متن سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین محمدتقی فاضلی میبدی شب تاسوعا در مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم درباره روش و منش رهبانی و سکوت عالمان در زمان امام حسین
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین ثم صلاه و سلام علی خیر خلقه و امین وحیه محمد
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک
صحبتی که امشب من در نظر دارم مطرح کنم درباره ی اینکه چرا امام حسین (ع) این سرمایه ی بزرگی که نه تنها متعلق به شیعه نیست ، نه تنها متعلق به اسلام بلکه متعلق به همه ی بشریت هست ، چرا این سرمایه جهانی و جاودانی نشد . اگر خواسته باشیم بلا تشبیه مقایسه کنیم . گاندی رهبر هند ، آن طوری که الان در ادبیات اخلاقی و سیاسی جهان مطرح هست امام حسین (ع) نیست که واقعیتی که من خدمت شما عرض می کنم . چون تا اندازه ای با کتاب سر و کار دارم و به نظر من اگر شما ، زندگی این دو انسان بزرگ را بخوانید تعالیم و مسایل و مراتبی که در زندگی امام حسین هست به مراتب متعالی تر و بالاتر و والاتر است به گونه ای که خود گاندی هم در یکی از جاها تصریح دارد که من متاثر از امام حسین هستم ولی چرا دنیای امروز دانشگاه های امروز اهل فکر و فرهنگ ، گاندی برایشان بیشتر شناخته شده تر است.حالا من چرا این سوال را برای خودم مطرح کردم ، امروز یک کتابی می خواندم که همه ی شما با آن آشنا هستید به نام لولو و مرجان مرحوم نوری ، این کتاب خواندنی است ، خوشبختانه ، تحقیق شده، تصحیح شده ، البته برای صد سال پیشتر هست اما کتاب الان هم خواندنی است .
سه چهارتا کتاب در صد سال اخیر نوشته شد ولی علما ، روضه خوان ها ، وعاظ و در نتیجه سایر مردم به این کتاب ها خیلی توجه نکردند . یکی کتاب مرحوم نوری بود به نام لولو و مرجان که این کتاب واعظان را نقد می کند ، در نقد و نقض روضه خوان ها و واعظان است . کتاب خواندنی است ، محدث نوری همان کسی که ، مستدرک الوسایل را نوشته است . اهل طبرستان و مازندران است ، یکی هم کتاب مرحوم علامه سید محسن امین به نام التنزیه فی اعمال شبیه است، این کتاب عزاداران را نقد می کند . خوب دقت کنید فرقش با کتاب اول این است ، کتاب اول واعظان را به نقد می کشد ولی کتاب دوم عزاداران را به نقد می کشد ، چرا اینگونه عزاداری می شود؟ چرا آن گونه عزاداری نمی شود .به تعبیر دیگر ، مرحوم محدث نوری ، واعظان را زیر سوال می برد ؛ مرحوم آ سید محسن امین مردم و عوام را زیر سوال می برد . که من فکر می کنم این بزرگواران اگر الان بودند ، فکر و ذهن و قلب و قلمشان بیشتر ، جریحه دار می شد . برای اینکه آن هدف و مسایلی که آنها در آن کتاب دنبال می کردند به نظر من نه در زبان و ادبیات وعاظ محقق شد و نه در میان توده های مردم ، هیچ کدام از این ها به نظر بنده معرف شخصیت امام حسین نیست . دو کتاب دیگر را می خواستم بگویم بد نیست یکی کتاب محو المهوم مرحوم آسید اسدالله خرقانی قزوینی محو الموهوم این کتاب 80 الی 90 سال قبل نوشته شده است و خود آقای خرقانی در سال 1315 مرحوم شد . یک عالم روشنفکری بوده که با خرافاتی که در اسلام وارد شده مبارزه می کرده و گفته این دین و شریعت و تشیعی که در میان مردم هست . دین و شریعت و فقه و آن چیز واقعی نیست که پیامبر خدا به بشریت عرضه کرده لذا کتاب محو الموهوم نوشت یعنی محو کردن خرافات که مرحوم آیت الله طالقانی ، ایشان این کتاب را خوانده بود و زنده کرد و برایش مقدمه نوشت چاپ شد ، یک دور هم بیشتر چاپ نشد . یکی ام کتاب مرحوم نایینی بود به نام تنبیه الامه و تنزیه المله ، که مرحوم آیت الله نایینی آنجا بیشتر در پی این است به کسانی که مخالف مشروطیت هستند پاسخشان را بدهد جوابشان را بدهد و اسلام را با مشروطیت سازگار کند و لبه ی نقد و انتقاد و حمله ی ایشان در آن کتاب به استکبار و استبداد دینی است که در سیاست شکل می گیرد . متاسفانه این سه چهارتا کتاب در میان ما شکلی نگرفت ، مطرح نشد و علمای ما هم به استقبالش نرفتند و مرحوم آیت الله طالقانی بود که این دو کتاب را زنده کرد هم محو الموهوم را بر آن مقدمه زد هم کتاب مرحوم نایینی را بر آن مقدمه زد چون دغدغه ی آیت الله طالقانی این بود که دو چیز است که جامعه ی ما را آزار می دهد . آسیب به آن رسانده ، یکی استبداد است اگر به شکل دینی اش باشد یکی هم خرافات است که در میان همه ی مردم مطرح است ، در آن کتاب جمله ی زیبایی دارد مرحوم آیت الله طالقانی که ظاهرا از مرحوم کواکبی هم گرفته می گوید این استبداد دینی هست که استبداد سیاسی هم درست می کند گه از جریان استبداد دینی که در کلیساها حاکم بوده است الهام گرفته حالا نمی خواهم وارد این بحث ها بشوم .
برگردم به آن سوالی که مطرح کردم برای اینکه ما امام حسین را بهتر بشناسیم اگر بخواهیم او را معرفی کنیم بر اساس یک واقعیتی باشد . این را مقدمتا خدمتتان عرض کنم که ما هر رویداد تاریخی هرمساله ی تاریخی هرچه بخواهد باشد چه دینی و چه غیر دینی ، اگر خواسته باشیم بخوانیم و مطالعه کنیم . بفهمیم و یادبگیریم سه تا مساله ما قبل از هر مطالعه تاریخی در نظر ما مطرح باشد . سه تا مساله داریم یک اینکه این واقعیت تاریخی چگونه اتفاق افتاده است . فرض مساله ای که ما در آن هستیم . واقعیت جریان کربلا چگونه بوده است ؟ در جبهه ی دشمن در جبهه ی این طرف که به اصطلاح جبهه ی امام حسین است . قبلش و بعدش بالاخره انسان باید آن واقعیت را درست درک کند و بفهمد . و ما اگر یک واقعیت تاریخی را درست ندانیم . خواندن آن تاریخ می شود اسطوره و داستان ، این مساله ی اول است . که خیلی از علمای ما هم سعی کردند در این مساله دقیق وارد بشوند .
شما اگر قرآن هم می خوانید داستان های انبیا یا دشمنان انبیا را مطالعه می کنید باید دقیقا بفهمید که قرآن درباره ی عینیت زندگی آنها چه می گوید . از موسی گرفته به آن طرف ، فرعون گرفته فرقی نمی کند . این مساله اولیه ، مساله ی دومی که ما در هر رویداد تاریخی ، باید بفهمیم این هست ، چرا این واقعه اتفاق افتاد ؟ چرا اتفاق افتاد ؟ فرض جریان کربلا که جریان کوچکی نیست ، همین این طرف مسلمان است همان آن طرف مسلمان است . کسانی که آمدند در مقابل پسر علی بن ابیطالب نوه ی پیامبر خدا ایستاده اند و می خواهند شمشیر بکشند ، آنها هم مسلمان هستند ؛ خیلی هایشان حالا به تعبیری شیعه هستند ، شما می دانید که شمر بن ذی الجوشن علاوه بر اینکه یک رابطه ی فامیلی هم با بنی هاشم داشت در تاریخ دارد که 14 بار پیاده به مکه رفته بود و در تاریخ دارد که در کنار امام علی (ع) در جنگ صفین علیه معاویه شمشیر می زد و در تاریخ دارد که در آن جبهه ، مصدوم و مجروح شد ، یک آدمی که طرفدار علی بوده است یک آدمی که چندین بار پیاده مکه رفته است ، الان چطور شده است که آمده کربلا و در مقابل امام حسین می ایستد ؟ بنابر این این سوال دوم باید هر کسی پاسخش را بلد باشد اگر بخواهد آن واقعه ی تاریخی را درست درک بکند . چه چیز باعث شد چه عاملی باعث شد که این جریان کربلا به این تلخی اتفاق بیافتد ، دو سال قبلش ، یک سال قبلش ، چند سال قبلش ، زمینه اش پس از مرگ پیامبر بود ؟ کی این زمینه و چرا این زمینه و چگونه این زمینه شکل گرفت ؟ که مولود تلخ این درخت کربلا بود ، این سوال دومی است که باید پاسخش معلوم شود .
از همه چیز مهم تر آن سوال سوم است که هر کسی باید برای خودش مطرح کند . خب حالا که ما فهمیدیم واقعیت کربلا تقریبا چگونه بوده است و حالا که اجتهاد کردیم در تاریخ که علت این واقعه چه بوده است ؟ و زمینه ی این واقعه از کجا شکل گرفته است و چرا شکل گرفته است ، سوال سوم مطرح می شود که الان این جریان تاریخی گفتن و بازگفتنش برای زندگی امروز من چه تاثیری دارد؟ که به نظر بنده این سوال سوم مهم تر است . منی که الان بنشینم اینجا ، داستان امام حسین می خوانم جریان کربلا نقل می کنم ، زمینه هایش را هم می گویم . آیا می خواهم نقل یک جریان تاریخی بکنم ، قصه می خواهم بگویم ؟ این است واقعا ؟ یا نه این داستان و نقل این داستان برای این است که در زندگی امروز من چه تاثیری خواهد داشت ؟ شهادت کربلا ، جریانی که باعث شد این به وجود بیاید ما برای چی این ها را می خوانیم و بازگو می کنیم . اینجاست که خیلی دیدگاه ها فرق می کند نظرها فرق می کند یک دیدگاهی که من امروز اینجا نوشتم برایتان می خوانم بد نیست . صلواتی ختم کنید . یک کتابی هست اینجا نوشته ، هدف امام حسین برای زندگی امروز ما ، امام حسین مستجاب الدعوه هست ، پس اگر حضرت می خواست که نفرین کند که دشمنان او مانند قوم عاد و ثمود هلاک شوند پیش از آنکه بر او دست یابند نفرین می کرد می توانست آقا نفرین کند همه شان از بین بروند ولی نکرد و خداوند علم همه را هلاک می کرد چون می خواست کشته شود از برای اینکه مومنین اولین و آخرین بر او جزع کنند و گریه و زاری نمایند و تمنای این کنند که کاش با او بودند و به فوز عظیم شهادت فایز بودند تا با این واسطه گناهشان آمرزیده شود و گریه و اندوه ایشان کفار گناهشان باشد و این گریه و اندوه بدون شهادت چنین بزرگواری به صورت وقوع نمی یافت . پس در واقع شهادت آن بزرگوار کفاره ی جمیع گناهکاران است کتاب اسرار الشهاده آل الله میرزا محمد باقر شریفی طباطبایی ، خب این یک نگاه به جریان امام حسین است که من خودم پریروز در ماشین می رفتم به رادیو گوش می کردم ، رادیوی قم بود یک آقای داشت سخنرانی می کرد ، اسم واعظش را نمی برم ، اسم برد . بحثش همین بود که هر کسی که بر امام حسین گریه کند کفاره ی تمام گناهان او ریخته می شود ، این خواص اولش بود که می گفت این سه تا خواص دارد که یکی اش این است . دوم اینکه در روز قیامت مشمول شفاعت امام حسین قرار می گیرد و سوم اینکه جز خلصین قرار می گیرد . خداوند او را جز خلصین قرار می دهد ، حالا واژه ی خلص هم از روی آن می باشد . در رادیوی قم پخش می شد که پخش هم سراسری است و همه ی دنیا می بیند و می فهمد ، ببنید اگر ما خواسته باشیم امام حسین را با این نگاه برویم به سراغش ، با این نگاه که اگر این نگاه به نظر بنده مجموعه ی ادبیاتی که امروز در این باره گفته می شود از رادیو ، صدا و سیما خیلی از جلسات خیلی از جلسات ، همین می شود در آن که خود گریه کردن هدف است . خودش اصل است و گریه هم خواصش این است که بالاخره گناهان ما آمرزیده می شود .
من به عنوان کسی که اندک مطالعه ای دارم بر این باور هستم که هیچ وقت هدف امام حسین این نبود ، هیچ وقت این نبود . نکته ای که می خواهم خدمتتان عرض کنم که اگر ما خواسته باشیم واقعیت عاشورا ، واقعیت کربلا ، جریان امام حسین را بشناسیم . اولین کاری که باید بکنیم این است که از آن اسرار و اسطوره و شفاعت و غیب و آسمان ها و فرشتگان و این حرف هایی که می گویم ، مسئولش خودم هستم . از آنجا بکشیم پایین ، دقیقا امام حسین را یک امام حی ، قائم ، عادل ، قائم در روی زمین نگاهش کنیم . در روی زمین نگاهش کنیم همین که غیبی تر کنیم اسراری تر کنیم ، دستمان به واقعیت نمی رسد ، دارم فکر می کنیم یکی از چیزها یا یکی از جاها که باعث شده است ما نتوانیم امام حسین را جهانی کنیم این است که یک امامی که بر روی زمین حرکت کرده برای بشر روی این زمین به فیض شهادت نایل گشته است ، بردیم به آسمان ها از بس اسرار و اسطوره بر سر او ریختیم که الان هیچ با زندگی ما ارتباطی ندارد فقط بنشینیم گریه کنیم که در روز شفاعت ، مشمول شفاعتش قرار بگیریم . امام حسینی که ما باید در تاریخ بشناسیم برای زندگی امروز این امام حسین نیست .
اجازه می خواهم برای اینکه طولش ندهم به دو نکته اشاره کنم زمینه ی پیش از عاشورا ، یک نکته ی تاریخی این است که بعضی ها می گویند امام حسن در تاکتیک و استراتژی با امام حسین فرق داشت ، به نظر من این نبوده است ، برای اینکه امام حسن 9 سال و نیم با معاویه زندگی کرد و با او نجنگید البته بعد از صلح ، امام حسن که شهید شد امام حسین هم 9 سال و خرده ای با معاویه نجنگید . یعنی شرایط هر دو یکسان بود نه این امام با معاویه جنگید نه آن امام با معاویه جنگید . چون جنگ با معاویه مفهومی نداشت ، قابلیتی هم نبود برای مردم هم قابل هضم نبود . هر دوشان در برابر معاویه ساکت بودند سوال این است اگر امام حسن زنده بود و یزید خلیفه می شد آیا همانطوری که امام حسن با معاویه صلح کرد با یزید هم صلح می کرد ، این پاسخش به نظر من منفی است . چون امام حسن در زمان یزید نبوده است که ببینیم چه کار می کرده است که چه فرقی می کند . حالا جریان چیست ؟ امام حسین (ع) دو سه سال قبل از جریان عاشورا ، خوب توجه کنید یکبار دیگر هم اینجا گفتم ولی به این تفضیلی نگفتم . اشاره کردم به این ، اواخر حکومت معاویه هست سال 58 است فکر می کنم ، می خواهد روشن بکند برای تاریخ که آقا ، اینکه معاویه یک آدمی است که از سیره و سنت پیامبر و به زعم خیلی از اهل سنت از سیره و سنت شیخین هم فاصله گرفته است و اسلام را در چرخه ی سلطنت انداخته است و آن اشرافیت شامی بر کشورهای اسلامی می خواهد حاکم کند ، این چی باعث شد و چه کسی باعث شد ؟ امام حسین می خواهد اینجا ریشه واقعیت را قبل از جریان کربلا نشان دهد . قبل از جریان کربلا دنبال فرصت می گردد که آدم ها را یک جایی پیدا کند . مخاطب داشته باشد که با آنها حرف بزند و دقیقا بگوید چه کسی ، چه گروهی و چه طایفه ای ، باعث شدند که اینطور خلافت پیامبر ؛ راه و رسم قرآن و سنت اسلام از مسیر خودش منحرف شود .
امام حسین قبل از آن که معاویه را محکوم کند . قبل از آنکه خلیفه ی قبل از معاویه را محکوم کند . دنبال فرصت می گردد که آن ریشه را محکوم کند . چه کسی را محکوم می کند به نظر شما ، کجا می رود حرف می زند با چه کسی حرف می زند ، یک تاریخ خیلی جالب است ، در سال 58 ؛ در سفر حج در مسجد خیف در منا ، تمام بزرگان ، شرکت کردند ، آمدند حج ، بنابر قولی 200 صحابی پیامبر کسانی که پیامبر خدا را دیده بودند به تعبیر دیگر غالب کسانی که الان مخاطب امام حسین قرار گرفتند ، در مسجد خیف در منا ، علمای اسلام هستند . روات ، صحابه ، تابعین کسانی که به اصطلاح قرآن می شناسند ، حدیث می شناسند ، حرف پیغمبر را شنیده اند . امام حسین آنها را مخاطب قرار می دهد . آنجا می خواهد بگوید بله شما علما اولین طایفه ای هستید که در این جریانی که پیش آمده که ممکن است جلوتر برود بدتر بشود ، شما چون سکوت کردید کار اسلام به اینجا رسید و جالب اینکه حضرت علیه السلام از قرآن با علما حرف می زند . نه از خودش در تهافات العقول مفصل آمده است اصل این سخنرانی امام حسین ، شما قرآن که خواندید و همه قرآن را قبول دارید ، داستان احبار و رهبان ، عالمان یهود و مسیحیت ، داستانش را در قرآن خوانده اید و همه ی شما خواندید چرا خدا در قرآن اینقدر تند با علمای یهود و مسیحیت حرف زده است . آیه قرآن ، بد کاری کردند بد فعلی انجام دادند و بئس چرا برای اینکه این علمای احبار و رهبان ، آخوندهای مسیحیت و یهودیت در برابر دو چیز سکوت اختیار کردند ، چرا بی تفاوت نشستند چرا سخن نگفتند ، چرا فریاد نکشیدند چرا داد نزدند ، از چی از دو چیز بسیار زشت ، یکی گفتار گناه آلود ، سخنان بی جا و بی مسئولیت ، چنان که بخشی از فرهنگ جامعه ، زبان جامعه است ، اگر گفتار جامعه بهداشتی نباشد ، اگر گفتار مردم بر اساس منطق نباشد ، اگر گفتار مردم بر اساس خشم و کینه و نفرت و تهمت و فحش باشد ، این گفتار گناه آلود است ، چرا شما ادبیات مردم که عوض شد ، گفتار مردم گناه آلود شد ، سخنان زشتی که از دهان برخی بیرون آمد حالا یا تحریف کتاب یا هرچیز دیگر ، چرا آنها ساکت نشستند و هیچی نگفتند . و اینکه مردم یا بزرگانشان عادت کردند به لقمه های شبهه ناک و حرام ، چرا بی تفاوت نشستید ، وقتی ثروت جامعه بر اساس تجاوز به حقوق مردم در دست عده ای قرار گرفته است چرا آنها ساکت نشستند ، اینجا مخاطب امام حسین علما هستند که خطبه داستانی دارد که خیلی مفصل است . نمی خواهم واردش بشوم ولی شروعش از این بیان قرآن است ، برای اینکه پیامبر خدا فرمود : دو صنف از جامعه اگر فاسد شوند همه ی مردم فاسد می شوند ، یک علما و دیگری مجریان و به اصطلاح امرا ، کارگزاران و علمایی که در کنارشان هستند اگر این ها از مسیر خود خارج بشوند همه ی مردم به فساد می گرایند.
پیامبر اسلام فرمود : حاکمان شما مانند عمل شما هستند . این عمل شما هست که حاکمان را می سازد . حالا ممکن است که رابطه ی متقابل و به قول امروزی ها رابطه ی دیالکتیک داشته باشد ، آن روی این تاثیر بگذارد و این هم روی آن تاثیر بگذارد ولی به قول ویکتور هوگو در کتاب بی نوایان جمله ی قشنگی دارد میگوید شما اگر یک دیکتاتوری را از دری بیرون کردید ، ولی حالات مردم عوض نشد آن دیکتاتور از در دیگر باز می گردد .چون هیچ وقت سخن بر سر جا به جایی افراد نیست . سخن بر سر تغییر احوالات است . هیچ وقت با تغییر آدم ها هیچ مشکلی حل نمی شود ، این برود آن بیاید ، کرواتی برود ، بی کراوات بیاید ، عمامه ای برود بی عمامه بیاید ، ابدا ، آن چیزی که مهم است این است که مردم حالتشان عوض بشود ، اعمال مردم عمال مردم می سازد ، همانطوری که هستید بر شما حکومت می کنند ، این است که ، آن چیزی یا آن کسی یا آن صنفی که می تواند حالات مردم را عوض کند . حالا به تعبیر مارکس نمی خواهم از آن استفاده کنم دین مردم را به یک افیون تبدیل کند ، علما هستند یا آن کسی که می تواند مردم را به یک سعادت به یک کمال به یک انسانیت برساند آن هم علما هستند ما همانطور که روایات در مدح علما داریم در ذم علما هم داریم . این توده های مردم هستند که مستقیم با علمای آن دین ارتباط برقرار می کنند . بستگی دارد که این علما با مردم چگونه عمل کنند . گفت: عالمی را یک سخن ویران کند روبهان خفته را شیران کند ،
این زبان است که خیلی مهم است آدمی مخفی است در زیر زبان ، این زبان پرده است بر درگاه جان ، چون که بازی پرده را در هم درید ، سر صحنه خانه را بر ما پدید . تا الان صاحب زبان در جامعه کیست ؟ که بیشترین تریبون دارد و زبانش به کار گرفته می شود . علما هستند . در هر جامعه ای اینطور است ، علمای دین ، جامعه ی ما که بیشتر ، شما اگر الان خواسته باشید یک فاکتوری بگیرید یک آماری بگیرید ، از صبح تا شب ، ببنید که در مجامع عمومی ، حالا یا در صدا و سیما یا در نماز جمعه ها یا جلسات یا هرچیزی بالاخره ، چه کسی بیشتر چهره اش پیداست و چه کسی بیشتر حرف می زند ؟ علما هستند ، عالمان دین هستند منتها در زمان های قبل در تکایا و مسجدها و حسینیه ها و این ها بوده آن هم توده های مردم بیشتر ارتباط مستقیم داشتند . و الان دیگر نه ، فراتر از این رفته نه تنها در مسجد و تکیه و جاهایی که شما هستید بلکه در تریبون های رسمی کشور بلکه از آن بالاتر در شبکه های مجازی و این باعث تاسف است که انسان می بیند گاهی در این شبکه های خارجی ، شبکه های داخلی حتی ، به عنوان استهزا و مسخره یک چیزهایی از عالمان دین برای تحقیر دین می گذارند که آدم خجالت می کشد ببیند . ترجیح این است که آدم در این روضه ها شرکت می کند ، امسال یک تحول مثبتی ، ممکن است اتفاق افتاده باشد می بیند نه روز به روز خرافی تر اسطوره ای تر چه می دانم یک چیزهای عجیب و غریبی که اصلا امام حسین را از زندگی ما گرفته است . بنابراین برادران عزیز من می پذیرم به عنوان کسی که در این لباس هستم از همه ی اساتید معذرت می خواهم.
من فکر می کنم اگر امام حسین هم الان می بود و مشکلات جامعه ی ما را می دید ، نه سراغ حاکمان می رفت نه سراغ اروپا و آمریکا می رفت ، نه سراغ این و آن می رفت مستقیم می آمد سراغ علما شما با مردم چه کرده اید ؟ آیا همان راه و روش احبار و رهبان رفته اید؟ یا نه آن رسالتی که پیامبر بر دوش شما نهاده بود به آن عمل کردید، ببینید دام که گسترده می شود بسیار خطرناک است به ویژه برای عالمان دین ، دام پول و دام شهوت ، یک نکته ای را می خواهم اشاره کنم که تاریخی است ، شما خیال می کنید معاویه با چه ابزاری توانست 41 سال سلطنت و حکومت بکند یا فرماندار باشد یا خلیفه باشد با چه ابزاری توانست ؟ معاویه خیلی کارها کرد برای اینکه 40 سال دوام بیاورد ولی اگر کسی بخواهد مهمترین کار معاویه را بداند که چکار کرد که توانست اینقدر دوام بیاورد . خریدن عالمان و صحابی پیغمبر بود ، این ها را خرید ، به قول ما یک حصار فرهنگی درست کرد ، سمره بن جندب چه کسی است ؟ در زمان پیامبر حضور دارد پیامبر برایش حرف زده است حدیث گفته است سخن گفته است . مغیره بن شعبه چه کسی است؟ ابو حریره چه کسی است؟ این ها آدم هایی هستند که در زمان پیامبر بوده اند . صحابی بودند خود معاویه کاتب وحی بوده است ، یک روزگاری حالا آنجا هم بحث است ولی آن چیزی که مهم است خریدن این عالمان دین بود با پول ؛ درد امام حسین اینجاست ، چرا شما با پول خریده شدید ، دارد آنجا شما با علمتان در میان مردم مشهور شدید ولی دنبال چیزی رفتید که نباید می رفتید و این ها که می خواستند بروند بالای منبر خطبه و صحبت و بحث کنند ، دستگاه شام به آنها دیکته می کرد ، دستگاه شام شما چه بگویید چه نگویید ، این کسانی که از زبان پیغمبر بارها درباره ی شخصیت علی (ع) شنیده بودند و حاضر و ناظر بودند که پیامبر درباره ی علی چه گفت و علی در جنگ ها چه می کرد ، به گونه ای معاویه نقشه کشید که ، پیامبر را که نمی شود از زبان مردم انداخت ولی علی را می شود انداخت . یک اضطرابی در مردم ایجاد کردند که اگر کسی خواست جمله ای از قول امام علی نقل کند می گفت قال ابو زینب ، جرات نمی کرد اسم علی را در رسانه ها ببرد ، درد بزرگی ست اینکه شما ، کسی که داماد پیغمبر است ، کسی که اول امن برسول ، کسی که همه جا حاضر بوده و ناظر بوده است و کسی که پیامبر بارها درباره ی او صحبت کرده است.
پیامبر در سال های آخر عمرش بر روی دو مساله تاکید می کرد ، یکی سفارش به اهل بیتش بود یکی هم اینکه پس از من اگر خاندان حکم بن ابی العاص عده شان به سی نفر برسد به سه تا حوزه ای دست می اندازند که هیچی از آن باقی نمی ماند . این ها هم دین را خراب می کنند هم ثروت مردم را خراب می کنند هم شخصیت آدم ها را تهی می کنند . خب چرا پیامبر از اهل بیت سفارش می کند حالا ما آوردیم در مساله شخصی و عاطفی و احساسی ولی مقابلش در آن طرف که دارد سر آغاز فتنه های تاریخ را نشان می دهد یعنی بعد از من دو رقم اسلام بناست در بین شما پخش بشود ، عرضه بشود و معرفی بشود ، دو رقم اسلام ، این دو اسلام که در یک خط موازی جلو می آیند ولی در تقابل با هم هستند من دارم به شما می گویم اسلام اهل بیت و اسلام طایفه حکم بن ابی العاص ، معجزه ای هم در کار نیست هیچی ولی این پیش بینی را پیغمبر می کند ، می گوید شما اگر خواسته باشید نجات پیدا کنید باید سوار این کشتی بشوید ولی خطرناک است ، شجره ی ملعونه است به تعبیر خود قرآن ، قرآن هم پیش بینی کرده است این ها چیزهایی است که در تاریخ آمده این دو طیف اسلام ، هر دو منبر دارند هر دو قرآن می خوانند هر دو نمازمی خوانند هر دو شهادتین می گویند اما این کجا و آن کجا ، این که مروان حکم آمد در مدینه از امام حسین بیعت بگیرد ، پاسخ قاطعی که امام حسین به او داد این بود یعنی اگر بخواهد یزید باشد و اسلامی هم باشد باید فاتحه ی آن اسلام را خواند یعنی یزید با اسلام در نمی افتد ، یزید اسلام را دارد مسجد برایش می سازد، مداح دارد روضه خوان دارد واعظ دارد ، برایش حدیث می خوانند و حدیث را جعل می کند ولی اگر بخواهد یک اسلامی باشد که والی حاکمش یزید باشد باید فاتحه ی آن اسلام را خواند.
امام حسین درد و رنجش و غصه اش قبل از آنکه از یزید و معاویه و خاندان بنی امیه باشد ، درد و رنج غصه اش این است که چرا عالمان و صحابی جدش بی تفاوت نشسته اند . چرا سکوت اختیار کرده اند . چرا از داستان قرآن عبرت نگرفته اند چرا ؟ باید اول آن را تکان دهد اگر شما می گفتید اگر شما بیدار بودید ، اگر شما می ایستادید اگر شما احساس مسئولیت می کردید اگر شما درست قرآن را برای مردم معنا می کردید . درست سخنان پیغمبر را بدون تحریف برای مردم بازگو می کردید ، هیچ وقت جامعه اسلامی به این سرنوشت شوم گرفتار نمی شد ، لذا پیغمبر در اواخر عمرش به این دو خط موازی اما در تقابل با هم سفارش می کند ، اهل بیت یک طرف ، خاندان حکم بن ابی العاص در طرف دیگر ، این حصر فرهنگی باعث شد از دلش یزید بیرون بیاید . درست و شما فکر می کنی که مخاطب دوم امام حسین چه کسی است پیش از یزید ، پس از علما که به این طرف می آیند ، خطابش به مردم دین دار جاهل است ، یعنی دو طایفه در این چهل پنجاه سال پس از مرگ پیامبر خدا شکل گرفتند ، مانند دو لبه ی قیچی دارند حقیقت قرآن را نابود می کنند . یک لبه ی قیچی جاهلان هستند و لبه ی دیگر قیچی جانیان هستند ، جهل و جنایت همه جا در کنار یکدیگر می روید ، یک طایفه ای اصلا آمدند برای ثروت اندوزی برای مال برای پول برای ثروت برای رانت برای دزدی اصلا برای این آمدند ، اسلامشان هم از اول برای این بوده که دیدند این دین دارد شکل می گیرد و در زمان خلیفه دوم ، تقریبا این اسلام ، تمام خاورمیانه را گرفته است . تقریبا خاورمیانه آن روز را ، دو تا تمدن بزرگ را فتح کرده است ، تمدن ایران و تمدن شامات ، شام که می گوییم نه فقط شام امروز یعنی فلسطین ، یعنی آسیای صغیر ، یعنی قسطنتنیه ، ترکیه و خیلی جاهای دیگر ، همه این ها را اسلام فتح کرده بود تا زمان خلافت معاویه رفته تا سر حد چین و حتی آسیای شرقی و ... و مرتب مالیات و پول و ثروت می آید ، از این طرف از آفریقا تا کجا رفته تا خیلی جاها رفته است تا مصر و آن طرف ها را رفته گرفته است .ثلث جمعیت کره ی زمین در این منطقه بود . تمام این ها را اسلام گرفته است ، پول کم نیست ، ثروت کم نیست ، دیدند که بهترین فرصت است در این دستگاه نفوذ کنند ، پست بگیرند و بنی امیه چون طبقه ی اشرافی مکه بود که پس از ظهور اسلام آن پایگاه ثروت اندوزی اش را از دست داده بود ، الان می خواهد برگردد برای کسب آن جایگاه و آن پایگاه ، همان ثروت ها را به جیب بزند ، بهترین فرصت زمان خلیفه دوم و بعد خلیفه ی سوم است ، بهترین فرصت است این است که دیگر آنجاست که خاندان بن العاص حاکم شدند ، استانداری ، فرمانداری ، مشاور خلیفه ، وزیر اقتصاد چه ، اکثر پست ها را گرفتند پست های پولدار جان دار گرفتند ، متاسفانه پاره ای از صحابه ، پاره ای از عالمان دین دیدند که پول آنجاست ، بهشت هم که معلوم نیست بنا بر ظن خودشان آنها هم پیوستند به اینجا رفتند به طرف دستگاه خلیفه که هم پول باشد هم قدرت باشد و هم ثروت باشد ، بعد این جریان مسخ دین در این تکه ی تاریخ اتفاق می افتد.
ما اگر تاریخ عاشورا می خوانیم ما اگر جریان کربلا می خوانیم باید پیش زمینه هایش را بیشتر بخوانیم اگر خواسته باشیم برای روزگار امروزمان ، درس باشد ، عبرت های تاریخی زیاد است ولی عبرت گیران تاریخی کم هستند ، تاریخ برای عبرت گیری است شما باید روزگار خودمان را به گونه ای بشناسیم و بشناسانیم و بسازیم ، که آن قارچ های بنی امیه و بنی حکم و بنی ابی العاص دیگر در آن نروید . امام حسین فقط ثروت شیعه نیست ، فقط ثروت اسلام نیست ، انی خرجت لطلب اصلاح فی امت جدی ، و اگر این سرمایه ی نمادین تاریخ اسلام درست معرفی می شد ، تحریف نمی شد ، درست در تاریخ کشف می شد ، کشورهای اسلامی امروز با این همه بدبختی مواجه نبودند اشکال کار ما مسلمان ها این است که با سرمایه های دینی مان با سرمایه های فرهنگی مان ، با سرمایه های معنوی مان فقط با احساسات برخورد می کنیم ، یا دنبال شفاعت و معجزه هستیم یا دنبال اینکه اگر بدمان می آید فحشش بدهیم ، این نیست ، اگر با عقل و منطق و معنا ، سراغ این سرمایه های فکری ، دینی و معنوی مان برویم و بر اساس آن الگوها جامعه را بسازیم این امت اسلام گرفتار این همه مشکلات نمی شود.
سخن آخر من این است که این جهالت مذهبی که مولود سکوت عالمان بود در کربلا به گونه ای خودش را نشان داد در عین اینکه اهل مناسک بود ، اما مقاصد دین را یا نمی شناخت یا رها کرده بود ، بی توجه به مقاصد با توجه به مناسک دین ، آدم اگر بخواهد از سکوی دین با ابزار جهالت با چیزی روبرو بشود ، وقیح ترین شکل را به خود می گیرد ، بازم انسان اگر دینی نباشد ، ممکن است جهلش کمی او را عاطفی تر کند ولی نام دین که وسط بیاید و بشرخواسته باشد با یک فکر جاهلانه سوار بر عریکه دین بشود آن وقت است که پسر دختر رسول خدا را هم سر می برد ، جنگ کربلا جنگ متعارفی نبود ، تاریخ جنگ های پیشتر را بخوانید خب طرفی که غالب می شود تمام می شد این چه جنگی است که سوار بر مرکب دین از آن طرف سوار بر اسب ها بر بدن قطعه قطعه شده و بدن بی سر ، این جهالت دینی است که بعد از اتمام جنگ حمله به خیمه ها ، باز هم رها نمی کنند سرها را بریدند بر سر نیزه ها ، اهل بیت کسانی که کشته شدند ، شهید شدند ، مغلوب شدند به اسارت گرفته می شود ، نا متعارف ترین جنگ در تاریخ بشریت چرا ، سکوت عالمان و جهل جانیان ، دو لبه ی جنایت و جهل به گونه ای قیچی شده که اینجور وقیحانه در کربلا حقیقت را قیچی می کند ، من همه ی شما را به خدا می سپارم ، والسلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت به فنائک ، خدایا از همه ی ما قبول کن ، ما را جز یاران امام حسین قرار بده به ما توفیق شناخت جریان درست از عاشورا عطا بفرما ، پروردگارا ، مشکل و مصیبتی که در جوامع اسلامی وجود دارد خودت بر طرف بفرما ، پروردگارا در قیامت ما را مشمول شفاعت امام حسین قرار بده ....
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین ثم صلاه و سلام علی خیر خلقه و امین وحیه محمد
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک
صحبتی که امشب من در نظر دارم مطرح کنم درباره ی اینکه چرا امام حسین (ع) این سرمایه ی بزرگی که نه تنها متعلق به شیعه نیست ، نه تنها متعلق به اسلام بلکه متعلق به همه ی بشریت هست ، چرا این سرمایه جهانی و جاودانی نشد . اگر خواسته باشیم بلا تشبیه مقایسه کنیم . گاندی رهبر هند ، آن طوری که الان در ادبیات اخلاقی و سیاسی جهان مطرح هست امام حسین (ع) نیست که واقعیتی که من خدمت شما عرض می کنم . چون تا اندازه ای با کتاب سر و کار دارم و به نظر من اگر شما ، زندگی این دو انسان بزرگ را بخوانید تعالیم و مسایل و مراتبی که در زندگی امام حسین هست به مراتب متعالی تر و بالاتر و والاتر است به گونه ای که خود گاندی هم در یکی از جاها تصریح دارد که من متاثر از امام حسین هستم ولی چرا دنیای امروز دانشگاه های امروز اهل فکر و فرهنگ ، گاندی برایشان بیشتر شناخته شده تر است.حالا من چرا این سوال را برای خودم مطرح کردم ، امروز یک کتابی می خواندم که همه ی شما با آن آشنا هستید به نام لولو و مرجان مرحوم نوری ، این کتاب خواندنی است ، خوشبختانه ، تحقیق شده، تصحیح شده ، البته برای صد سال پیشتر هست اما کتاب الان هم خواندنی است .
سه چهارتا کتاب در صد سال اخیر نوشته شد ولی علما ، روضه خوان ها ، وعاظ و در نتیجه سایر مردم به این کتاب ها خیلی توجه نکردند . یکی کتاب مرحوم نوری بود به نام لولو و مرجان که این کتاب واعظان را نقد می کند ، در نقد و نقض روضه خوان ها و واعظان است . کتاب خواندنی است ، محدث نوری همان کسی که ، مستدرک الوسایل را نوشته است . اهل طبرستان و مازندران است ، یکی هم کتاب مرحوم علامه سید محسن امین به نام التنزیه فی اعمال شبیه است، این کتاب عزاداران را نقد می کند . خوب دقت کنید فرقش با کتاب اول این است ، کتاب اول واعظان را به نقد می کشد ولی کتاب دوم عزاداران را به نقد می کشد ، چرا اینگونه عزاداری می شود؟ چرا آن گونه عزاداری نمی شود .به تعبیر دیگر ، مرحوم محدث نوری ، واعظان را زیر سوال می برد ؛ مرحوم آ سید محسن امین مردم و عوام را زیر سوال می برد . که من فکر می کنم این بزرگواران اگر الان بودند ، فکر و ذهن و قلب و قلمشان بیشتر ، جریحه دار می شد . برای اینکه آن هدف و مسایلی که آنها در آن کتاب دنبال می کردند به نظر من نه در زبان و ادبیات وعاظ محقق شد و نه در میان توده های مردم ، هیچ کدام از این ها به نظر بنده معرف شخصیت امام حسین نیست . دو کتاب دیگر را می خواستم بگویم بد نیست یکی کتاب محو المهوم مرحوم آسید اسدالله خرقانی قزوینی محو الموهوم این کتاب 80 الی 90 سال قبل نوشته شده است و خود آقای خرقانی در سال 1315 مرحوم شد . یک عالم روشنفکری بوده که با خرافاتی که در اسلام وارد شده مبارزه می کرده و گفته این دین و شریعت و تشیعی که در میان مردم هست . دین و شریعت و فقه و آن چیز واقعی نیست که پیامبر خدا به بشریت عرضه کرده لذا کتاب محو الموهوم نوشت یعنی محو کردن خرافات که مرحوم آیت الله طالقانی ، ایشان این کتاب را خوانده بود و زنده کرد و برایش مقدمه نوشت چاپ شد ، یک دور هم بیشتر چاپ نشد . یکی ام کتاب مرحوم نایینی بود به نام تنبیه الامه و تنزیه المله ، که مرحوم آیت الله نایینی آنجا بیشتر در پی این است به کسانی که مخالف مشروطیت هستند پاسخشان را بدهد جوابشان را بدهد و اسلام را با مشروطیت سازگار کند و لبه ی نقد و انتقاد و حمله ی ایشان در آن کتاب به استکبار و استبداد دینی است که در سیاست شکل می گیرد . متاسفانه این سه چهارتا کتاب در میان ما شکلی نگرفت ، مطرح نشد و علمای ما هم به استقبالش نرفتند و مرحوم آیت الله طالقانی بود که این دو کتاب را زنده کرد هم محو الموهوم را بر آن مقدمه زد هم کتاب مرحوم نایینی را بر آن مقدمه زد چون دغدغه ی آیت الله طالقانی این بود که دو چیز است که جامعه ی ما را آزار می دهد . آسیب به آن رسانده ، یکی استبداد است اگر به شکل دینی اش باشد یکی هم خرافات است که در میان همه ی مردم مطرح است ، در آن کتاب جمله ی زیبایی دارد مرحوم آیت الله طالقانی که ظاهرا از مرحوم کواکبی هم گرفته می گوید این استبداد دینی هست که استبداد سیاسی هم درست می کند گه از جریان استبداد دینی که در کلیساها حاکم بوده است الهام گرفته حالا نمی خواهم وارد این بحث ها بشوم .
برگردم به آن سوالی که مطرح کردم برای اینکه ما امام حسین را بهتر بشناسیم اگر بخواهیم او را معرفی کنیم بر اساس یک واقعیتی باشد . این را مقدمتا خدمتتان عرض کنم که ما هر رویداد تاریخی هرمساله ی تاریخی هرچه بخواهد باشد چه دینی و چه غیر دینی ، اگر خواسته باشیم بخوانیم و مطالعه کنیم . بفهمیم و یادبگیریم سه تا مساله ما قبل از هر مطالعه تاریخی در نظر ما مطرح باشد . سه تا مساله داریم یک اینکه این واقعیت تاریخی چگونه اتفاق افتاده است . فرض مساله ای که ما در آن هستیم . واقعیت جریان کربلا چگونه بوده است ؟ در جبهه ی دشمن در جبهه ی این طرف که به اصطلاح جبهه ی امام حسین است . قبلش و بعدش بالاخره انسان باید آن واقعیت را درست درک کند و بفهمد . و ما اگر یک واقعیت تاریخی را درست ندانیم . خواندن آن تاریخ می شود اسطوره و داستان ، این مساله ی اول است . که خیلی از علمای ما هم سعی کردند در این مساله دقیق وارد بشوند .
شما اگر قرآن هم می خوانید داستان های انبیا یا دشمنان انبیا را مطالعه می کنید باید دقیقا بفهمید که قرآن درباره ی عینیت زندگی آنها چه می گوید . از موسی گرفته به آن طرف ، فرعون گرفته فرقی نمی کند . این مساله اولیه ، مساله ی دومی که ما در هر رویداد تاریخی ، باید بفهمیم این هست ، چرا این واقعه اتفاق افتاد ؟ چرا اتفاق افتاد ؟ فرض جریان کربلا که جریان کوچکی نیست ، همین این طرف مسلمان است همان آن طرف مسلمان است . کسانی که آمدند در مقابل پسر علی بن ابیطالب نوه ی پیامبر خدا ایستاده اند و می خواهند شمشیر بکشند ، آنها هم مسلمان هستند ؛ خیلی هایشان حالا به تعبیری شیعه هستند ، شما می دانید که شمر بن ذی الجوشن علاوه بر اینکه یک رابطه ی فامیلی هم با بنی هاشم داشت در تاریخ دارد که 14 بار پیاده به مکه رفته بود و در تاریخ دارد که در کنار امام علی (ع) در جنگ صفین علیه معاویه شمشیر می زد و در تاریخ دارد که در آن جبهه ، مصدوم و مجروح شد ، یک آدمی که طرفدار علی بوده است یک آدمی که چندین بار پیاده مکه رفته است ، الان چطور شده است که آمده کربلا و در مقابل امام حسین می ایستد ؟ بنابر این این سوال دوم باید هر کسی پاسخش را بلد باشد اگر بخواهد آن واقعه ی تاریخی را درست درک بکند . چه چیز باعث شد چه عاملی باعث شد که این جریان کربلا به این تلخی اتفاق بیافتد ، دو سال قبلش ، یک سال قبلش ، چند سال قبلش ، زمینه اش پس از مرگ پیامبر بود ؟ کی این زمینه و چرا این زمینه و چگونه این زمینه شکل گرفت ؟ که مولود تلخ این درخت کربلا بود ، این سوال دومی است که باید پاسخش معلوم شود .
از همه چیز مهم تر آن سوال سوم است که هر کسی باید برای خودش مطرح کند . خب حالا که ما فهمیدیم واقعیت کربلا تقریبا چگونه بوده است و حالا که اجتهاد کردیم در تاریخ که علت این واقعه چه بوده است ؟ و زمینه ی این واقعه از کجا شکل گرفته است و چرا شکل گرفته است ، سوال سوم مطرح می شود که الان این جریان تاریخی گفتن و بازگفتنش برای زندگی امروز من چه تاثیری دارد؟ که به نظر بنده این سوال سوم مهم تر است . منی که الان بنشینم اینجا ، داستان امام حسین می خوانم جریان کربلا نقل می کنم ، زمینه هایش را هم می گویم . آیا می خواهم نقل یک جریان تاریخی بکنم ، قصه می خواهم بگویم ؟ این است واقعا ؟ یا نه این داستان و نقل این داستان برای این است که در زندگی امروز من چه تاثیری خواهد داشت ؟ شهادت کربلا ، جریانی که باعث شد این به وجود بیاید ما برای چی این ها را می خوانیم و بازگو می کنیم . اینجاست که خیلی دیدگاه ها فرق می کند نظرها فرق می کند یک دیدگاهی که من امروز اینجا نوشتم برایتان می خوانم بد نیست . صلواتی ختم کنید . یک کتابی هست اینجا نوشته ، هدف امام حسین برای زندگی امروز ما ، امام حسین مستجاب الدعوه هست ، پس اگر حضرت می خواست که نفرین کند که دشمنان او مانند قوم عاد و ثمود هلاک شوند پیش از آنکه بر او دست یابند نفرین می کرد می توانست آقا نفرین کند همه شان از بین بروند ولی نکرد و خداوند علم همه را هلاک می کرد چون می خواست کشته شود از برای اینکه مومنین اولین و آخرین بر او جزع کنند و گریه و زاری نمایند و تمنای این کنند که کاش با او بودند و به فوز عظیم شهادت فایز بودند تا با این واسطه گناهشان آمرزیده شود و گریه و اندوه ایشان کفار گناهشان باشد و این گریه و اندوه بدون شهادت چنین بزرگواری به صورت وقوع نمی یافت . پس در واقع شهادت آن بزرگوار کفاره ی جمیع گناهکاران است کتاب اسرار الشهاده آل الله میرزا محمد باقر شریفی طباطبایی ، خب این یک نگاه به جریان امام حسین است که من خودم پریروز در ماشین می رفتم به رادیو گوش می کردم ، رادیوی قم بود یک آقای داشت سخنرانی می کرد ، اسم واعظش را نمی برم ، اسم برد . بحثش همین بود که هر کسی که بر امام حسین گریه کند کفاره ی تمام گناهان او ریخته می شود ، این خواص اولش بود که می گفت این سه تا خواص دارد که یکی اش این است . دوم اینکه در روز قیامت مشمول شفاعت امام حسین قرار می گیرد و سوم اینکه جز خلصین قرار می گیرد . خداوند او را جز خلصین قرار می دهد ، حالا واژه ی خلص هم از روی آن می باشد . در رادیوی قم پخش می شد که پخش هم سراسری است و همه ی دنیا می بیند و می فهمد ، ببنید اگر ما خواسته باشیم امام حسین را با این نگاه برویم به سراغش ، با این نگاه که اگر این نگاه به نظر بنده مجموعه ی ادبیاتی که امروز در این باره گفته می شود از رادیو ، صدا و سیما خیلی از جلسات خیلی از جلسات ، همین می شود در آن که خود گریه کردن هدف است . خودش اصل است و گریه هم خواصش این است که بالاخره گناهان ما آمرزیده می شود .
من به عنوان کسی که اندک مطالعه ای دارم بر این باور هستم که هیچ وقت هدف امام حسین این نبود ، هیچ وقت این نبود . نکته ای که می خواهم خدمتتان عرض کنم که اگر ما خواسته باشیم واقعیت عاشورا ، واقعیت کربلا ، جریان امام حسین را بشناسیم . اولین کاری که باید بکنیم این است که از آن اسرار و اسطوره و شفاعت و غیب و آسمان ها و فرشتگان و این حرف هایی که می گویم ، مسئولش خودم هستم . از آنجا بکشیم پایین ، دقیقا امام حسین را یک امام حی ، قائم ، عادل ، قائم در روی زمین نگاهش کنیم . در روی زمین نگاهش کنیم همین که غیبی تر کنیم اسراری تر کنیم ، دستمان به واقعیت نمی رسد ، دارم فکر می کنیم یکی از چیزها یا یکی از جاها که باعث شده است ما نتوانیم امام حسین را جهانی کنیم این است که یک امامی که بر روی زمین حرکت کرده برای بشر روی این زمین به فیض شهادت نایل گشته است ، بردیم به آسمان ها از بس اسرار و اسطوره بر سر او ریختیم که الان هیچ با زندگی ما ارتباطی ندارد فقط بنشینیم گریه کنیم که در روز شفاعت ، مشمول شفاعتش قرار بگیریم . امام حسینی که ما باید در تاریخ بشناسیم برای زندگی امروز این امام حسین نیست .
اجازه می خواهم برای اینکه طولش ندهم به دو نکته اشاره کنم زمینه ی پیش از عاشورا ، یک نکته ی تاریخی این است که بعضی ها می گویند امام حسن در تاکتیک و استراتژی با امام حسین فرق داشت ، به نظر من این نبوده است ، برای اینکه امام حسن 9 سال و نیم با معاویه زندگی کرد و با او نجنگید البته بعد از صلح ، امام حسن که شهید شد امام حسین هم 9 سال و خرده ای با معاویه نجنگید . یعنی شرایط هر دو یکسان بود نه این امام با معاویه جنگید نه آن امام با معاویه جنگید . چون جنگ با معاویه مفهومی نداشت ، قابلیتی هم نبود برای مردم هم قابل هضم نبود . هر دوشان در برابر معاویه ساکت بودند سوال این است اگر امام حسن زنده بود و یزید خلیفه می شد آیا همانطوری که امام حسن با معاویه صلح کرد با یزید هم صلح می کرد ، این پاسخش به نظر من منفی است . چون امام حسن در زمان یزید نبوده است که ببینیم چه کار می کرده است که چه فرقی می کند . حالا جریان چیست ؟ امام حسین (ع) دو سه سال قبل از جریان عاشورا ، خوب توجه کنید یکبار دیگر هم اینجا گفتم ولی به این تفضیلی نگفتم . اشاره کردم به این ، اواخر حکومت معاویه هست سال 58 است فکر می کنم ، می خواهد روشن بکند برای تاریخ که آقا ، اینکه معاویه یک آدمی است که از سیره و سنت پیامبر و به زعم خیلی از اهل سنت از سیره و سنت شیخین هم فاصله گرفته است و اسلام را در چرخه ی سلطنت انداخته است و آن اشرافیت شامی بر کشورهای اسلامی می خواهد حاکم کند ، این چی باعث شد و چه کسی باعث شد ؟ امام حسین می خواهد اینجا ریشه واقعیت را قبل از جریان کربلا نشان دهد . قبل از جریان کربلا دنبال فرصت می گردد که آدم ها را یک جایی پیدا کند . مخاطب داشته باشد که با آنها حرف بزند و دقیقا بگوید چه کسی ، چه گروهی و چه طایفه ای ، باعث شدند که اینطور خلافت پیامبر ؛ راه و رسم قرآن و سنت اسلام از مسیر خودش منحرف شود .
امام حسین قبل از آن که معاویه را محکوم کند . قبل از آنکه خلیفه ی قبل از معاویه را محکوم کند . دنبال فرصت می گردد که آن ریشه را محکوم کند . چه کسی را محکوم می کند به نظر شما ، کجا می رود حرف می زند با چه کسی حرف می زند ، یک تاریخ خیلی جالب است ، در سال 58 ؛ در سفر حج در مسجد خیف در منا ، تمام بزرگان ، شرکت کردند ، آمدند حج ، بنابر قولی 200 صحابی پیامبر کسانی که پیامبر خدا را دیده بودند به تعبیر دیگر غالب کسانی که الان مخاطب امام حسین قرار گرفتند ، در مسجد خیف در منا ، علمای اسلام هستند . روات ، صحابه ، تابعین کسانی که به اصطلاح قرآن می شناسند ، حدیث می شناسند ، حرف پیغمبر را شنیده اند . امام حسین آنها را مخاطب قرار می دهد . آنجا می خواهد بگوید بله شما علما اولین طایفه ای هستید که در این جریانی که پیش آمده که ممکن است جلوتر برود بدتر بشود ، شما چون سکوت کردید کار اسلام به اینجا رسید و جالب اینکه حضرت علیه السلام از قرآن با علما حرف می زند . نه از خودش در تهافات العقول مفصل آمده است اصل این سخنرانی امام حسین ، شما قرآن که خواندید و همه قرآن را قبول دارید ، داستان احبار و رهبان ، عالمان یهود و مسیحیت ، داستانش را در قرآن خوانده اید و همه ی شما خواندید چرا خدا در قرآن اینقدر تند با علمای یهود و مسیحیت حرف زده است . آیه قرآن ، بد کاری کردند بد فعلی انجام دادند و بئس چرا برای اینکه این علمای احبار و رهبان ، آخوندهای مسیحیت و یهودیت در برابر دو چیز سکوت اختیار کردند ، چرا بی تفاوت نشستند چرا سخن نگفتند ، چرا فریاد نکشیدند چرا داد نزدند ، از چی از دو چیز بسیار زشت ، یکی گفتار گناه آلود ، سخنان بی جا و بی مسئولیت ، چنان که بخشی از فرهنگ جامعه ، زبان جامعه است ، اگر گفتار جامعه بهداشتی نباشد ، اگر گفتار مردم بر اساس منطق نباشد ، اگر گفتار مردم بر اساس خشم و کینه و نفرت و تهمت و فحش باشد ، این گفتار گناه آلود است ، چرا شما ادبیات مردم که عوض شد ، گفتار مردم گناه آلود شد ، سخنان زشتی که از دهان برخی بیرون آمد حالا یا تحریف کتاب یا هرچیز دیگر ، چرا آنها ساکت نشستند و هیچی نگفتند . و اینکه مردم یا بزرگانشان عادت کردند به لقمه های شبهه ناک و حرام ، چرا بی تفاوت نشستید ، وقتی ثروت جامعه بر اساس تجاوز به حقوق مردم در دست عده ای قرار گرفته است چرا آنها ساکت نشستند ، اینجا مخاطب امام حسین علما هستند که خطبه داستانی دارد که خیلی مفصل است . نمی خواهم واردش بشوم ولی شروعش از این بیان قرآن است ، برای اینکه پیامبر خدا فرمود : دو صنف از جامعه اگر فاسد شوند همه ی مردم فاسد می شوند ، یک علما و دیگری مجریان و به اصطلاح امرا ، کارگزاران و علمایی که در کنارشان هستند اگر این ها از مسیر خود خارج بشوند همه ی مردم به فساد می گرایند.
پیامبر اسلام فرمود : حاکمان شما مانند عمل شما هستند . این عمل شما هست که حاکمان را می سازد . حالا ممکن است که رابطه ی متقابل و به قول امروزی ها رابطه ی دیالکتیک داشته باشد ، آن روی این تاثیر بگذارد و این هم روی آن تاثیر بگذارد ولی به قول ویکتور هوگو در کتاب بی نوایان جمله ی قشنگی دارد میگوید شما اگر یک دیکتاتوری را از دری بیرون کردید ، ولی حالات مردم عوض نشد آن دیکتاتور از در دیگر باز می گردد .چون هیچ وقت سخن بر سر جا به جایی افراد نیست . سخن بر سر تغییر احوالات است . هیچ وقت با تغییر آدم ها هیچ مشکلی حل نمی شود ، این برود آن بیاید ، کرواتی برود ، بی کراوات بیاید ، عمامه ای برود بی عمامه بیاید ، ابدا ، آن چیزی که مهم است این است که مردم حالتشان عوض بشود ، اعمال مردم عمال مردم می سازد ، همانطوری که هستید بر شما حکومت می کنند ، این است که ، آن چیزی یا آن کسی یا آن صنفی که می تواند حالات مردم را عوض کند . حالا به تعبیر مارکس نمی خواهم از آن استفاده کنم دین مردم را به یک افیون تبدیل کند ، علما هستند یا آن کسی که می تواند مردم را به یک سعادت به یک کمال به یک انسانیت برساند آن هم علما هستند ما همانطور که روایات در مدح علما داریم در ذم علما هم داریم . این توده های مردم هستند که مستقیم با علمای آن دین ارتباط برقرار می کنند . بستگی دارد که این علما با مردم چگونه عمل کنند . گفت: عالمی را یک سخن ویران کند روبهان خفته را شیران کند ،
این زبان است که خیلی مهم است آدمی مخفی است در زیر زبان ، این زبان پرده است بر درگاه جان ، چون که بازی پرده را در هم درید ، سر صحنه خانه را بر ما پدید . تا الان صاحب زبان در جامعه کیست ؟ که بیشترین تریبون دارد و زبانش به کار گرفته می شود . علما هستند . در هر جامعه ای اینطور است ، علمای دین ، جامعه ی ما که بیشتر ، شما اگر الان خواسته باشید یک فاکتوری بگیرید یک آماری بگیرید ، از صبح تا شب ، ببنید که در مجامع عمومی ، حالا یا در صدا و سیما یا در نماز جمعه ها یا جلسات یا هرچیزی بالاخره ، چه کسی بیشتر چهره اش پیداست و چه کسی بیشتر حرف می زند ؟ علما هستند ، عالمان دین هستند منتها در زمان های قبل در تکایا و مسجدها و حسینیه ها و این ها بوده آن هم توده های مردم بیشتر ارتباط مستقیم داشتند . و الان دیگر نه ، فراتر از این رفته نه تنها در مسجد و تکیه و جاهایی که شما هستید بلکه در تریبون های رسمی کشور بلکه از آن بالاتر در شبکه های مجازی و این باعث تاسف است که انسان می بیند گاهی در این شبکه های خارجی ، شبکه های داخلی حتی ، به عنوان استهزا و مسخره یک چیزهایی از عالمان دین برای تحقیر دین می گذارند که آدم خجالت می کشد ببیند . ترجیح این است که آدم در این روضه ها شرکت می کند ، امسال یک تحول مثبتی ، ممکن است اتفاق افتاده باشد می بیند نه روز به روز خرافی تر اسطوره ای تر چه می دانم یک چیزهای عجیب و غریبی که اصلا امام حسین را از زندگی ما گرفته است . بنابراین برادران عزیز من می پذیرم به عنوان کسی که در این لباس هستم از همه ی اساتید معذرت می خواهم.
من فکر می کنم اگر امام حسین هم الان می بود و مشکلات جامعه ی ما را می دید ، نه سراغ حاکمان می رفت نه سراغ اروپا و آمریکا می رفت ، نه سراغ این و آن می رفت مستقیم می آمد سراغ علما شما با مردم چه کرده اید ؟ آیا همان راه و روش احبار و رهبان رفته اید؟ یا نه آن رسالتی که پیامبر بر دوش شما نهاده بود به آن عمل کردید، ببینید دام که گسترده می شود بسیار خطرناک است به ویژه برای عالمان دین ، دام پول و دام شهوت ، یک نکته ای را می خواهم اشاره کنم که تاریخی است ، شما خیال می کنید معاویه با چه ابزاری توانست 41 سال سلطنت و حکومت بکند یا فرماندار باشد یا خلیفه باشد با چه ابزاری توانست ؟ معاویه خیلی کارها کرد برای اینکه 40 سال دوام بیاورد ولی اگر کسی بخواهد مهمترین کار معاویه را بداند که چکار کرد که توانست اینقدر دوام بیاورد . خریدن عالمان و صحابی پیغمبر بود ، این ها را خرید ، به قول ما یک حصار فرهنگی درست کرد ، سمره بن جندب چه کسی است ؟ در زمان پیامبر حضور دارد پیامبر برایش حرف زده است حدیث گفته است سخن گفته است . مغیره بن شعبه چه کسی است؟ ابو حریره چه کسی است؟ این ها آدم هایی هستند که در زمان پیامبر بوده اند . صحابی بودند خود معاویه کاتب وحی بوده است ، یک روزگاری حالا آنجا هم بحث است ولی آن چیزی که مهم است خریدن این عالمان دین بود با پول ؛ درد امام حسین اینجاست ، چرا شما با پول خریده شدید ، دارد آنجا شما با علمتان در میان مردم مشهور شدید ولی دنبال چیزی رفتید که نباید می رفتید و این ها که می خواستند بروند بالای منبر خطبه و صحبت و بحث کنند ، دستگاه شام به آنها دیکته می کرد ، دستگاه شام شما چه بگویید چه نگویید ، این کسانی که از زبان پیغمبر بارها درباره ی شخصیت علی (ع) شنیده بودند و حاضر و ناظر بودند که پیامبر درباره ی علی چه گفت و علی در جنگ ها چه می کرد ، به گونه ای معاویه نقشه کشید که ، پیامبر را که نمی شود از زبان مردم انداخت ولی علی را می شود انداخت . یک اضطرابی در مردم ایجاد کردند که اگر کسی خواست جمله ای از قول امام علی نقل کند می گفت قال ابو زینب ، جرات نمی کرد اسم علی را در رسانه ها ببرد ، درد بزرگی ست اینکه شما ، کسی که داماد پیغمبر است ، کسی که اول امن برسول ، کسی که همه جا حاضر بوده و ناظر بوده است و کسی که پیامبر بارها درباره ی او صحبت کرده است.
پیامبر در سال های آخر عمرش بر روی دو مساله تاکید می کرد ، یکی سفارش به اهل بیتش بود یکی هم اینکه پس از من اگر خاندان حکم بن ابی العاص عده شان به سی نفر برسد به سه تا حوزه ای دست می اندازند که هیچی از آن باقی نمی ماند . این ها هم دین را خراب می کنند هم ثروت مردم را خراب می کنند هم شخصیت آدم ها را تهی می کنند . خب چرا پیامبر از اهل بیت سفارش می کند حالا ما آوردیم در مساله شخصی و عاطفی و احساسی ولی مقابلش در آن طرف که دارد سر آغاز فتنه های تاریخ را نشان می دهد یعنی بعد از من دو رقم اسلام بناست در بین شما پخش بشود ، عرضه بشود و معرفی بشود ، دو رقم اسلام ، این دو اسلام که در یک خط موازی جلو می آیند ولی در تقابل با هم هستند من دارم به شما می گویم اسلام اهل بیت و اسلام طایفه حکم بن ابی العاص ، معجزه ای هم در کار نیست هیچی ولی این پیش بینی را پیغمبر می کند ، می گوید شما اگر خواسته باشید نجات پیدا کنید باید سوار این کشتی بشوید ولی خطرناک است ، شجره ی ملعونه است به تعبیر خود قرآن ، قرآن هم پیش بینی کرده است این ها چیزهایی است که در تاریخ آمده این دو طیف اسلام ، هر دو منبر دارند هر دو قرآن می خوانند هر دو نمازمی خوانند هر دو شهادتین می گویند اما این کجا و آن کجا ، این که مروان حکم آمد در مدینه از امام حسین بیعت بگیرد ، پاسخ قاطعی که امام حسین به او داد این بود یعنی اگر بخواهد یزید باشد و اسلامی هم باشد باید فاتحه ی آن اسلام را خواند یعنی یزید با اسلام در نمی افتد ، یزید اسلام را دارد مسجد برایش می سازد، مداح دارد روضه خوان دارد واعظ دارد ، برایش حدیث می خوانند و حدیث را جعل می کند ولی اگر بخواهد یک اسلامی باشد که والی حاکمش یزید باشد باید فاتحه ی آن اسلام را خواند.
امام حسین درد و رنجش و غصه اش قبل از آنکه از یزید و معاویه و خاندان بنی امیه باشد ، درد و رنج غصه اش این است که چرا عالمان و صحابی جدش بی تفاوت نشسته اند . چرا سکوت اختیار کرده اند . چرا از داستان قرآن عبرت نگرفته اند چرا ؟ باید اول آن را تکان دهد اگر شما می گفتید اگر شما بیدار بودید ، اگر شما می ایستادید اگر شما احساس مسئولیت می کردید اگر شما درست قرآن را برای مردم معنا می کردید . درست سخنان پیغمبر را بدون تحریف برای مردم بازگو می کردید ، هیچ وقت جامعه اسلامی به این سرنوشت شوم گرفتار نمی شد ، لذا پیغمبر در اواخر عمرش به این دو خط موازی اما در تقابل با هم سفارش می کند ، اهل بیت یک طرف ، خاندان حکم بن ابی العاص در طرف دیگر ، این حصر فرهنگی باعث شد از دلش یزید بیرون بیاید . درست و شما فکر می کنی که مخاطب دوم امام حسین چه کسی است پیش از یزید ، پس از علما که به این طرف می آیند ، خطابش به مردم دین دار جاهل است ، یعنی دو طایفه در این چهل پنجاه سال پس از مرگ پیامبر خدا شکل گرفتند ، مانند دو لبه ی قیچی دارند حقیقت قرآن را نابود می کنند . یک لبه ی قیچی جاهلان هستند و لبه ی دیگر قیچی جانیان هستند ، جهل و جنایت همه جا در کنار یکدیگر می روید ، یک طایفه ای اصلا آمدند برای ثروت اندوزی برای مال برای پول برای ثروت برای رانت برای دزدی اصلا برای این آمدند ، اسلامشان هم از اول برای این بوده که دیدند این دین دارد شکل می گیرد و در زمان خلیفه دوم ، تقریبا این اسلام ، تمام خاورمیانه را گرفته است . تقریبا خاورمیانه آن روز را ، دو تا تمدن بزرگ را فتح کرده است ، تمدن ایران و تمدن شامات ، شام که می گوییم نه فقط شام امروز یعنی فلسطین ، یعنی آسیای صغیر ، یعنی قسطنتنیه ، ترکیه و خیلی جاهای دیگر ، همه این ها را اسلام فتح کرده بود تا زمان خلافت معاویه رفته تا سر حد چین و حتی آسیای شرقی و ... و مرتب مالیات و پول و ثروت می آید ، از این طرف از آفریقا تا کجا رفته تا خیلی جاها رفته است تا مصر و آن طرف ها را رفته گرفته است .ثلث جمعیت کره ی زمین در این منطقه بود . تمام این ها را اسلام گرفته است ، پول کم نیست ، ثروت کم نیست ، دیدند که بهترین فرصت است در این دستگاه نفوذ کنند ، پست بگیرند و بنی امیه چون طبقه ی اشرافی مکه بود که پس از ظهور اسلام آن پایگاه ثروت اندوزی اش را از دست داده بود ، الان می خواهد برگردد برای کسب آن جایگاه و آن پایگاه ، همان ثروت ها را به جیب بزند ، بهترین فرصت زمان خلیفه دوم و بعد خلیفه ی سوم است ، بهترین فرصت است این است که دیگر آنجاست که خاندان بن العاص حاکم شدند ، استانداری ، فرمانداری ، مشاور خلیفه ، وزیر اقتصاد چه ، اکثر پست ها را گرفتند پست های پولدار جان دار گرفتند ، متاسفانه پاره ای از صحابه ، پاره ای از عالمان دین دیدند که پول آنجاست ، بهشت هم که معلوم نیست بنا بر ظن خودشان آنها هم پیوستند به اینجا رفتند به طرف دستگاه خلیفه که هم پول باشد هم قدرت باشد و هم ثروت باشد ، بعد این جریان مسخ دین در این تکه ی تاریخ اتفاق می افتد.
ما اگر تاریخ عاشورا می خوانیم ما اگر جریان کربلا می خوانیم باید پیش زمینه هایش را بیشتر بخوانیم اگر خواسته باشیم برای روزگار امروزمان ، درس باشد ، عبرت های تاریخی زیاد است ولی عبرت گیران تاریخی کم هستند ، تاریخ برای عبرت گیری است شما باید روزگار خودمان را به گونه ای بشناسیم و بشناسانیم و بسازیم ، که آن قارچ های بنی امیه و بنی حکم و بنی ابی العاص دیگر در آن نروید . امام حسین فقط ثروت شیعه نیست ، فقط ثروت اسلام نیست ، انی خرجت لطلب اصلاح فی امت جدی ، و اگر این سرمایه ی نمادین تاریخ اسلام درست معرفی می شد ، تحریف نمی شد ، درست در تاریخ کشف می شد ، کشورهای اسلامی امروز با این همه بدبختی مواجه نبودند اشکال کار ما مسلمان ها این است که با سرمایه های دینی مان با سرمایه های فرهنگی مان ، با سرمایه های معنوی مان فقط با احساسات برخورد می کنیم ، یا دنبال شفاعت و معجزه هستیم یا دنبال اینکه اگر بدمان می آید فحشش بدهیم ، این نیست ، اگر با عقل و منطق و معنا ، سراغ این سرمایه های فکری ، دینی و معنوی مان برویم و بر اساس آن الگوها جامعه را بسازیم این امت اسلام گرفتار این همه مشکلات نمی شود.
سخن آخر من این است که این جهالت مذهبی که مولود سکوت عالمان بود در کربلا به گونه ای خودش را نشان داد در عین اینکه اهل مناسک بود ، اما مقاصد دین را یا نمی شناخت یا رها کرده بود ، بی توجه به مقاصد با توجه به مناسک دین ، آدم اگر بخواهد از سکوی دین با ابزار جهالت با چیزی روبرو بشود ، وقیح ترین شکل را به خود می گیرد ، بازم انسان اگر دینی نباشد ، ممکن است جهلش کمی او را عاطفی تر کند ولی نام دین که وسط بیاید و بشرخواسته باشد با یک فکر جاهلانه سوار بر عریکه دین بشود آن وقت است که پسر دختر رسول خدا را هم سر می برد ، جنگ کربلا جنگ متعارفی نبود ، تاریخ جنگ های پیشتر را بخوانید خب طرفی که غالب می شود تمام می شد این چه جنگی است که سوار بر مرکب دین از آن طرف سوار بر اسب ها بر بدن قطعه قطعه شده و بدن بی سر ، این جهالت دینی است که بعد از اتمام جنگ حمله به خیمه ها ، باز هم رها نمی کنند سرها را بریدند بر سر نیزه ها ، اهل بیت کسانی که کشته شدند ، شهید شدند ، مغلوب شدند به اسارت گرفته می شود ، نا متعارف ترین جنگ در تاریخ بشریت چرا ، سکوت عالمان و جهل جانیان ، دو لبه ی جنایت و جهل به گونه ای قیچی شده که اینجور وقیحانه در کربلا حقیقت را قیچی می کند ، من همه ی شما را به خدا می سپارم ، والسلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت به فنائک ، خدایا از همه ی ما قبول کن ، ما را جز یاران امام حسین قرار بده به ما توفیق شناخت جریان درست از عاشورا عطا بفرما ، پروردگارا ، مشکل و مصیبتی که در جوامع اسلامی وجود دارد خودت بر طرف بفرما ، پروردگارا در قیامت ما را مشمول شفاعت امام حسین قرار بده ....