هادی سروش
روزگارمان بسیار “غربیه” شده ، معروف ها ، تعریف شده ها رنگ باخته اند !
از آن جمله: “روحانیتی” که مانند گذشته با دانش وسیع و اخلاق دریائی، طلایه داران عزت دینی مان و افتخار ملّیمان باشد را ، آرزومندیم .
همان سید رضی که صاحب نهج البلاغه است ، وقتی که دانشمند غیرمسلمان معاصرش ابوالحسن صابی؛ پزشک معروف بغداد و ریاضیدان وفات یافت ، قصیده ای در مدح او گفت:
“أرأیت من حملوا علی الاعواد أرأیت کیف خبا ضیأء النادی”
«دیدی این چه کسی بود که روی این چوبهای تابوت حملش کردند؟! آیا فهمیدی که چراغ محفل ما خاموش شد؟! این یک کوه بود که فرو ریخت»،
برخی آمدند به او عیب گرفتند که ؛آیا یک عالم بزرگ اسلامی به مانند شما ، یک مرد کافر را ، این طور مدح می کند؟! گفت: « بله می کند، من علمش را مرثیه گفتم ».
استاد مطهری می گفت: در این زمان اگر کسی چنین کاری کند از شهر بیرونش می کنند.
امروز در میان روحانیان ؛ یکی می گوید؛ اگر فلانی را قبول نداشته باشید مشرک هستید! دیگری می گوید؛سوال از فلان مقام به زیر کشیدن عصمت انبیاء است! و یا همو گوید؛ لواط و زنا بکنید ولی به جناح اصولگرایی خیانت نکنید! سومی می گوید؛ بعثت خاتم انبیاء برای قدرت و ریاست بوده! و شخص بعدی می گوید؛ اگر می خواهید حرف بزنید از دانشگاه من! بیرون روید در حالیکه تاسیس و بنایش توسط شخصیت دیگری از رجال حوزه بوده ! و…
جوان عزیز و برومند و پرسشگر؛ حساب زید و عمر ها، که خدای نخواسته آلوده به قدرت و… شده اند را ، از “روحانیتی” که شنیده ای و آرزویش را داری ، جدا بفرما.