نباید با صبر کسی بازی کرد. اگر مسئولین بین خودشان درگیری داشته باشند این بازی کردن با صبر مردم است و اگر آنها در فضاهای دیگری غیر از فضای زندگی مردم حرف بزنند، این کار بازی کردن با صبر مردم است و وقتی مردم میبینند با صبرشان بازی میشود شکست میخورند. . اگر با صبر کسی بازی کنیم او را شکست میدهیم، لذا باید به مسئولین بگوییم شما که به قدرت رسیدید و در یک گوشهای از قوای سهگانه قرار دارید، پس با صبر مردم بازی نکنید. در خانواده نیز همین طور است و اگر کسی مصیبت دید و یا به مشکلی برخورد کرد، نباید با صبرش بازی کرد.
در زمینه صبر باید به دو نکته توجه داشت؛ اولا اینکه به تعبیر آیات و روایات انسانهایی که به خداوند متصل هستند میتوانند اهل صبر باشند و دیگر اینکه به بازی گرفتن صبر مردم آثار مخربی دارد. یکی از مهمترین جلوههای به بازی گرفتن صبر مردم، مسئولینی هستند که بین خود اختلاف دارند.
یکی از اموری که در اخلاقی شدن انسان نقش مهمی دارد، شکیبایی و خصوصاً شکیب الهی است. همه انسانها در رنج هستند و زندگیها در هر زمانی توأم با رنج است و این طور نیست که نسل قبل از ما به ما بگوید ما در رنج بودیم و شما در آرامش هستید و ما نیز نمیتوانیم به نسل بعد بگوییم سختی از آن ما بود و شما راحت هستید.
انسان در رنج آفریده شده است که فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ»، کبد یعنی رنج و هویت انسان در شرایطی است که توأم با سختیها و ناکامیها یا کامیابیهاست و باید با مسائل عمر خود کنار آییم. جوانی احساس میکند به آنچه میخواسته نرسیده است، اما باید توجه کند، این طور نیست که همه به آنچه میخواهند برسند. انسان است و مجموعهای از تلخیها و شیرینیهای زندگی، اما مهم این است که باید در همه شرایط اخلاقی باشیم و یک روح وسیع و منش والایی داشته باشیم.
دو قطب فطرت و طبیعت
انسان دارای دو قطب است؛ یکی قطب فطرت و یکی طبیعت. فطرت انسان، او را به سمت معنویت دعوت میکند و طبیعتش، او را به سوی بیحوصلگی و یا دارای جزع و فزع بودن دعوت میکند. فطرت همان است که فرمود: «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»، یعنی از روح خودم بر شما انسانها قرار دادم. اگر با خودمان کنار آییم، آن روحی که خدا در ما دمیده خود را نشان داده و آرام و شکیب و صابر میشویم. اما در عین حال، غیر از این فطرت، طبیعتی هم داریم که در سوره معارج مطرح شده و میفرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا»، انسان بیطاقت و بیصبر است؛ لذا ما هستیم که باید در این دو قطب، یعنی فطرت و بیشکیبایی یک پایگاه مستحکم و دارای ثبات پیدا کنیم و زندگی را بر آن ثبات قرار دهیم.
چه کسی است که سختی و گله نداشته باشد؟ همه ما در شرایطی زندگی میکنیم و همه نسلهای قبل و بعد از ما نیز به فراخور زمان و مکان، در شرایطی هستند که باید خویشتنداری کنند و باید شکیبایی داشته باشند و این، براساس خلقت انسان است. اینکه فکر کنیم دیگران راحت بودند، صحیح نیست. اگر وارد زندگیهای دیگران شویم و متن زندگیهای خود را باز کنند مشخص خواهد شد چه سختیهایی دارند. شکیبا و پرتحمل بودن، نسبت به مصیبتها و درگذشت عزیزان و این بیماریها که گاهی جانمان را به لب میرساند و این سختیهای درمان که انسان از این میلرزد که بخواهد کاری انجام دهد، مسئلهای گریزناپذیر است.
اینها سختیهای زندگی است و این سختیها برای همه بوده، هست و خواهد بود و باید تحمل کنیم و شکیبا باشیم. قرآن در سوره لقمان، آیه ۱۷، تحمل و صبر و شکیبایی را به عنوان عزمالامور معرفی کرده است. تحمل داشتن نیز سخت است و آرامش داشتن به این سادگی حاصل نمیشود. عزم الامور، یعنی شما که زندگی تشکیل دادید و حس میکنید مسائل به افق میلتان نیست، باید تحمل کنید. یا مثلاً فرزندی از پدر توقعاتی دارد که آنها را نمیبیند، اما باید صبر کند که بسیار مهم است و باید بنشیند و با خودش فکر کند و تصمیم بگیرد و شکیبا باشد. از اینرو است که باید گفت، نمیشود یک دفعه صبر کرد. صبر، چیز سادهای نیست و به قول استاد حسنزاده آملی، کار میبرد و مراقبت میخواهد، اما شدنی است.
سه درجه صبر
افراد در مورد صبر و تحمل، سه گروه هستند؛ یک گروهی ضعیف و یک گروه متوسط و یک گروه قوی هستند. ما نیز باید به سمت رشد حرکت کنیم. عدهای تَصَبُّر دارند، عدهای صابرند و عدهای هم صبار. تَصَبُّر یعنی اینکه انسان خودش را به صبوری بزند. این خوب است که انسان خودش را به صبر بزند و از زاویه صبر خودش را در جامعه نشان دهد که این آدمها گاهی هم گله دارند، اما تلاش میکنند خود را به صبر نشان دهند.
از این بالاتر، کسانی هستند که صابرند. اینها تظاهر به صبر ندارند، بلکه صابر هستند. اینها باید به خدا وصل باشند. اگر انسان به خدا وصل نباشد، میتواند تحمل داشته باشد، اما تحملش تظاهر به صبر است، ولی آنها که به خدا وصل هستند، صبرشان تظاهر نیست، بلکه به معنای واقعی صبر دارند. اینها هم گریه و ناله دارند، اما ناله را برای خدا میزنند. خداوند در سوره یوسف آیه ۸۶ میفرماید: «قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ». یعقوب(ع) در فراق یوسف(ع) ۴۰ سال گریه میکرد. او رشته وجودیاش را به خدا وصل کرده بود و تحملش خیلی بالا بود که چنین فرمود و میگفت خدایا من ناله دارم و تحت فشارم و یوسفم را ندارم، اما به کسی گله نمیکنم. به تعبیر بنده میگفت کسی را به رنج نمیاندازم. رنجهایی که ما داریم را نباید به دیگران هم بگوییم تا به رنج بیفتند. همه مردم در رنج هستند و هرکسی یک نوع است و این درست نیست که ما به مشکلات آنها اضافه کنیم.
درس همگانی یعقوب
یعقوب(ع) به همه ما درس بزرگی میدهد و میگوید ناله دارم، اما به دیگران نمیگویم، بلکه به خدا میگویم و اگر حالی برای عبادت پیدا شد با خدا حرف میزنم. چون اوست که میداند آنچه دیگران نمیدانند. این راه، شکیب الهی است. آنها که خود را به صبر میزنند و تظاهر میکنند، اهل تصبر هستند، اما صابران رشته دل را به خدا وصل میکنند و وقتی ناله و اشک آنها باشد، خدا جواب آنها را میدهد.
حال اینها متوسط هستند و خدا در مورد صابران و کسانی که شکیب الهی دارند و تحمل میکنند، اما پشت این تحمل به خدا تکیه دارند، میفرماید اجر اینها بدون حساب است. این آدمهای صابر نزد خداوند حسابشان بیپایان است. از این افراد بالاتر، صَباران هستند که در قرآن داریم نیز این تعبیر آمده است. اینها کسانی هستند که خیلی صبر دارند. آنها که صبر دارند، یک رشته از وجود خود را به خدا وصل میکنند، اما آنها که خیلی صبر دارند، مردم را به حیرت وامیدارند، مانند مولا علی(ع) که دنیا تا قیامت، حیرتزده است که حضرت علی(ع) تا چه میزان شکیبا است و حوصله دارد.
آفات بازی با صبر مردم
همه هویت و انرژی این افراد به خدا بسته است. ما خود را به صبر بزنیم و یا صبور باشیم و یا هویت ما به خدا متصل باشد، قرآن در سوره معارج میگوید: «فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا»، یعنی باید صبر ما زیبا باشد. اما در اینجا باید دو نکته را نیز توجه داشت؛ نخست این است که امام صادق(ع) فرمود اینهایی که آزاد هستند و تعلقی ندارند و راحت هستند، اگر مشکلی به آنها برسد صبر میکنند، مانند یوسف(ع) که اینچنین بود. همچنین کسانی که با خدا هستند و شکیبایی میکنند، خدا اجر اینها را ضایع نمیکنند. این دو گروه، همواره موفق میشوند.
نکته دیگر اینکه، نباید با صبر کسی بازی کرد. اگر مسئولین بین خودشان درگیری داشته باشند این بازی کردن با صبر مردم است و اگر آنها در فضاهای دیگری غیر از فضای زندگی مردم حرف بزنند، این کار بازی کردن با صبر مردم است و وقتی مردم میبینند با صبرشان بازی میشود شکست میخورند. اگر با صبر کسی بازی کنیم او را شکست میدهیم، لذا باید به مسئولین بگوییم شما که به قدرت رسیدید و در یک گوشهای از قوای سهگانه قرار دارید، پس با صبر مردم بازی نکنید. در خانواده نیز همین طور است و اگر کسی مصیبت دید و یا به مشکلی برخورد کرد، نباید با صبرش بازی کرد.
در زمینه صبر باید به دو نکته توجه داشت؛ اولا اینکه به تعبیر آیات و روایات انسانهایی که به خداوند متصل هستند میتوانند اهل صبر باشند و دیگر اینکه به بازی گرفتن صبر مردم آثار مخربی دارد. یکی از مهمترین جلوههای به بازی گرفتن صبر مردم، مسئولینی هستند که بین خود اختلاف دارند.
یکی از اموری که در اخلاقی شدن انسان نقش مهمی دارد، شکیبایی و خصوصاً شکیب الهی است. همه انسانها در رنج هستند و زندگیها در هر زمانی توأم با رنج است و این طور نیست که نسل قبل از ما به ما بگوید ما در رنج بودیم و شما در آرامش هستید و ما نیز نمیتوانیم به نسل بعد بگوییم سختی از آن ما بود و شما راحت هستید.
انسان در رنج آفریده شده است که فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ»، کبد یعنی رنج و هویت انسان در شرایطی است که توأم با سختیها و ناکامیها یا کامیابیهاست و باید با مسائل عمر خود کنار آییم. جوانی احساس میکند به آنچه میخواسته نرسیده است، اما باید توجه کند، این طور نیست که همه به آنچه میخواهند برسند. انسان است و مجموعهای از تلخیها و شیرینیهای زندگی، اما مهم این است که باید در همه شرایط اخلاقی باشیم و یک روح وسیع و منش والایی داشته باشیم.
دو قطب فطرت و طبیعت
انسان دارای دو قطب است؛ یکی قطب فطرت و یکی طبیعت. فطرت انسان، او را به سمت معنویت دعوت میکند و طبیعتش، او را به سوی بیحوصلگی و یا دارای جزع و فزع بودن دعوت میکند. فطرت همان است که فرمود: «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»، یعنی از روح خودم بر شما انسانها قرار دادم. اگر با خودمان کنار آییم، آن روحی که خدا در ما دمیده خود را نشان داده و آرام و شکیب و صابر میشویم. اما در عین حال، غیر از این فطرت، طبیعتی هم داریم که در سوره معارج مطرح شده و میفرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا»، انسان بیطاقت و بیصبر است؛ لذا ما هستیم که باید در این دو قطب، یعنی فطرت و بیشکیبایی یک پایگاه مستحکم و دارای ثبات پیدا کنیم و زندگی را بر آن ثبات قرار دهیم.
چه کسی است که سختی و گله نداشته باشد؟ همه ما در شرایطی زندگی میکنیم و همه نسلهای قبل و بعد از ما نیز به فراخور زمان و مکان، در شرایطی هستند که باید خویشتنداری کنند و باید شکیبایی داشته باشند و این، براساس خلقت انسان است. اینکه فکر کنیم دیگران راحت بودند، صحیح نیست. اگر وارد زندگیهای دیگران شویم و متن زندگیهای خود را باز کنند مشخص خواهد شد چه سختیهایی دارند. شکیبا و پرتحمل بودن، نسبت به مصیبتها و درگذشت عزیزان و این بیماریها که گاهی جانمان را به لب میرساند و این سختیهای درمان که انسان از این میلرزد که بخواهد کاری انجام دهد، مسئلهای گریزناپذیر است.
اینها سختیهای زندگی است و این سختیها برای همه بوده، هست و خواهد بود و باید تحمل کنیم و شکیبا باشیم. قرآن در سوره لقمان، آیه ۱۷، تحمل و صبر و شکیبایی را به عنوان عزمالامور معرفی کرده است. تحمل داشتن نیز سخت است و آرامش داشتن به این سادگی حاصل نمیشود. عزم الامور، یعنی شما که زندگی تشکیل دادید و حس میکنید مسائل به افق میلتان نیست، باید تحمل کنید. یا مثلاً فرزندی از پدر توقعاتی دارد که آنها را نمیبیند، اما باید صبر کند که بسیار مهم است و باید بنشیند و با خودش فکر کند و تصمیم بگیرد و شکیبا باشد. از اینرو است که باید گفت، نمیشود یک دفعه صبر کرد. صبر، چیز سادهای نیست و به قول استاد حسنزاده آملی، کار میبرد و مراقبت میخواهد، اما شدنی است.
سه درجه صبر
افراد در مورد صبر و تحمل، سه گروه هستند؛ یک گروهی ضعیف و یک گروه متوسط و یک گروه قوی هستند. ما نیز باید به سمت رشد حرکت کنیم. عدهای تَصَبُّر دارند، عدهای صابرند و عدهای هم صبار. تَصَبُّر یعنی اینکه انسان خودش را به صبوری بزند. این خوب است که انسان خودش را به صبر بزند و از زاویه صبر خودش را در جامعه نشان دهد که این آدمها گاهی هم گله دارند، اما تلاش میکنند خود را به صبر نشان دهند.
از این بالاتر، کسانی هستند که صابرند. اینها تظاهر به صبر ندارند، بلکه صابر هستند. اینها باید به خدا وصل باشند. اگر انسان به خدا وصل نباشد، میتواند تحمل داشته باشد، اما تحملش تظاهر به صبر است، ولی آنها که به خدا وصل هستند، صبرشان تظاهر نیست، بلکه به معنای واقعی صبر دارند. اینها هم گریه و ناله دارند، اما ناله را برای خدا میزنند. خداوند در سوره یوسف آیه ۸۶ میفرماید: «قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ». یعقوب(ع) در فراق یوسف(ع) ۴۰ سال گریه میکرد. او رشته وجودیاش را به خدا وصل کرده بود و تحملش خیلی بالا بود که چنین فرمود و میگفت خدایا من ناله دارم و تحت فشارم و یوسفم را ندارم، اما به کسی گله نمیکنم. به تعبیر بنده میگفت کسی را به رنج نمیاندازم. رنجهایی که ما داریم را نباید به دیگران هم بگوییم تا به رنج بیفتند. همه مردم در رنج هستند و هرکسی یک نوع است و این درست نیست که ما به مشکلات آنها اضافه کنیم.
درس همگانی یعقوب
یعقوب(ع) به همه ما درس بزرگی میدهد و میگوید ناله دارم، اما به دیگران نمیگویم، بلکه به خدا میگویم و اگر حالی برای عبادت پیدا شد با خدا حرف میزنم. چون اوست که میداند آنچه دیگران نمیدانند. این راه، شکیب الهی است. آنها که خود را به صبر میزنند و تظاهر میکنند، اهل تصبر هستند، اما صابران رشته دل را به خدا وصل میکنند و وقتی ناله و اشک آنها باشد، خدا جواب آنها را میدهد.
حال اینها متوسط هستند و خدا در مورد صابران و کسانی که شکیب الهی دارند و تحمل میکنند، اما پشت این تحمل به خدا تکیه دارند، میفرماید اجر اینها بدون حساب است. این آدمهای صابر نزد خداوند حسابشان بیپایان است. از این افراد بالاتر، صَباران هستند که در قرآن داریم نیز این تعبیر آمده است. اینها کسانی هستند که خیلی صبر دارند. آنها که صبر دارند، یک رشته از وجود خود را به خدا وصل میکنند، اما آنها که خیلی صبر دارند، مردم را به حیرت وامیدارند، مانند مولا علی(ع) که دنیا تا قیامت، حیرتزده است که حضرت علی(ع) تا چه میزان شکیبا است و حوصله دارد.
آفات بازی با صبر مردم
همه هویت و انرژی این افراد به خدا بسته است. ما خود را به صبر بزنیم و یا صبور باشیم و یا هویت ما به خدا متصل باشد، قرآن در سوره معارج میگوید: «فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا»، یعنی باید صبر ما زیبا باشد. اما در اینجا باید دو نکته را نیز توجه داشت؛ نخست این است که امام صادق(ع) فرمود اینهایی که آزاد هستند و تعلقی ندارند و راحت هستند، اگر مشکلی به آنها برسد صبر میکنند، مانند یوسف(ع) که اینچنین بود. همچنین کسانی که با خدا هستند و شکیبایی میکنند، خدا اجر اینها را ضایع نمیکنند. این دو گروه، همواره موفق میشوند.
نکته دیگر اینکه، نباید با صبر کسی بازی کرد. اگر مسئولین بین خودشان درگیری داشته باشند این بازی کردن با صبر مردم است و اگر آنها در فضاهای دیگری غیر از فضای زندگی مردم حرف بزنند، این کار بازی کردن با صبر مردم است و وقتی مردم میبینند با صبرشان بازی میشود شکست میخورند. اگر با صبر کسی بازی کنیم او را شکست میدهیم، لذا باید به مسئولین بگوییم شما که به قدرت رسیدید و در یک گوشهای از قوای سهگانه قرار دارید، پس با صبر مردم بازی نکنید. در خانواده نیز همین طور است و اگر کسی مصیبت دید و یا به مشکلی برخورد کرد، نباید با صبرش بازی کرد.