محمود صلواتی :اساس کار امام علی (ع) بر گفت وگو بود/ آموزه های امام علی(ع) در برنامه ریزی های کشور استفاده نمی شود / غدیر یعنی شایستگان، خوبان و پاکان در رأس امور باشند.
آموزههای سیره سیاسی امام علی(ع) برای امروز در گفتوگوی حجت الاسلام و المسلمین محمود صلواتی با شفقنا.
«رفتارهای سیاسی، مناسبات حکومتی حتی ساختارهایی که در یک حکومت شکل می گیرد تابع این است که ما حکومت را هدف یا وسیله بگیریم. اگر حکومت هدف واقع شد، آن زمان برای کسب، حفظ و توسعه حکومت هر کاری مجاز است. از نظر اخلاقی نیز اگر در جامعه ای سخن از اخلاق به میان آمد بیش از همه زمامداران، حاکمان و مدیران آن باید پایبند به اخلاق باشند در این صورت است که امکان فراهم کردن زمینه اخلاق در جامعه فراهم می شود.» این جملات و جملاتی فراتر از این توصیه ها و هشدارهایی است که حضرت علی(ع) همواره نسبت به مسئولان و کارگزاران داشتند و در قالب سیره سیاسی امام علی(ع) مورد بررسی قرار می گیرد؛ اما به گفته حجت الاسلام والمسلمین محمود صلواتی، نویسنده و پژوهشگر نهج البلاغه، دیگر زمان عمل فرا رسیده است.
او می گوید: جوامع اسلامی که به نام حضرت علی(ع) تشکیل می شود، جامعه تشیع و ایران اسلامی که مفتخر هستیم به ولایت و پیروی از آن بزرگوار نیز باید مشی و رفتار و زندگی خود و ارتباطات اجتماعی مان بر همین معیار و اساس باشد. بعد از پیروزی انقلاب، انتظار داشتیم که نهج البلاغه متن اصلی حوزه و دانشگاه شود و در برنامه ریزی های کشور مطرح باشد، اما این چنین نبوده و نیست.
متن گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام والمسلمین صلواتی را می خوانید:
* سیره رفتاری و عملی امام علی(ع) در تمام برهه های زمان مثال زدنی و الگوگیری از آن از جمله نیازهای امروز مسلمانان است. یکی از مواردی که نیاز آن امروز در جامعه ایران به وفور قابل لمس و درک است، سیره سیاسی امیرمومنان علی(ع) می باشد، ایشان در دوره زمامداری خود چه اصول و چارچوب هایی را رعایت می کردند و به زمامداران و مسئولان پس از خود توصیه کردند؟
زمانی که حضرت علی(ع) زمامداری و حکومت جامعه را برعهده گرفتند، شرایط بسیار سخت و مشکل بود، مردم سرزمین عربستان که از جاهلیت فاصله چندانی نگرفته بودند و هنوز خلق و خوی جاهلی بر مردم حکومت می کرد و خودخواهی ها، جنگ ها، خونریزی ها، انتقام گیری ها، انتقام کشی ها و فرهنگ منحط زمان جاهلیت از جامعه ریشه کن نشده بود. در واقع حضرت علی(ع) در یک زمان خشنی زمامداری جامعه را برعهده گرفتند.
از سوی دیگر هزینه هایی که در زمان عثمان شده بود و بنی امیه مسلط بر امور شده بودند و امتیازاتی که به اطرافیان خود می داد در حقیقت شرایط جامعه را به شرایط نا متعادلی تبدیل کرده بود و کار را به جایی رسانده بود که مردم شورش کردند و عثمان را در همان مقر فرمانروایی خود به شکل فجیعی کشتند و این نشانگر عصیان جامعه و ناراحتی هایی می باشد که جامعه از شرایط اجتماعی پیدا کرده است.
از سوی دیگر حضرت علی(ع) مدتی از سیستم سیاسی حکومت کنار بودند و در حقیقت مجبور بودند به خاطر حساسیتی که حکومت بر روی ایشان داشت حتی خارج از مدینه زندگی کنند لذا همه این مسایل دست به دست هم داده بود و شرایطی که حضرت علی(ع) حاکمیت را برعهده گرفتند یک شرایط ویژه ای بود.
وقتی مردم می خواستند با حضرت علی(ع) بیعت کنند، می فرمایند: «دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی؛ مرا رها کنید و دیگری را برگزینید» در حقیقت متناسبت با همین شرایط اجتماعی بود که مردم آمادگی آن را نداشتند که یک حکومت عادلانه و صادقانه ای که حضرت دنبال می کرد را پیروی کنند.
از سوی دیگر برای اداره حکومت نیاز به کادرهایی است که بار را به دوش بکشند. حاکم یک نفر است، ولی یک نفری نمی توان کار اجتماعی و جمعی و اداره حکومت کرد. در حقیقت نیاز به نیروهایی است که کسی را یاری و کمک کنند تا اینکه این اهداف پیدا شود و این افراد بسیار کم بودند، البته حضرت علی(ع) در ۲۵ سالی که از مسایل اجتماعی و سیاسی تا اندازه ای کناره گیری کرده بودند، افرادی را تربیت کرده بودند، اما تعداد آنها کم بود.
نکته دیگری که در ارتباط با حضرت مطرح هست، این است که مساله زمان خودش نیست، حضرت امام است و الگوست و هرگونه حرکت و سخن ایشان در طول تاریخ مورد استناد قرار می گیرد. خطبه هایی که حضرت در نهج البلاغه دارند و نامه هایی که می نویسند، اکنون مورد استفاده و استناد همه مسلمانان و شیعیان است لذا کسی که می خواهد یک رهبر تاریخی و اثرگذار در تاریخ شود، همه اینها در سخنان و رفتارشان منعکس می شود. لذا به نظر من حضرت علی(ع) در یک شرایط ویژه ای حاکمیت را بر دست گرفتند. در یک زمان محدودی که بیش از ۲۵ سال حکومتشان، ظاهری بود، باید بنایی را برای شیعه می گذاشتند و به نظر من به خوبی وظیفه و امامت خود را انجام دادند و در این مدت محدود با آن شرایط پیچیده یادگارهایی را گذاشتند که یک بخشی از آنها کتاب نهج البلاغه، نامه ها و سخنرانی های آن حضرت است که مرحوم سیدرضی آنها را جمع آوری کرده و یک بخش دیگر آن هم در کتاب های دیگر آمده است.
* شخصیت علی(ع) یک شخصیت جامع الاطراف بود و قطعاً الگوگیری از رفتار و نحوه برخورد امام علی(ع) با اطرافیان حائز اهمیت است. ایشان با مخالفان، دشمنان و منتقدان خود چه نوع رفتار سیاسی داشتند و به آنان چه هشدارهایی می دادند؟
حضرت در آن زمان با ناکثین و قاسطین و مارقین رو به رو بودند. قاسطین جریانی بودند که وابسته به بنی امیه و جریان معاویه و طرفداران آنها بودند و شامل دنیا طلبان و دنیا خواهان و کسانی که از رانت های حکومت استفاده کردند، می شدند و جریانی در مقابل حضرت علی(ع) بودند.
جریان دیگر ناکثین بودند که شامل پیمان شکنانی چون طلحه، زبیر و عایشه است؛ کسانی که پیمان حضرت را شکستند یعنی عهد بسته بودند که به حضرت وفادار باشند، اما نقض پیمان کردند و جریان جنگ جمل را به وجود آوردند.
از سوی دیگر تفکر خوارج وجود داشت، خوارج ظاهر بین بودند و ظاهر اسلام را بر عمق اسلام ترجیح می دادند، افراد مقدسی بودند که شکل نماز و روزه برای آنان اصل بود، ولی محتوای آن را زیر پا می گذاشتند و جریانی بودند که در طول تاریخ اسلام هم این جریان وجود داشته است. این گروه هم به شکلی در مقابل حضرت علی(ع) قرار گرفتند.
شیوه حضرت علی(ع) در برخورد با هر یک از این جریان ها، بسیار آموزنده است. اولاً برخورد کلی که با همه این جریان ها داشتند این بود که مسایل را برای آنها روشنگری می کردند، توضیح می دادند و سعی می کردند از تعداد آنها کم شود و مسایل خود را حل کنند تا حتی یک نفر نا آگاه در موضع مقابل امام قرار نگیرد. به عنوان مثال نامه هایی که حضرت پیش از جنگ جمل می نویسند، مکاتباتی که به معاویه دارند، گفت وگو با خوارج که هم خود و هم ابن عباس را می فرستند و با خوارج گفت وگو می کنند بنابراین گفت وگو پیش از هرگونه درگیری و برخورد با مخالفان و اتمام حجت با آنها برای حضرت علی(ع) یک اصل بود.
از طرف دیگر حضرت علی(ع) سعی می کردند نیروهای خود را در جریان قرار دهند و آنها را هم توجیح کنند یعنی کنار اینکه با دشمنان گفت وگو می کردند در حقیقت باید نیروهای خود را هم آگاهی می دادند. در جریان های سیاسی و اجتماعی، همراهی افراد و مردم بسیار مهم است چون یک نفر به تنهایی نمی تواند کاری کند؛ وظیفه امام و رهبر این است که به صورت جمعی حرکت کند و حرکت های او آگاهی بخش باشد لذا می بینیم که سخنرانی ها و خطبه های امام علی(ع) برای مردم برای این است که مسایل را توضیح دهد و هرگونه حرکت، جریان و موضع گیری را به سطح مردم کشاند و برای مردم توضیح دهد و افکار عمومی را با خود همراه کند. این موارد مراحلی بود که امام علی(ع) قبل از هرگونه برخورد با مخالفان و منتقدان طی می کردند.
نکته سوم اینکه، امام علی(ع) در برخورد با مخالفان خود هیچ وقت پیشگام در برخورد نبود یعنی اگر جنگی و برخوردی است، حضرت شروع کننده آن نبود و در جنگ هایی که پیش می آمد، حضرت دفاع می کردند. هنگامی که حضرت می خواستند جنگ با معاویه را ترک کنند، برخی از افراد به حضرت اعتراض می کردند که چرا متارکه جنگ را پذیرفتند، حضرت می فرمایند: « لَعَلَّ اللَّه أَنْ یُصْلِحَ فِی هَذِهِ الْهُدْنَهِ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّهِ؛ بلکه در این فاصله این امت اصلاح شود و راهکاری به وجود آید که برخورد نظامی و جنگی با آنها نداشته باشیم» همه این موارد نشان می دهد که حضرت سعی می کردند در شروع جنگ پیشگام و پیشقدم نباشند و موضع آنها در برخورد با مخالفان، یک موضع دفاعی باشد نه موضعی تهاجمی.
* بنابراین زبان حضرت علی(ع) در مواجهه با مخالفان و منتقدان یک زبان تعاملی و گفت وگویی بود؟
بله. اساس کار حضرت بر گفت وگو بوده است. من کتابی دارم با عنوان «جمود و خشونت»؛ در این کتاب در مورد خوارج بحث کردم و گفتم گفت وگوهای امام با خوارج بسیار بود. وقتی خوارج از سپاه امام علی(ع) جدا شدند حدود ۱۲ هزار نفر بودند، امام با آنها گفت وگو می کنند و تعداد آنها کم و کمتر می شود تا در نهایت این تعداد از ۱۲ هزار به ۴ هزار و از ۴ هزار به ۱۵۰۰ نفر می رسد، در واقع در گفت وگوهایی که امام با این افراد داشت، تعدادشان مدام کم شد.
حضرت علی(ع) پس از آن ابن عباس را می فرستند تا با این افراد صحبت و مذاکره کند و می فرماید: «لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ» با آنها به وسیله قرآن گفت وگو نکنید، به خاطر اینکه قرآن وجوه مختلفی دارد و آنها متمسک به وجوه دیگر و متشابهات می شوند. سپس می فرمایند: وَ لَکِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّهِ؛ با سنت با آنها گفت وگو کنید، سنت پیامبر و آداب اجتماعی و مسایل مختلفی که قابل درک و فهم باشد و نتوانند توجیهی برای آن بیاورند لذا حضرت علی(ع)، ابن عباس که فرد بسیار کاردان و سخنوری بود و بیان خوبی داشت را برای مذاکره با خوارج می فرستد و این امر تأثیر مثبتی داشت در اینکه بسیاری از افراد آگاه و روشن شوند. قطعاً حضرت بر مذاکره و گفت وگو و اینکه کارها به جنگ و خونریزی کشیده نشود، بسیار تأکید داشتند و یکی از برنامه های اساسی حضرت همین مساله بوده است.
* یکی از مواردی که حضرت علی(ع) همواره به آن تأکید داشتند، نحوه برخورد و تعامل رهبران و کارگزاران با مردم بود. به چه دلیل این مساله بسیار حائز اهمیت است و امیرمومنان در این زمینه چه توصیه های و تأکیداتی به مسئولین داشتند؟
یک بخشی از نهج البلاغه، بخش متقین است. ما اگر بخواهیم نهج البلاغه را تقسیم کنیم در حقیقت یک بخش جریان های مختلف مخالف امام است که امام با آنها گفت وگو دارند و یک بخش هم بخش متقین است، یعنی خطبه ها و نامه هایی که امام به کارگزاران خود می نویسند. در این خطبه ها، نامه ها، سخنان و توصیه هایی که امام به کارگزارن دارد بلااستثنا تأکید می کنند که با مردم خوش رفتاری و گفت وگو کنید و مردم را در جریان امور قرار دهید که شاخص همه اینها نامه ای است که به مالک اشتر می نویسند. در نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر می بینیم که حضرت در جای جای این عهدنامه تأکید می کند که اصل مردم هستند، «إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ» مردم یا بردار دینی تو هستند یا مانند تو انسان هستند. ممکن است که مسلمان نباشند، ولی انسان هستند و در انسانیت با تو شریک هستند. آنها حق شهروندی دارند و تأکید می کنند بر اینکه نیازمندان جامعه و افراد تهی دست را در نظر داشته باشند. این مسایل اصل و پشتوانه اصلی حکومت هستند و مراقب باشید که آنها را ناراضی نکنید و خواسته های آنها را در نظر بگیرید، آنها را به افراد زیاده خواه و رانت خوار و کسانی که به خاطر قدرت اطراف تو جمع شدند، ترجیح ندهید.
در یک جایی حضرت یکی از کارگزاران خود را توبیخ می کند که چرا در یک سفره ای حاضر شده که نیازمندان و فقرا بر سر آن سفره نبودند و می فرمایند که چرا تو به عنوان استاندار و نماینده حاکم اسلامی در یک جشنی و سفره ای شرکت کردید که اغنیا و ثروتمندان در آنجا بودند، ولی فقرا در آنجا دعوت نشده بودند. این دیدگاه بسیار مهم است، در حقیقت دیدگاه حضرت علی(ع) حمایت و همراهی با عامه و توده مردم است.
روزی حضرت با غلام خود به بازار می روند و دو لباس می خرند، یک لباس ۶ درهمی و یک لباس ۴ درهمی، و وقتی باز می گردند حضرت لباس ارزان تر را برای خود بر می دارد و گران تر را به غلام خود می دهند. غلام می گوید یا امیرالمومنین چرا این چنین می کنید، من مسن هستم و همین لباس ساده برای من خوب است، ولی شما جوان هستی و لباس گران تر برای شما زیباتر و مناسب تر است، حضرت می فرمایند: «لَعَلَّ بالْحِجَازِ أَوِ اَلْیَمَامَهِ مَنْ لاَ طَمَعَ لَهُ فِی اَلْقُرْصِ وَ لاَ عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ لاَ أُشَارِکُهُمْ فِی مَکَارِهِ اَلدَّهْرِ» من به همین دلخوش باشم که به من امیرالمومنین بگویند، ولی در مشکلات زندگی با آنها همراهی نداشته باشم! آیا سیر بخوابم و شاید در یمن یا نقطه دوری از کشور اسلامی آن زمان کسی باشد که دسترسی به یک قرص نان نداشته باشد؟! من باید مقتدای و تسلی برای دردهای او باشم.
این عدالت و نحوه حکومت حضرت است و ایشان این انتظار را از استانداران و فرمانداران خود داشتند که با مردم اینگونه رفتار کنند. به نظر می رسد که در جوامع اسلامی که به نام حضرت علی(ع) تشکیل می شود، جامعه تشیع و ایران اسلامی که مفتخر هستیم به ولایت و پیروی از آن بزرگوار نیز باید مشی و رفتار و زندگی خود و ارتباطات اجتماعی مان بر همین معیار و اساس باشد.
* اگر این تعامل و نوع برخوردی که مورد تأکید امام علی(ع) بود از سوی رهبران و کارگزاران رعایت نشود و تحقق پیدا نکند، امام علی(ع) پس از آن چه عواقبی را برشمردند؟
این یک سنت الهی است و سنت های الهی قوانینی هستند که بر جوامع حاکم است مثل قانون جاذبه، طلوع و غروب خورشید و هر قانونی که در طبیعت حاکم است و براساس یک حساب و در یک مداری در حرکت هستند یعنی نظام طبیعتی که خداوند آفریده است براساس آیات و سنت هاست و آن سنت ها قوانینی است که این عالم در آن تدبیر می شود.
مسایل اجتماعی هم به همین شکل است، یعنی حرکت و پیشرفت جامعه هم براساس همین سنت هاست و اگر این سنت ها رعایت نشود، فرقی نمی کند که به هر نامی باشد، «الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم؛ حکومت با کفر سازگار است ولی با ظلم سازگار نیست» یعنی اگر ظلم و بی عدالتی به هر نام و عنوانی بر جامعه حاکم شود، منجر به نارضایتی عمومی می شود و شورش های اجتماعی و نارضایتی مردم را به دنبال خواهد داشت لذا می گوید که حکومت با کفر می سازد، ولی با ظلم نمی سازد؛ این یک سنت و قانون الهی است. حضرت می فرمایند: «فَإنَّ اللهَ لَم یَقصِمِ جَبّاری دَهرٍ قَطُّ اِلّا بَعدَ تَمهیلٍ وَ رَخاءٍ وَ لم یَجبُر عَظمَ أحَدٍ مِن الأمَمِ اِلّا بَعدَ أزلٍ وَ بَلاءٍ؛ خداوند هیچ حاکمی را سرنگون نمی کند مگر اینکه ظلم را به نهایت برساند. هیچ مردمی را خداوند پیروز نمی کند مگر اینکه کارد به استخوانشان برساند و فریادهایشان در آید و حرکتی را آغاز کنند» اینها قوانین اجتماعی است که اگر آنها را رعایت نکنیم همان سرنوشتی که دیگر اقوام و ملت ها گرفتار آن شدند گریبانگیر ما هم خواهد شد.
* عدالت امام علی(ع) در همه موارد و مسایل بی نظیر بود، در رابطه میان مردم و حکومت هم عدالت حضرت علی(ع) در بیان ایشان کاملاً مشخص و ملموس است، ایشان در زمینه رابطه میان مردم و حکومت توصیه هایی دو جانبه داشتند یعنی همانطور که به حکومت هشدارها و توصیه هایی می دادند، برای مردم نیز وظایفی عنوان داشتند، حضرت علی(ع) این وظایف را در چه چارچوب و اصولی تعریف کردند؟
حضرت در یکی از خطبه های نهج البلاغه به همین نکته اشاره می کنند و می فرمایند: «إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ؛ من بر شما حقوقی دارم و شما هم بر من حقوقی دارید» در حقیقت حضرت رابطه حاکم و مردم را از قبیل حقوق و یک رابطه طرفینی می دانستند که اینها نسبت به هم حقوقی دارند. این رابطه، اطاعتی و امر نیست، این طور نیست که من دستور دهم و شما اطاعت کنید بلکه من بر شما حقوقی دارم و شما هم بر من حقی دارید و سپس حضرت یک به یک حقوق خود و مردم را می شمارند و می فرمایند: وظیفه من این است که امور شما را به خوبی اداره کنم، امری را از شما پوشیده ندارم یعنی آنچه را که شما باید در جریان قرار گیرید به شما بگویم، حق شما این است که من نسبت به بیت المال شما دست درازی نکنم و امانت دار بیت المال شما باشم. از سوی دیگر حضرت به مردم توصیه می کند که مرا نصیحت و راهنمایی کنید و آنچه را که خیر و صلاح تشخیص می دهید با من مطرح کنید و با من در میان بگذارید و وظیفه شماست و حق من بر شماست که مرا از خیرخواهی خود بهره مند کنید.
این نصحیتی که حضرت می گوید بدین معناست که راه های درست را جلوی پای من بگذارید اگر من راه اشتباهی رفتم مرا از آن راه باز بدارید و جلوی من را بگیرید و لذا به نظر می رسد که آزادی بیان و قلم و در واقع رسانه های آزاد لازمه جامعه هستند. باید افرادی که صاحب نظر هستند و مطبوعات آزاد باشند و انتقاد کنند و حرف هایشان را بزنند. آزادی بیان و قلم و احزاب به گونه ای که دیدگاه های خود را بگویند و مشکلات جامعه را مطرح کنند لازمه جامعه توحیدی و شیعی است و اگر به هر شکلی اینها نقض و جلوی آنها گرفته شود، سر از استبداد و خودرأیی و پرده پوشی و رانت خواری و فساد سر بر می آورد و شرایط هم به جایی می رسد که آب رفته به جوب برگردانده نمی شود و طبق سنت الهی دگرگونی هایی را در جامعه به وجود می آورد. اینها مسایلی است که در نهج البلاغه آمده و در جای جای کلمات حضرت این مسایل بیان شده است.
* در گفتار بسیار از امام علی(ع) و ضرورت توجه به توصیه های ایشان می گوییم و حتی عنوان می کنیم خواهان رفتار و گفتاری علوی هستیم، اما در عمل تا به امروز چه میزان توانستیم در تحقق و پیاده سازی آموزه های سیاسی امام علی(ع) در کشورمان و به طور کلی در جوامع اسلامی موفق باشیم؟
بعد از پیروزی انقلاب، انتظار داشتیم که نهج البلاغه متن اصلی حوزه و دانشگاه شود و در برنامه ریزی های کشور مطرح باشد، اما این چنین نبوده و نیست. دین از سیاست جدا نیست، نمی توانیم بگوییم در یک جامعه، دین از امور سیاسی جدا باشد، تلفیق این دو با هم بدین مفهوم بود که واقعاً رفتار و روش و اعمال ما، براساس موازین دینی باشد. اینکه تأکید می شود دین از سیاست جدا نیست، بدین معنا نبود که دین پوششی برای خلاف کاری ها شود و هر چه اشتباه و نارسایی است گردن دین بیاندازیم و بگوییم دین از سیاست جدا نیست.
اگر دین را توجیح گر مسایل سیاسی کردیم، بزرگترین ضربه را به دین و جامعه زدیم. وقتی گفته می شود سیاست باید بر مبنای اصول دینی باشد بدین مفهوم است که همین آموزه های حضرت علی(ع) باید در برنامه ریزی های حکومتی ما تجلی داشته باشد. یعنی اگر مطبوعات و احزاب از روی دلسوزی و خیرخواهی کسی را نصیحت کرد و مشکلات را گفت، اینطور نباشد که بعدها بخواهند او را بازداشت و بازخواست کنند که چرا چنین سخنی را گفتید. در حقیقت باید او را احترام بگذارند و از او تشکر کنند که این مشکلات و مسایل را مطرح کرده است. به نظر می رسد که انتظار بود در جامعه ما نهج البلاغه با ابعاد مختلف سرلوحه برنامه ریزی های حکومتی قرار گیرد که متأسفانه چندان اینگونه نشد.
* برخی در قالب توجیح گری و بهانه تراشی قرار می گیرند و عنوان می کنند که عمل به آموزه ها و دستورات امام علی(ع) در بخش ها و زمینه های مختلف بسیار سخت و نشدنی است. این بهانه تراشی ها چقدر با حقیقت تناسب دارد؟
به نظر من شدنی است، حضرت علی(ع) مسایل آرمانی را مطرح نمی کنند منتها عمل به دستورات ایشان نیازمند برنامه ریزی و تلاش است؛ اگر یک گوشه ای بنشینید و بگویید که نمی توانیم دستورات حضرت را در جامعه پیاده کنیم، مشخص است که به اهداف علوی نمی رسید.
ما نمی توانیم یک دستور را از اسلام و شیعه بگیریم و باقی را فراموش کنیم. اگر همه آنها با هم مورد ملاحظه و دقت قرار گیرد، انجام شدنی است منتها این مساله با زیاده خواهی و رانت خواری سازگار نیست. ما نمی توانیم از یک طرف دلبسته به این مسایل باشیم و از سوی دیگر نهج البلاغه را پیاده کنیم. البته نمی توانیم همه ابعاد دقیق عدالتی که حضرت انتظار داشتند را عملی کنیم. حضرت می فرمایند:« اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک»؛ شما توان این را ندارید که در این حد عدالت را پیاده کنید «وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّهٍ وَ سُدادٍ» مرا یاری دهید در یک حدی که عفیف، پاکدامن، استوار و پایدار باشید بر اینکه اینها را عملی کنید. به یک نسبتی می توانیم از فرمایشات آن بزرگوار الگو بگیریم و در مجموع یک جامعه سالمی داشته باشیم. من معتقدم که می توانیم براساس آرمان های اسلامی دیندار و عدالت خواه باشیم و آنها را در جامعه پیاده کنیم به شرط اینکه تمام لوازم و جانب آن را در نظر داشته باشیم.
* غدیر علاوه بر اینکه ولایت حضرت علی(ع) بر همه مسلمانان را مژده می دهد، پیامی نیز به همراه دارد؛ از نظر شما این پیام در چه قالبی و به چه صورتی قابل بیان است؟ و در چه صورت می توان گفت زیست مسلمانان غدیری است؟
پیام غدیر این است که خوب ها و خوبی ها باید در رأس جامعه قرار گیرند. در حقیقت عید غدیر عید پاکی ها و خوبی ها و عید شایسته ها و شایسته سالاری است، یعنی اگر نیکان جامعه و خوبی ها در رأس قرار گیرند و دست فرصت طلبی ها و خودخواهی ها کوتاه شود، آن روز عید غدیر ماست. پیام عید غدیر این است که حضرت علی(ع) برای اداره جامعه شایسته ترین، پاک ترین، صالح ترین و لایق ترین بودند. من فکر می کنم که اگر به این مفهوم توجه کنیم آن زمان عید غدیر برای ما عید است و آن روز، عید غدیر واقعی ماست که در حقیقت شایستگان، خوبان و پاکان در رأس امور باشند و مردم دستشان باز باشد که بتوانند نیکان و خوبان را برای خود انتخاب کنند. حق را به مردم بدهیم و این حق برای مردم محفوظ باشد که بتوانند دخالت در سرنوشت خود داشته باشند و چون مردم خوبی ها و اداره شدن جامعه خود را می خواهند به نظر می رسد که اگر این حق را برای جامعه قائل شویم آن زمان عید غدیرهایی را در جامعه خواهیم داشت، ولی اگر اینگونه نباشد به هر شکلی شادی و خوشحالی کنیم ولکن بدان و پلیدان در جامعه حاکم باشند، آن روز عید نیست. برای پیروزی پلیدان و فرومایگان تنها کافی است که نیکان لب فرو بندند و سخن نگویند در حقیقت اگر سخنی گفته نشود و لب فرو بسته شود و صداها خاموش شود، پلیدان و فرومایگان حاکم می شوند و در آن زمان دیگر غدیری نداریم.
آموزههای سیره سیاسی امام علی(ع) برای امروز در گفتوگوی حجت الاسلام و المسلمین محمود صلواتی با شفقنا.
«رفتارهای سیاسی، مناسبات حکومتی حتی ساختارهایی که در یک حکومت شکل می گیرد تابع این است که ما حکومت را هدف یا وسیله بگیریم. اگر حکومت هدف واقع شد، آن زمان برای کسب، حفظ و توسعه حکومت هر کاری مجاز است. از نظر اخلاقی نیز اگر در جامعه ای سخن از اخلاق به میان آمد بیش از همه زمامداران، حاکمان و مدیران آن باید پایبند به اخلاق باشند در این صورت است که امکان فراهم کردن زمینه اخلاق در جامعه فراهم می شود.» این جملات و جملاتی فراتر از این توصیه ها و هشدارهایی است که حضرت علی(ع) همواره نسبت به مسئولان و کارگزاران داشتند و در قالب سیره سیاسی امام علی(ع) مورد بررسی قرار می گیرد؛ اما به گفته حجت الاسلام والمسلمین محمود صلواتی، نویسنده و پژوهشگر نهج البلاغه، دیگر زمان عمل فرا رسیده است.
او می گوید: جوامع اسلامی که به نام حضرت علی(ع) تشکیل می شود، جامعه تشیع و ایران اسلامی که مفتخر هستیم به ولایت و پیروی از آن بزرگوار نیز باید مشی و رفتار و زندگی خود و ارتباطات اجتماعی مان بر همین معیار و اساس باشد. بعد از پیروزی انقلاب، انتظار داشتیم که نهج البلاغه متن اصلی حوزه و دانشگاه شود و در برنامه ریزی های کشور مطرح باشد، اما این چنین نبوده و نیست.
متن گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام والمسلمین صلواتی را می خوانید:
* سیره رفتاری و عملی امام علی(ع) در تمام برهه های زمان مثال زدنی و الگوگیری از آن از جمله نیازهای امروز مسلمانان است. یکی از مواردی که نیاز آن امروز در جامعه ایران به وفور قابل لمس و درک است، سیره سیاسی امیرمومنان علی(ع) می باشد، ایشان در دوره زمامداری خود چه اصول و چارچوب هایی را رعایت می کردند و به زمامداران و مسئولان پس از خود توصیه کردند؟
زمانی که حضرت علی(ع) زمامداری و حکومت جامعه را برعهده گرفتند، شرایط بسیار سخت و مشکل بود، مردم سرزمین عربستان که از جاهلیت فاصله چندانی نگرفته بودند و هنوز خلق و خوی جاهلی بر مردم حکومت می کرد و خودخواهی ها، جنگ ها، خونریزی ها، انتقام گیری ها، انتقام کشی ها و فرهنگ منحط زمان جاهلیت از جامعه ریشه کن نشده بود. در واقع حضرت علی(ع) در یک زمان خشنی زمامداری جامعه را برعهده گرفتند.
از سوی دیگر هزینه هایی که در زمان عثمان شده بود و بنی امیه مسلط بر امور شده بودند و امتیازاتی که به اطرافیان خود می داد در حقیقت شرایط جامعه را به شرایط نا متعادلی تبدیل کرده بود و کار را به جایی رسانده بود که مردم شورش کردند و عثمان را در همان مقر فرمانروایی خود به شکل فجیعی کشتند و این نشانگر عصیان جامعه و ناراحتی هایی می باشد که جامعه از شرایط اجتماعی پیدا کرده است.
از سوی دیگر حضرت علی(ع) مدتی از سیستم سیاسی حکومت کنار بودند و در حقیقت مجبور بودند به خاطر حساسیتی که حکومت بر روی ایشان داشت حتی خارج از مدینه زندگی کنند لذا همه این مسایل دست به دست هم داده بود و شرایطی که حضرت علی(ع) حاکمیت را برعهده گرفتند یک شرایط ویژه ای بود.
وقتی مردم می خواستند با حضرت علی(ع) بیعت کنند، می فرمایند: «دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی؛ مرا رها کنید و دیگری را برگزینید» در حقیقت متناسبت با همین شرایط اجتماعی بود که مردم آمادگی آن را نداشتند که یک حکومت عادلانه و صادقانه ای که حضرت دنبال می کرد را پیروی کنند.
از سوی دیگر برای اداره حکومت نیاز به کادرهایی است که بار را به دوش بکشند. حاکم یک نفر است، ولی یک نفری نمی توان کار اجتماعی و جمعی و اداره حکومت کرد. در حقیقت نیاز به نیروهایی است که کسی را یاری و کمک کنند تا اینکه این اهداف پیدا شود و این افراد بسیار کم بودند، البته حضرت علی(ع) در ۲۵ سالی که از مسایل اجتماعی و سیاسی تا اندازه ای کناره گیری کرده بودند، افرادی را تربیت کرده بودند، اما تعداد آنها کم بود.
نکته دیگری که در ارتباط با حضرت مطرح هست، این است که مساله زمان خودش نیست، حضرت امام است و الگوست و هرگونه حرکت و سخن ایشان در طول تاریخ مورد استناد قرار می گیرد. خطبه هایی که حضرت در نهج البلاغه دارند و نامه هایی که می نویسند، اکنون مورد استفاده و استناد همه مسلمانان و شیعیان است لذا کسی که می خواهد یک رهبر تاریخی و اثرگذار در تاریخ شود، همه اینها در سخنان و رفتارشان منعکس می شود. لذا به نظر من حضرت علی(ع) در یک شرایط ویژه ای حاکمیت را بر دست گرفتند. در یک زمان محدودی که بیش از ۲۵ سال حکومتشان، ظاهری بود، باید بنایی را برای شیعه می گذاشتند و به نظر من به خوبی وظیفه و امامت خود را انجام دادند و در این مدت محدود با آن شرایط پیچیده یادگارهایی را گذاشتند که یک بخشی از آنها کتاب نهج البلاغه، نامه ها و سخنرانی های آن حضرت است که مرحوم سیدرضی آنها را جمع آوری کرده و یک بخش دیگر آن هم در کتاب های دیگر آمده است.
* شخصیت علی(ع) یک شخصیت جامع الاطراف بود و قطعاً الگوگیری از رفتار و نحوه برخورد امام علی(ع) با اطرافیان حائز اهمیت است. ایشان با مخالفان، دشمنان و منتقدان خود چه نوع رفتار سیاسی داشتند و به آنان چه هشدارهایی می دادند؟
حضرت در آن زمان با ناکثین و قاسطین و مارقین رو به رو بودند. قاسطین جریانی بودند که وابسته به بنی امیه و جریان معاویه و طرفداران آنها بودند و شامل دنیا طلبان و دنیا خواهان و کسانی که از رانت های حکومت استفاده کردند، می شدند و جریانی در مقابل حضرت علی(ع) بودند.
جریان دیگر ناکثین بودند که شامل پیمان شکنانی چون طلحه، زبیر و عایشه است؛ کسانی که پیمان حضرت را شکستند یعنی عهد بسته بودند که به حضرت وفادار باشند، اما نقض پیمان کردند و جریان جنگ جمل را به وجود آوردند.
از سوی دیگر تفکر خوارج وجود داشت، خوارج ظاهر بین بودند و ظاهر اسلام را بر عمق اسلام ترجیح می دادند، افراد مقدسی بودند که شکل نماز و روزه برای آنان اصل بود، ولی محتوای آن را زیر پا می گذاشتند و جریانی بودند که در طول تاریخ اسلام هم این جریان وجود داشته است. این گروه هم به شکلی در مقابل حضرت علی(ع) قرار گرفتند.
شیوه حضرت علی(ع) در برخورد با هر یک از این جریان ها، بسیار آموزنده است. اولاً برخورد کلی که با همه این جریان ها داشتند این بود که مسایل را برای آنها روشنگری می کردند، توضیح می دادند و سعی می کردند از تعداد آنها کم شود و مسایل خود را حل کنند تا حتی یک نفر نا آگاه در موضع مقابل امام قرار نگیرد. به عنوان مثال نامه هایی که حضرت پیش از جنگ جمل می نویسند، مکاتباتی که به معاویه دارند، گفت وگو با خوارج که هم خود و هم ابن عباس را می فرستند و با خوارج گفت وگو می کنند بنابراین گفت وگو پیش از هرگونه درگیری و برخورد با مخالفان و اتمام حجت با آنها برای حضرت علی(ع) یک اصل بود.
از طرف دیگر حضرت علی(ع) سعی می کردند نیروهای خود را در جریان قرار دهند و آنها را هم توجیح کنند یعنی کنار اینکه با دشمنان گفت وگو می کردند در حقیقت باید نیروهای خود را هم آگاهی می دادند. در جریان های سیاسی و اجتماعی، همراهی افراد و مردم بسیار مهم است چون یک نفر به تنهایی نمی تواند کاری کند؛ وظیفه امام و رهبر این است که به صورت جمعی حرکت کند و حرکت های او آگاهی بخش باشد لذا می بینیم که سخنرانی ها و خطبه های امام علی(ع) برای مردم برای این است که مسایل را توضیح دهد و هرگونه حرکت، جریان و موضع گیری را به سطح مردم کشاند و برای مردم توضیح دهد و افکار عمومی را با خود همراه کند. این موارد مراحلی بود که امام علی(ع) قبل از هرگونه برخورد با مخالفان و منتقدان طی می کردند.
نکته سوم اینکه، امام علی(ع) در برخورد با مخالفان خود هیچ وقت پیشگام در برخورد نبود یعنی اگر جنگی و برخوردی است، حضرت شروع کننده آن نبود و در جنگ هایی که پیش می آمد، حضرت دفاع می کردند. هنگامی که حضرت می خواستند جنگ با معاویه را ترک کنند، برخی از افراد به حضرت اعتراض می کردند که چرا متارکه جنگ را پذیرفتند، حضرت می فرمایند: « لَعَلَّ اللَّه أَنْ یُصْلِحَ فِی هَذِهِ الْهُدْنَهِ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّهِ؛ بلکه در این فاصله این امت اصلاح شود و راهکاری به وجود آید که برخورد نظامی و جنگی با آنها نداشته باشیم» همه این موارد نشان می دهد که حضرت سعی می کردند در شروع جنگ پیشگام و پیشقدم نباشند و موضع آنها در برخورد با مخالفان، یک موضع دفاعی باشد نه موضعی تهاجمی.
* بنابراین زبان حضرت علی(ع) در مواجهه با مخالفان و منتقدان یک زبان تعاملی و گفت وگویی بود؟
بله. اساس کار حضرت بر گفت وگو بوده است. من کتابی دارم با عنوان «جمود و خشونت»؛ در این کتاب در مورد خوارج بحث کردم و گفتم گفت وگوهای امام با خوارج بسیار بود. وقتی خوارج از سپاه امام علی(ع) جدا شدند حدود ۱۲ هزار نفر بودند، امام با آنها گفت وگو می کنند و تعداد آنها کم و کمتر می شود تا در نهایت این تعداد از ۱۲ هزار به ۴ هزار و از ۴ هزار به ۱۵۰۰ نفر می رسد، در واقع در گفت وگوهایی که امام با این افراد داشت، تعدادشان مدام کم شد.
حضرت علی(ع) پس از آن ابن عباس را می فرستند تا با این افراد صحبت و مذاکره کند و می فرماید: «لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ» با آنها به وسیله قرآن گفت وگو نکنید، به خاطر اینکه قرآن وجوه مختلفی دارد و آنها متمسک به وجوه دیگر و متشابهات می شوند. سپس می فرمایند: وَ لَکِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّهِ؛ با سنت با آنها گفت وگو کنید، سنت پیامبر و آداب اجتماعی و مسایل مختلفی که قابل درک و فهم باشد و نتوانند توجیهی برای آن بیاورند لذا حضرت علی(ع)، ابن عباس که فرد بسیار کاردان و سخنوری بود و بیان خوبی داشت را برای مذاکره با خوارج می فرستد و این امر تأثیر مثبتی داشت در اینکه بسیاری از افراد آگاه و روشن شوند. قطعاً حضرت بر مذاکره و گفت وگو و اینکه کارها به جنگ و خونریزی کشیده نشود، بسیار تأکید داشتند و یکی از برنامه های اساسی حضرت همین مساله بوده است.
* یکی از مواردی که حضرت علی(ع) همواره به آن تأکید داشتند، نحوه برخورد و تعامل رهبران و کارگزاران با مردم بود. به چه دلیل این مساله بسیار حائز اهمیت است و امیرمومنان در این زمینه چه توصیه های و تأکیداتی به مسئولین داشتند؟
یک بخشی از نهج البلاغه، بخش متقین است. ما اگر بخواهیم نهج البلاغه را تقسیم کنیم در حقیقت یک بخش جریان های مختلف مخالف امام است که امام با آنها گفت وگو دارند و یک بخش هم بخش متقین است، یعنی خطبه ها و نامه هایی که امام به کارگزاران خود می نویسند. در این خطبه ها، نامه ها، سخنان و توصیه هایی که امام به کارگزارن دارد بلااستثنا تأکید می کنند که با مردم خوش رفتاری و گفت وگو کنید و مردم را در جریان امور قرار دهید که شاخص همه اینها نامه ای است که به مالک اشتر می نویسند. در نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر می بینیم که حضرت در جای جای این عهدنامه تأکید می کند که اصل مردم هستند، «إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ» مردم یا بردار دینی تو هستند یا مانند تو انسان هستند. ممکن است که مسلمان نباشند، ولی انسان هستند و در انسانیت با تو شریک هستند. آنها حق شهروندی دارند و تأکید می کنند بر اینکه نیازمندان جامعه و افراد تهی دست را در نظر داشته باشند. این مسایل اصل و پشتوانه اصلی حکومت هستند و مراقب باشید که آنها را ناراضی نکنید و خواسته های آنها را در نظر بگیرید، آنها را به افراد زیاده خواه و رانت خوار و کسانی که به خاطر قدرت اطراف تو جمع شدند، ترجیح ندهید.
در یک جایی حضرت یکی از کارگزاران خود را توبیخ می کند که چرا در یک سفره ای حاضر شده که نیازمندان و فقرا بر سر آن سفره نبودند و می فرمایند که چرا تو به عنوان استاندار و نماینده حاکم اسلامی در یک جشنی و سفره ای شرکت کردید که اغنیا و ثروتمندان در آنجا بودند، ولی فقرا در آنجا دعوت نشده بودند. این دیدگاه بسیار مهم است، در حقیقت دیدگاه حضرت علی(ع) حمایت و همراهی با عامه و توده مردم است.
روزی حضرت با غلام خود به بازار می روند و دو لباس می خرند، یک لباس ۶ درهمی و یک لباس ۴ درهمی، و وقتی باز می گردند حضرت لباس ارزان تر را برای خود بر می دارد و گران تر را به غلام خود می دهند. غلام می گوید یا امیرالمومنین چرا این چنین می کنید، من مسن هستم و همین لباس ساده برای من خوب است، ولی شما جوان هستی و لباس گران تر برای شما زیباتر و مناسب تر است، حضرت می فرمایند: «لَعَلَّ بالْحِجَازِ أَوِ اَلْیَمَامَهِ مَنْ لاَ طَمَعَ لَهُ فِی اَلْقُرْصِ وَ لاَ عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ لاَ أُشَارِکُهُمْ فِی مَکَارِهِ اَلدَّهْرِ» من به همین دلخوش باشم که به من امیرالمومنین بگویند، ولی در مشکلات زندگی با آنها همراهی نداشته باشم! آیا سیر بخوابم و شاید در یمن یا نقطه دوری از کشور اسلامی آن زمان کسی باشد که دسترسی به یک قرص نان نداشته باشد؟! من باید مقتدای و تسلی برای دردهای او باشم.
این عدالت و نحوه حکومت حضرت است و ایشان این انتظار را از استانداران و فرمانداران خود داشتند که با مردم اینگونه رفتار کنند. به نظر می رسد که در جوامع اسلامی که به نام حضرت علی(ع) تشکیل می شود، جامعه تشیع و ایران اسلامی که مفتخر هستیم به ولایت و پیروی از آن بزرگوار نیز باید مشی و رفتار و زندگی خود و ارتباطات اجتماعی مان بر همین معیار و اساس باشد.
* اگر این تعامل و نوع برخوردی که مورد تأکید امام علی(ع) بود از سوی رهبران و کارگزاران رعایت نشود و تحقق پیدا نکند، امام علی(ع) پس از آن چه عواقبی را برشمردند؟
این یک سنت الهی است و سنت های الهی قوانینی هستند که بر جوامع حاکم است مثل قانون جاذبه، طلوع و غروب خورشید و هر قانونی که در طبیعت حاکم است و براساس یک حساب و در یک مداری در حرکت هستند یعنی نظام طبیعتی که خداوند آفریده است براساس آیات و سنت هاست و آن سنت ها قوانینی است که این عالم در آن تدبیر می شود.
مسایل اجتماعی هم به همین شکل است، یعنی حرکت و پیشرفت جامعه هم براساس همین سنت هاست و اگر این سنت ها رعایت نشود، فرقی نمی کند که به هر نامی باشد، «الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم؛ حکومت با کفر سازگار است ولی با ظلم سازگار نیست» یعنی اگر ظلم و بی عدالتی به هر نام و عنوانی بر جامعه حاکم شود، منجر به نارضایتی عمومی می شود و شورش های اجتماعی و نارضایتی مردم را به دنبال خواهد داشت لذا می گوید که حکومت با کفر می سازد، ولی با ظلم نمی سازد؛ این یک سنت و قانون الهی است. حضرت می فرمایند: «فَإنَّ اللهَ لَم یَقصِمِ جَبّاری دَهرٍ قَطُّ اِلّا بَعدَ تَمهیلٍ وَ رَخاءٍ وَ لم یَجبُر عَظمَ أحَدٍ مِن الأمَمِ اِلّا بَعدَ أزلٍ وَ بَلاءٍ؛ خداوند هیچ حاکمی را سرنگون نمی کند مگر اینکه ظلم را به نهایت برساند. هیچ مردمی را خداوند پیروز نمی کند مگر اینکه کارد به استخوانشان برساند و فریادهایشان در آید و حرکتی را آغاز کنند» اینها قوانین اجتماعی است که اگر آنها را رعایت نکنیم همان سرنوشتی که دیگر اقوام و ملت ها گرفتار آن شدند گریبانگیر ما هم خواهد شد.
* عدالت امام علی(ع) در همه موارد و مسایل بی نظیر بود، در رابطه میان مردم و حکومت هم عدالت حضرت علی(ع) در بیان ایشان کاملاً مشخص و ملموس است، ایشان در زمینه رابطه میان مردم و حکومت توصیه هایی دو جانبه داشتند یعنی همانطور که به حکومت هشدارها و توصیه هایی می دادند، برای مردم نیز وظایفی عنوان داشتند، حضرت علی(ع) این وظایف را در چه چارچوب و اصولی تعریف کردند؟
حضرت در یکی از خطبه های نهج البلاغه به همین نکته اشاره می کنند و می فرمایند: «إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ؛ من بر شما حقوقی دارم و شما هم بر من حقوقی دارید» در حقیقت حضرت رابطه حاکم و مردم را از قبیل حقوق و یک رابطه طرفینی می دانستند که اینها نسبت به هم حقوقی دارند. این رابطه، اطاعتی و امر نیست، این طور نیست که من دستور دهم و شما اطاعت کنید بلکه من بر شما حقوقی دارم و شما هم بر من حقی دارید و سپس حضرت یک به یک حقوق خود و مردم را می شمارند و می فرمایند: وظیفه من این است که امور شما را به خوبی اداره کنم، امری را از شما پوشیده ندارم یعنی آنچه را که شما باید در جریان قرار گیرید به شما بگویم، حق شما این است که من نسبت به بیت المال شما دست درازی نکنم و امانت دار بیت المال شما باشم. از سوی دیگر حضرت به مردم توصیه می کند که مرا نصیحت و راهنمایی کنید و آنچه را که خیر و صلاح تشخیص می دهید با من مطرح کنید و با من در میان بگذارید و وظیفه شماست و حق من بر شماست که مرا از خیرخواهی خود بهره مند کنید.
این نصحیتی که حضرت می گوید بدین معناست که راه های درست را جلوی پای من بگذارید اگر من راه اشتباهی رفتم مرا از آن راه باز بدارید و جلوی من را بگیرید و لذا به نظر می رسد که آزادی بیان و قلم و در واقع رسانه های آزاد لازمه جامعه هستند. باید افرادی که صاحب نظر هستند و مطبوعات آزاد باشند و انتقاد کنند و حرف هایشان را بزنند. آزادی بیان و قلم و احزاب به گونه ای که دیدگاه های خود را بگویند و مشکلات جامعه را مطرح کنند لازمه جامعه توحیدی و شیعی است و اگر به هر شکلی اینها نقض و جلوی آنها گرفته شود، سر از استبداد و خودرأیی و پرده پوشی و رانت خواری و فساد سر بر می آورد و شرایط هم به جایی می رسد که آب رفته به جوب برگردانده نمی شود و طبق سنت الهی دگرگونی هایی را در جامعه به وجود می آورد. اینها مسایلی است که در نهج البلاغه آمده و در جای جای کلمات حضرت این مسایل بیان شده است.
* در گفتار بسیار از امام علی(ع) و ضرورت توجه به توصیه های ایشان می گوییم و حتی عنوان می کنیم خواهان رفتار و گفتاری علوی هستیم، اما در عمل تا به امروز چه میزان توانستیم در تحقق و پیاده سازی آموزه های سیاسی امام علی(ع) در کشورمان و به طور کلی در جوامع اسلامی موفق باشیم؟
بعد از پیروزی انقلاب، انتظار داشتیم که نهج البلاغه متن اصلی حوزه و دانشگاه شود و در برنامه ریزی های کشور مطرح باشد، اما این چنین نبوده و نیست. دین از سیاست جدا نیست، نمی توانیم بگوییم در یک جامعه، دین از امور سیاسی جدا باشد، تلفیق این دو با هم بدین مفهوم بود که واقعاً رفتار و روش و اعمال ما، براساس موازین دینی باشد. اینکه تأکید می شود دین از سیاست جدا نیست، بدین معنا نبود که دین پوششی برای خلاف کاری ها شود و هر چه اشتباه و نارسایی است گردن دین بیاندازیم و بگوییم دین از سیاست جدا نیست.
اگر دین را توجیح گر مسایل سیاسی کردیم، بزرگترین ضربه را به دین و جامعه زدیم. وقتی گفته می شود سیاست باید بر مبنای اصول دینی باشد بدین مفهوم است که همین آموزه های حضرت علی(ع) باید در برنامه ریزی های حکومتی ما تجلی داشته باشد. یعنی اگر مطبوعات و احزاب از روی دلسوزی و خیرخواهی کسی را نصیحت کرد و مشکلات را گفت، اینطور نباشد که بعدها بخواهند او را بازداشت و بازخواست کنند که چرا چنین سخنی را گفتید. در حقیقت باید او را احترام بگذارند و از او تشکر کنند که این مشکلات و مسایل را مطرح کرده است. به نظر می رسد که انتظار بود در جامعه ما نهج البلاغه با ابعاد مختلف سرلوحه برنامه ریزی های حکومتی قرار گیرد که متأسفانه چندان اینگونه نشد.
* برخی در قالب توجیح گری و بهانه تراشی قرار می گیرند و عنوان می کنند که عمل به آموزه ها و دستورات امام علی(ع) در بخش ها و زمینه های مختلف بسیار سخت و نشدنی است. این بهانه تراشی ها چقدر با حقیقت تناسب دارد؟
به نظر من شدنی است، حضرت علی(ع) مسایل آرمانی را مطرح نمی کنند منتها عمل به دستورات ایشان نیازمند برنامه ریزی و تلاش است؛ اگر یک گوشه ای بنشینید و بگویید که نمی توانیم دستورات حضرت را در جامعه پیاده کنیم، مشخص است که به اهداف علوی نمی رسید.
ما نمی توانیم یک دستور را از اسلام و شیعه بگیریم و باقی را فراموش کنیم. اگر همه آنها با هم مورد ملاحظه و دقت قرار گیرد، انجام شدنی است منتها این مساله با زیاده خواهی و رانت خواری سازگار نیست. ما نمی توانیم از یک طرف دلبسته به این مسایل باشیم و از سوی دیگر نهج البلاغه را پیاده کنیم. البته نمی توانیم همه ابعاد دقیق عدالتی که حضرت انتظار داشتند را عملی کنیم. حضرت می فرمایند:« اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک»؛ شما توان این را ندارید که در این حد عدالت را پیاده کنید «وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّهٍ وَ سُدادٍ» مرا یاری دهید در یک حدی که عفیف، پاکدامن، استوار و پایدار باشید بر اینکه اینها را عملی کنید. به یک نسبتی می توانیم از فرمایشات آن بزرگوار الگو بگیریم و در مجموع یک جامعه سالمی داشته باشیم. من معتقدم که می توانیم براساس آرمان های اسلامی دیندار و عدالت خواه باشیم و آنها را در جامعه پیاده کنیم به شرط اینکه تمام لوازم و جانب آن را در نظر داشته باشیم.
* غدیر علاوه بر اینکه ولایت حضرت علی(ع) بر همه مسلمانان را مژده می دهد، پیامی نیز به همراه دارد؛ از نظر شما این پیام در چه قالبی و به چه صورتی قابل بیان است؟ و در چه صورت می توان گفت زیست مسلمانان غدیری است؟
پیام غدیر این است که خوب ها و خوبی ها باید در رأس جامعه قرار گیرند. در حقیقت عید غدیر عید پاکی ها و خوبی ها و عید شایسته ها و شایسته سالاری است، یعنی اگر نیکان جامعه و خوبی ها در رأس قرار گیرند و دست فرصت طلبی ها و خودخواهی ها کوتاه شود، آن روز عید غدیر ماست. پیام عید غدیر این است که حضرت علی(ع) برای اداره جامعه شایسته ترین، پاک ترین، صالح ترین و لایق ترین بودند. من فکر می کنم که اگر به این مفهوم توجه کنیم آن زمان عید غدیر برای ما عید است و آن روز، عید غدیر واقعی ماست که در حقیقت شایستگان، خوبان و پاکان در رأس امور باشند و مردم دستشان باز باشد که بتوانند نیکان و خوبان را برای خود انتخاب کنند. حق را به مردم بدهیم و این حق برای مردم محفوظ باشد که بتوانند دخالت در سرنوشت خود داشته باشند و چون مردم خوبی ها و اداره شدن جامعه خود را می خواهند به نظر می رسد که اگر این حق را برای جامعه قائل شویم آن زمان عید غدیرهایی را در جامعه خواهیم داشت، ولی اگر اینگونه نباشد به هر شکلی شادی و خوشحالی کنیم ولکن بدان و پلیدان در جامعه حاکم باشند، آن روز عید نیست. برای پیروزی پلیدان و فرومایگان تنها کافی است که نیکان لب فرو بندند و سخن نگویند در حقیقت اگر سخنی گفته نشود و لب فرو بسته شود و صداها خاموش شود، پلیدان و فرومایگان حاکم می شوند و در آن زمان دیگر غدیری نداریم.