی راه یابد ویا راه نیابد. این دیگر بستگی به خواست های مردمی است که پایه وستون حکومت بردوش آنان استوار است.
اما اینکه حکومت اختصاص به معصوم دارد وباید منتظر بود تا معصومی پیدا شود وسپس مردمان تن به حکومت او دهند ! این دیگر تنها یک آرزوی بهتر است که درشرایط عدم توانایی برتشکیل یک حکومت عادلانه در ذهن وزبان آرزو طلبان خلجان می کند و چه بسا به بهانه همین انتظار هم هیچ گونه تحرکی از سوی چنین آرزومندانی برای تحقق وعینیت خارجی آن صورت نگیرد! وتنها منتظر این بمانند تا دستی ازغیب برآید و کاری بکند!
اینان ازخود نمی پرسند که وجود شرط بودن حاکم وفرمانروا آیا بدین معناست که نفس عصمت زمامدار مانع بروز و ظهور هرگونه جرمی در افراد زیرمجموعه او می شود ودر نتیجه درقلمرو حکومت او انسان ها همه فرشته خو می شوند وزیرمجموعه حاکمیت او هیچ نقص و نقصانی شکل نمی گیرد؟! درحالی که تاریخ می گوید حتی درحکومت ده ساله شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وحاکمیت تقریباً پنجساله امیرمؤمنان که هردو معصوم بودند گاه درزیرمجموعه افراد تحت حاکمیت آنان کم وبیش خطاهای فاحش رخ می نمود واتفاقات ناگواری مانند قتل بی گناهان ویا اختلاس وفساد درشماری ازدست اندرکاران حکومت رخ می نمود!
داستان جنایت خالد بن ولید به بهانه زکات گرفتن از عده ای که او آنان دشمن سابق خویش می دانست در حکومت پیامبر و اختلاس و خطاهای برخی از استانداران درحکومت امام امیرالمومنین شاهد گویای این گونه لغزش ها در حکومت معصوم است .
آیا اصلاً معقول است که برفرض فراگیرشدن اسلام دربیشتر نقاط کره زمین، مردمان ساکن شهرها سال ها و قرن ها تن به هرج ومرج بی حکومتی بدهند وبه انتظار معصومی آسمانی بنشینند تا بیاید وسرنوشتشان را درقالب یک حکومت عادلانه رقم بزند بدون اینکه خود درعمل به تلاش و تکاپویی دراین باره بیفتند؟!
این را باید بدانیم که به انسان بما هو انسان، هرگز طبع وخوی فرشته پیدا نمی کندتا به یک حکومت بدون نقص و نقصان دست یابد. تازه درهمان حکومت امام معصوم موعود ادیان که در برهه ای اززمان تحقق پیدا خواهدکرد معلوم نیست چنین آرزویی به نحو صد درصد کامل در همه قلمرو حکومت تحقق پیدا کند، چرا که صرفِ حکومت معصوم، خلق وخو و طبیعت ذاتی انسان ها را نمی تواند تغییر دهد واینکه دربرخی روایات نیز (با همه چون وچرا هایش) شهادت امام زمان نیز پیش بینی شده است گویای همین امر است! پس معلوم میشود جنایتکارانی هم درهمان حکومت عدل نیز خواهند بود که دست به جنایت می زنند و اتفاقاً اشاره آیه 55 نور هم مؤید این معناست : «... ومن کفر بعد ذلک فاولیک هم الفاسقون».
معنای حکومت جهانی امام زمان علیه السلام این نیست که در میان دست اندرکاران آن هیچ خطایی اتفاق نیفتد! بلکه بدین معناست که قانون درآن اجرا می شود وعدالت تاجایی که زمینه داشته باشد محقق می گردد.
نتیجه آنکه حکومت، امری مردمی است وبر اساس نیازهای اجتماعی، مردم شکل می گیرد و مردم هم راهی جز تشکیل آن ندارند. درنهایت افرادجامعه باید دراین زمینه تلاش کنند که مناسب ترین شخص را برای مدیریت کشور برگزینند و براساس قانون مدوّن خویش، حد و مرز اختیارات اورا مشخص نمایند،
و طبعاً برای سامان دادن بهتر، مجلس شورایی تشکیل می دهند تا خلأهای قانونی را پرسازند، و نیز برای تحقق عدل ورسیدگی به وضعیت شاکیان ومتشاکیان، قوه قضائیه ای به وجود می آورند و رئیس آن را خود قاضیان با اکثریت آرا برمی گزینند. به هرحال شکل حکومت وچگونگی هرسیستم حکومتی به دست مردم و اراده خود آنان است.
نقش دین دراینجا همان هدایت یعنی تقویت بنیادهای فکری وفرهنگی است تا براساس آن، ایمان و عمل صالح شکل گیرد. البته طبیعی است که هرحکومتی صبغه حکومتی اش کم وبیش متاثر از فکر وفرهنگ آنان خواهد بود که خواه ناخواه برخاسته از تعلقات دینی ومذهبی یا گرایش های اجتماعی وفلسفی آنان است.