به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی (ع)»
محمدتقی فاضل میبدی
پس از این که امام حسن (ع) با معاویة بن ابیسفیان صلح کرد، گروهی گرد او گرفتند و پرسیدند: سیاست یعنی چه؟ حضرت در چند جمله، سیاست را به شکلی معنا کرد که تمام حقوق انسانی در آن رعایت شده باشد. سخن امام حسن (ع) در پاسخ این سوال، چنین است : «هی ان تراعی حقوق الله وحقوق الاحیاء وحقوق الاموات»، «سیاست این است که در آن حقوق خداوند، حقوق زندگان و حقوق مردگان رعایت شود.»
«فاما حقوق الله، فاداء ما طلب و الاجتناب عما نهی»، «اما حقوق خداوند عبارت است از: انجام دادن آنچه را که امر کرده و دوری از آنچه که نهی کرده است.» «واما حقوق الاحیا فهی تقوم بواجبک نحو اخوانک ولا تتاخر عن خدمة امّتک وان تخلص لولی الامر ما اخلص لامّته»، «و اما حقوق زندگان عبارت است از اینکه وظایفت را در قبال برادرانت انجام دهی و در خدمت به مردم کوتاهی نکنی و نسبت به ولی امر وفادار باشی؛ مادامی که او به امت و ملت خود وفادار است.» «وان ترفع عقیرتک فی وجهه اذا حاد عن الطریق السوی»، «و صدای اعتراض خود را در برابر حاکم بلند کنی، هنگامی که از راستی به کژی روی آورده است.» «واما حقوق الاموات فهی ان تذکر خیراتها و تتغاضی عن مساوئهم فان لهم ربا یحاسبهم»،[1] «و اما حقوق اموات و درگذشتگان در این است که نیکیهایشان را ذکر کنی و از بدیهایشان چشم بپوشی؛ چرا که خداوند خود حسابرس خواهد بود.»
نخستین کار در سیاست ورزیدن و تدبیر امور کردن در قاموس این امام همام، رعایت حقوق خداوند است؛ یعنی کسی که ولایت جامعهی اسلامی را برعهده دارد، اوامر و نواهی خداوند را فراروی خود ببیند، دستورات الهی را به پای مصلحتهای سیاسی قربانی نکند و ارابهی اخلاق و دیانت را به توسن سرکش و ناآرام سیاست دنبال نبندد. بلکه همیشه اخلاق و دیانت را پیشاپیش سیاست به جلو برد و سیاست را معطوف به اخلاق کند. این هشداری است به صاحبان سیاست که برای بقای خود، امر و نهی خدا را با بدعتها درنیامیزند.
حضرت علی (ع) در آغاز حکومت، رسالت خود را احیای سنت و میراندن بدعتی اعلام کرد که پیشینیان به کام سیاست ریخته بودند؛ چراکه غالب حاکمان اسلامی برای تحکیم بنای قدرت، اوامر و نواهی خداوند را به سود خود تاویل و توجیه میکنند. در هر صورت، پس از حقوق خداوند سخن از حقوق آدمیان است. حضرت در جملهای کوتاه میفرماید: «ولا تتاخر عن خدمة امّتک.» او خطاب به شخص حاکم میگوید: «خدمت به انسانها به تاخیر نیافتد.» مراد از خدمت در اینجا تنها خدمات ساده و سطحیِ رفاهی نیست؛ بلکه ادای تمام حقوق شهروندان است. پس از تحقق خدمات و انجام حقوق، مردم نیز باید خلوص خود را نسبت به والی نشان دهند. اما این خلوص به معنای تسلیم بودن در برابر آنچه انجام میشود نیست، بلکه مردم باید همانند احزاب و روزنامههای این روزگار، چشمی برای نظارت بر حرکت حاکمان داشته باشد؛ چرا که خطا، و احیاناً خیانت، همیشه در کمین آدمهاست؛ به ویژه آنجا که پای پول و قامت قدرت در میان باشد. بنابراین حضرت (ع) بیدرنگ میفرمایند: «و ان ترفع عقیرتک فی وجهه.» واژهی «عقیر» یعنی صدای بلند و به معنای گاز گرفتن هم آمده است. یعنی صدای مردم در برابر انحراف حاکمان، باید صدایی بلند باشد به گونهای که همگان آنرا بشنوند. نصیحتِ در خلوت و آرام اگر برای انسانهای غیرمسؤل مفید است، اما ممکن است برای مسؤلان مفید نباشد. در آنجا باید صدا بلند باشد تا دیگران نیز متوجه شوند. حضرت علی (ع) در عهدنامه به مالک میگوید: «اگر خطایی از حاکمان سرزند باید آشکارا عذرخواهی نمایند.» «وان ظنت الرعیه بک حیفا فاصحر لهم بعذرک»، «اگرمردم گمان بد از تو بردند عذرخواهی خود را آفتابی و صحرایی کن.»[2] به بیان امروزی، باید اعتراضها را رسانهای و روزنامهای کرد تا جلوی انحراف هرچه زودتر گرفته شود. نهی از منکر در برابر مسؤلان باید به شکل «عقیر» باشد؛ گویی کسی آنان را گاز گرفته است. روشن است در جامعهای که همه در برابر انحرافهای سیاسی، که به انحرافهای اقتصادی و فرهنگی هم منجر میشود، سکوت میکنند و در بین آنان تملق و مداحی رواج می یابد، درخت تلخ استبداد و خودرأیی زود میروید. امام حسن (ع) به یاران خود میفرماید: سایهی سیاستمداران اموی به خاطر سکوت شما و جهالت مردم سیاهی افکنده است و این صلح اجباری من، مرهون و مولود جهالت جامعه و بیتفاوتی شماست. کسی مانندِ ابن عباس که با پول خریده شود، چه انتظاری از دیگران است. در اینجا سخن بر سر این نیست که امام حسن (ع) حکومت کند یا معاویه. صحبت از حقوق خداوند و انسانهاست که باید رعایت شود. تعطیل شدن و یا تاخیر در ادای این حقوق، به پای هیچ مصلحتی، صلاح نیست. کسی از امام پرسید: مردانگی کدام است؟ حضرت فرمود: «... واقامة الحقوق» حقوق آدمیان رعایت شود.[3]
هنگامی که شورشیان به خانه عثمان هجوم آوردند و از او اصلاح امور را خواستند، جناب خلیفه، حضرت علی (ع) را به مشورت طلبید و گفت: با مردم سخن بگوی و از آنان بخواه تا مرا مهلت دهند تا از عهدهی جبران ستمی که بر آنان رفته است برآیم. حضرت در جواب عثمان فرمود: در ادای حقوق مردم فرصت و مهلت روا نیست. آنچه در مدینه است، مهلت نخواهد و مهلت بیرون مدینه همانقدر است که فرمان تو به آنجا رسد.[4]
در نگاه امام علی و امام حسن (ع) درنگ در اصلاحات امور مردم توجیه ندارد و هرچه زمان بگذرد، اعتماد مردم از دست میرود. ادای حق خداوند ممکن است به تاخیر افتد و اثر سویی در پی نداشته باشد، اما تاخیر در ادای حقوق مردم به هیچ روی پذیرفته نیست. در حقیقت هشدار امام حسن (ع) نیز در این سخن مربوط به تاخیر در خدمت و سستی در اصلاح امور و حقوق آدمیان است. بوده و هستند کسانی که اگر حقی از حقوق خداوند تعطیل شود، اعتراض میکنند که چرا وجوب و حرمت شرعی رعایت نمیشود؛ اما اگر حقوق آدمیان تعطیل شده و حقی از کسی ضایع شود، هیچ تفاوت و فریاد و نشانهای در آنان دیده نمیشود. حال آنکه در اینگونه موارد است که باید صداها را بلند و از حق مردم دفاع کرد.
توجه به حقوق انسانها درنگاه امام (ع) تا آن جا بود که کسی از حضرت خواست تا با او رفاقت کند. امام درجواب شروطی برای رفاقت گذاشتند؛ از جمله این که هیچگاه مرا ستایش نکنی و از هرگونه تملق بپرهیزی، زیرا من خود به نفس خویش آگاهترم؛ و دیگر این که ازکسی غیبت نکنی.[5] واضح است که تملق به حاضر و غیبت کردن غایب منشا حق کشیهای زیادی است.
در نهایت هم سخن ازحقوق مردگان است. حاکمان نباید برای پوشش اشتباهات خود از اشتباه گذشتگان بگویند؛ درست آن است که نیکیهای آنان را یادآور شوند؛ باید از خوبیهای آنان درس گرفت و اگر گناهی از آنان سرزده است، باید به خداوند سپردش.
۱. هاشم معروفالحسنی، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج۱ ، ص۵۲۵.
۲. امیرالمومنین علی (ع)، نهجالبلاغه، نامهی ۵۳.
3. ابن شعبة حرانی، تحف العقول، ص225.
4. شهیدی، جعفر، علی از زبان علی، ص۵۵.
5. ابن شعبة حرانی، تحف العقول، 236. «و سأله رجل أن يخيله قال ع إياك أن تمدحني فأنا أعلم بنفسي منك أو تكذبني فإنه لا رأي لمكذوب أو تغتاب عندي أحدا فقال له الرجل ائذن لي في الانصراف فقال ع نعم إذا شئت.»