محمدتقی فاضل میبدیُ، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزهی علمیهی قم در یادداشتی برای روزنامه آنلاین وقایع اتفاقیه بر این باور است که جریان رادیکالیسم اسلامی، شبیه به اخوان المسلمین در مصر، در حال شکلگیری است و این جریان، بسیار خطرناک خواهد بود.
خطر ظهور رادیکالیسم اسلامی
روزنامه آنلاین وقایع اتفاقیه: این نخستین بار نبود که جریانی که حادثهی مدرسهی فیضیهی قم را رقم زد، با چنین اقداماتی خودنمایی میکند و پیش از این نیز، چنین سابقهای را در کارنامه دارد. از زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی و دولت اصلاحات، این دست اقدامات آغاز شد. زمانی که کفن پوشان در مسجد اعظم قم و مدرسهی فیضیه، علیه دولت اصلاحات و وزیر ارشاد وقت شعار دادند، هیچ توجیهی برای کار خود نداشتند و از قضا، مجوزی هم نداشتند.
در دولت آقای روحانی هم شاهد اتفاقی مشابه بودیم و بازهم امکان وقوع چنین تجمعاتی وجود دارد. سخنرانی معروف آقای علی لاریجانی در قم و پرتاب مهر به سمت ایشان، نشانهی دیگری بود که جریانی در قم شکلگرفته است؛ اما این جریان را باید از دو زاویه بررسی کرد. یکم، تبعات تلخی که در کشور و علیه نظام جمهوری اسلامی ایجاد میکند. آنهم در موقعیتی که کشور از هرجهت، در معرض تهدید خارجی و بهخصوص، امریکا است و نیاز به وحدت و انسجام دارد. اقدامات این جریان، وحدتشکن است.
معمولاً انتقاد از رئیس دولت جایز است و بسیاری از سیاسیون و اقتصادیون، کتباً و به طرق علمی، انتقادات خود را مطرح میکنند؛ اما اینکه با چنان روشی از دولت و شخص رئیسجمهور انتقادی صورت بگیرد، تبعات بسیار تلخی برای کشور خواهد داشت. ثانیاً، موضوع منشأ این جریانات است.
اگر از جانب برخی از اصلاحطلبان، چنین اقداماتی صورت میگرفت، همان روز نخست، جای آنها در زندان بود و بهشدت با آنها برخورد صورت میگرفت؛ اما سؤال این است که چطور با چنین جریانی در قم که به نحوی بیمنطق، خشن و با روشهایی که در دنیای امروز هیچ منطق عقلانی ندارد، اظهار وجود کرده، برخوردی صورت نگرفته است. پلاکاردی که در این تجمع بالا رفت، دو موضوع را مطرح میکرد:
نخست موضوع مرگ آیتالله هاشمی رفسنجانی است که شائبهی مرگ غیرطبیعی ایشان را در جلوی چشم تمام جهان مطرح میکند. دوم آنکه رئیسجمهور نیز ممکن است به سرنوشت آقای هاشمی گرفتار شود. این دو مسئله، بسیار حساس و مهم است اما باوجود گذشت چند روز از آن حادثه، شاهد هستیم که به هیچ نحوی پیگیری صورت نگرفته است. آنهم پدیدهی زشتی که مراجع عظام و سپاه پاسداران در برابر آن موضع گرفته و آن را محکوم کردند.
به نظر می رسد که مافیای ثروت و قدرت، پشت چنین داستانهایی نشسته تا هیچ زمانی این کشور، روی سامان و آرامش نبیند. گاهی از طریق طلاب نو سواد خود را نشان میدهد و گاهی هم به طرق دیگر. درهرصورت، هدف متوقف کردن دولت در مسیر ادارهی کشور، چه در بعد داخلی و چه از منظر خارجی است. دلیل اینکه آقای روحانی، بهویژه در دولت دوم خود، نتوانست امور کشور را سامان دهد و برجام نیز به سمتی رفت که امریکا از آن خارج شد را نباید تماماً در خارج جستجو کرد. بلکه ریشهی بسیاری از این قضایا در داخل کشور است.
چه کسانی باعث شدند که برجام به چنین سرنوشتی دچار شود؟ درست است که امریکا، افراطیون اسرائیل و لابی صهیونیستی دنبال این هدف بودند، اما بههرحال در داخل کسانی حضور داشتند که فضا را برای امریکا مهیا کردند. در دولت آقای روحانی، نه اقتصاد توانست سامان گیرد و نه برنامههای دیگر دولت او. وقتی حضور عدهای در جلوی مجلس شورای اسلامی، با بازداشت و دستگیری آنها همراه است، چرا کاری که در حوزهی علمیهی قم صورت گرفت و بهمراتب بدتر و زیانبارتر بود، چنین واکنشی به همراه نداشت.
جریان رادیکالیسم اسلامی، شبیه به اخوان المسلمین در مصر، در حال شکلگیری است و این جریان، بسیار خطرناک خواهد بود. هدف این جریان، قرائت از اسلام به شیوهای خشن است که با هر شکلی از مخالفت نیز برخورد غیرعلمی و غیر فکری خواهد کرد. چنین جریانی را نه حضرت امام قبول داشتند و نه رهبری قبول دارند. پیش از حادثهی مدرسهی فیضیه، رهبری در سخنانی، ضمن تائید دولت، فرمودند کسانی که در فکر استعفای دولت هستند، اشتباه میکنند و دولت باید به کار خود ادامه دهند؛ اما دیدیم که حادثهی فیضیه، در تقابل با رهبری قرار گرفت. نهتنها، مسئلهی شائبه در مرگ آقای هاشمی و تهدید رئیسجمهور را مطرح کردند، بلکه عملاً خود را در مقابل رهبری قراردادند. این جریان رادیکالیسم اسلامی، در تقابل با رهبری شکل میگیرد که در داخل کشور، پشتیبانی میشوند. آخرین اقدام آنها، شاهدی بر این مدعاست.
از سوی دیگر، سخنرانی که در آن مراسم حضور داشت، مدعی شد که «حوزهی علمیه در حال سکولار شدن است.» این جمله کلیشهای است و بارها مطرحشده و معنای واقعی آنهم روشن نیست. اگر منظور از سکولار شدن حوزه آن است که عدهای تحقیق کردند و به این نتیجه رسیدند که نهاد دین از نهاد سیاست جداست، چنانکه بسیاری از مراجع گذشته نیز بدان باور داشتند، نظری علمی است. اگر کسی از طریق علمی در حوزه به این نتیجه رسید، باید با او برخورد تهدیدآمیز کرد؟ درحالیکه باید با چنین فردی بحث کرده و دلیل آورد کرد که ما باور داریم که اسلام، سیاست و اجتماعیات دارد.
اگر فردی در فکر و اندیشه به چنین نتیجهای رسید، به معنای سکولار شدن حوزه نیست؛ اما اگر منظور از سکولار شدن حوزه، بیدین شدن آن است، چنین ادعایی دروغ محض است. اگر جایی از حوزه بیخدا شده، آقایان نشان دهند. درهرصورت، هدف از آن تجمع و برنامهی آن، کاملاً حسابشده بود تا چالش و تشنج را در کشور افزایش دهند. در موقعیتی که کشور در بحران اقتصادی به سر میبرد و همگی باید به دولت کمک کنیم و همدلی و وحدت در کشور ایجاد کنیم، چنین بساطی چه معنایی، جز هدف گرفتن منافع ملی کشور دارد.
خطر ظهور رادیکالیسم اسلامی
روزنامه آنلاین وقایع اتفاقیه: این نخستین بار نبود که جریانی که حادثهی مدرسهی فیضیهی قم را رقم زد، با چنین اقداماتی خودنمایی میکند و پیش از این نیز، چنین سابقهای را در کارنامه دارد. از زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی و دولت اصلاحات، این دست اقدامات آغاز شد. زمانی که کفن پوشان در مسجد اعظم قم و مدرسهی فیضیه، علیه دولت اصلاحات و وزیر ارشاد وقت شعار دادند، هیچ توجیهی برای کار خود نداشتند و از قضا، مجوزی هم نداشتند.
در دولت آقای روحانی هم شاهد اتفاقی مشابه بودیم و بازهم امکان وقوع چنین تجمعاتی وجود دارد. سخنرانی معروف آقای علی لاریجانی در قم و پرتاب مهر به سمت ایشان، نشانهی دیگری بود که جریانی در قم شکلگرفته است؛ اما این جریان را باید از دو زاویه بررسی کرد. یکم، تبعات تلخی که در کشور و علیه نظام جمهوری اسلامی ایجاد میکند. آنهم در موقعیتی که کشور از هرجهت، در معرض تهدید خارجی و بهخصوص، امریکا است و نیاز به وحدت و انسجام دارد. اقدامات این جریان، وحدتشکن است.
معمولاً انتقاد از رئیس دولت جایز است و بسیاری از سیاسیون و اقتصادیون، کتباً و به طرق علمی، انتقادات خود را مطرح میکنند؛ اما اینکه با چنان روشی از دولت و شخص رئیسجمهور انتقادی صورت بگیرد، تبعات بسیار تلخی برای کشور خواهد داشت. ثانیاً، موضوع منشأ این جریانات است.
اگر از جانب برخی از اصلاحطلبان، چنین اقداماتی صورت میگرفت، همان روز نخست، جای آنها در زندان بود و بهشدت با آنها برخورد صورت میگرفت؛ اما سؤال این است که چطور با چنین جریانی در قم که به نحوی بیمنطق، خشن و با روشهایی که در دنیای امروز هیچ منطق عقلانی ندارد، اظهار وجود کرده، برخوردی صورت نگرفته است. پلاکاردی که در این تجمع بالا رفت، دو موضوع را مطرح میکرد:
نخست موضوع مرگ آیتالله هاشمی رفسنجانی است که شائبهی مرگ غیرطبیعی ایشان را در جلوی چشم تمام جهان مطرح میکند. دوم آنکه رئیسجمهور نیز ممکن است به سرنوشت آقای هاشمی گرفتار شود. این دو مسئله، بسیار حساس و مهم است اما باوجود گذشت چند روز از آن حادثه، شاهد هستیم که به هیچ نحوی پیگیری صورت نگرفته است. آنهم پدیدهی زشتی که مراجع عظام و سپاه پاسداران در برابر آن موضع گرفته و آن را محکوم کردند.
به نظر می رسد که مافیای ثروت و قدرت، پشت چنین داستانهایی نشسته تا هیچ زمانی این کشور، روی سامان و آرامش نبیند. گاهی از طریق طلاب نو سواد خود را نشان میدهد و گاهی هم به طرق دیگر. درهرصورت، هدف متوقف کردن دولت در مسیر ادارهی کشور، چه در بعد داخلی و چه از منظر خارجی است. دلیل اینکه آقای روحانی، بهویژه در دولت دوم خود، نتوانست امور کشور را سامان دهد و برجام نیز به سمتی رفت که امریکا از آن خارج شد را نباید تماماً در خارج جستجو کرد. بلکه ریشهی بسیاری از این قضایا در داخل کشور است.
چه کسانی باعث شدند که برجام به چنین سرنوشتی دچار شود؟ درست است که امریکا، افراطیون اسرائیل و لابی صهیونیستی دنبال این هدف بودند، اما بههرحال در داخل کسانی حضور داشتند که فضا را برای امریکا مهیا کردند. در دولت آقای روحانی، نه اقتصاد توانست سامان گیرد و نه برنامههای دیگر دولت او. وقتی حضور عدهای در جلوی مجلس شورای اسلامی، با بازداشت و دستگیری آنها همراه است، چرا کاری که در حوزهی علمیهی قم صورت گرفت و بهمراتب بدتر و زیانبارتر بود، چنین واکنشی به همراه نداشت.
جریان رادیکالیسم اسلامی، شبیه به اخوان المسلمین در مصر، در حال شکلگیری است و این جریان، بسیار خطرناک خواهد بود. هدف این جریان، قرائت از اسلام به شیوهای خشن است که با هر شکلی از مخالفت نیز برخورد غیرعلمی و غیر فکری خواهد کرد. چنین جریانی را نه حضرت امام قبول داشتند و نه رهبری قبول دارند. پیش از حادثهی مدرسهی فیضیه، رهبری در سخنانی، ضمن تائید دولت، فرمودند کسانی که در فکر استعفای دولت هستند، اشتباه میکنند و دولت باید به کار خود ادامه دهند؛ اما دیدیم که حادثهی فیضیه، در تقابل با رهبری قرار گرفت. نهتنها، مسئلهی شائبه در مرگ آقای هاشمی و تهدید رئیسجمهور را مطرح کردند، بلکه عملاً خود را در مقابل رهبری قراردادند. این جریان رادیکالیسم اسلامی، در تقابل با رهبری شکل میگیرد که در داخل کشور، پشتیبانی میشوند. آخرین اقدام آنها، شاهدی بر این مدعاست.
از سوی دیگر، سخنرانی که در آن مراسم حضور داشت، مدعی شد که «حوزهی علمیه در حال سکولار شدن است.» این جمله کلیشهای است و بارها مطرحشده و معنای واقعی آنهم روشن نیست. اگر منظور از سکولار شدن حوزه آن است که عدهای تحقیق کردند و به این نتیجه رسیدند که نهاد دین از نهاد سیاست جداست، چنانکه بسیاری از مراجع گذشته نیز بدان باور داشتند، نظری علمی است. اگر کسی از طریق علمی در حوزه به این نتیجه رسید، باید با او برخورد تهدیدآمیز کرد؟ درحالیکه باید با چنین فردی بحث کرده و دلیل آورد کرد که ما باور داریم که اسلام، سیاست و اجتماعیات دارد.
اگر فردی در فکر و اندیشه به چنین نتیجهای رسید، به معنای سکولار شدن حوزه نیست؛ اما اگر منظور از سکولار شدن حوزه، بیدین شدن آن است، چنین ادعایی دروغ محض است. اگر جایی از حوزه بیخدا شده، آقایان نشان دهند. درهرصورت، هدف از آن تجمع و برنامهی آن، کاملاً حسابشده بود تا چالش و تشنج را در کشور افزایش دهند. در موقعیتی که کشور در بحران اقتصادی به سر میبرد و همگی باید به دولت کمک کنیم و همدلی و وحدت در کشور ایجاد کنیم، چنین بساطی چه معنایی، جز هدف گرفتن منافع ملی کشور دارد.