گزارش سخنرانی استاد فاضل میبدی شب شام غریبان در مجمع مدرسین و محققین
مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین در شب شام غریبان در مکان مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم برگزار شد. در این شب استاد فاضل میبدی به بررسی ریشههای عاشورا در زمان خلفا به ویژه عثمان و عبرتهایی که باید از جریان عاشورا گرفت، پرداخت.
فاضل میبدی در رابطه با ارتباط عاشورا با زندگی امروزی گفت: «درباره ابعاد مختلف عاشورا سخن بسیار گفته شده است، آنچه تقریباً از چشم ما مغفول مانده، تأثیر عاشروار در زندگی امروز است. اگر این واقعه به درد زندگی امروز ما نخورد، به درد موزه میخورد. هرچه تبلیغات بیشتر شود و هزینه و وقت صرف عزاداری و مناسک و آیینها شود، اگر ربطی به جامعه امروز نداشته باشد، نتوانسته است اهداف عاشورا را محقق کند. امسال تمام شبکههای تلوزیون فقط هیئتها را پوشش میدادند و دستهها و سینهزنیها را، بدون هیچ تحلیل و تفسیری. مدام هم شاهد گسترش این نگاه در جامعه هستیم.
ما باید جامعه خودمان را با داستان عاشورا مقایسه کنیم. داستان عاشورا در یک جمله تقابل دو اسلام در صحرای کربلا است؛ یکی اسلام عقل و یکی جهل، یکی اسلام عدل و یکی ظلم، یکی اسلام رحمت و گفتوگو و دیگری اسلام خشونت و کشتار. هر دو هم اسلام است؛ اما به گونهای در تقابلاند که یک طرف هنگامی که حمله میکند به کودک شیرخواره هم رحم نمیکند. جایگاه این حمله نیز اسلام است. به راستی چه شده است؟.
امام علی در خطبه ۱۶ نهجالبلاغه میفرماید که باید از تاریخ درس بگیریم. ایشان در نصیحت به امام حسن نیز بر این کار تأکید میکند. اگر مسلمانان تاریخ نخوانند و عبرت نگیرند، عمده پایههای ایمانی آنان ضعیف است؛ چراکه بخش مهمی از قرآن داستان گشتگان است. قرآن خودش فلسفه قصهگوییاش را عبرت برای صاحبان خرد بیان میکند. امام علی در جای دیگری میگوید که تنها راه نجات از شبهها این است که کسی از تاریخ عبرت بگیرد و تقوا داشته باشد».
ایشان در ادامه بحث و درباره ریشههای اتفاق عاشورا با اشاره به بدعتهای ایجاد شده در زمان خلیفه دوم گفت: «بدعت از خلافت خلیفه دوم آغاز شد. بدعتهایی که عمر گذاشت بیشتر در احکام سیاسی و اجتماعی بود. امام علی در خطبه شقشقیه، به دنبال نقد روزگار مسلمانان و خلفا است. امام علی در این خطبه سه خلیفه گذشته را نقد میکنند. البته اهل سنت در انتصاب این خطبه به امام علی شک کردهاند. نقدهای امام علی به ابوبکر در این خطبه کم است و بیشتر نقدش شامل عمر و عثمان میشود. آیت الله منتظری در شرح نهج البلاغه اشاره بر اساس منابع اهل سنت اشاره کردهاند که اهل سنت سندیت این خطبه را قبول دارند.
امام در نقد خلیفه دوم، میگویند که عمر حکومت را به حوزه خشونت کشاند؛ یعنی حاکم به گونهای با مردم سخن میگفت که بر دل آنها زخم میگذاشت و هر کسی که با او برخورد میکرد، احساس خشونت میکرد. بنابراین اگر مسئولان در جامعه دینی، با مردم نوعی برخورد کنند که شخص احساس خشونت کند، این رفتار خلاف سیره امام علی است. امام علی در نامه به مالک اشتر نیز او را به رحمت و عطوفت توصیه میکند».
فاضل میبدی با اشاره به اینکه ریشه قدرت گرفتن بنیامیه در دوران عثمان است، به تشریح این مسئله پرداخت: «امام علی در خطبه شقشقیه در نقد خلیفه سوم عبارت «پهلوها به چربی آمد» را به کار میبرد؛ به نظر میرسد که این ضربالمثل باشد؛ یعنی در کنار خلیفه سوم، یک طبقه رویش کرد که ویژگیشان این بود که به جان ثروت جامعه افتادند و ثروتهای مردم را بلعیدند. امام بیان میکند که آنان مانند شتری که در فصل بهار به جان علفها بیفتد، به جان اموال مردم افتاده بودند. این طبقه بنیامیه بود. بنابراین آنچه باعث شکلگیری بنیامیه شد، نفوذ آنان در عرصه خلافت بود.
امام علی در اینجا انگشت بر نقاط مالی میگذارد و میگوید که آنان وارد حکومت شدند برای بلعیدن ثروت مردم. حکومت خلیفه سوم در یک جمله حکومت فامیلی بود. علامه امینی در جلد ۸ الغدیر لیست اختلاسهای دوران عثمان و فامیلهای او را آورده است. برای مثال خاندان بنی عاص که در مکه همواره به آزار پیامبر میپرداختند و در مدنیه نیز چنین بودند و پیامبر آنان را تبعید کرد، در زمان عثمان به واسطه رابطه فامیلی به دستگاه خلافت وارد شدند. پیامبر درباره ایشان به آیندگان هشدار داده بود و گفت بود که اگر اینها پس از مرگ من به حکومت نفوذ کنند سه کار میکنند: ۱. با ثروت مردم بازی میکنند، ۲. عزت نفس را از بندگان خدا میگیرند، یعنی افراد را بیشخصیت میکنند که نمیتوانند اعتراض کند به حقوقشان. خفت مردم زمانی حاصل میشود که ثروت مردم در دست یک جریان خاص باشد. آدمی که سفرهاش خالی باشد، نه عقل دارد و نه دین. ۳. دین دارند، اما با دین خدا بازی میکنند. ویل دورانت، در کتاب عصر ایمان در خلافت امویان مینویسد که معاویه فهمید که چگونه با دین بازی کند که مانع تمطعش از دنیا نشود.
در دوره عثمان کسانی بر سر کار میآیند که پیامبر آنها را تبعید کرده بود و در مقابل صحابه رسول خدا،ابوذر غفاری، تبعید میشود. جرج جرداق در کتاب امام علی مینویسد: عثمان دو چیز در اختیار فامیلهایش گذاشت، یکی بیتالمال و دیگر شمیشر و سلاح. یعنی زر و زور در یک خانواده جمع شد. ماحصل این کار و رفتار چه بود؟ شورش فقرا علیه خلیفه. برای اولین بار خلیفه مسلمین با شورش مردم برکنار و کشته شد. خلیفهای که از سابقون در اسلام و داماد پیامبر بود!
از عثمان پرسیدند که چرا انقدر پول پخش میکنی؟ در پاسخ گفت که صلاح مردم در دست من است و من تصمیم میگیرم و اگر اختیار بیتالمال در دست من نباشد من چه خلیفهای هستم؟ امام علی خیلی تلاش کرد که فرجام حکومت به اینجا نرسد و راضی نبود که مردم علیه خلیفه شورش کنند و خلیفه را بکشند. از امام علی درباره علت رویدادن این اتفاق سؤال شد که ایشان پاسخ داد که عثمان منفعت خودش و فامیلش را بر جامعه مقدم میکرد. لذا امام علی هنگامی که مالک را به مصر میفرستاد به او گفت که مبادا منافع خودت را بر دیگران و جامعه سبقت بدهی.
مهمترین بدعت دوره عثمان ترک عدالت بود، نه ترک عبادات. امام علی در خطبه ۱۶ میگوید که تمام رفتار اجتماعی و سیاسی جامعه شبیه به زمان جاهلیت شده است. نمیگوید که نماز ترک شده یا حج ترک شده، بکله آنها هست، اما عدالت از بین رفته است. هدف آیه «لِیَقُومَ النّاسُ بالقِسط» از بین رفته است. منظور از این آیه این است که مردم جوری تربیت شوند که خودشان عدالت را برپا کنند. مردم را چونه تربیت کردهایم که مردم به دنبال دزدی و احتکار هستند؟ اسلام برای چه آمده است؟ همه چیز که اشک و قبر و قیامت نیست. اهداف قرآن جامعه تزکیه شده و تعلیم یافته و جامعهای است که مردم سهم دیگران را خودشان بدهند؛ اما خبری از آن جامعه نیست. چرا اینگونه شده است؟ اگر سازوکار خلافت اسلامی درست عمل میکرد و خللی در سیاست مالی و دیوانی دولت از طریق استخدام افراد ناشایسته ایجاد نمیکرد که جامعه به این سو کشیده نمیشد.
در نظامهای فاسد و فامیلی هر کس فرمانبردارتر باشد مقربتر است. اگر شایستهسالاری بود که این وضع پیش نمیآمد. جمله مشترک بین امام علی و حسین این است که خدایا خودت میدانی که دعوای ما بر سر قدرت نیست و هیچگاه برای ما حکومت ارزش نداشته است. دعوای امام علی با معاویه و حسین با یزید، بر سر چیزهایی است که نشانه دین است و باید برگردد؛ مانند برپایی عدالت.
بلاد و شهری که امنیت فکری و شغلی نداشته باشد، با مناره و مسجد کارش درست نمیشود. چرا قرآن دو کلمه «جوع» و «خوف» را کنار هم آورده است؟ در قرآن جامعه کفر، جامعهای است که لباس ترس و ناامنی و گرسنگی بر اندام مردم باشد. اگر در جامعه فرد نتواند فکرش را بگوید، به تعبیر قرآن نشانه جامعه کفر است. اصلاح مد نظر امام حسین این است که باید بندگان مظلوم در ایمنی و آسایش باشند.
هدف دین و خدا و پیامبر کاهش رنج مردم است. اگر از جامعه شادی گرفته شود و ناامیدی در آن باشد، دیگر اندیشه نیز رخت بر میبندد. قرآن درباره پیامبر میفرماید: پیامبری آمده است که همپای شما رنج میکشد. دین باید برای انسان آسایش فکری و معیشتی بیاورد.
میگویند عزت و استقلال از همه چیز بالاتر است. این جمله اشتباه است. استقلال وسیله است برای رسیدن به زندگیای بهتر. نمیشود که سالها در رنج و جنگ و نزاع باشیم به خاطر استقلال. این سوءاستفاده از یک کلمه است. شهادت هم در اسلام هست؛ اما هدف نیست و وسیله است برای نیل به دیگر مقاصد. بر اساس قرآن و نهج البلاغه باید مردم در یک نظام عادلانه زیست کنند. امام علی فقر را در نهج البلاغه بسیار نهی میکند. جامعه را باید با سخنان علی علیه السلام محک زد، نمیشود که جامعه را با شعار محک زد.
جریانی که در عاشورا اتفاق افتد جریان جهالت در مقابل عقلانیت است. باید از عاشورا عبرت گرفت و اگر عاشورا را بگذاریم در قاب تاریخ و فقط بر آن اشک بریزیم، فایدهای برای ما جامعه ما نخواهد داشت».
والسلام
مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین در شب شام غریبان در مکان مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم برگزار شد. در این شب استاد فاضل میبدی به بررسی ریشههای عاشورا در زمان خلفا به ویژه عثمان و عبرتهایی که باید از جریان عاشورا گرفت، پرداخت.
فاضل میبدی در رابطه با ارتباط عاشورا با زندگی امروزی گفت: «درباره ابعاد مختلف عاشورا سخن بسیار گفته شده است، آنچه تقریباً از چشم ما مغفول مانده، تأثیر عاشروار در زندگی امروز است. اگر این واقعه به درد زندگی امروز ما نخورد، به درد موزه میخورد. هرچه تبلیغات بیشتر شود و هزینه و وقت صرف عزاداری و مناسک و آیینها شود، اگر ربطی به جامعه امروز نداشته باشد، نتوانسته است اهداف عاشورا را محقق کند. امسال تمام شبکههای تلوزیون فقط هیئتها را پوشش میدادند و دستهها و سینهزنیها را، بدون هیچ تحلیل و تفسیری. مدام هم شاهد گسترش این نگاه در جامعه هستیم.
ما باید جامعه خودمان را با داستان عاشورا مقایسه کنیم. داستان عاشورا در یک جمله تقابل دو اسلام در صحرای کربلا است؛ یکی اسلام عقل و یکی جهل، یکی اسلام عدل و یکی ظلم، یکی اسلام رحمت و گفتوگو و دیگری اسلام خشونت و کشتار. هر دو هم اسلام است؛ اما به گونهای در تقابلاند که یک طرف هنگامی که حمله میکند به کودک شیرخواره هم رحم نمیکند. جایگاه این حمله نیز اسلام است. به راستی چه شده است؟.
امام علی در خطبه ۱۶ نهجالبلاغه میفرماید که باید از تاریخ درس بگیریم. ایشان در نصیحت به امام حسن نیز بر این کار تأکید میکند. اگر مسلمانان تاریخ نخوانند و عبرت نگیرند، عمده پایههای ایمانی آنان ضعیف است؛ چراکه بخش مهمی از قرآن داستان گشتگان است. قرآن خودش فلسفه قصهگوییاش را عبرت برای صاحبان خرد بیان میکند. امام علی در جای دیگری میگوید که تنها راه نجات از شبهها این است که کسی از تاریخ عبرت بگیرد و تقوا داشته باشد».
ایشان در ادامه بحث و درباره ریشههای اتفاق عاشورا با اشاره به بدعتهای ایجاد شده در زمان خلیفه دوم گفت: «بدعت از خلافت خلیفه دوم آغاز شد. بدعتهایی که عمر گذاشت بیشتر در احکام سیاسی و اجتماعی بود. امام علی در خطبه شقشقیه، به دنبال نقد روزگار مسلمانان و خلفا است. امام علی در این خطبه سه خلیفه گذشته را نقد میکنند. البته اهل سنت در انتصاب این خطبه به امام علی شک کردهاند. نقدهای امام علی به ابوبکر در این خطبه کم است و بیشتر نقدش شامل عمر و عثمان میشود. آیت الله منتظری در شرح نهج البلاغه اشاره بر اساس منابع اهل سنت اشاره کردهاند که اهل سنت سندیت این خطبه را قبول دارند.
امام در نقد خلیفه دوم، میگویند که عمر حکومت را به حوزه خشونت کشاند؛ یعنی حاکم به گونهای با مردم سخن میگفت که بر دل آنها زخم میگذاشت و هر کسی که با او برخورد میکرد، احساس خشونت میکرد. بنابراین اگر مسئولان در جامعه دینی، با مردم نوعی برخورد کنند که شخص احساس خشونت کند، این رفتار خلاف سیره امام علی است. امام علی در نامه به مالک اشتر نیز او را به رحمت و عطوفت توصیه میکند».
فاضل میبدی با اشاره به اینکه ریشه قدرت گرفتن بنیامیه در دوران عثمان است، به تشریح این مسئله پرداخت: «امام علی در خطبه شقشقیه در نقد خلیفه سوم عبارت «پهلوها به چربی آمد» را به کار میبرد؛ به نظر میرسد که این ضربالمثل باشد؛ یعنی در کنار خلیفه سوم، یک طبقه رویش کرد که ویژگیشان این بود که به جان ثروت جامعه افتادند و ثروتهای مردم را بلعیدند. امام بیان میکند که آنان مانند شتری که در فصل بهار به جان علفها بیفتد، به جان اموال مردم افتاده بودند. این طبقه بنیامیه بود. بنابراین آنچه باعث شکلگیری بنیامیه شد، نفوذ آنان در عرصه خلافت بود.
امام علی در اینجا انگشت بر نقاط مالی میگذارد و میگوید که آنان وارد حکومت شدند برای بلعیدن ثروت مردم. حکومت خلیفه سوم در یک جمله حکومت فامیلی بود. علامه امینی در جلد ۸ الغدیر لیست اختلاسهای دوران عثمان و فامیلهای او را آورده است. برای مثال خاندان بنی عاص که در مکه همواره به آزار پیامبر میپرداختند و در مدنیه نیز چنین بودند و پیامبر آنان را تبعید کرد، در زمان عثمان به واسطه رابطه فامیلی به دستگاه خلافت وارد شدند. پیامبر درباره ایشان به آیندگان هشدار داده بود و گفت بود که اگر اینها پس از مرگ من به حکومت نفوذ کنند سه کار میکنند: ۱. با ثروت مردم بازی میکنند، ۲. عزت نفس را از بندگان خدا میگیرند، یعنی افراد را بیشخصیت میکنند که نمیتوانند اعتراض کند به حقوقشان. خفت مردم زمانی حاصل میشود که ثروت مردم در دست یک جریان خاص باشد. آدمی که سفرهاش خالی باشد، نه عقل دارد و نه دین. ۳. دین دارند، اما با دین خدا بازی میکنند. ویل دورانت، در کتاب عصر ایمان در خلافت امویان مینویسد که معاویه فهمید که چگونه با دین بازی کند که مانع تمطعش از دنیا نشود.
در دوره عثمان کسانی بر سر کار میآیند که پیامبر آنها را تبعید کرده بود و در مقابل صحابه رسول خدا،ابوذر غفاری، تبعید میشود. جرج جرداق در کتاب امام علی مینویسد: عثمان دو چیز در اختیار فامیلهایش گذاشت، یکی بیتالمال و دیگر شمیشر و سلاح. یعنی زر و زور در یک خانواده جمع شد. ماحصل این کار و رفتار چه بود؟ شورش فقرا علیه خلیفه. برای اولین بار خلیفه مسلمین با شورش مردم برکنار و کشته شد. خلیفهای که از سابقون در اسلام و داماد پیامبر بود!
از عثمان پرسیدند که چرا انقدر پول پخش میکنی؟ در پاسخ گفت که صلاح مردم در دست من است و من تصمیم میگیرم و اگر اختیار بیتالمال در دست من نباشد من چه خلیفهای هستم؟ امام علی خیلی تلاش کرد که فرجام حکومت به اینجا نرسد و راضی نبود که مردم علیه خلیفه شورش کنند و خلیفه را بکشند. از امام علی درباره علت رویدادن این اتفاق سؤال شد که ایشان پاسخ داد که عثمان منفعت خودش و فامیلش را بر جامعه مقدم میکرد. لذا امام علی هنگامی که مالک را به مصر میفرستاد به او گفت که مبادا منافع خودت را بر دیگران و جامعه سبقت بدهی.
مهمترین بدعت دوره عثمان ترک عدالت بود، نه ترک عبادات. امام علی در خطبه ۱۶ میگوید که تمام رفتار اجتماعی و سیاسی جامعه شبیه به زمان جاهلیت شده است. نمیگوید که نماز ترک شده یا حج ترک شده، بکله آنها هست، اما عدالت از بین رفته است. هدف آیه «لِیَقُومَ النّاسُ بالقِسط» از بین رفته است. منظور از این آیه این است که مردم جوری تربیت شوند که خودشان عدالت را برپا کنند. مردم را چونه تربیت کردهایم که مردم به دنبال دزدی و احتکار هستند؟ اسلام برای چه آمده است؟ همه چیز که اشک و قبر و قیامت نیست. اهداف قرآن جامعه تزکیه شده و تعلیم یافته و جامعهای است که مردم سهم دیگران را خودشان بدهند؛ اما خبری از آن جامعه نیست. چرا اینگونه شده است؟ اگر سازوکار خلافت اسلامی درست عمل میکرد و خللی در سیاست مالی و دیوانی دولت از طریق استخدام افراد ناشایسته ایجاد نمیکرد که جامعه به این سو کشیده نمیشد.
در نظامهای فاسد و فامیلی هر کس فرمانبردارتر باشد مقربتر است. اگر شایستهسالاری بود که این وضع پیش نمیآمد. جمله مشترک بین امام علی و حسین این است که خدایا خودت میدانی که دعوای ما بر سر قدرت نیست و هیچگاه برای ما حکومت ارزش نداشته است. دعوای امام علی با معاویه و حسین با یزید، بر سر چیزهایی است که نشانه دین است و باید برگردد؛ مانند برپایی عدالت.
بلاد و شهری که امنیت فکری و شغلی نداشته باشد، با مناره و مسجد کارش درست نمیشود. چرا قرآن دو کلمه «جوع» و «خوف» را کنار هم آورده است؟ در قرآن جامعه کفر، جامعهای است که لباس ترس و ناامنی و گرسنگی بر اندام مردم باشد. اگر در جامعه فرد نتواند فکرش را بگوید، به تعبیر قرآن نشانه جامعه کفر است. اصلاح مد نظر امام حسین این است که باید بندگان مظلوم در ایمنی و آسایش باشند.
هدف دین و خدا و پیامبر کاهش رنج مردم است. اگر از جامعه شادی گرفته شود و ناامیدی در آن باشد، دیگر اندیشه نیز رخت بر میبندد. قرآن درباره پیامبر میفرماید: پیامبری آمده است که همپای شما رنج میکشد. دین باید برای انسان آسایش فکری و معیشتی بیاورد.
میگویند عزت و استقلال از همه چیز بالاتر است. این جمله اشتباه است. استقلال وسیله است برای رسیدن به زندگیای بهتر. نمیشود که سالها در رنج و جنگ و نزاع باشیم به خاطر استقلال. این سوءاستفاده از یک کلمه است. شهادت هم در اسلام هست؛ اما هدف نیست و وسیله است برای نیل به دیگر مقاصد. بر اساس قرآن و نهج البلاغه باید مردم در یک نظام عادلانه زیست کنند. امام علی فقر را در نهج البلاغه بسیار نهی میکند. جامعه را باید با سخنان علی علیه السلام محک زد، نمیشود که جامعه را با شعار محک زد.
جریانی که در عاشورا اتفاق افتد جریان جهالت در مقابل عقلانیت است. باید از عاشورا عبرت گرفت و اگر عاشورا را بگذاریم در قاب تاریخ و فقط بر آن اشک بریزیم، فایدهای برای ما جامعه ما نخواهد داشت».
والسلام